يارب اين كعبه مقصود تماشا گه كيست كه مغيلان طريقش گل ونسرين من است
مدينه جغرافيا نيست .مدينه تاريخ است تاريخ عشق و دلدادگي .مدينه ايستگاه سوز و اشك و آه و ناله است .زيارت يعني ديدار و اكنون حاجيان حرم كوي دوست خود را آماده مي كنند تا به سرزمين وحي مشرف شوند.و بوي عطر نبي مرسل (ص)و اهل بيت حضرت محمد (ص)را استشمام كنند و دل را به 1400سال قبل ببرند
فلسفه زيارت چيست ؟
زيارت يك كانون است براي معنويت ويك زمينه رشد ارزش هاي الهي در انسان حتي زيارت اهل قبور انسان را به ياد آخرت مي اندازد .انسان در رفتن به سرزمين وحي درس هاي فراواني مي گيرد كه به چند مورد كوتاه اشاره مي شود :
1-ارزيابي خود با الگوهاي توحيدي
زيارت نوعي حضور است در برابر آيينه .زيرا زاير خود را بر ملاكها و معيارها عرضه مي كند و خويش را با الگوها و اسوه ها مي سنجد.ملاك را اولياي الهي قرار مي دهد و خود را با آن ملاكها ارزيابي مي كند و كم و كاستي خود را در مي يابد و در جهت رفع مشكل و معضل تلاش مي كند
2-تحول روحي
كسي كه به مدينه مي رود .يعني به سرزميني قدم نهاده كه امامش قدم نهاده است .لذا در او تغيرات فراواني حاصل مي شود
3-اعلام موضع سياسي و عقيدتي و اجتماعي
بنابراين زيارت يك عمل بي روح وتكراري نيست و گامي در جهت تزكيه و تطهير جان است
زيارت سفري آگاهانه و مشتاقانه كه جرقه اش در دل زده مي شود و سرانجام به منزل دل مي رسد .
هر برنامه اي از برنامه هاي ديني يك ظاهري دارد و يك باطني .ظاهر آن را انسان در قالب چشم جهان بين مشاهده مي كند و باطن را با قلب نهان بين خويش در مي يابد .خداي بزرگ در آيه 129سوره بقره مي فرمايد (يعلمهم الكتاب و الحكمه و يزكيهم )گفته شده كه رسول خدا از يك سو مبين قرآن و حكمت است و از سوي ديگر بيانگر رمز و راز اين كتاب است .
انس انسان به اسرار حج انسان را به باطن و حقيقت اعمال سوق مي دهد تا بداند كه اين اعمال ظاهري كه در حج انجام مي دهد داراي باطني است كه رسيدن به آن جز با كمك گرفتن از خداوند امكان ندارد . اگر انسان به اسرار حج آشنايي كافي نداشته باشد ارزش اعمال او كمتر است زيرا در اين صورت خلوص يا عمق و تاثير او محدود خواهد بود. اگر كسي اسرار حج را نشناسد و به حج برود حج كامل انجام نداده است و آن حجي كه ضيافته الله است نصيب او نگشته است . حج او صحيح است و مشروع ولي مطلوب نخواهد بود .زيرا كه روح او در اثر عدم اطلاع از اسرار حج تعالي نيافته است .هر عملي در حج داراي رمزي است خاص و در جاي جاي حرم اسراري نهفته است كه فقط براي زايران خاص كشف مي گردد.زيراني كه جلوه صاحب خانه را در خانه مي نگرند به ديدار "رب جليل "آمده اند نه "بيت جليل "
به هوش باش اي دل كه ميقات است اينجا / محل نفي و اثبات است اينجا
از اينجا بايد آهنگ سفر كرد يقين خويشتن را بارور كرد
ميقات : اولين محلي است كه حاجي حضور خود را اعلام ميدارد . در ميقات دل و جسم را بايد با هم برد .در ميقات بايد از تمام تعلقات گذشت .اگر جسمت در ميقات باشد ولي دلت در جاي دگر در واقع هنوز به ميقات نيامده اي امام سجاد (ع)در باره ميقات مي فرمايد :"اگر كسي در ميقات هنگام بستن احرام از قلب نگذراند كه (خدايا از هر چه غير تو است دست شستم و فقط به ولاي تو دل بستم )او در حقيقت به ميقات نرفته و احرام نبسته است "
