سلام، حاجي آقا، حجكم مقبول، سعيكم مشكور، بالاخره به مكه رفتي؟ احسنت چقدر زحمت كشيدي و هي ذره ذره پول جمع كردي به عشق مكه، جداً رنج اين همه راه را به جان خريدن، خلوص نيت مي خواهد نه؟ كه شكر خدا تو داشتي ، وقتي كه مي خواستي بروي از آ ن ها كه قهر بودي و دلخور بودي، چقدر حلاليت طلبيدي؟ مي دانم حق با تو بود . اما تو بزرگواري كردي ! كوشش كردي كه قبل از حركت به فقراي فاميل سري بزني و در حد برآورده شدن نيازشان چيزي به آن ها كمك كني؟ هنگام حركت گفتي كه خداوندا! من اين حج را فقط به خاطر تو مي گزارم، اصلاً دلم نمي خواهد به من بگويند حاجي ! اصلاً اين فكرهايي كه در ذهنت بود : (كه فردا حاجي مي شوي، قابل احترام مي شوم، بدرق ه ام مي آيند، مشهور مي شوم، استقبالم مي آيند، جلوم بره مي كُشند مرا مي بوسند . چه كيفي دارد حاجي شدن ) از دلت بيرون ريختي . وقتي كه مي خواستي خمس پول هايت بدهي من مي دانم به چشم ديدم، اصلاً با روحانيان كَل كَل نكردي كه مقدار خمست كم كنند . اصلاً دارايي هايت هم مخفي نكردي شك هم نكردي، بخشي از آ ن ها هم به نام زن و بچه ات نكردي، به عنوان هديه هم به آن ها ندادي كه خمس نداشته باشد . تا از زير خمس دادن در بروي، مي دانم ، مي دانم، تو خيلي آدم مؤمن و با خدايي، خالص، خالص مثل آب زلال، چون وقتي به مكه رسيدي همه ي سفارش ها را گوش كردي، مثل آدم هاي حسابي در فرودگاه توي صف ايستادي كت و شلوار مرتب پوشيده بودي، با صداي بلند حرف نمي زدي، جلو مردم غذا نمي خوردي، -همان غذاهاي هواپيما كه گذاشته بودي توي كيفت - ملچ ملچ نمي كردي در حالي كه غذا در دهانت بود . حرف نمي زدي، مي دانم تو به معناي واقع آبروي ايراني جماعت را خريدي اصلاً يك چيزي بهت بگم : تو يعني آبروي جمهوري اسلامي ايران . وقتي كه دعوت مي شدي سر ميز غذا، سر سفره، اصلاً چشمت به غذاهاي ديگران نبود . كه كمتر يا بيشتر از تو گرفته اند، نوشابه هاي ديگران هم نمي گرفتي و براي غذاي بيشتر اصلاً دعوا نمي كردي، راستي راستي تو چقدر آدم خوبي هستي . خوشا به حالت . وقتي كه احرام مي بستي. همه اش در اين فكر بودي كه ديگر لباس حرام نپوشي . ديگر گناه نكني مثل وقتي كه از مادر متولد مي شوي. پاك، پاك به جزئيات مناسك حج نمي پردازم كه چه فكري و انديشه اي در سر داشتي . مخصوصاً در طواف خانه ي خدا. يادم هست چه گفتي : خدايا من فقط دور خانه تو مي گردم من فقط دور تو مي گردم نه دور ديگري . در پايان هم پشيمان نشدي كه چرا اين همه خرج و مخارج كردم . آخر نگاه تو اصلاً يك نگاه تجاري نبود . من خلوص نيت و مسلماني ات را در بازار ديدم، تو اصلاً مخالف بازار رفتن بودي، مي گفتي : در بازار مكه و مدينه، اجناس بنجل چيني و كره اي مي فروشند. مي گفتي لزومي ندارد كه چيني ها براي ما جا نماز و تسبيح و صلوات شمار درست بكنند، پيراهن و پارچه هاي كت و شلواري در ايران هم داريم، توليدات خودمان مي خريم. مي گفتي لزومي ندارد كره اي ها براي زنان ما چادر ببافند، اول بافت ايراني اگر نشد، همين اجناس را در ايران مي خريم تا سودش به جيب كاسب ها و تاجرهاي ايراني برود . چرا عربستاني ها؟ آن هم وهابي ها، سودش ببرند، همان هايي كه در عراق و افغانستان جنايت م ي كنند، حتي در ايران بمب گذاري م يكنند و ه موطنان ما را شهيد م يكنند. مي دانم، م يدانم چار هي خودت كردي، اما چاره ي خانم بچه ها نكردي، آخر اين شيطان لامصب ( هر لحظه به رنگي بت عيار درآيد) نمي گذارد كه آدم يك دم بي سرخر زندگي كند و يك لحظه بندگي . حيف آن همه سنگ و ريگ كه به ستون هاي بيچاره ي شيطان زدي، كاش يكي پيدا مي شد چند تا سنگ به خودت مي زد، بالاخره براي خريد چند سوغاتي براي تبرك هم كه شده به بازار رفتي و كردي آن چه نمي بايست مي كردي، ساك هايت پر، گوني هم خريدي و پركردي . بگذريم در بازار هم كه رفتي، اصلاً چانه نزدي - به خاطر حفظ ايراني بودنت - و نگفتي : ايها الشيخ، انا پول تمام، رخيص تر انا ايراني، و بعد هم در هتل تعريف نكردي كه فلاني اين جنس را به اين قيمت خريد و من هم اين قدر ارزان تر، چانه زدم، كلاه سرش گذاشتم، غافل از اين كه چه بخواهي و چه نخواهي كلاه سرمان بود. در مدينه هم چپ مي رفتي و راست م يآمدي، مي گفتي به به ! عطر فرشتگان را احساس مي كنم. اما وقتي كه با دوستان مي نشستي، اصلاً غيبت نمي كردي، تهمت هم بالطبع نمي زدي، مي گفتي در كنار خانه ي پيامبر (ص)، در كوچه هايي كه پيامبر و مولا علي ( ع) و حضرت زهرا ( س) راه رفته اند، در كنار بقيع، آدم گناه بكند؟ آن هم غيبت . آن ها در ايران هستند و ما اين جا گوشتشان بجويم . آه كاش ديگر نم ي گفتم چقدر براي وحدت مسلمين زحمت كشيدي، مثلاً وقتي كه همه نماز مي خواندند تو در بازار نبودي اگر هم بودي همان جا نماز مي خواندي، بگذريم، كارهاي خوب ديگري كه انجام داده اي نمي گويم بگذار براي بعد . به قول فقط دعا « بگذار تا زير كاه بماند » معروف كن، كه خداوند مثل هميشه عيب پوشي كند و گناهمان را ببخشد و حج همه را صندوقي – خوب و بدش، سالم و ناسالم گلدار و بيگل - قبول بفرمايد.