در مرور تاریخچه سرزمین پهناور ایران که همواره پل ارتباطی میان شرق و غرب بوده و زمانی تمدنهای فلات آسیا را به سرزمینهای کوهستانی و جلگهای اروپای امروزی و بینالنحرین متصل مینموده، یکی از نکاتی که بسیار حائز اهمیت بوده، آیین، کیش و یا به تعبیر امروزی مذهب است. به گونهای که از زمان تشکیل نخستین دولت منسجم توسط هخامنشیان تا به امروز، همواره مذهب و مذهبیون از مولفههای اصلی شکلدهی نظامهای اجتماعی محسوب میشدهاند.
آنچه مذهب در دل تاریخ ایران به جای گذاشته، علاوه بر اعتقادات و روحیات ویژهای که در عالم روحانی تجلی مییافته، بناها و ساختههایی است که گاه در دل شهرها یا مجاور آنها همچون معابد و نیایشگاههای آب و آتش و یا به گونهای منفک و جدا در بلندای کوهها همچون دخمههای آیین زرتشت بنا نهاده میشدند.
دامنه و گستردگی تنوع این بناها هم، از تندیسهای کوچکی که تصویرگر مفاهیم خاص مذهبی بوده و یا گوردخمهها و استودانهای کوچک گرفته تا معابد بزرگی همچون آتشکدهها متغیر هستند.
نکتهی جالب توجه در بررسی جامعهشناختی آثار باستانی، به خصوص بررسی بناهای مذهبی، آنجاست که با مقایسه کمیتی این آثار (مذهبی) با سایر آثاری که صرفاً مربوط به زیست مادی انسانها میشود، درخواهیم یافت که بناهای مذهبی به نسبت سایر بناها بیشتر و عموماً سالمتر برجای ماندهاند. که بدون شک در ریشهیابی علل آن به اهمیت بالای مذهب و حفظ تمامی متعلقات مادی به آن، همچون بناها، تندیسها و مجسمهها، اِلمانها و حتی نمادها خواهد رسید. به گونهای که به عنوان مثال اکنون نمادی همچون «فروهر» و معابدی با عنوان «آتشکده»، یا درست همانند هزارههای گذشته و یا بسیار نزدیک به آنها حفظ شدهاند.
البته بایستی یادآور شد حفظ ساختار مادی آنها در گذشت زمان بیش از درونمایهی معنویشان بوده است. به عنوان مثال امروزه از چگونگی نیایش در معابد آب (آناهیتا) اطلاعی در دست نیست، اما بنای آنها همانند گذشته باقی مانده است.
در این میان، دشتی که امروز کازرون مینامیم نیز همچون بسیاری دیگر از نقاط ایرانزمین، دارای برجستگیهای متعدد باستانی به ویژه بناهای مذهبی پیش از اسلام و پس از آن است که خواه در بنا و خواه در روح دمیده شده در کالبد آنها تجلی یافتهاند.
کازرون که به لحاظ ویژگیهای خاص جغرافیایی و نزدیکی به راه شاهی، در گذر زمان بستری برای بنیان نهادن آثار متعددی از جمله دو شهر تاریخی بزرگ شناخته شده بوده است (بیشاپور و سرمشهد)، میتواند به عنوان منطقهای نمونه و قابل بررسیِ بیشتر به خصوص در رابطه با بناهای مذهبی مورد کنکاش قرار گیرد.
اهمیت این سرزمین به خصوص در میان ساسانیان و دقیقاً پس از نبردها و فتوحات متعدد شاپور و بنا نهادن شهر زیبای بیشاپور در میان نیاکان ما بیشتر شد. در همان دوران (ساسانیان) و به موازات افزایش قدرت موبدان و مذهبیون در دستگاه دولتی علاوه بر افزایش نقش آنها بر زندگی مردم، آثار بیشتری نیز در قلمرو ایران به مذهب اختصاص داده و پدید آورده شد. به نحوی که به عنوان مثال تنها در منطقهی کازرون امروزی، علاوه بر بزرگترین کتیبهی پهلوی که حاوی متنی مذهبی و مربوط به تعالیم زرتشت میباشد و معبد زیبا و باشکوه آناهیتا، آتشکدههای متعددی را پدید آوردند که امروزه بقایای برخی از آنها همچون آتشکده جره(گره)، آتشکده کازرون و آتشکده بیشاپور همچنان برجای مانده است.
