بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد
و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين المكرّمين
سيّما بقيّةالله فى الأرضين
خداوند متعال را از اعماق جان سپاسگزارم كه يك بار ديگر و يك سال ديگر اين توفيق را عنايت فرمود كه روز اول سال در كنار شما برادران و خواهران زائر و مجاورِ اين سرزمين پاك و مقدس، در كنار مرقد مطهر حضرت ابىالحسن علىبنموسىالرضا (صلوات الله و سلامه عليه) باشم و از فيوضات اين روز و از فرصت بزرگ ديدار شما برادران و خواهران عزيز بهرهمند شوم. اولاً تبريك عرض ميكنم حلول سال نو و عيد نوروز را به همهى ملت ايران، به شما برادران و خواهران عزيز، و مطالبى را در اين مناسبت عرض ميكنم.
مطلب اوّلى كه مورد نظر است كه عرض بشود، به مناسبت گذشتن سى و يك سال از استقرار نظام جمهورى اسلامى، يك تعريف قرآنى از نظام مقدس اسلامى و از حكومت اسلامى است. اساس حكومت اسلامى و شاخص عمدهى اين حكومت عبارت است از استقرار ايمان؛ ايمان به خدا، ايمان به تعاليم انبياء و سلوك در صراط مستقيمى كه انبياء الهى در مقابل پاى مردم قرار دادند. اساس، ايمان است. فرستادن پيامبران الهى براى هدايت انسانها و ايجاد جوامع دينى و الهى در طول تاريخ تا امروز، در درجهى اول براى اين مقصود است. لذا ميفرمايد: «انّا ارسلناك شاهدا و مبشّرا و نذيرا. لتؤمنوا باللَّه و رسوله و تعزّروه و توقّروه و تسبّحوه بكرة و اصيلا».(1) يعنى هدف از فرستادن پيغمبران الهى، ايمان به خدا، دل بستن به ذات الهى و راه الهى، و دل بستن به آن تعاليمى است كه انبياء الهى به انسان تعليم دادهاند. اين در سورهى مباركهى «انّا فتحنا» است. در سورهى مباركهى احزاب ميفرمايد: «انّا ارسلناك شاهدا و مبشّرا و نذيرا. و داعيا الى اللَّه».(2) رسالت پيغمبر، دعوت به خداست؛ اين، اساس كار است. آن چيزى كه به عنوان شاخص، ميان نظام اسلامى و جامعهى اسلامى و همهى جوامع بشرى وجود دارد، در درجهى اول اين نكته است؛ مسئلهى ايمان به خدا، ايمان به غيب، ايمان به راهى كه خداوند متعال براى سعادت دنيوى و اخروى انسان در مقابل بشر قرار داده است. اگر امروز نظام جمهورى اسلامى در مقابل نظامهاى گوناگون عالم سخنى براى گفتن دارد، مطلبى براى تحدى در قبال نظامهاى مادى در نظام جمهورى اسلامى وجود دارد، به خاطر همين است كه شاخص عمده، ايمان است. امروز بشر به خاطر بىايمانى، دچار منجلابهاى گوناگون زندگى است. بنابراين شاخص عمده، ايمان است. ايمان به خدا و راه خدا و راه انبياء - كه دنبال آن، عمل به اين تعاليم است - فقط براى تعالى معنوى نيست؛ اگرچه عمدهترين ثمرهى آن، تعالى معنوى و تكامل انسانى و اخلاقى است؛ چون دنيا مزرعهى آخرت است. از حركت در زندگى دنياست كه انسان ميتواند مدارج و معارج را طى كند و پيش برود. لذا زندگى مادى هم در گروى ايمان به خداست. پس ايمان به خداى متعال نه فقط سعادت معنوى را تأمين ميكند، بلكه سعادت مادى را هم تأمين ميكند. ايمان به خداى متعال موجب ميشود كه بشر در زندگى مادىِ خود بتواند همهى آن چيزهائى را كه انسان به آن نيازمند است، به دست بياورد. «و لو انّهم اقاموا التّورية و الانجيل و ما انزل اليهم من ربّهم لأكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم»؛(3) اگر اقامهى دين بشود، اگر تعاليم اسلامى در جامعه عمل بشود، انسانها از لحاظ رفاه به آن حدى ميرسند كه هيچ نيازى براى آنها باقى نماند كه تأمين نشده باشد. از لحاظ آسايش معنوى و روانى انسان، احساس امنيت و آرامش، باز نقش ايمان برجسته است. به گفتهى قرآن: «قد جائكم من اللَّه نور و كتاب مبين. يهدى به اللَّه من اتّبع رضوانه سبل السّلام»؛(4) راههاى سلامت را، راههاى آرامش را، راههاى امنيت روانى را قرآن به انسان تعليم ميدهد؛ اين راهى است كه بشر را به آرامش روانى ميرساند؛ يعنى همان چيزى كه امروز دنيا در فقدان آن، در حال التهاب است. پيشرفت مادى هست، پيشرفت فناورى و علمى هست، ثروتهاى كلان در دست جوامع هست؛ اما آسايش نيست، آرامش نيست. اين به خاطر كمبود اين عنصر اساسى در زندگى انسان است، كه عبارت است از ايمان. اين يك مطلب اساسى با استفادهى از قرآن كريم است كه در جمهورى اسلامى، من و شما، همهى آحادمان، همهى جوانهايمان، همهى نسلهاى رو به جلو كه ميخواهند فرداى سعادتمندى را براى كشورشان و براى خودشان و براى فرزندانشان تأمين كنند، بايد به اين توجه داشته باشند. اساس كار در نظام اسلامى ايمان است، كه بايد اين ايمان را تأمين كرد؛ نه فقط در دل، بلكه در عمل، در برنامهريزىها و در همهى اقدامها.
