آن چه در پيش روي خواننده عزيز قرار دارد نوشتاري است در نقدي صريح از نماينده محترم شهرستان كازرون جناب آقاي دهقان، درباره طرح تبديل شهرستان كازرون به چند شهرستان. لازم به ذكر است كه نويسنده اعتقاد به اين مسئله كه نماينده محترم در جهت توسعه و پيشرفت هر چه بيشتر شهرستان كه بخش كوچكي از ايران بزرگ ميباشد، طرح خود را دنبال نموده است، به انتقاد از اين طرح مي پردازد.
به طور كلي در جهان امروز، بشريت حركتي را شاهد است كه هر چند در گذشته مي توان نشانه هايي از آن را در تاريخ شاهد بود، ليكن امروزه بواسطه پيشرفت مدنيت و عقل جمعي در جهت خير عمومي اين حركت بيش از پيش نمايان گرديده است و مي توان آن را حركت از سوي چند پارگي به سوي يكپارچگي در جوامع ناميد.
جوامع انساني به خوبي اين موضوع را با درايت تمام دريافته اند كه دوره رفع نيازها به صورت جداگانه طي شده و مربوط به گذشته ميباشد. لذا اكنون زمان يكي شدن و يكپارچگي جوامع انساني مي باشد . اين يكپارچگي بي ترديد مي تواند منفعت عامه را به همراه داشته باشد. در اين جا بايد اين مسئله را يادآور شد كه جوامع انساني چه در سطح كلان (به مانند جوامع و كشورها همچون ايران، چين و ...) و چه در مسئله خُرد (به مانند جوامع خرد ملي و تقسيمات دروني كشوري همچون استان و شهرستان) داراي يكسري قواعد عام و جهان شمول مي باشد كه قابل اطلاق در سطوح گوناگون چه كلان و چه خُرد است .
بنابراين ميتوان قواعدي را كه در سطح جوامع انساني كلان همانند كشورها اطلاق كرد در سطح جوامع انساني خرد نيز مورد توجه قرار داد و از جمله اين قواعد بديهي نيز، مسئله يكپارچگي در حين وجود تنوع جوامع انساني ميباشد.
كشورهاي منطقه اروپا با توجه به قاعده وحدت و يكپارچگي در عين تنوع هم و تلاش خود را به كار بستند تا از اتحاديه اي معمولي در سطح كشورها به اتحاديه اروپا ارتقا يابند و اكنون نيز در تلاش براي تبديل اتحاديه اروپا به ايلات متحده اروپا (وحدت و يكپارچگي بيشتر) ميباشند. ژاپن زماني به ابرقدرت آسيا تبديل گشت كه مردم ژاپن به جاي آن خود را اهل توكيو يا كيوتو (از شهرهاي ژاپن) بدانند، خود را متعلق به ژاپن دانستند. (يكپارچگي وسيع و ملي)
بنابراين يكپارچگي مسئله اي است كه هيچ گاه نبايد از آن چشم پوشيد و به جاي آن به چند پاره گي روي آورد . اگر بتوان براي جدا شدن و تقسيم شدن چند مثال مطلوب آورد ميتوان براي يكپارچگي ده ها مثال مطلوب تر آورد.
اصفهان زماني به نصف جهان مشهور گرديد كه بر مسئله شهرستان بزرگ اصفهان تاكيد ويژهاي گرديد نه چند شهرستان شدن اصفهان.
چرا بايد كليد حل مشكلات منطقهاي را چند پاره گي و تقسيم شدن دانست؟ چرا بايد با مطرح كردن مسئله تقسيم منطقه اختلافات قومي و منطقه اي را دامن زد؟
بيشك هيچ عقل سليمي چند پاره شدن منطقهاي را عاملي در كاهش اختلافات نميداند كه به وضوح ميتوان عامل تقسيم منطقهاي را مؤثر در بروز و افزايش اختلافات و شكاف هاي اجتماعي و قومي دانست .
