اصل آنچه در غرب در حوزه جنسي داریم به عنوان فرهنگ افعال جنسی، آموزش جنسی است که پس از یک مدت که همه حوزه ها را اشباع کرد، وارد "تنوع جنسی" می شود. تنوع جنسی هم به جايي می رسد که اشباع می شود. در حال حاضر از کارهایی که در حوزه سکس انجام می دهند، به فتوحات جنسی تعبیر می کنند؛ یعنی نوعی پیروزی جنسی. فرو رفتن در همان گردابی که گفته شد. این معضل جدی است.
حال می رسیم به همان فحشای وارداتي كه تلاش مي شود بومی شود. اقسام سکسی که ما بیرون از کشور داریم در درون کشور هم دیده می شود؛ از جمله سکس ضربدری که سال گذشته، پليس آگاهی ناجا سی و یک خانواده را در تهران دستگیر کرد که در پي انجام اين عمل زشت در فضاي واقعي بودند. البته در ابتدا تنها يكي از اين خانواده ها روی اینترنت سايت راه اندازي كرد تا به تدریج عضوگیری كند تا زماني كه ناجا آنان را دستگیر کرد.
میزان تحصیلات اینها چیست؟ همه داراي تحصيلات كارشناسي به بالا. اين یعنی قشر نخبه ما درگیر این ماجرا شده است. چون اینها بيشتر با اینترنت سر و کار دارند. حالا این که می گوییم مشکل جدی است، منظور این است که این افراد تحصیل کرده ما هستند که در دانشگاه ها و ادارات و ... مشغول به فعالیت هستند و بالاخره هر جایی که هستند، کاری دستشان هست.
برگردیم به اينكه اين آدم ها گرگ هاي جنسي مي شوند که در خانواده براي ديگران تهديد هستند. همین ها صبح که از خانه بیرون می زنند، در جامعه هستند و این شامل حال تهران نیست و برخي از شهرهاي ديگر را درگیر کرده و پوشش داده است. ما در آمار بازدیدهایي که از این شبکه ها شده است، ملاحظه كرديم که این موضوع در حال تبديل شدن به يك اپيدمي است و شاید من الان شهرهایی را نام ببرم که خواننده دچار حیرت شود که چنین جایی به راحتی به اینترنت دسترسی داشته و به گونه ای بوده که روز عاشورا به این سایت ها دسترسی پیدا کرده اند، این در حالی است که آدم حس می کند هر چه مکان و شهری دور افتاده تر باشد، انسان احساس تقید و مذهب بیشتری باید داشته باشد ولی مراجعه آنان به سایت ها چشمگیر بوده است.
خلاصه این که با دیدن چنین چیزهایی، برخوردهایی که باید می شد، شد. یکی از این کسانی که در جريان پروژه گرداب از وي استفاده سیاسی شده، آقای سیاوش حسین خانی است. او یکی از بزرگترین گردانندگان اين شبکه هاست و اعتراف هم می کند و می گوید که مفسد فی الارض است و ليكن هراز چند گاهي برخي ورشكستگان سياسي كه به حشيشي تشبث مي كنند از وي به عنوان زنداني سياسي ياد مي كنند و از قول وي نامه منتشر کرده و براي آزادي اين مفسد، كمپين روي شبكه هاي اجتماعي راه اندازي مي كنند. كسي كه با شنيدن اعترافات وي تمام وجودتان پر از نفرت مي شود.
_وارد شدن افراد به این باتلاق و گرداب چه خطراتی دارد؟
* افرادی که به گونه ای وارد این فضا شده و به عکس ها، داستان ها و دیگر محتویات دسترسی پیدا کرده اند، لازم است به گونه ای تخلیه ذهني شوند. حال این چگونه اتفاق می افتد؟ شخصي كه درگير داستان ها و عكس ها و فيلم ها شده است در پي انجام فيلم هاي ديده شده است، يعني همان اقسام سكس توضيح داده شده، اما جامعه ما مخالفت می کند. خانواده با وي برخورد مي كند. به مدرسه و دانشگاه می رود که باز هم در آنجا عامل های بازدارنده هستند. اما با همه اینها این فرد کارهایی را رقم می زند.
