همان طور كه مي دانيم حماسه سازي هاي دلاورمردان كازروني عرصه ي ايثار و شهادت و پايداري از گذشته تا به حال در بسياري از موارد بسيار نادر و مثال زدني بوده است كه گنجينه اي عظيم و گرانبها را در ساحت هاي مختلف با تنوعي مثال زدني بوجود آورده است لكن تا كنون به نحوي كه بايسته و شايسته بوده از آن استفاده نشده است .
در اين ميان البته بوده اند گروه هاي مختلفي كه در برهه هاي مختلف و بر اساس احساس تكليف و وظيفه ي شخصي و در حد توان و امكانات خود كارهاي پراكنده اي را در نقاط مختلف شهرستان انجام داده اند كه شايد در برخي موارد اقدامات قابل توجهي هم بوده است لكن فقر انسجام و امتداد اين قبيل فعاليت ها و در طول هم قرار گرفتن آن ها اين واقعيت اجتماعي و فرهنگي را بوجود آورده است كه سهم برداشت جامعه و جوانان كازرون از كاشت آن فعاليت هاي بعضاً درخور تقدير در حد ناچيزي بوده است و لذاست كه كازرون با وجود حضور پررنگ و ماندگار در عرصه ي ايثار و شهادت در فرهنگ و هنر برجاي مانده از آن سال هاي حماسه و شعور سهمي ناچيز و حقير دارد .
از ديگر سو توجه به ارزش گذاري هاي مسوولان فرهنگي شهرستان دلسوزان را با اين واقعيت آشكار مواجه مي نمايد كه در خوش بينانه ترين حالت ، نگاه و ديدگاهي كاريكاتوري كه امر را در برگزاري يادواره هايي در ايام خاص و من باب خالي نبودن عريضه و تكميل فعاليت هاي مناسبتي دائر مي داند حاكم بر فضاي فرهنگ ايثار و شهادت است و بر همين اساس ذائقه جوانان و بخشي از فعالان اين عرصه را در همين حد نگاه داشته كه اوج آمال و آرزوهاي شهيد پژوهانه ي خود را برگزاري يادواره اي با فلان وسعت قرار داده است.
اگر به اين موارد عملكرد نامناسب برخي گروه هاي شهيدپژوه در حيف و ميل اسناد و بازمانده هاي شهدا را كه نقش غير قابل انكاري در بي اعتمادي خانواده هاي شهدا در برابر جوانان مشتاق و دلداده اين عرصه و عدم همكاري دلچسب اين بزرگواران – صاحبان !!! اسناد و بازمانده هاي شهدا و گروه هاي شهيدپژوه اعتماد برانداز - را بيفزاييم نتيجه غير قابل انكار آن فقر امكانات و راه طاقت فرساي رسانيدن كازرون به جايگاه اصيل خود حاصل خواهد شد چرا كه پژوهش در اين عرصه با مشكلات بزرگي از قبيل آن چه در سطور بالا ذكر شد مواجه است كه حل اين مهم ، به راحتي نخواهد بود .
بر همين اساس لزوم قالب شكني و پي ريزي رويكردي جديد كه همين اعتماد ساز باشد و هم امكانات آور روز به روز بيشتر و بيشتر احساس مي شود . تصور بفرماييد پدران و مادران شهدا همگي در سنين بالايي در حال زندگي مي باشند كه البته بخشي از آنان نيز رحل عزيمت افكنده اند ، رزمندگان و همرزمان شهدا نيز پس از گذشت 20 سال يا خاطرات را با جرييات موثر فراموش كرده اند و يا بيم اين فراموشي آنان را به شدت تهديد مي كند و البته برخي جريان سازي هاي كاذب سياسي نيز آنان را از تمايل بازگويي خاطرات بازداشته و يا رجوع به آنان را در كمال بي رحمي منكري لايغفر مي دانند كه مرتكب آن در خوشبينانه ترين حالت داراي روحيه اي التقاطي است . مي بينيد كه چه راحت 2 كانال اصلي ارتباط و آشنايي با سيره فردي - خانوادگي و اجتماعي در معرض خطر جدي قرار دارند كه اقدام عاجل مسوولان و دلسوزان را مي طلبد .
تجربه طرح نايبان شهيدان و فصلنامه راوي به دست اندركاران آن اين واقعيت را اثبات نموده كه اگر نگوييم تنها راه جلب اعتماد اين دو قشر، اين دو رويداد است بي شك يكي از معدود راه هاي اندك اين عرصه است و جلب اعتماد خانواده هاي شهدا از طريق نيابت يكي از اعضاي همان خانواده از شهيدشان جهت در اختيار قرار دادن اسناد مربوط به ايشان و هم چنين ارتباط نسبتاً محكم با رزمندگان عرصه جهاد و شهادت از طريق نايبان شهيدان و فصلنامه راوي و استقبال قابل توجه هر دو قشر هدف بارقه هاي اميدي را در دل دست اندركاران روشن ساخته است كه مي شود كاري كرد تا كازرون به جايگاه خود بازگردد؛
امبد كه بزرگواران در راه به انجام رسانيدن اين رسالت تاريخي ياري گرمان باشند .