آيا مسئله بروز اختلافات و درگيري هاي سال هاي اخير را در مناطقي همچون آباده و اقليد به واسطه تقسيم شدن از ياد برده ايم يا آن كه به طور كلي از آن بيخبريم؟ آيا نمي توان در جهت توسعه شهرستان از راههاي كم هزينه تري استفاده كرد .
مسئله تقسيم شهرستان، به فرض اينكه باعث افزايش بودجه و اعتبارات گردد، مسئله اختلافات و درگيري هاي دوره اي را كه در هر انتخابات ممكن است به اوج برسد، چگونه ميتوان جبران كرد؟
آيا اختلافات گذشته به ميزان كافي موجب عدم توسعه شهرستان نگرديدهاند كه امروزه اختلافات جديد را بدانها بيفزاييم؟ آيندگان به ما چه خواهند گفت در برابر اقدامي كه شكاف ها را عميق تر ميكند؟
قاعده يكپارچگي در عين وجود تنوعات قومي مسئلهاي نيست كه بتوان به راحتي آن را از دست داد . بلكه بايستي به بهترين نحو، يكپارچگي را حفظ و از زوال آن با ايجاد مرزبنديهاي مصنوعي جلوگيري كرد. هر چند بايد توجه داشت كه توجه به مسئله يكپارچگي به بينش ما بر مي گردد.
به واقع بينش جامع نگر، جدايي مناطق و قوميت ها را راه حل اساسي ميداند. لذا بينش فردي عاملي مهم در جهت گيريها نسبت به يكپارچگي يا برعكس آن جداييافكني مي باشد، و همان گونه كه گفته شد، كشورهاي توسعه يافته امروزي (از جمله در منطقه اروپا ) به خوبي قاعده يكپارچگي را دريافتند و آن را به كار بستند و امروز نيز همچنان آن را دنبال مي كنند.
به قول دكتر سيفزاده آن چه باعث پيشرفت كشورهاي توسعه يافته امروز، يا همان كشورهاي توسعه نيافته ديروز شد، بينش صحيح آنان ميباشد. علت دينداري يا بيديني نيست، بلكه بينش جامع نگر به دور از تعصبات قومي و منطقهاي، باعث ارتقاي موقعيتشان گرديد. لذا بايد بينش هايمان را اصلاح و واقع نگري را جايگزين رويانگري نماييم .
بايستي با واقعيت به مسائل نگاه كرد و به جاي جدايي افكنيها و ايجاد مرزهاي جديد به فكر نيازهاي اساسيتر بود . به جاي آن كه تلاش و هم و غم خود را صرف ايجاد تقسيمات جديد كنيم ميتوانيم با همان تلاش به فكر ايجاد فرودگاه و راه هاي ارتباطي وسيع تر باشيم .
ايجاد فرودگاه در مركز شهرستان مي تواند مردم شهرهاي اطراف را هر چه سريع تر و آسانتر به ساير نقاط كشور مرتبط سازد و بسياري از نيازهاي ضروري و فوري مردم را رفع سازد .
ايجاد راه ارتباطي چند باندي و عريض ميان مركز شهرستان و شهرهاي اطراف مي تواند دسترسي مردم را به امكانات اساسي، آسان سازد .
نياز امروز، ارتباط منطقه به راه آهن سراسري، ايجاد مراكز بهداشتي و مجهز و گسترده، افزايش شعب بانك ها و ادارات در شهرهاي شهرستان و مراكز تفريحي و اوقات فراغت براي پرورش نسلي شايسته مي باشد نه ايجاد شهرستان جديد .
