پایگاه خبری کازرون نیوز | kazeroonnema.ir

کد خبر: ۴۲۷۷
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۶ ارديبهشت ۱۳۸۹ - ۲۳:۵۱
احمد مولايي
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ

سلام بر دختر رسول الله!
سلام بر مادر پدرش!
سلام بر سیده‌ي زنان!
و سلام
و سلام
و سلام...

یا زهرا! هیچ کس فکر نمی‌کرد این چنین سرنوشتی درانتظار تو باشد و باورش هم مشکل بود دختری که پدر هر روز از حال او باید جویا می‌شد، از سفر که برمی‌گشت قبل از رفتن به منزل خود پیش تو می‌آمد و حال تو علی و بچه ها را می‌پرسید با این وصف کسی نباید فکر می‌کرد که با تو چنین کنند...

یا زهرا! تو خیلی بزرگ بودی و مردم کوچک! و به خاطر همین کوچکی عظمت قدر تو را ندانستند .

زهرا جان! پیامبر به کسی جز تو نگفت که پاره تن او هست و تنها تو را سرور زنان نامید.
زهرا جان! حضرت آدم برای بخشش گناهانش به اسم تو قسم خورد.

زهرا جان! سوره‌ي کوثر در شأن تو نازل شد.

یازهرا! تنها زنی بودی که در مباهله شرکت کردی و اولین زنی خواهی بود که وارد بهشت می‌شوی.

تو جزو اهل بیت پیامبر(ص) بودی که از خدا خواست مردم به آنها احترام کنند. (سوره شوری: 23 ،24)

یا زهرا! عالمه‌ي غیر معلمه تو بودی .

زهرا جان! عبادت تو از هر چیزی برای تو شیرین تر بود تاجایی که وقتی پاهایت ورم کرد باز هم مانع عبادت های تو نشد.

تو بودی که در دعا اول دیگران را مقدم می‌داشتی.

در دنیا بیش از هر چیزی به سه چیز علاقه داشتی: قرآن، نگاه به چهره پیامبر(ص) و انفاق.

یادگار تو تسبیحات توست.

یا زهرا! هیچ وقت پیامبر(ص) فراموش نخواهد کرد بزرگواری تو را در حق خودش آنگاه که با سر و صورت خاکی (که مشرکان و کفار بر سر و رویش ریخته بودند) به خانه برمی‌گشت و این تو بودی که گرد و خاک از سر و روی او پاک می‌کردی و او را دلگرمی می‌دادی.

این نوازش‌ها و بزرگی تو به جایی رسید که شدی مادر او (ام ابيها)! یعنی تو وظیفه‌ي مادری را در حق او انجام می‌دادی البته پیامبر هم وقتی کودکی بیش نبود مادرش را از دست داد همان‌طور که تو در کودکی مادرت را از دست دادی
 
سرنوشت پدر و فرزند چقدر شبیه هم شده...

یا زهرا! گفتنی‌ها از تو زیاد است، زیاد!
 
قلم یارای آن نیست...
 
دل برای نگفتن این همه تنگ می شود ولی ...

چه زندگی زیبایی داشتی!
 
فکر کنم همه آرزو به دل خواهند ماند وقتی ببینند چه زیبا زندگی‌يي با علی و بچه هايت داشتی
 
چرا زندگیت زیبا نباشد وقتی سایه‌ي پدر بالای سرت هست، مولا؛ آقای خانه هست حسن و حسین و زینب و ام کلثوم بچه‌های تو
 
و ای کاش می‌گذاشتند فرزند پنجمت هم به دنیا می آمد ولی...

در زمان تو بود که کارهای زن و مرد تقسیم شد...

بهترین همسر برای علی بودی که وقتی علی به خانه می آمد با دیدن چهره تو همه‌ي غم‌هایش زدوده می‌شد و برای او بهترین کمک در اطاعت خدا بودی.

آری! این زندگی زیبا بود برای همین وقتی پدر رفت دیگر این زندگی را برای تو از هر تلخی تلخ تر کردند .

اما تو در مقابل آنها هیچ گاه نخواستی ساکت بمانی و هرجا هم چیزی نگفتی گویی گوش شنوایی نبود
 
خطبه می‌خواندی! موعظه می کردی! و این مردم گویی از یک گوش می‌شنیدند و از گوش دیگر... و هیچ وقت نخواستند بفهمند هنوز هم نمی فهمند و نمی فهمند...

آزار و اذیت تو و فرزندانت تمامی نداشت هر یک را به نحوی ...
 
اما تو بیشتر از همه غصه می‌خوردی ...
 
پیامبر به تو گفته بود که زود به او ملحق می‌شوی اما این لحظه داشت طولانی می‌شد...
 
می‌دیدی دارند به اسم پدر به دختر ظلم می‌کنند! کدام وجدان بیداری باور می‌کند؟ نمی‌دانم!

تو از ابتدا هم با غم بزرگ شدی غم مادر! آزار و اذیت دشمنان به پدر!
 
وقتی خبر شهادت حسین را که هنوز به دنیا نیامده بود به تو دادند! غصب حقت در فدک!غصب خلافت علی! و...

