|
اميرمؤمنان علي (ع) در نامه ي خويش خطاب به مالك اشتر آورده اند: قلب خويش را با مهر و محبت به رعيت، سرشار ساز و براي آنان درنده اي خونخوار مباش كه لقمه از دهان آن ها بگيري؛ زيرا مردم دو دسته اند: يا برادر ديني توأند يا انسان هايي هستند همانند تو كه از آنان لغزش سرمي زند و دستخوش انحراف مي شوند و به عمد يا سهو دستشان به گناه آلوده مي گردد . بنابراين از عفو و گذشت خويش آنان را بهره مند ساز . زيرا تو مافوق آن هايي و امام تو مافوق تو و خداوند مافوق امام تو است. او كار مردم را به تو سپرده و بدين وسيله تو را به آزمايش نهاده . با خدا اعلام جنگ مكن كه از انتقام او نتواني گريخت و از عفو و رحمت وي بي نياز نخواهي بود.»
رابطه ي دولت و ملت بايد براساس مهر و لطف باشد، نه از نوع رابطه ي ظالم و مظلوم . قدرت حكومت نبايد دولت را از اين رابطه ي احساسي و انساني غافل سازد، كه در نتيجه پيوندهاي عاطفي گسسته شده و پايگاه مردمي حكومت و دولت متزلزل مي گردد. نتيجه ي رابطه ي محبت و احساس آن است كه دولت از حمايت ملت همواره برخوردار گشته و زمينه ي مخالفت و شورش و نفرت از بين ميرود.
امام علي (ع) در اين سخن، زمامدار بيدادگر را به درنده اي تشبيه نموده كه لقمه و طعمه از دهان حيوانات ضعيف مي گيرد، به شيوه ي حاكميت جنگل. اين گونه دولت ها، پايگاه مردمي ندارند و دير يا زود اركان قدرتشان به دست همان مردم درهم شكسته خواهد شد.
در لزوم رعايت مهر و محبت نسبت به آحاد ملت فرقي بين مسلمان و غيرمسلمان نيست . وسعت نظر و محبت اسلامي امام را از اين جمله ي كوتاه و پرمعني مي توان دريافت . از ديدگاه ايشان انسانها به عنوان انسان بودن داراي حقوق و ارزش هاي ويژه اند كه براساس آن نبايد مورد بي مهري قرار گيرند . انسان مسلمان با ويژگي هاي اسلامي و ايماني خود و انسان غيرمسلمان درحدود انسانيت و حقوق مشترك انساني اش، بايد از اين حقوق بهره مند گردند. خطا و لغزش از لوازم طبيعي انسان است . بنابراين نميتوان يك انسان را به دليل ارتكاب برخي جرايم قابل اصلاح، طرد و نفي كرد . مگر اسلام براي انسان سازي نيامده است؟ اگر انسان ها همه ساخته و كامل بودند، چه نيازي به دين و تربيت بود؟ بايد انسان هاي خطاكار ارشاد و تربيت شوند، در اين كار بايد تا آن جا كه مقدور است از عفو و گذشت ياري گرفت كه اين خود عامل مهمي در جذب انسان هاي منحرف است . همچنين لغزش ها همه از روي عمد نيست، گاه از روي جهل است و براي آن چه از روي عمد باشد باب توبه نيز گشوده است.
رياست و حكومت و قدرت در جامعه ي انساني، هرگز مطلق نيست و بالاي سر هر قدرتمندي قدرتي ديگر قرار گرفته و قدرت مافوق عالم هستي خداي قهار است . بنابراين اگر زيردستان نتوانند از زبردستان مؤاخذه كنند، دليل بر آن نيست كه زبردستان قدرتمند با زيردستان هرچه مي خواهند بكنند . اگر قدرتمندان بر اين عقيده و باور باشند، ديگر در جامعه ي انساني زور و ستم و استبداد مفهوم نخواهد داشت . همهي تجاوزكاري ها، تعديات و جنايات، غرورها و سرمستي ها از مطلق نگري انسان است و نه چيز ديگر. اين درحالي است كه مي بيند هيچ قدرتي در اين جهان پايدار نيست و رياست براي كسي باقي نمانده و نمي ماند. نظام جامعه ي بشري بر اين قرار دارد كه فرد يا افرادي زمام اداره ي امور اجتماعي انسان را به دست گيرند و سامان دهند و اين خود اضافه بر مسئوليت زمامداران، امتحاني است براي آن ها كه وقتي زمام كار مردم را به دست مي گيرند چگونه عمل مي كنند، بنابراين بايد بكوشند كه از اين آزمايش سالم به در آمده تا در بوته ي امتحان سيه روي نگردند.
منبع: سياست و مديريت از ديدگاه امام علي (ع)، نوشته: محمد تقي رهبر، ناشر : شركت چاپ و نشر بين الملل
شهر سبز – ش 57