گرچه این آتشکدهها که به دلیل شکل ظاهری خود به چهارطاقی نیز شهره میباشند دارای مبدا زرتشتی میباشند، اما در طول دوران حیات خود در خدمت ادیان مختلف بودهاند و گاه نقش کلیسا برای مسیحیان و گاه نیز نقش مسجد برای مسلمانان را ایفا نمودهاند.
شاید حفظ کاربرد مذهبی آنها در ادیان و حکومتهای مختلف سبب بقای آنها تا به امروز شده باشد، تا آنجا که به عنوان مثال آتشکده کازرون به عنوان بنایی مجرد باقی مانده و بناهای اطراف آن کاملاً از بین رفتهاند و یا آتشکده جره نیز که با توجه به محوطهی پیرامونی آن و بررسی سفالهای موجود و سایر قرائن میتوان بر وجود بناهای متعددی که اکنون به کلی تخریب شده و از میان رفتهاند اطمینان یافت. اما تنها این بنای زیبا و عظیم همچون بسیاری از آتشکدههای دیگر ایران بر بلندایی از تپه و در مجاور رودخانهای همچنان بازو در بازوی تاریخ، صلابت ستونهایش را حفظ نموده است.
آتشکده یا چارطاقی جره که اکنون فاقد هرگونه حصار و حفاظت فیزیکی است دارای ابعادی به طول14/30متر میباشد که همین طول نسبتاً زیاد ابعادش، از آن بنایی ساخته که از فاصلهی چند کیلومتری هم میتوان زیباییاش را بر فراز تپهای که بر آن بنا شده و در مجاورت رودخانهی جره به تماشا نشست. رودخانهای که از ارتفاعات کوهمره سرخی سرچشمه گرفته و بعد از مشروب نمودن اراضی جره به طرف غرب متمایل میشود و وارد منطقهای کوهستانی میگردد. این رودخانه در ادامهی مسیر خود به رودخانهی دالکی ملحق شده و سپس به آغوش خلیج فارس وارد میشود.
آتشکده جره را با سنگهای تراش خورده و با نمایی محدب بنا نهادهاند. وجود درگاههای وسیع و شکل خاص سقف آن نیز از دیگر ویژگیهای خاص معماری آن محسوب میشود.
کاربرد تقویمی آتشکده جره
آتشکده جره صرفنظر از کاربرد چهارطاقی به عنوان آتشکده یا هر نام دیگر، سازوکار خاص تقویمی و گاهشماری جالب توجهی دارد. با بررسی و شناخت بهتر این سازوکار به وضوح درمییابیم که ساخت چنین بناهایی نشانهای است از دانش و علوم دقیق در ایرانباستان، دانشی که در طی هزاران سال به جای آنکه بر آن افزوده شود، از یادها رفته و به فراموشی سپرده شده است.
برای معرفی و شناخت سازوکار ذکر شده در آتشکده جره کازرون ابتدا بایستی مقدمهای در خصوص گردش ظاهری خورشید و کاربرد آن برای سنجش زمان و تنظیم تقویم خورشیدی را مرور نمود.
میدانیم که کره زمین از چهار حرکت اصلی برخوردار است: نخست، گردش زمین از غرب به شرق و حول محور شمالی ـ جنوبی خود که «حرکت وضعی» نامیده میشود و طلوع و غروب روزانهی خورشید و توالی روز و شب را موجب میشود.