اما همه‌ي غم‌هايت یک طرف درد سیلی و زمین خوردن... 
آتش زدن در خانه...
غم و درد بدن...
غم سقط فرزند...
همه و همه براي مظلومیت علی...

غم علی هم کمتر از تو نبود
 
هم برای تو غمناک بود هم برای اسلام ولی چه کند...
 
همیشه رنج می‌کشیدی و می کشید...
 
می‌گفتی باید با ظلم جنگید اما جوابش این بود با کی؟ با چه نیرویی؟
از علی می‌خواستی دست به کار شود چون او هرچه باشد قهرمان بدر و احد و خیبر و...بود
 
اما باز می‌دیدی علی تنهاست و اساس اسلام در خطر...
 
و علی بی کس و یار...
 
اما این مردم که آرامت نمی‌گذاشتند هر روز به بهانه‌ای در خانه تو بودند
 
گاهی فدک!
 
باری بیعت علی
 
وقتی هم آمده ایم رضایت بگیریم و...
 
و وقتی هم می توانستند به زور علی را به مسجد می بردند و نمی‌دانم اگر آن روز تو نبودی چی بر سر علی می‌آوردند... (تو گفتی كه مو پریشان می‌کني...)
تو همه‌ي این ها را تحمل کردی گفتی فزت و ربّ الکعبه‌ي تو می‌رسد و رسید...

18سال بیشتر نداشتی و حسن و حسین كودكي بيش نبودند... 
 
شهادت تو خیلی‌ها را خوشحال کرد! دیگر مدینه گریه کن نداشت! مزاحم نیمه شب نداشت!
 
مردم دیگر راحت می‌خوابیدند
ديگر صدای ناله های تو را تا صبح نمی شنیدند اما...
 
اما ناراحتی یک نفر، غصه‌ي یک نفر، عالمی را غمگین می‌کرد و تو اگر این غصه‌ها و ناراحتی ها را می دیدی شاید او را تنها نمی‌گذاشتی!
 
او علی بود.

وقتی خبر شهادت تو را در مسجد حسنین به او دادند سردار خیبر بی‌هوش شد! اصحاب آب آوردند علی به هوش آمد
 
خدایا! علی چه می‌شنود؟ آيا حقيقت دارد؟ زهرا...؟
 
گریه کنان سوی تو آمد و حقيقت را ديد...

علی تا زمان غسل دادنت نمی‌دانست وقتی میخ آهنین به پهلويت نشست چه بر سرت آورد...
 
و وقتی فهمید سر به دیوار گذاشت...

گفته بودی شبانه دفنت کند و او هم...

گفته بودی کسی را خبر نکند در تشییع جنازه و...

امشب تو چه حالی داری؟ نمی‌دانم اما رسول خدا منتظر توست
 
علی چطور تنهایی تو را تحمل کند؟ او وقتی تو را می‌دید غم هایش زدوده می‌شد حالا ديگر چه چیزی غم هایش را بزداید...

اما از دست این (نا)مردمان راحت شدی، راحت!
 
تو اينك به جای اولت برگشتی اما ای دختر پیغمبر حال که قبرت نمایان نیست (نمی‌دانیم چرا مخفی است اما می‌دانیم روزی آشکار خواهد شد) ما دل های خود را قبر تو خواهیم ساخت و همیشه عزادار تو خواهیم بود و هیچ گاه دنبال قبر تو نخواهیم گشت تا قبر تو همیشه همراهمان باشد و شاید این دلیل مخفی بودن قبر توست همان طور که وقت شهادتت معلوم نیست تا بیشتر برایت عزا بگیریم...

یا زهرا! در روز جزا فراموشمان نکن...
 
همانطور که با دیدن این همه رنج و سختی باز لحظات آخر عمر اینطور دعا میکنی:

اسماء گويد: ديدم حضرت دستهايش را به سوى آسمان بلند كرده و مى‏گويد: «پروردگارا! به حق حضرت محمد مصطفى و شوق و اشتياقى كه نسبت به من داشت و به شوهرم على مرتضى و اندوهى كه بر من دارد و به حسن مجتبى و گريه‏اش بر من، و به حسين شهيد و حسرت و افسردگيش نسبت به من و به دخترانم كه دختران فاطمه‏اند و آه ماتمشان بر من، از تو مى‏خواهم كه بر گنهكاران امت حضرت محمد ترحم فرموده،
و آنان را ببخشايى و به بهشت واردشان سازى كه تو گرامى‏ترين سؤال شوندگان و ارحم الراحمين مى‏باشى» (بلادى البحرانى، «وفاه فاطمة الزهراء»/ 78)

پی نوشت ها:
1. حضرت خدیجه(س) هنگام رحلت چند وصیت به پیامبر(ص) نمودند و با فداکاری و انفاق مال، به پیامبر (ص) عرض کرد: «یا رسول الله! مرا ببخشید که در حق شما کوتاهی کردم!»

پیامبر (ص) فرمودند : «حاشا و کلاّ! من از شما تقصیری ندیدم، بلکه منتهای سعی و کوشش خود را در حق من نمودی. شما در خانه من زحمات زیادی را متحمل شدی. اموالت را در راه خدا بذل و بخشش نمودی.»