امسال سى و دومين سالى است كه نظام جمهورى اسلامى تشكيل شده است؛ يعنى دومين سال از دههاى است كه اعلام شد دههى پيشرفت و عدالت است. شعار پيشرفت و عدالت، يك شعار محورى است؛ يك مطلب اساسى است؛ يك نياز است. در اين مرحله، هدف كلان ملت عزيز ما و مسئولان بايد پيشرفت و عدالت باشد. «پيشرفت» و «عدالت» دو خواستهاى است كه انسانها به آن نيازمندند. پيشرفت، يعنى از لحاظ علم و عمل و آنچه كه در دنيا براى يك جامعه لازم است، به نتائج مطلوب برسد. عدالت هم يعنى ميان انسانها تبعيض وجود نداشته باشد، بىعدالتى نباشد، ظلم نباشد. هر دو خواسته، جزو خواستههاى اساسى و اصلى و ديرين بشريت است، كه تا تاريخ بشر وجود داشته است، اين دو خواسته، خواستهى اصلى انسانها بوده است: پيشرفت و عدالت. اين شعارها را ميشود داد؛ مهم اين است كه كِى ميشود به اين شعارها عمل كرد. ما در نظام جمهورى اسلامى، اين دههى چهارم را هنگام مناسب براى عمل در جهت رسيدن به اين دو شعار يافتيم. پيشرفت را ميشود به معناى حقيقى كلمه به دست آورد؛ عدالت را هم با رشدى كه در جامعهى ما هست، با آگاهى و بصيرتى كه مردم ما بحمداللَّه پيدا كردهاند، موانع را شناختهاند، اهداف را تشخيص دادهاند، دوست و دشمن را امروز جوانهاى ما تشخيص ميدهند، اگر مسئولى در پى عدالت باشد، ميتواند در جامعهى ما مقدمات استقرار عدالت كامل را فراهم كند. البته اين كارِ كوتاهمدت نيست، كارِ بلندمدت است. بنابراين اين دهه را، دههى پيشرفت و عدالت در نظر ميگيريم. هر اقدامى كه ميشود، هر برنامهريزىاى كه ميشود، بايد اين دو عنصر در آن ملحوظ باشد؛ هم در جهت پيشرفت جامعه باشد، هم در جهت عدالت باشد.
كشور آمادگىهاى زيادى دارد. عزيزان من! در اين سى سال، ملت و كشور در همهى زمينهها پيشرفت كرده است. زمينه براى يك حركت عظيم و بنيانى، يك حركت محسوس كه اثر آن را در زندگى مردم بشود ملاحظه كرد، فراهم است. ما هم در زمينهى زيرساختهاى اقتصادى پيشرفتهاى زيادى كردهايم. در زمينهى زيرساختهاى ارتباطى و مواصلاتى كارهاى بزرگى انجام گرفته است. در زمينهى پيشرفت علمى و فناورى، يك روند پرشتابى از چندى قبل تاكنون آغاز شده است. ملاحظه ميكنيد؛ در زمينههاى علمى، جوانان ما، دانشگاهيان ما، برجستگان و نخبگان ما به يك مراحلى دست پيدا ميكنند كه براى يك كشورى كه از مرحلهى دانش و تحقيق و فناورى و ابتكار علمى بسيار دور بوده است و فاصله داشته است، بسيار چيزهاى عجيبى است.
جوانان عزيز! امروز در كشور شما چيزهائى كه ايران را در رديف ده كشور اول دنيا قرار ميدهد، يا در رديف هشت كشور اول دنيا قرار ميدهد، كم نيست. در بخشهاى مختلف، در بخشهاى علوم زيستى، علوم نانو، علوم فضائى، علوم گوناگون، شما مىبينيد دانشمندان كشور - كه عمدتاً هم همين جوانان پرشور و پرشوق و پرنشاط هستند - توانستهاند كشور را به اينجا برسانند كه بگويند در اين مقوله، ايران جزو هشت كشور دنياست؛ در اين مقوله، ايران جزو ده كشور اول دنياست؛ يعنى اين پيشرفت عظيمى است، اين يك جايگاه مهمى است براى كشور.
در زمينهى اعتبار و اقتدار منطقهاى و بينالمللى، امروز نظام جمهورى اسلامى و دستگاه اسلامى در كشور ما، آنچنان از ابهت و اهميتى در چشم كشورها برخوردار است كه دشمنان ما هم اعتراف ميكنند كه اعتبار بينالمللى جمهورى اسلامى جزو برترينِ كشورهاى همسطح خود و كشورهائى است كه ميتوانند اثرگذار باشند. ميتوان گفت جمهورى اسلامى از لحاظ اعتبار بينالمللى و سياسى در منطقه، در درجهى اول قرار دارد. افرادى كه بهترين تعبير دربارهى آنها اين است كه انسان بگويد كوتهبينند و دقت نظر ندارند، ميشنويد از آنها كه گاهى از اينكه فلان رئيس كشورِ مستكبر غربى يا فلان وزير خارجه يا فلان مأمور بينالمللى دربارهى ايران بدگوئىاى كرده است، اين را دليل بىاعتبارى نظام جمهورى اسلامى ميشمارند؛ اين خطاست. جمهورى اسلامى امروز در چشم ملتها، در چشم دولتها، حتّى در چشم دشمنانِ خودش داراى اعتبار و اقتدار است؛ يك دولت اثرگذار است. در مسائل جهانى، حضور نظام جمهورى اسلامى، يك حضور محسوس است؛ قابل مقايسه نيست با يك كشورى كه از لحاظ وضع اقتصادى و وضع ثروت عمومى، در حد ايران است. يعنى ايران از همهى كشورهائى كه از لحاظ اوضاع اقتصادى از او جلوترند يا در سطح او هستند، از لحاظ تأثير در سياستهاى منطقهاى، بالاتر است.