نميتوان ادعا نمود كه به وجود آمدن شهرستان جديد و مرزبندي هاي جديد، زيربناي توسعه و رفع نيازهاي فوق مي باشد در حالي كه شهرستان اصلي و مادر با وجود سالها سابقه شهرستان بودن، فاقد امكانات مذكور مي باشد. چگونه است كه شهرستان اصلي و شهر اصلي (شهر كازرون) علي رغم دارا بودن عنوان شهرستان و مركز شهرستان، طي سال هاي گذشته نتوانسته است به امكانات در خور دست يابد، اما ما امروزه ادعاي تأسيس شهرستان جديد جهت رفع نيازها را داريم و مردم شهرهاي اطراف را با وعده رفع نيازهاي اساسي در صورت شهرستان شدن دل خوش مي كنيم .
آيا به راستي ايجاد شهرستان جديد مي تواند به رفع بسياري از نيازها منجر شود؟ مي توان رفع نيازها را در افزايش بودجه هاي عمراني، ايجاد زيرساختهاي ارتباطي و تشويق سرمايه گذاران جهت سرمايه گذاري و افزايش اشتغال در منطقه دنبال نمود، نه تأسيس شهرستان جديد.
داروي دردها در منطقه چند پارگي نيست بلكه يكپارچگي است. امروزه بايستي در فكر برداشتن مرزها و جداييها بود نه ايجاد مرزهاي جديد كه به جداييهاي جديد منجر ميشود.
با توجه به «ما»ي جمعي مي توان به توسعه اميدوارتر بود همان گونه كه با ايجاد «من»هاي جديد و ايجاد شكاف ها و اختلافات تازه نميتوان براي توسعه دورنماي خوبي را نظارهگر بود.
كوبيدن بر طبل جداييها و ساختن مرزهاي ساختگي جديد با تاسيس شهرستان جديد نه در گذشته و نه امروز نتوانسته است گرههاي اساسي مشكلات را در منطقه اي مرتفع سازد و چه بسا كه به مشكلات دامن نيز زده است و همان گونه كه مورد اشاره قرار گرفت نيز بينش يكپارچه ساز و اتحاد و ائتلاف محرك توسعه مي باشد و بينش جدايي افكنانه مخرب توسعه و پيشرفت مي باشد. لذا شايسته است بينشي جامع را جايگزين نگرشي نمود كه با ديدي قومي و منطقهاي، مسائل را مورد بررسي و پژوهش قرار ميدهد.
بهتر آن مي باشد كه ما نيز با پذيرش قاعده يكپارچگي بر مبناي عقل جمعي كه در سطوح مختلف ( از كلان تا خُرد ) مورد بررسي قرار گرفت به معايب چند پارگي توجه بيشتري داشته باشيم.
در واقع تاكيد بر مسئله تقسيم شدن و چند پاره شدن را بايد مسئله اي دانست كه بيشتر در جوامع توسعه نيافته كه در آن ها هويت هاي كوچك و خُرد بر هويت هاي وسيع تر و ملي ارجحيت مييابد، دنبال ميشود.
بنابراين هيچ گاه نبايد به جاي توجه به حركت از چند پاره گي به يكپارچگي، عكس آن را مد نظر قرار داد، و منطقه يكپارچه را به چند پاره تقسيم كرد كه اين مسئله مي تواند زمينه ساز مشكلاتي جديد گردد كه تا پيش از اين وجود نداشته است، به علاوه مي توان مزايا و منافعي را كه از طريق تقسيم شدن شهرستان و منطقه بدست مي آيد، بدون انجام اين كار ( تقسيم شهرستان) كه با هزينههايي نيز همراه است؛ به دست آورد .
در ضمن بايد توجه داشت كه توسعه هر چه بيشتر مركز شهرستان امري است بسيار مؤثر در توسعه شهرها و بخش هاي اطراف؛ همان گونه كه توسعه شهرهاي شهرستان، بدون توسعه همه جانبه مركز شهرستان امكان پذير نمي باشد .
بنابراين بايستي به جاي تاكيد بر ايجاد شهرستاني جديد، سعي خود را بر توسعه مركز شهرستان به گونه اي قرار داد تا ساير شهرهاي شهرستان نيز به توسعه اي در خور و مناسب دست يابند.
منبع: هفته نامه شهرسبز