آنگاه خدیجه (س) عرض کرد: «یا رسول الله! شما را وصیت می‌کنم به این دختر - و به حضرت فاطمه (س) اشاره نمود - این دختر بعد از من یتیم و غریب است. کسی از زن‌های قریش او را اذیت نکند. کسی به صورت او لطمه‌ای نزند، به روی او داد نزند و مکروهی نبیند.» (شجره طوبی ج 2 ، ص 234 – 235 )

2. فاطمةُ بَضعهٌ فیّ و هی قلبی الذی بین جنبی و هی نور عَینی و ثَمرةُ فُوادى: فاطمه پاره‌ي تن من است و او جان و دل من است که در سینه‌ام قرار دارد و او نور چشم و میوه دل من است. (بحارالانوار، ج 43، ‌صص 24 و 80 )

3. عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر ا‌ز ماجرای بیماری دختر رسول خدا مطلع شد و برای عیادت فاطمه(س) آمد ولی به او گفتند: بیماری او سخت شده و کسی نزد وی نمی‌رود، عباس به خانه برگشت ولی برای علی(ع) پیغام داد که خبر بستری شدن و بیماری فاطمه برای من بسیار ناگوار است و اگر خدای ناخواسته اتفاقی افتاد به ما اطلاع بده تا مهاجر و انصار را خبر کنیم و همگی در مراسم تشییع و نماز و مراسم تدفین و کفن او شرکت کرده و اجر ببریم.»
علی(ع) به فرستاده‌ي عباس فرمود: «سلام مرا به عمویم برسان و ضمن تشکر و سپاسگزاری به وی بگو: مرا از این کار معذور بدار، زیرا فاطمه به من وصیت کرده تا کارهایش را پنهان و پوشیده انجام دهم».
(رسول محلاتی، سید هاشم، زندگانی حضرت فاطمه(س) و دختران آن حضرت ص 219 )

4. حضرت امام حسن مجتبى (عليه‏السلام) در يك مجلس مناظره در حضور معاويه خطاب به مغيرة بن شعبه فرمود: «انت الذى ضربت فاطمة بنت رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله حتى ادميتها و القت ما فى بطنها...: تو مادرم را زده و مصدوم و مجروح ساختى، تا اينكه او بچه‏اش را سقط كرد...»
(احتجاج طبرسى، ج 1، ص 414- بحارالانوار، ج 43، ص‏ص 197 )

5. حضرت امام صادق عليه‏السلام با تصريح بيشتر در مورد علت بيمارى و شهادت فاطمه عليهاالسلام مى‏فرمايند: :و كان سبب وفاتها ان قنفذا مولى الرجل لكزها بنعل السيف بامره فاسقطت محسنا، و مرضت من ذلك مرضا شديدا.»   
(بحار، ج 43، ص 170، ح 11)
 
 
 
نویسنده: احمد مولايي
مطالب مرتبط :
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۱
ولائی دو آتشه
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۱:۳۳ - ۱۳۹۰/۰۳/۲۰
0
0
همشهری عزیز سعی کن مطالب ارسالی مختصر ومفید باشه تا احوصله خواننده سر نشه.کل این مطالب را با قلمی شیواتر وخلاصه می توان گفت:فاطمه ،فاطمه است!!!!!!!ببخشید
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مخاطبین محترم؛
۱) کازرون نما، معتقد به آزادی بیان و لزوم نظارت مردم بر عملکرد مسئولان است؛ لذا انتشار حداکثری نظرات کاربران روش ماست. پیشاپیش از تحمل مسئولان امر تشکر می کنیم.
۲) طبیعی است، نظراتي كه در نگارش آنها، موازین قانونی، شرعی و اخلاقی رعایت نشده باشد، یا به اختلاف افكني‌هاي‌ قومي پرداخته شده باشد منتشر نخواهد شد. خواهشمندیم در هنگام نام بردن از اشخاص به موازین حقوقی و شرعی آن توجه داشته باشید.
۳) چنانچه با نظری برخورد کردید که در انتشار آن دقت کافی به عمل نیامده، ما را مطلع کنید.
۴) در صورت وارد کردن ایمیل خود، وضعیت انتشار نظر به اطلاع شما خواهد رسید.
۵) اگر قصد پاسخ گویی به نظر کاربری را دارید در بالای کادر مخصوص همان نظر، بر روی کلمه پاسخ کلیک کنید.
مشاركت
آب و هوا و اوقات شرعی کازرون
آب و هوای   
آخرين بروز رساني:-/۰۶/۰۲
وضعيت:
سرعت باد:
رطوبت:%
°
كمينه: °   بیشینه: °
فردا
وضعيت:
كمينه:°
بیشینه:°
کازرون
۱۴۰۳/۰۹/۰۱
اذان صبح
۰۵:۰۹:۵۷
طلوع افتاب
۰۶:۳۳:۰۵
اذان ظهر
۱۱:۴۹:۵۹
غروب آفتاب
۱۷:۰۵:۲۶
اذان مغرب
۱۷:۲۲:۳۷