اينها همه زمينههاست؛ سى سال تجربهى خدمتگزارى و مديريت هم امروز متراكم، در اختيار مسئولان نظام جمهورى اسلامى است. استمرار حركت اين نظام و استقرار و ثبات نظام جمهورى اسلامى، اين اهميت را داشته است، اين اثر بزرگ را گذاشته است كه يك تجربهى متراكمِ ذىقيمتى در برخورد با مسائل جهانى و منطقهاى و مسائل داخلى در كشور جمع شده است؛ اين خودش يك زمينهى بسيار مهمى است، يك زيرساخت قابل توجهى است.
چشمانداز روشنى تعيين شده است - يعنى سند چشمانداز بيست سالهى جمهورى اسلامى - اين سند باارزشى است. دولتهائى كه پشت سر يكديگر با انتخاب مردم بر سر كار مىآيند، ميتوانند بر اساس اين سند چشمانداز، اهداف را مشخص كنند؛ هر كدام بخشى از راه را بروند و دنبالهى كار را به دولت بعدى بسپارند. وجود سند چشمانداز، يكى از امكانات باارزش نظام جمهورى اسلامى است.
يكى از امكانات بزرگ نظام، اين نسل جوانِ تحصيلكردهى پرانرژىِ پرانگيزهاى است كه در كشور ما وجود دارد. اينها تحصيل كردهاند، درس خواندهاند، باانگيزهاند، در راه فهم و درك مسائل گوناگون در بخشهاى مختلف تلاش ميكنند، داراى اعتماد به نفساند. ما امروز در جوانهايمان احساس ميكنيم يك اعتماد به نفسى وجود دارد كه در گذشته وجود نداشته است، و در كمتر ملتى هم اين را مشاهده ميكنيم. هر كدام از اين مسائل گوناگون اقتصادى و فنى و سياسى و اجتماعى و مسائلى كه احتياج به دانش و تخصص دارد، اينها را وقتى انسان با مجموعههاى جوان و اهل تحقيق مطرح ميكند، مىبيند اينها با اعتماد به نفس، ميگويند ميتوانيم. احساس نميكنند كه عاجزند، ناتوانند؛ احساس ميكنند ميتوانند. اين اعتماد به نفس خيلى ارزش دارد براى يك ملت كه احساس كند ميتواند؛ چون سالهاى متمادى به ما تلقين ميشد كه شما نميتوانيد. به ملت ما گفته ميشد شما عُرضه نداريد. سياستمداران كشور، حكام جائرى كه بر كشور ما مسلط بودند و غالباً با دشمنان اين ملت دستشان در يك جيب و در يك كيسه بود، اينها غالباً به كشور ما، به مردم ما، به جوانهاى ما تلقين ميكردند كه نميتوانيد؛ زحمت بيهوده نكشيد. يعنى بايد ما بنشينيم، ديگران تحقيق كنند، پيشرفت پيدا كنند، ما برويم از آنها دريوزگى كنيم، گدائى كنيم، از آنها بگيريم؛ خودمان نميتوانيم از درون خود بجوشيم. اين به ملت ما و جوانهاى ما و نسل ما تلقين ميشد و جزو باورهاى اين ملت بود.
در دوران جوانى ما، آنطورى كه در جامعه واضح بود، اين احساس وجود داشت كه ايرانى نميتواند؛ فرنگىها، اروپائىها، آمريكائىها بايد پيش بروند، ما بايد دنبال آنها حركت كنيم و از آنها ياد بگيريم. اينكه ما هم ميتوانيم يك راهى را باز كنيم، يك حركتى را شروع كنيم، يك قلمروى را از قلمروهاى مهم زندگى فتح كنيم، اين براى ملت ما يك امر باور نكردنى بود. امروز درست بعكس شده است. جوان ايرانى، هيچ مقولهاى از مقولههاى مهم نيست كه برايش مطرح بشود و احساس كند كه نميتواند. عرض كردم؛ در مسائل علمى، در مسائل فنى، در مسائل سياسى، آنچه كه براى مجامع اهل تحقيق و پژوهش ما - كه عمدتاً هم جوانهاى كشورمان هستند - مطرح ميشود، كارها و پيشرفتهاى گوناگونى كه مطرح ميشود، جوان ايرانى احساس ميكند كه ميتواند. اين اعتماد به نفس، چيز بسيار مهمى است. اين اعتماد به نفس در مجامع علمى پشتوانهاى دارد از اعتماد به نفس ملى؛ آن چيزى كه من در چند سال قبل از اين مطرح كردم كه بايد ملت به اعتماد به نفس ملى برسد؛ يعنى احساس كند كه همهى كارهاى بزرگ را ميشود با اراده، با خواست، با حركت انجام داد. در هيچ كارى ما عاجز نيستيم. اينها زمينههاى پيشرفت است.
