شرح صدر يعني دريا دل بودن و اين كه انسان بتواند مشكلات و ناملايمات را در خود هضم كند. همان طور كه دريا، آب كثيف را در خود هضم مي كند و از آن آب، آلوده و كدر نمي شود و در برابر حيوانات آب زي ثابت قدم ايستاده و رنگ و بوي آن حيوانات را به خود نمي گيرد. در برابر جزر و مدها و طوفان ها ايستاده است و خم به ابرو نمي آورد. انسان نيز اگر بخواهد بر نفس اماره غالب شود و مشكلات را در خود هضم كند، بايد دريا دل باشد و بايد دلي مانند دريا داشته باشد تا مانند آب دريا هميشه ثابت و استوار باشد و در مقابل آب هاي كثيف و زلال و شيرين وضع ثابتي داشته باشد، خوشيها و ناخوشي ها او را به اين طرف و آن طرف نكشد.
يك زن خانه دار اگر سعه ي صدر داشته باشد و اگر بتواند مشكلات خانه داري را در خود هضم نموده و استقامت داشته باشد، اين چنين زن، هم مي تواند زن شوهردار و خانه دار خوبي باشد و هم بچه ها را خوب تربيت مي كند و از همهي اين ها بالاتر خود را از انواع بيماريهاي گوناگون جسمي و روحي حفظ كرده است. اما برعكس، اگر يك زن خانه دار نتواند مشكلات را هضم كند و به قول قرآن شريف «شرحصدر» نداشته باشد، اولين مصيبتي كه گريبان او را ميگيرد، ضعف اعصاب است و به دنبال آن نميتواند شوهرداري كند و در مسائل خانه داري، يا پرحرفي كرده و يا قهر مي كند و اين رفتار، سبب اختلاف خانوادگي ميشود.
بالاتر از اين، عقدهاي شدن بچه ها در چنين خانهاي ميباشد، خانهاي كه در آن اختلاف بوده و داراي محيط سرد و ناگوار باشد، بچههايش عقده اي ميشوند.
انسان اگر مواظب خودش نباشد و مسائل اخلاقي را رعايت نكند، سبك سر و بي قرار ميشود. مانند يك سنگ كوچكي است كه با ضربهي پاي هر بچه اي جابجا مي شود اما اگر انسان از خود مواظبت كند، مانند كوهي مي شود كه ناملايمات روزگار اثري در آن نميتوانند داشته باشند و او همچنان پابرجا و استوار است.
قرآن شريف سبك سري انسان را چنين تفسير مي كند: «اذا مسه الشر جذوعا و اذا مسه الخير منوعا» وقتي يك ناراحتي براي انسان بيقرار پيش مي آيد، داد و فريادش بلند ميشود و زماني كه خير و خوشي نصيبش مي شود، سركشي و طغيان كرده، خودش را گم مي كند. علت عدم ثبات او نداشتن شرح صدر و سعه ي صدر است؛ زيرا كسي كه دريا دل نباشد، مانند حوض كوچكي مي ماند كه خيلي زود دست خوش حوادث مي شود و ثبات ندارد. اگر مشكلي پيش آيد نمي تواند صبر كند و چون نمي تواند صبر كند، سبب ناراحتي خود و ديگران ميشود و چون ظرفيت ندارد، خود را به انواع گناهها از قبيل غيبت، تهمت، نمامي و سخن چيني و فحش آلوده مي كند و زبانش كنترل خود را از دست مي دهد و كم كم گفتارش كفرآميز ميشود و به خدا ايراد و انتقاد مي كند.
از طرف ديگر، اگر آدم سبك سر وضعيت خوبي داشته باشد، اين شخص چون ظرفيت ندارد، خود را گم مي كند؛ به طوري كه اگر مقام كوچكي پيدا كند، ديگر جواب سلام را نمي دهد، از پست و مقامش سوء استفاده مي كند. اين از مصيبتهاي جامعه است كه كساني كه سعهي صدر ندارند، داراي پست و مقامي شوند، در اين صورت به شكل هاي مختلف باعث آزار ديگران مي شوند.
اما اگر انسان وزين و باظرفيتي شد، تمام مشكلات را با متانت مي پذيرد و به حل آن ميپردازد و به جايي مي رسد كه هر خوبي و بدي را از جانب خدا مي داند، ديگر جز خدا هيچ نمي بيند. اگر علم و مقامي دارد آن را از خدا دانسته و خود را هيچ كاره مي داند.