دوم، حرکت محوری یا «میل زمین» که به موجب آن کره زمین از امتداد محور شمالی ـ جنوبی خود به اندازه 23درجه و 26دقیقه منحرف شده است و باعث تغییر آب و هوای زمین و ایجاد فصلهای چهارگانه میشود.
سوم، حرکت زمین به دور خورشید در خلاف جهت عقربههای ساعت که توالی سالها را ترتیب میدهد و «حرکت انتقالی» نامیده میشود. از آنجا که مدار زمین به دور خورشید در حرکت انتقالی بیضی شکل است، گاه از خورشید دور و گاه به آن نزدیک میشود.
چهارم، «حرکت تقدیمی» زمین که بر اثر آن جابجایی زمین حول صفحه عرضی آن صورت میپذیرد و به موجب آن قطب آسمانی در دایره کوچکی به شعاع 23درجه و 26دقیقه به دور قطب دایرهالبروج حرکت میکند.
تأثیر میل محور زمین بر روی حرکت وضعی آن موجب میشود تا محل طلوع و غروب خورشید جابجا شود. بطوریکه تنها در دو روز، یعنی اول فروردینماه و اول مهرماه، خورشید دقیقاً از شرق برمیآید و در غرب فرو میرود؛ که آن را به ترتیب نقطه «اعتدال بهاری» و «اعتدال پاییزی» مینامند. در دیگر روزهای سال خورشید از شرق و از غرب منحرف میشود، بطوریکه در اول تیرماه یا اول تابستان که به آن «انقلاب تابستانی» میگویند، به حداکثر فاصله خود از نقطه اعتدال بهاری میرسد و از سوی شمال با آن زاویه 23درجه و 26دقیقه میسازد.
اندازه این زاویه برابر با اندازه میل محور زمین است. بلندترین روز سال و کوتاهترین شب سال، در زمان انقلاب تابستانی به علت این است که فاصله بین طلوع و غروب خورشید به طولانیترین حد خود میرسد.
پس در اول فروردین و اول مهر، یعنی در زمان اعتدالین، خورشید دقیقاً از شرق طلوع و در غرب غروب میکند. در اول تیرماه یعنی در انقلاب تابستانی در نقطهای به فاصله 23درجه و 26دقیقه قوسی بالاتر از شرق (به سوی شمال) طلوع میکند؛ و در اول دیماه یعنی در انقلاب زمستانی در نقطهای به همین فاصله پایینتر از شرق (به سوی جنوب) طلوع میکند. غروب خورشید نیز تابع همین تغییر و تحول است.
در اینجا پرسشی جالب پیش میآید و آن اینکه اگر میل زمین، سال را به چهار فصل یا به عبارت دیگر سال را به چهار قسمت 3/91 روزی تقسیم میکند، در اینصورت فاصله اول بهار با اول تابستان و اول مهر و اول دی برابر با این عدد نیست و با آن تفاوت دارند؟ پاسخ این پرسش نشان از دقت علمی پیشینیان ما دارد.
آنان دریافته بودند که سرعت خورشید تغییر میکند و مدت چهار فصل سال برابر نیست. و علت اینکه شش ماه اول سال را 31روزه و پنج ماه دوم را 30روزه معین کرده بودند، از همین آگاهی آنان از تغییر سرعت ظاهری خورشید سرچشمه میگیرد، به همین دلیل و نیز دلایلی دیگر گاهشماری خورشیدی ایرانی دقیقترین گاهشماری در جهان بشمار میآید.
دانش امروزی نیز معلوم ساخته است در نیمکره شمالی زمین که سرزمین پهناور ایران هم در آن واقع شده است، بهار 9/92روز، تابستان 6/93روز، پاییز 8/89روز و زمستان 89روز است.
همانگونه که سرعت حرکت انتقالی زمین یکنواخت نیست، تغییرات محل طلوع خورشید در روزهای متفاوت سال نیز با یکدیگر برابر نیست.