خوب، ما امسال را عرض كرديم «سال همت مضاعف و كار مضاعف»؛ يعنى همت برتر و كار بيشتر. اين تعبير مضاعف - يعنى چند برابر - شكل آرمانى است. اگر دو برابر هم شد، اگر سه برابر هم شد، اگر ده برابر هم شد، ما قانع نيستيم. اما اينجور هم نيست كه اگر يك جائى نتوانستيم دو برابر كار كنيم، يك برابر و نيم توانستيم كار بكنيم، مأيوس شويم؛ نه، مهم اين است كه همت برترى داشته باشيم از آنچه در گذشته داشتيم، و كار بيشترى بكنيم از آنچه در گذشته ميكرديم. اين، شعار امسال است. اين شعارها نه فقط يك امر نمايشى است، و نه هم اينجورى است كه ما خيال كنيم در اين سال، اين شعار همهى مشكلات كشور را حل خواهد كرد؛ نه، اين تشريفاتى نيست، نمايشى نيست؛ اين خط روشنى را به ما نشان ميدهد.
سال گذشته ما عرض كرديم: سال اصلاح الگوى مصرف. من همين جا در روز اول سال تصريح كردم: اصلاح الگوى مصرف چيزى نيست كه در يك سال بتواند اتفاق بيفتد. سال گذشته را گفتيم سال شروع حركت به سمت اصلاح الگوى مصرف است. خوب، حركتى آغاز شد. من نميتوانم اين را بگويم كه الگوى مصرف اصلاح شد؛ نه، ما هنوز خيلى فاصله داريم. تا وقتى الگوى مصرف را اصلاح نكنيم، تا وقتى ندانيم آب را چه جور بايد مصرف كرد، برق را چه جور بايد مصرف كرد، نان را چه جور بايد مصرف كرد، پول را چه جور بايد مصرف كرد، تا اينها را درست مصرف نكنيم، راههاى مصرف را ندانيم، مشكلات ما به حال خود باقى خواهند ماند. بايد ما اصلاح الگوى مصرف را دنبال كنيم. سال 88 مسئولين كارهائى كردند، برنامهريزىهائى كردند، تحقيقاتى كردند، اما اين كار نبايد متوقف بماند. اين، جهت را نشان داد؛ معلوم شد كه در سال 88 مسئلهى اصلاح الگوى مصرف يك مسئلهى اساسى است و بايد دنبال شود. امسال هم همين است. امسال ما عرض ميكنيم همت بيشتر. اين همتِ بيشتر مخصوص امسال نيست. همت برتر مخصوص سال 89 نيست. ما بايد اين را به عنوان يك انگشت نمايشگر راه در مقابل چشم خودمان قرار بدهيم؛ همتمان را نبايد كم كنيم. كارهاى بزرگى داريم، اهداف بلندى در مقابل ماست؛ بايد همت را بلند داشت تا بتوانيم به آن هدفها برسيم. كار هم بايد بيشتر بشود. كار بايد متراكمتر بشود تا بتوانيم به آن اهداف برسيم.
البته سال گذشته، سال مهمى براى كشور ما بود. به نظر من - همان طور كه در پيام نوروزى هم به ملت ايران عرض كردم - سال 88، سال ملت ايران بود؛ سال پيروزى ملت ايران بود؛ سال حضور نمايان ملت ايران در عرصههاى عظيم زندگى در نظام اسلام و در كشورمان بود. يك جا در بيست و دوم خرداد چهل ميليون نفر پاى صندوقهاى رأى آمدند؛ يعنى هشتاد و پنج درصد شركت مردم در انتخابات؛ اين چيز بسيار مهمى است. يقيناً حضور مردم در مشروعيت يك نظام نقش دارد. آن كسانى كه در غرب، مشروعيت خودشان را اساساً ناشى از حضور مردم ميدانند و هيچ عامل ديگرى را در آن دخيل نميدانند، آنها يك چنين حضورى را الان ندارند. در حدود زمان انتخابات ما، در كشور انگليس انتخاباتى برگزار شد با حضور تقريباً سى درصد كسانى كه ميتوانستند رأى بدهند. هشتاد و پنج درصد كجا، سى درصد كجا؟! اين حركت مردمى، اين حضور مردمى خيلى اهميت دارد. تحليلگران و مفسران سياسى مسائل دنيا از اين چيزها بهآسانى نميگذرند. ممكن است در مطبوعاتشان اين را منعكس نكنند؛ ممكن است سياستمدارها در حرفهايشان كه تبليغ ميشود، اين را بر زبان نياورند و كتمان كنند؛ اما در دلشان مؤثر است، ميفهمند.