ناگفته نماند، در این داستان هایی که خواننده را با خود همراه می کند، در حین این که خواننده را به اوج لذت جنسی می رساند در یک پرانتزی اقدام به فحش دادن به حاکمیت دینی می کند که: اگر آخوندها نبودند راحت بودیم و ... یعنی ترویج غير مستقيم" سکولاریسم". این فرد در جامعه سرخورده شده و عاقبت هم دچار عقده فروخفته اجتماعی می شود.
در جریان فتنه پس از انتخابات فردی دستگیر شد که اموال عمومی را تخریب کرده بود، آن هم با نهایت بغض. در بررسی ها مشخص می شود که رأی هم نداده است. پس از بررسی ها مشخص می شود که یکی از دلایل شكل گرفتن این کارها، همان عقده های فروخفته اجتماعی است که در حوزه فرهنگی و اخلاقی شكل گرفته است.
آسيب ديگر اين جريان را از زاويه اي ديگر بررسي مي كنم. آمار رسمی ما از ريشه هاي طلاق چیست؟ 60 درصد ريشه جنسي دارد. در تهران از هر چهار ازدواج، یکی از آنها به طلاق می انجامد؛ یعنی 25 درصد که 60 درصد آن ریشه جنسی دارد. نيز بر اساس آمار طلاق های ما در یک تا پنج سال آغازین زندگی رخ می دهد که اوج شهوت جنسی نيز هست. حال چرا این اتفاق می افتد؟ آيا حاصل عدم آموزش در اين حوزه است؟ خير چون هم اكنون پيش از ازدواج آموزش هاي لازم در اختيار زوجين قرار مي گيرد نوشتجات بسياري در اين حوزه در اختيار خوانندگان هست. اينترنت هم كه به جاي خود. پس ريشه در جاي ديگري است.
اين اتفاق زماني رخ مي دهد كه به جاي فرهنگ جنسي آموزش جنسي،تنوع جنسي و فتوحات جنسي مي نشيند. ديگر اطفاء و ارضاء شهوت عبادت محسوب نمي شود، براي دوري از گناه نيست. آدم ها از جایگاه همسر قابل احترام یک فرد تبدیل به ابزار سکس می شوند و در جايگاه مقايسه با ستاره هاي پورن هميشه در پيشگاه همسر خود داراي كمبودهايي هستند. چون كه آن آموزش ها وارد زندگي خصوصي شده و جايگاه پيدا كرده است. از طرفی عطش شهوت هم دارند و از طرفی تنوع طلبي آنها را از هم دور مي كند. نتيجه پس از 5-1 سال مي شود جدايي.
بخشي از اين آموزش هاي فراگرفته شده جوانان محصول ناآگاهي خانواده هاست. خانواده به اصرار فرزند براي وي لپ تاپ مي خرد. لپ تاپ یکی از ابزارهای "خصوصی سازی گناه" در فضای سایبری است. به این معنی که هر موقع و هر جا خواست گناه کند با این که گناه فردی است، اما در میان جمع آن را انجام می دهد و این بسیار خطرناک است و باید خانواده ها نسبت به این امر هشیار باشند. البته اين مراقبت بايد هشيارانه و از سر آگاهي باشد و در سنين نوجواني جدي تر گرفته شود. رايانه ها اساسا بايد در منزل در مكان هاي عمومي از جمله هال قرار گيرند تا فرصت گناه و وسوسه شيطان از فرزند نوجوان خانواده گرفته شود.
_این جریان سازمان یافته از کجا سرچشمه می گیرد؟
* از برخی کشورهای منطقه، کشورهای آمریکایی و برخی از کشورهای اروپایی با حمایت مستقیم و غیرمستقیم. برای نمونه آقاي آريا دانشکار در هند مطالب ضد دینی و اخلاقی توليد كرده و در اينترنت منتشر مي كند. این آدم، ماه به ماه چک سيتي بانك آمریکا را در منزلش تحویل می گیرد.