احرام: اولين عمل از مناسك حج ابراهيمي بستن احرام است. احرام بستن يعني عهد نمودن با خدا .احرام يك نمايشي است از سر برداشتن از قبر .احرام يك دستور ظاهري است كه در آن سر باطني فراواني خفته است .دستور ظاهري را همه حاجيان انجام ميدهند اما سر باطني را تنها كساني متوجه مي شوند كه اسرار حج را ميدانند.لباس احرام احترام گذاشتن به حرم است لباس خشوع و رهايي از اشرافيت مي باشد .امروزه لباس و مد يكي از مشكلات بزرگ انسانهاست و انساني كه خليفه خداست خود را اسير رنگ لباس كرده است .در ميقات لباس را عوض مي كني تا بداني كه رنگ اهميت ندارد.روحت را از اسارت اشرافيگري رهايي مي بخشي
بعد از احرام كه به تن كردي نوبت به ذكر "لبيك اللهم لبيك ..."مي رسد .آري بايد تلبيه گفت و تلبيه را بر زبان جاري ساخت .:خدايا آمدم ستايشم را قبول كن .همه جا ملك و محضر تو است .فقط تويي و من در بندگي ات حاضرم .
چند از اين الفاظ و اضمار و مجاز سوز خواهم سوز با آن سوز ساز
لبيك شعار حج ابراهيمي است وشعار را بايد با صداي بلند گفت تا همه بدانند كه تنها معبود اوست .مسجد شجره جايي است كه همه يكصدا "لبيك "مي گويند و با جان و دل به سمت معبودي مي روند كه جز او نيست .
اولين كسي كه لبيك گفت ابراهيم خليل بود .لبيك زماني صادقانه است كه گوينده آن نداي حق را بشنود و به دعوت الله جواب دهد . كسي مي تواند لبيك را بر زبان جاري سازد كه خدا را حاضر و ناظر ببيند .
ورود به حرم: با گذشتن از ميقات و طي مسير به مكه مي رسيم .حرم منطقه اي است كه محدوده آن كاملا مشخص است و تاريخچه آن به فرود آمدن آدم (ع)به زمين و ورود او به مكه معظمه مي رسد .حرم الهي داراي احكام ويژ و مخصوص به خود است .در تمام طول سال كسي حق ندارد وارد محدوده حرم شود مگر آن كه قبلا در ميقات محرم شده باشد .بايد احرام ببندد تا احترام حرم را حفظ كند .لبيك گويد تا حاضري خود را بزند .اراده گناه در اين سرزمين خود گناه است و عذاب الهي به همراه دارد .
طواف: زائر بعد از رسيدن به مكه به مسجدالحرام ميرود (يادش بخير الان كه اين مطلب را مي نويسم به ياد عمره دانشجويي افتادم كه با دوستان در مسجدالحرام بيتوته مي كرديم ...)و كعبه مقدسه را 7 مرتبه طواف مي نمايد .در طواف بايد بدانيم كه مولا و سرورمان حضرت حجت (عج)مشغول طوافند از اين رو بهترين تنبه براي حاجي است از بين بردن غفلت و جهل خويش نسبت به انسان كامل و خليفه خدا در عصر حاضر يعني حضرت بقيه الله الاعظم امام زمان (ع)تا بدين و سيله حاجي بتواند همچون فرشتگان حج مقبول و سعي مشكور داشته باشد .بعد از انجام طواف نماز را بجا مي آوري و به سمت صفا و مروه حركت مي كني
گر صفاي مروه خواهي خاك يثرب سرمه ساز / ور هواي كعبه داري از بيابان در گذر