اين ملت پاى حرف خود ايستاده است. اين يك حركت عظيم بود از ملتمان. ملت توانستند در تاريخ كشور اين را ثبت كنند كه بعد از گذشت سى سال از استقرار نظام اسلامى - كه نظامى بر پايهى اسلاميت و جمهوريت است و اينها از هم تفكيكناپذيرند؛ آنهائى كه اين دو را از هم تفكيك ميكنند، جمهورى اسلامى را نشناختند - آنچنان پابند به مبانى اين نظام هستند كه در يك انتخاباتى با اين شور و شوق، با اين عظمت شركت ميكنند. خوب، اين يك حركت عظيم مردمى بود. در قبال اين حركت، دشمنان ملت ايران نقشههائى داشتند؛ اين نقشهها را شروع كردند به عمل كردن. اگر حضور شما مردم در انتخابات بيست و دوى خرداد سال 88 يك حضور ضعيفى بود، اگر به جاى چهل ميليون، مثلاً سى ميليون شركت كرده بوديد، به احتمال زياد دشمنان شما موفق ميشدند. نقشههائى از پيش طراحى شده بود. من كسى را متهم نميكنم؛ اما هندسهى كار دشمن را ميشناسم، مىبينم، آن را تشخيص ميدهم؛ نميتوانم آن را انكار كنم. هندسهى كار دشمن، يك هندسهى مشخصى بود. نظير اين كار را در جاهاى ديگر هم كردند. وقتى قدرتهاى مستكبر بينالمللى از يك نظامى ناراضى و ناخشنود باشند، يكى از راههائى كه يافتند و عمل كردند، اين است كه منتظر يك فرصت انتخابات بشوند، بعد در آن فرصت انتخابات، اگر كسانى كه مورد رضاى آنها نيستند، بر سر كار آمدند، و آنهائى كه آنها ميخواهند، بر سر كار نيامدند، آن وقت با يك حركت نمايشىِ مردمى، اوضاع را برگردانند؛ با شعارهائى گروهى از مردم را توى صحنه بكشانند، با فشار در صحنهى خيابانها، آن چيزى را كه با قانون به دست آمده است، با خشونت دگرگون كنند. اين يك نقشهى شناخته شده است. اگر ملاحظه ميكنيد كه حوادثى كه بعد از انتخابات پيش آمد، در ذهن مردم، در ذهن تحليلگران مستقل و صادق و تيزبين، منتسب به عوامل خارجى و بيرونى ميشوند، ناشى از اين است. اگر كسى هيچ خبرى هم از پشت پرده نداشته باشد، اطلاعاتى كه افراد صاحب اطلاع به دست مىآورند، اگر اين اطلاع هم در دسترس نباشد، انسان شكل كار را كه نگاه ميكند، ميفهمد كه اين كار، كار دشمنان ملت است؛ كار بيگانگان است. انتخاباتى انجام ميگيرد، يك حركت قانونى اتفاق مىافتد، يك نتيجهاى هم با خود به دنبال مىآورد؛ اين نتيجه را به زور خشونت بخواهند عوض كنند. يك عدهاى را بكِشند توى صحنه؛ احياناً اگر اقتضاء شد، خشونت هم بكنند، آتشسوزى هم راه بيندازند، بانك هم آتش بزنند، اتوبوس هم آتش بزنند، براى اينكه نتائج قانونى را برگردانند. خوب، اين حركتى است كه هم خلاف شرع است، هم خلاف قانون است. پيداست اين حركت، حركت هدايت شدهاى از طرف بيگانگان است. يك چنين اتفاقى را ميخواستند در كشور پيش بياورند.
آزمون مهمى بود براى كشور. من به شما عرض بكنم، آزمون مهمى بود؛ هم عبرتهاى زيادى داشت، هم درسهاى زيادى داشت؛ و در اين آزمون، ملت ايران پيروز شد. آنها ميخواستند مردم را تقسيم كنند به يك گروه اقليت، به يك گروه اكثريت؛ يك گروهى كه برندهى انتخابات است، يك گروه هم كه در انتخابات به نتيجهى مطلوب خود دست پيدا نكرده، اينها را در مقابل هم قرار بدهند. ملت را دوپارچه كنند؛ يك عده اغتشاشگر هم وارد ميدان بشوند و با ايجاد اغتشاش، جنگ را در داخل كشور مغلوبه كنند، جنگ داخلى راه بيندازند؛ اميدشان اين بود. اما ملت هوشيارى به خرج داد. شما ديديد در روز انتخابات، مردم به دو گروه سيزده چهارده ميليونى، و بيست و چهار پنج ميليونى تقسيم شدند؛ اما بعد از گذشت مدتى نه چندان بلند، همين دو گروه با هم يكى شدند و در مقابل شورشگران و اغتشاشگران و خرابكاران ايستادند. بيدارى ملت را انسان اينجا ميشود بفهمد. ميخواستند بين مردم اغتشاش ايجاد كنند. بدخواهانى كه سى سال است عليه اين انقلاب و عليه اين مردم هر كارى توانستند، كردند، اينها هم فرصت را مغتنم شمردند و با تبليغاتِ خودشان وارد ميدان شدند. بيش از اين، كارى نميتوانستند بكنند. اگر آمريكائىها و انگليسىها و صهيونيستها ميتوانستند نيرو وارد خيابانهاى تهران بكنند، يقين بدانيد ميكردند. اگر برايشان امكان داشت كه با حضور وابستگان و مزدوران خودشان از خارج، عرصه را آنچنان كه ميخواهند، هدايت كنند، ميكردند. منتها ميدانستند كه اين كار به ضررشان تمام ميشود. تنها كارى كه ميتوانستند بكنند، اين بود كه در صحنهى تبليغات، در صحنهى سياست جهانى، از آشوبگر، از اغتشاشگر حمايت كنند. رؤساى جمهور كشورهاى مستكبر در اين قضيه وارد ميدان شدند؛ اغتشاشگران خيابانى و خرابكارانى را كه با آتش زدن ميخواهند موجوديت خودشان را نشان بدهند، ملت ايران ناميدند؛ شايد بتوانند اوضاع را آنچنان كه طبق ميل خودشان است، در افكار عمومى دنيا و كشورمان تصوير و ترسيم كنند؛ اما شكست خوردند.
قوىترين و آخرين ضربه را ملت در روز نهم دى و بيست و دوى بهمن وارد كرد. كار ملت ايران در بيست و دوم بهمن، كار عظيمى بود؛ نُه دى هم همين جور. يكپارچگى ملت آشكار شد. همهى كسانى كه در عرصهى سياسى به هر نامزدى رأى داده بودند، وقتى ديدند دشمن در صحنه است، وقتى فهميدند اهداف پليد دشمن چيست، نسبت به آن كسانى كه قبلاً به آنها خوشبين هم بودند، تجديد نظر كردند؛ فهميدند كه راه انقلاب اين است، صراط مستقيم اين است. در بيست و دوى بهمن، ملت همه با يك شعار وارد ميدان شدند. خيلى تلاش كردند، شايد بتوانند بين ملت دودستگى ايجاد كنند؛ اما نتوانستند. و ملت ايستاد؛ اين پيروزى ملت بود. از بيست و دوم خرداد تا بيست و دوم بهمن - هشت ماه - يك فصل پرافتخار و پرعبرتى براى ملت ايران بود؛ اين يك درس شد. آگاهى جديدى به وجود آمد. فصل تازهاى در بصيرت ملت ايران گشوده شد. اين يك زمينهى بسيار مهمى است. بايد بر اساس اين زمينه، حركت كنيم.