به عبارت دیگر اگر طلوع خورشید از اول فروردینماه تا اول تیرماه 23درجه و 26دقیقه تغییر میکند، انتظار داریم که در اول اردیبهشت یک سوم این فاصله و در اول خرداد دو سوم این فاصله را پیموده باشد، اما اینگونه نیست و سرعت این تغییرات در حوالی اعتدالها به حداکثر میزان خود و در انقلابها به حداقل میرسد، به صورتی که در اول اردیبهشت فاصله طلوع خورشید از شرق 5/11درجه قوسی و در اول خردادماه 20درجه قوسی میباشد. به عبارت دیگر محل طلوع خورشید در فروردینماه 5/11درجه، در اردیبهشتماه 5/8درجه و در خرداد ماه فقط 5/3درجه تغییر میکند.
دانستیم که خورشید در هر روز سال از نقطهای خاص طلوع میکند و این خصوصیت بهترین شاخص برای تعیین زمان و استخراج تقویم خورشیدی است. در ادامه خواهیم دید که چگونه از این شاخص استفاده میشده است.
پس از درک این مقدمه بایستی نگاهی کوتاه هم به معماری آتشکده جره و حتی سایر آتشکدههای ایران داشته باشیم.
در بررسی ابعاد و اندازههای چهارطاقیهای ایران به نکتهی جالب توجهی برمیخوریم. آن هم تناسبی است که بین پهنای پایهها و طول هر ضلع چهارطاقی وجود دارد. به گونهای که در بناهای کوچکی همچون چهارطاقی کازرون یا بناهای بزرگی همچون چهارطاقی فیروزآباد، بطور ثابت و یکسان رعایت گردیده و از نسبت 2/3: 1 تا 9/3: 1 فراتر یا فروتر نمیرود.
همانگونه که در نقشه میبینید، این تناسب باعث میشود تا بین گوشههای پایهها و خطدیدهایی که به موجب آنها تشکیل میشود، فاصلهای در حدود 5/23 درجه ایجاد گردد. فاصلهای که با زاویه میل خورشید در آغاز هر یک از فصلهای سال برابر است.
برای سنجش آغاز سال و آغاز فصل با استفاده از آتشکده جره بایستی از گوشهها و زوایای داخل آن استفاده کنیم. رصد و سنجش سایهها در حدود 20دقیقه پس از طلوع خورشید انجام میشود. چرا 20دقیقه پس از طلوع خورشید و نه دقیقاً بلافاصله پس از طلوع خورشید؟ به این خاطر که هنگام طلوع خورشید، پرتوهای آن بیشترین مسافت را در جو طی میکند و احتمال اینکه گرد و غبار موجود در جو و در افق و نیز مه صبحگاهی مانع از رسیدن پرتوهای خورشید به آفتابسنجها شود، بسیار زیاد است. در نتیجه رصد سایهها را دقایقی پس از طلوع خورشید انجام میدادند.
این بنا نیز همچون بسیاری دیگر از بناهای ایران باستان هنوز رازهای زیاد دیگری را در دل نهفته دارد.
.............
* عنوان و ایده اصلی نگارش و تنظیم این مقاله برگرفته شده از کتابی با عنوان مشابه، نوشتهی دکتر رضا مرادیغیاثآبادی و به نام »بناهای تقویمی و نجومی ایران« است و پیش از این در صفحه تاریخ شماره 133 هفته نامه بیشاپور نیز منتشر شده بود.
............
منابع:
ـ بناهای تقویمی و نجومی ایران، رضا مرادی غیاثآبادی ـ چاپ دوم، انتشارات نوید، 1382
ـ فرهنگ و تمدن ساساني / تاليف : سيد حسن موسوي ، انتشارات آرمانگرا، 1380
ـ کازرونیه (مجموعه مقالات کازرونشناسی، دفتراول)، به کوشش عمادالدین شیخالحکمایی، تهران، کازرونیه، 1381