به اطراف خودمان که نگاه می کنیم و در رویدادها و چهره ها دقیق می شویم بی درنگ انبوهی از تصاویر و مفاهیم است که ذهنمان را در بر می گیرد که ترجیع بند بسیاری از آنان افسوس است . افسوس از داشته هایی که دیگر نیستند ، افسوس از نبود حضورها و نفس های زندگی بخشی که به سبب فراموشی شان مدت هاست از فضای شهرمان رخت بر بسته است و آلودگی ،به سبب پایی که بر گلویمان نهاده و می فشرد عنقریب است که خفه مان کند ، افسوس از جنگی که بنیان های زندگی مان را با تبری به نابودکنندگی قوی ترین نابودگران و البته به بی صدایی سخن گفتن مورچگان هدف قرار داده و مهم ترین سنگر وجودی مان که قلب مان است را در کمال بی خبری و به دست با کفایت خودمان دارد تسخیر می کند و ما نیز غافل از آن چه بر سرمان می آید . افسوس از همسنگرانی که تا دیروز مرد میدان و شیر غران بودند و امروز " شبیخونی " از کار انداخته آنان را و یا اصلا کاشف آمده که از ابتدا او نیروی دشمن بوده است در میان ما .
روزگار سخت و جنگ خانمان سوزی است که نه می توان فهمید دشمنت کجاست و نه می شود خیلی به کسانی که امروز همسنگرت هستند اطمینان کرد تا با حمایت او به دل دشمنان بزنی . اصلا خاصیت جنگ فرهنگی همین است . دیروز خاکریزی بود برافراشته در مقابل دشمن و تو سلاح بر دست، دوش به دوش همسنگران و همرزمان و با تاکتیک مشخص بی مهابا به دل او می زدی و از پا می افکندی اش ؛ گویا کار راحت تر از اکنون بود که نه دشمنت را خوب می شناسی و نه همه ی افراد این سمت خاکریز را می توان همسنگر به حساب آورد و نه حتی سلاحی درست و حسابی به دستت داده اند تا در مقابلشان حداقل بتوانی قدی علم کنی . امروز تا سلاح شناسانمان بخواهند کاری برایت انجام دهند و مهماتی به تو برسانند باید سال ها منتظر ماند تا اختلافات تاکتیکی و سلاح شناسی شان به حداقل برسد تا شاید چیزی در حد " اِم یک " نصیبت شود که البته آن هم اگر بشود.
همیشه در این فکر بودم که چون مایی که از هر 10 موعد دعایمان 12 تایش را صرف " اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک " می کنیم و ادعای میدان داری جنگ خانمان برانداز کنونی را هم داریم چه میزان از تاریخ 8 سال حماسه و خون جوانانی که در همین کوچه پس کوچه ها پرورش یافتند اطلاع داریم . چه قدر با شهید خانواده مان زندگی کرده ایم و حالات و رفتار و روحیاتش را از خانواده و همرزمانش پرسیده ایم و در زندگی به کار بسته ایم و دیگران را به این کار دعوت کرده ایم ؟ چند بار شده است که درد دلمان را به سویش برده ایم و مشکلمان را برایش نقل کرده ایم و راه تازه ای را باز نشده به رویمان ندیده ایم ؟ مگر نه این است که این ها بودند که در جنگی طاقت فرسا آن رشادت ها و بزرگمردی ها را آفریدند و توانستند پیروز شوند و ما اکنون در میان معرکه ای بس عظیم تریم ؟ شاید کارهایشان دوایی باشد و سلاحی برای جنگ امروزمان . مگر این گونه نیست که وجه اشتراک و راز ماندگاری آن بزرگ مردان به طی مسیرهای 100 ساله در یک شب بود به سبب ایمانشان و امروز هدف اصلی تمامی تهاجم ها ایمان مردمان و دوستان و همرزمانمان است ؟ شاید باید در مقابل این سلاح از آن سلاح استفاده نمود .
تاریخ 8 ساله دفاع مقدس سرشار از لحظات و رویدادهایی است که بی شک اگر بی نظیر نباشد قطعا کم نظیر است . صحنه هایی سرشار از رشادت ها ، ایثارها ، اخلاص ها ، اشک ها و اندوه ها ، لبخندها و شوخ طبعی ها که اگر داروی یگانه ی این ایام تک وجهی مردمان نباشد ، کارساز ترین آن هاست . حیات طیبه ی این از خود برآمدگان پاک ، آنچنان است که هر حقیقت جویی را به مشرب گوارای خویش می خواند و دم آسمانی شان مددی است تا هر بر زمین افتاده ای را برافرازد و به اوج کمالات برساند .
بی انتها و پر برکت بودن گنجینه ی دفاع مقدس بی شک انگیزه ای دوچندان را برای هر دلباخته ای فراهم می کند تا در صدد بازشناسی نقش شهدای شهرش و الگوسازی رفتاری از سیره بی مثالشان برآید تا بلکه از این رهاورد پاسخی در خور جهت این سوال یابد که به واقع جایگاه کازرون و دلاورمردان آن دیار در این عرصه کجاست و چگونه باید این دین ابدی را به سر منزل مقصود رساند ؟
بر همین اساس طرح " نایبان شهیدان " که مدت اندکی است با هدف بزرگداشت مقام شامخ شهدای گران قدر و جمع آوری خاطرات و گسترش سیره ی شهدا از طریق عمومی سازی فرهنگ شهید پژوهی راه اندازی شده است و هم اکنون جمع قابل توجهی را حول شمع وجودی پربرکت شهدا ساماندهی نموده است ، اولین شماره " راوی " تنها نشریه فرهنگ پایداری شهرستان کازرون را به شما نایبان محترم شهدا و دلباختگان عرصه جهاد و شهادت تقدیم میکند و در این راه چشم به راه خاطرات و مقالات و عکس ها و دست نوشته های شما عزیزان است تا از رهگذر این قلم های نورانی تان جاودانه سازیم جاودانگی شان را .
تا چه قبول افتد و چه در نظر آید
باقی بقای نگاهتان
التماس دعا