حالا همت برتر و كار بيشتر، همت مضاعف و كار مضاعف بر اين اساس بايد انجام بگيرد. عرصههاى گوناگونى وجود دارد. ما نبايد بگذاريم وقت بگذرد. هر سالى از سالهائى كه دوران انقلاب گذرانده است، و در هر سالى هر ماهى، و در هر ماهى هر روزى، وزن و مقدارى دارد، ارزشى دارد؛ نبايد اين را از دست داد. ممكن است در هشت ماه از سال 88 كه اشتغالات فتنهانگيزان بعضى از ذهنها را به خود مشغول كرد، برخى از كارها نيمهكاره مانده باشد؛ بايد جبران بشود. بايد حركت، يك حركت سريعى باشد. عرصههاى گوناگونى وجود دارد: عرصهى علم و تحقيق در درجهى اول، دانشگاهها و مراكز تحقيقاتى در همهى زمينهها، علوم تجربى، علوم انسانى در همهى بخشهائى كه براى كشور مورد نياز است، بايستى همتشان را در تحقيق و علم افزايش بدهند؛ مراحل دورترى را در مقابل چشمشان و مد نظرشان قرار بدهند؛ كار را بايد متراكمتر كنند.
من عرض كردم؛ بايد جوانان ما همتشان اين باشد كه با گذشت يكى دو دههى ديگر، كشورشان را يك مرجع علمى براى دانشمندان جهان قرار بدهند. پس اين شد همت مضاعف و كار مضاعف در عرصهى علم و تحقيق.
همت مضاعف و كار مضاعف در استفادهى بهينه از منابع موجود كشور و امكاناتى كه وجود دارد. از همهى آن چيزهائى كه ميتواند براى سازندگى كشور در دورانهاى آينده مورد استفاده قرار بگيرد، يا زندگى عمومى مردم را رفاه و رونق ببخشد، بايد حداكثر استفاده بشود؛ يعنى همان چيزى كه يكى از اركانش اصلاح الگوى مصرف است. از آب در كشور استفادهى بهينه بشود. ما امروز از آب در كشور استفادهى بهينه نميكنيم. سال گذشته كه بنده مسئلهى اصلاح الگوى مصرف را مطرح كردم، پژوهشگران كشورمان تحقيق كردند، به ما اطلاع دادند كه اگر آبى كه در كشور مصرف ميشود، ده درصد آن صرفهجوئى شود، اين ده درصد به قدر تمام استفادهاى است كه امروز براى شرب خانگى و براى صنعت مورد استفاده قرار ميگيرد. امروز نود درصد آب كشور در بخشهاى كشاورزى مصرف ميشود - مصرف غلط، مصرف اسرافآميز - ده درصد ديگر براى آب شرب و براى صنعت و براى مصارف گوناگون به كار ميرود. يعنى اگر در كار كشاورزى ما ده درصد صرفهجوئى كنيم، مقدار مصرف شرب و صنعت و امثال اينها به دو برابر خواهد رسيد؛ اينقدر مسئله مهم است. مسئلهى مصرف برق و مصرف حاملهاى انرژى - بنزين، گازوئيل - هم مهم است. اين لايحهى هدفمند كردن يارانهها كه مطرح شده است، ناظر به اين مسائل است؛ لايحهى بسيار مهمى است.
من همين جا در حضور شما مردم عزيزمان توصيه ميكنم؛ هم به قوهى مجريه، هم به قوهى مقننه، كه در اين مسئلهى مهم بايد با هم همكارى كنند، بايد به هم كمك كنند. از يك طرفِ قضيه، نگاه به قوهى مجريه است - كه بار بر دوش قوهى مجريه است؛ دولت بايستى اقدام كند، عمل كند؛ پس همهى دستگاههاى ديگر، از جمله دستگاه قانونگذارى بايد به دولت كمك كنند - از طرف ديگر هم دولت بايستى آن چيزى كه قانونى است و مراحل قانونى را گذرانده است، معتبر بداند و بر طبق آن عمل كند. بنابراين دولت، مجلس - قوهى مجريه، قوهى مقننه - در اين كار دوشادوش هم حركت كنند، به هم كمك كنند و با هم باشند؛ «يد اللَّه مع الجماعة». وقتى با هم بودند، خدا هم كمك خواهد كرد. بنابراين استفادهى بهينه از امكانات و منابع موجود كشور و بهرهورى مهم است؛ بهرهورى بيشتر از آنچه كه داريم و آنچه كه بسيارى از آنها متأسفانه مورد اسراف و استفادهى غلط قرار ميگيرد.
همت مضاعف و كار بيشتر در كيفيت بخشيدن به توليدات داخلى؛ يكى از كارهاى اساسى اين است. ما امروز توليدات داخلى زيادى داريم؛ هم در زمينهى صنعت، هم در زمينهى كشاورزى؛ بايد به كيفيت اينها اهميت بدهيم، كيفيت اينها را بالا ببريم. بايد جورى باشد كه مصرفكننده احساس كند آنچه كه در كشورش توليد ميشود، به دست كارگر ايرانى توليد ميشود، از لحاظ كيفيت، يا بهتر از نوع خارجى است يا لااقل همسطح آن است.