مي گويند: علم سه منزل دارد؛ انساني كه شرح صدر ندارد، در منزل اول متكبر ميشود؛ به طوري كه با دانستن چهار اصطلاح و گرفتن يك مدرك تحصيلي در برابر پدر و مادرش مي ايستد و به آنها نسبت بيسوادي ميدهد و خود را عالم و بي سواد مي داند.
اما وقتي به منزل دوم علم رسيد، علم به او ظرفيت مي دهد و مي فهمد كه خبري نيست و درك مي كند كه اگر تمام علوم دنيا در او جمع شوند و انيشتين زمان شود، باز علم او در مقابل جهلش مانند قطره اي در مقابل درياست.
اجمالا وقتي انسان به درجه اي برسد كه بفهمد در برابر تشكيلات خلقت هيچ است، آن وقت به منزل سوم علم مي رسد و شرح صدر پيدا ميكند.
خداوند به موساي چوپان كه يك عصا بيشتر ندارد، مأموريت مي دهد كه به سوي فرعون و پادشاه مصر برود. فرعوني كه قدرتش به جايي رسيده كه ادعاي خدايي مي كند.
در اين مأموريت، موسي از خدا لشكر و قدرت نمي خواهد، بلكه مي گويد: خدايا، سعه ي صدر به من عطا كن. معلوم مي شود كه سعه ي صدر از هر لشكر مجهزي مهمتر است؛ راستي هم مهمتر است.
بعد به خدا عرض مي كند: «ويسّرلي امري»، يعني خدايا اگر من سعه ي صدر داشته باشم، همه ي كارها برايم آسان مي شود. به راستي اگر انسان حالتي داشته باشد كه بتواند مشكلات را هضم كند، به قول قرآن همه ي كارها برايش آسان مي شود.
سپس موسي از خدا مي خواهد: «واحلُل عقده من لساني يفقهوا قولي»، يعني خدايا به من سعهي صدر بده كه اگر سعهي صدر پيدا كردم ديگر در مقابل دشمن ترسي ندارم و حرفم را خوب مي توانم بزنم.
خدايا، اگر شرح صدر داشته باشم، ديگر نگراني و ضعف اعصاب و اضطراب خاطر در من نيست و طوري مي شوم كه مي توانم حرفم را بزنم. روان شناسان مي گويند كسي كه شرح صدر داشته باشد، اراده قوي دارد و مي تواند در مقابل همه حرفش را بزند و داراي نفوذ كلمه است و روي حرفش حساب مي كنند.
يك معلم اگر سعه ي صدر داشته باشد، در كلاس عصباني نمي شود و وقتي عصباني نشد، مريض نمي شود. مهم ترين نتيجهاي كه از سعهي صدر مي گيرد اين است كه امانتهايي را كه به او سپرده شده خوب پرورش ميدهد، مطلبي را نمي داند، مي گويد نمي دانم. پس اگر انسان سعه ي صدر داشته باشد نه در مشكلات خود را مي بازد و نه در خيرها و خوشي ها خود را گم مي كند، تمام كارهايش آسان مي شود، ارادهاش تقويت مي شود، لكنت زبان پيدا نميكند و حرفش را به خوبي مي تواند بزند و بالاتر از همه نفوذ كلمه داشته و بر دل ها حكومت مي كند.
پيامبر اعظم(ص) پس از آن همه آزار كفار و مشركين و سنگ باران كردن ارازل و اوباش، دعا مي فرمودند: «اللهم اهد قومي فانهم لايعلمون» يعني خدايا، اگر اينها به من كتك ميزنند، نميفهمند. خدايا به آن ها فهم عطا كن. خدايا اگر مي خواهي به سر من منت بگذاري و دل مرا خوش كني، آنها را هدايت كن كه نمي فهمند. اين معني سعهي صدر است.1
امام راحل در همه ي عمر با شجاعت و سعه ي صدر در مقابل همه ي دشمنان ايستاد و خم به ابرو نياورد و امروز هم رهبر معظم انقلاب به همه ي خون دل هايي كه دشمنان انقلاب و بعضي از دوستان جاهل به دل ايشان مي كنند، با همه ي شجاعت و سعه ي صدر ايستاده است. چون پشت گرمي و توكل او به خداي متعال است و مردم خدايي ما نيز لحظه اي از حمايت اين بزرگ مرد معاصر دريغ نمي ورزند.1
- جهاد با نفس، آيتا... استاد حسين مظاهري
شهر سبز – ش 58