سعي بين صفا و مروه: تحمل سختي و دشواري در سير سلوك عرفاني از شرايط تهذيب نفس است .تلاش در راه سركوب نفس اماره و از ميان برداشتن عجب و غرور از هدفهاي يك سالك است .شيخ ابوسعيد گويد :همه و حشت ها از نفس است اگر تو او را نكشي او ترا بكشد "كساني كه در اثر كبر و غرور حاضر نبودند حتي در معابر عمومي قدم بردارند و ممكن نبود در خيابانها به سرعت راه بروند اينك در امتثال فرمان حضرت حق گاهي آهسته و گاهي هروله كنان بايد بين صفا و مروه بروند اين سعي خود رازي دارد يعني "خدايا من بين خوف و رجا بسر مي برم "نه فقط مي ترسم و اميدي ندارم بلكه هم مي ترسم و هم به عفو تو اميدوارم .هرگز نبايد خوف را از دست داد شيطان و نفس همواره در كمينند تا از درگاه حق تو را دور كنند .آخرين مرحله در سفر حج عمره كه رازهاي زيادي در خود دارد تقصير است
موي سر كه يكي از زيبايهاست كه خدا به بشر ارزاني نموده است را بايد تراشيد .زاير خانه خدا كه در ميقات زيورها و زيبايهاي مادي را به دور ريخته است و لباسهاي دو خته را از تن به در كرده اينك آخرين نشانه زيبايي ظاهري خود را كه شايد سبب فخر و مباهات باشد مي دهد در ادعيه عمره و حج آمده است كه در هنگام تقصير و حلق دست به دعا برداريد و بگوييد "اللهم اعطني بكل شعره نورا يوم القيامه "
طواف وداع (نسا): آخرين بخش از اعمال عمره مفرده هفت مرتبه طواف خانه خداست و بعد نماز .انسان عمره گذار بعد از اين طواف شايسته آن خواهد شد كه به صورت هميشگي به مقام حضور راه يابد و تا زماني كه به گناه آلوده نشده است اين حضور را درك كند و داشته باشد .
حج تمتع (شامل وقوف به عرفات-مشعر -مني -قرباني -حلق-طواف-نماز طواف-سعي صفاو مروه-طواف نسا -نماز طواف نسا )
در اين قسمت آخر سعي خواهد شد اسرار هر كدام به صورت خيلي خلاصه عنوان شود
1-وقوف در عرفات : امام سجاد (ع)مي فرمايد :"راز اين وقوف آن است كه انسان به معارف و علوم الهي واقف گردد و از اسرار آفرينش حق با خبر شود ....
2-:به اين نكته معرفت حاصل كند كه خداي تعالي به تمام صحيفه قلب او آگاه است و از همه راز و رمز او با خبر است قرآن كريم در سوره طه آيه 7 مي فرمايد :"ان تجهر بالقول فانه يعلم السر و اخفي "
مني: مني را سرزمين آرزوها گفته اند :زاير بايد آنگونه در عرفات و مشعر حركت كرده باشد و خود را صيقل داده باشد كه وقتي به مني مي رسد احساس كند به آرزوهايش رسيده است و به تعبير امام سجاد (ع)"اگر چنين نباشد بدان معنا خواهد بود كه از سر حج آگاه نبوده اي بايد دوباره حج كني "
قرآن مي فرمايد : "وقتي از انجام اعمال خود در مني فارغ شديد خدا را به ياد آوريد و به ذكر او مشغول شويد .در روايات متعددي ذكر خدا در سرزمين مني همان تكبيرات مخصوص دانسته شده كه بعد از نماز عيد قربان گفته مي شود
زاير بايد سه ستون سنگ چين شده را در مني رمي كند يعني به آنه سنگ بزند .بايد شيطان را سنگ زد .هفت سنگريزه هرگز نخواهد توانست شيطان را طرد كند بلكه انزجار دروني انسان و استعاذه او به حق تعالي است كه شيطان را رمي مي كند و اين سنگريزه ها چيزي جز تجلي همان انزجار دروني نخواهد بود .
نشانه حج مقبول چيست؟
بيانگذار كعبه يعني ابراهيم خليل (ع) آن خانه را با تقواي محض بنا نمود .لذا حجي مقبول است كه همراه با تقوي باشد واين تقوي يعني تقواي همه جانبه كه در تمام زندگي جريان دارد .در حج ابراهيمي بايد از مشركين براعت جست .اگر كسي به مكه رفت و مناسك را انجام داد اما شعار (اني بري مما تشركون )(انعام آيه 19) را سر نداد او به نزد ابراهيم نرفته است .در حج بايد وحدت امت اسلامي به نمايش گذاشته شود .