همت مضاعف و كار مضاعف در تأمين سلامت. مسئلهى سلامت، هم در برنامهى پنجم بايد مورد توجه ويژه قرار بگيرد، هم در برنامهريزىهاى گوناگون اجرائى در دستگاههاى مختلف. يك بخش از مسئلهى تأمين سلامت، مسئلهى ورزش همگانى است؛ كه بنده بارها توصيه كردم، باز هم توصيه ميكنم. ورزش همگانى براى همه لازم است. نشاط، سلامت، آمادگى، حوصلهى كار، در سايهى ورزش عمومى و همگانى براى جامعه تأمين ميشود.
همت مضاعف و كار مضاعف در سرمايهگذارى، در كارآفرينى. بسيارى از كسانى كه سرمايه دارند، پول دارند، درآمدهاى كلانى دارند، نميدانند اين درآمدها را چگونه بايد صرف كنند. اينجا هم باز همان اصلاح الگوى مصرف خود را نشان ميدهد. پول را به جاى سرمايهگذارىِ توليدى، صرف تجملات ميكنند؛ سفرهاى خارجى بيهوده، بىثمر، پرخرج و احياناً فسادآور، بهانه براى تغيير وسائل خانه، وسائل زندگى؛ اين چيزها يك حركت مسرفانه است نسبت به ثروت. ميشود پول را، درآمد را سرمايهگذارى كرد. امروز وسائل اين كار فراهم است. با فعال شدن بورسهائى كه در كشور هست، ميتوان سرمايهگذارى كرد. همه ميتوانند آنچه را كه دارند، در سرمايهگذارىها دخالت بدهند.
يكى از مسائل مهم كه همت مضاعف و كار مضاعف ميطلبد، مسئلهى توليد فكر است؛ كتابخوانى، افزايش معلومات عمومى در زمينههاى گوناگون. اين كرسىهاى آزادانديشى كه ما عرض كرديم، پيشنهاد كرديم در دانشگاهها و در حوزهها به راه بيفتد، ميتواند يك جريان سيال فكرىِ بسيار باارزشى را در جامعه به راه بيندازد.
و از همه مهمتر، همت مضاعف و كار مضاعف در مبارزهى با فقر، در مبارزهى با فساد، در مبارزهى با بىعدالتى. اينها چيزهائى است كه ما در پيش روى خودمان داريم. ملت، دولت و مسئولان بايد تلاش كنند.
البته چالشهائى هم داريم، موانعى هم داريم. ما ملتى نيستيم كه در دنيا هيچ كس با ما دشمنى نداشته باشد. آن ملتهائى دشمن ندارند كه ارزش وجودى ندارند. ملتى كه راهى دارد، هدفى دارد، كارى دارد، تلاشى ميكند، دشمنانى هم پيدا ميكند. البته دشمن داريم تا دشمن. دولت آمريكا هم در دنيا خيلى دشمن دارد؛ اما دشمن دولت آمريكا كيست؟ ملتها. ملتهايند كه متنفرند، مكدّرند، از دولت آمريكا بدشان مىآيد. چرا؟ به خاطر اينكه دولت آمريكا سابقهى تجاوز و تعرض به كشورها از پنجاه سال، شصت سال قبل از اين تا امروز در پروندهاش ثبت شده است. در طول پنجاه سال گذشته، دولت آمريكا نزديك به شصت كشور را مورد تجاوز نظامى خودش قرار داده؛ اين شوخى است؟ اين كم است؟ خوب، پس او هم دشمن دارد، نظام جمهورى اسلامى هم دشمن دارد. دشمن نظام جمهورى اسلامى كيست؟ دولتهاى مستكبر، سرمايهدارهاى صهيونيست، دشمنان بشر، دستگاههاى جاسوسى غدار و سفاك. بنابراين دشمن هست؛ اين دشمنان فعاليت ميكنند، تلاش ميكنند.
ملت و مسئولان كشور بايد هوشيار باشند؛ محاسبهى اين دشمنىها را بكنند؛ در مقابلهى با اين دشمنىها، با تدبير و با شجاعت عمل كنند. هم تدبير لازم است، هم شجاعت لازم است. اگر شجاعت وجود نداشته باشد، در مقابل ابهت و هيبت و چهرهى عبوس دولتهاى مستكبر، كسى دل خود را ببازد، قطعاً شكستخورده است. دولتهاى مستكبر يكى از كارهايشان همين تشر زدن است؛ چهرهى عبوس گرفتن است؛ حق را ناحق كردن است. در مقابل اينها اگر شجاعتى وجود نداشته باشد، مسئولان كشور اگر نتوانند در مقابلهى با اين حركتهاى نمايشىِ خصمانه و مستكبرانه روى پاى خودشان بايستند، قطعاً كلاهشان پس معركه است؛ هم خود شكست ميخورند، هم ملت را به شكست ميكشانند. بنابراين شجاعت لازم است.
تدبير هم لازم است. تدبير يعنى آگاهى از آنچه كه در برنامهى دشمن است، و تصميم درست و بجا در مقابلهى با آن. دشمن به شكلهاى مختلفى ظاهر ميشود. شما امروز ملاحظه كنيد؛ در مقابل ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى، صهيونيستها هستند، دولت آمريكا قرار دارد؛ گاهى لباس گرگ ميپوشند، گاهى لباس روباه ميپوشند؛ گاهى چهرهى خشن و خصمانهى خودشان را نشان ميدهند، گاهى چهرهى فريبگرانه نشان ميدهند؛ بايد متوجه بود.
من سال گذشته، روز اول سال، در همين اجتماع عظيم به شما مردم عزيز گفتم: در مقابل اظهاراتى كه رئيس جمهور جديد ايالات متحدهى آمريكا ميكند و ميگويد ما دست دوستى را دراز ميكنيم، با نگاه تيزبين مسئله را دنبال خواهيم كرد. ما نگاه ميكنيم ببينيم آيا واقعاً دست دوستى است؟ آيا واقعاً نيت، نيت دوستانه است يا نيت خصمانه در قالب الفاظ فريبگر؟ اين براى ما خيلى مهم است. پارسال گفتم اگر در زير دستكش مخملى، دست چدنى و پنجهى چدنى باشد، ما دستمان را دراز نميكنيم؛ دوستى را قبول نميكنيم. اگر با لبخندى كه زده ميشود، خنجرى در پشت پنهان شده باشد، ما حواسمان جمع است. متأسفانه آنچه كه اتفاق افتاد، همان چيزى بود كه حدس زده ميشد. دولت آمريكا و همين تشكيلات جديد و رئيس جمهور جديد، با همهى ادعاى علاقهمندى به روابط عادلانه و صحيح، كه نامه هم نوشتند و پيغام هم دادند و در بلندگوها هم گفتند و در مجالس خصوصى هم تكرار كردند كه ما ميخواهيم با جمهورى اسلامى روابطمان را عادى كنيم، متأسفانه در عمل عكس اين عمل كردند. در همين قضاياى هشت ماه بعد از انتخابات، بدترين موضع را گرفتند. رئيس جمهور آمريكا اغتشاشگران و خرابكاران خيابانى را به عنوان جنبش مدنى معرفى كرد! آتش زدن بانك، آتش زدن اتوبوس، كتك زدن عابر بىگناه و بىخبر، كتك زدن خواهر و مادر شهيد به خاطر اينكه چادر بر سر دارد، آتش زدن موتورسيكلت جوان چون محاسن دارد، اينها جنبش مدنى است؟! شما دم از حقوق انسان ميزنيد، دم از دموكراسى ميزنيد، اما حركت عظيم مردم را در انتخاباتشان، در انتخابشان، در حضورشان در صحنه نمىبينيد و نديده ميگيريد؛ طرف يك عده اخلالگر و اغتشاشگر را ميگيريد؟! اين را جنبش مدنى اسم ميگذاريد؟! خجالت نميكشيد؟! ادعا ميكنند كه ما طرفدار حقوق بشريم، احساس مسئوليت نسبت به حقوق بشر ميكنيم! شما در موقعيتى نيستيد كه با كسى دربارهى حقوق بشر بحث كنيد. شما در كداميك از اقدامات خودتان در اين چند سال نسبت به گذشته تغيير ايجاد كرديد؟ در افغانستان كشتار را كم كرديد؟ در عراق دخالتتان را كم كرديد؟ از كشتار فاجعهآميز مردم در غزه و كشتن كودكان حمايت نكرديد كه ادعاى طرفدارى از حقوق بشر ميكنيد؟
من امروز بار ديگر اعلام ميكنم؛ دولتهائى كه با حالت استكبارى، با روحيهى استكبارى بخواهند با ملت ايران و با مسئولين جمهورى اسلامى مواجه بشوند، بدانند از سوى ملت ايران و از سوى مسئولين جمهورى اسلامى محكوم و مردود هستند. شما نميتوانيد دم از ميل به صلح و دوستى بزنيد، اما در همان حال توطئه بكنيد، فتنه بكنيد؛ به خيال خودتان بخواهيد به نظام جمهورى اسلامى ضربه بزنيد.
ملت بيدار است، مسئولين بيدارند. تدبير اين است كه رفتار خصم را انسان زير نظر بگيرد، ببيند چه ميخواهند بكنند. نه در لباس گرگ، نه در لباس روباه، از چشم ملت ايران نبايستى اينها پوشيده و مخفى بمانند، ناشناخته بمانند. ملت ايران بايستى هوشيارانه تصميم بگيرند، و ما انشاءاللَّه به توفيق الهى هوشيارانه تصميم ميگيريم. ما منافع ملت خود را در مقابل تشر و اخم دشمنان، هرگز رها نخواهيم كرد. آنچه را كه در راه پيشرفت اين ملت لازم است، اقدام ميكنيم و مطمئنيم و ميدانيم كه اين ملت پيروز است؛ همچنان كه در اين سى سال پيروز بوده است. دشمنان ما در اين سى سال آنچه با ملت ايران انجام دادهاند، شكست خوردند؛ نتوانستند به نظام جمهورى اسلامى ضربه و لطمه بزنند؛ نتوانستند مردم را از نظام جدا كنند. بعد از اين هم همين خواهد بود. بعد از اين هم به توفيق الهى، به حول و قوهى الهى، سرنوشت ملت ايران پيروزى و پيشرفت است؛ سرنوشت دشمنان ملت ايران، شكست و عقبماندگى است.
پروردگارا! قدمهاى ما را در صراط مستقيمِ ايمان به خدا و به قرآن و به آئين مقدس اسلام، ثابتقدم بدار. پروردگارا! دلهاى ما را از توجه و تضرع در مقابل خودت هرگز غافل مفرما. پروردگارا! ما را از دعاى حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه) محروم مكن. پروردگارا! اين ملت را، اين جوانان را، اين دلهاى پرشور و پرانگيزه را همواره مورد لطف و تفضل خود قرار بده. پروردگارا! روزبهروز پيوندهاى برادرى ميان اين ملت و ملتهاى مسلمان را مستحكمتر بفرما؛ كيد دشمنان را باطل بفرما.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1) فتح: 8 و 9
2) احزاب: 45 و 46
3) مائده: 66
4) مائده: 15 و 16