همین جا باید مطلب دیگری را بگویم و آن این که ما در فضای اینترنت، تنها با سیاستی به نام فیلترینگ نمی توانیم موفق شویم. البته سیاست فیلترینگ، یکی از بخش هاست که بسیار هم درست و بجاست. هم اکنون شما به ندرت می توانید سایت فیلترشکنی را پیدا کنید که کار کند؛ بنابراین این موفقیت سیاست فیلترینگ ما را نشان می دهد و باید دست این دوستان را بوسید و سپاسگزاری کرد که بسیار جدی در حال فعالیت هستند.
_با توجه به این که دولت های غربی، تصمیم گرفته اند هزینه کمتری را صرف گروه های معارض کرده و این هزینه کلان را در حوزه های اجتماعی و جنگ نرم به کار برند، ممکن است چه رویدادهایی رخ دهد؟
* دیپلماسی عمومی آمریکا، رویکرد جدیدش، "دیپلماسی دیجیتال" شده است و تکیه دیپلماسی دیجیتال بر برقراري ارتباط با نخبگان ملت مخاطب بر بستر اينترنت است. براي اين منظور باید دسترسی آنان را به محتوایی که غرب در حال تولید آن است، ایجاد کرد. در حال حاضر توليد نرم افزار فیلترشکن و اطمينان از سهولت دسترسی نخبگان و ديگر كاربران اينترنت به آن از راهبردهاي اصلي غرب در اين فضاست.
حال کار فیلترشکن چیست؟ نخست این که "جاسوس افزار" است؛ یعنی آن مقداری که شما اطلاعات را recieve می کنید، چه بسا بیشتر از آن در حال send شدن است. گزارش های بسیاری داریم که وقتی ما send rate خود را بررسی می کنیم، می بینیم عدد بالاتر از دریافتی است. اینها در نظریه جاسوسی عمومی شکل می گیرد که چند سالی است روی آن کار می کنند.
یکی از حوزه های جاسوسی آنان، اینترنت است. در پروژه جاسوسی عمومی، هر مطلبی در هر جايگاهي از جمله اينترنت حائز اهميت بوده و روزي به كار مي آيد. به همين علت نرم افزارهاي عظيمي طراحي شده كه اين مهم را براي سازمان هاي جاسوسي غرب عملي كند؛ بنابراین فضای دیپلماسی دیجیتال بسیار جدی و بسیار گسترده است.
در همين رابطه خانم "پندیث" به عنوان نماينده دستگاه ديپلماسي آمريكا در حوزه شرق کار، قرار است به دنبال "امامان توییتری" بگردد؛ از واژه امام بهره برده اند، چون در حوزه مسلمانان در حال کار و بررسی هستند؛ آن هم در توییتر و هنوز هم از این فضا دست برنداشته اند و برای همین به دنبال امامان توییتری می گردند تا به واسطه حضور امامان توییتری در این فضا، دیگر مسلمانان را بیاورند و بگویند آمریکا، آن چه شما مد نظرتان است، آورده و برای شما آماده کرده است.
موضوع دیگر، از بين بردن اعتماد مخاطب به نيروهاي خدوم و مخلص تامين كننده امنيت اجتماع است. القائات در توليدات اينترنتي و غير اينترنتي غرب به گونه اي است كه تمامي زحمات اين عزيزان را زير سؤال مي برد. دقيقا بر اساس جمله مشهور كه در غرب امنيت نيست ولي احساس آن هست، در ايران امنيت هست ولي احساس نمي شود. اين از بابت هدايت دقيق و مزورانه افكار عمومي توسط دستگاه هاي سخن پراكني غرب است.
_به بحث احساس امنیت اشاره کردید؛ چرا به رغم زحماتی که ناجا، سپاه و واجا می کشند، باز هم احساس امنیت در این فضا کمتر است؟
* چون در اینجا مردم خود را در تامين امنيت دخيل نمي دانند، بلکه نیروهای امنیتی را عهده دار این کار مي دانند؛ اما در غرب اگر کسی دید که فردی در حال آسیب رساندن به يك باجه تلفن است، سریع زنگ می زند به پلیس و ... در حقيقت امنيت اجتماعي شده در غرب حاكم است و از طريق توليدات مختلف در شركت هاي فيلمسازي اين معنا القا مي شود.
اما در ايران اگر ناجا در پي برخورد با بر هم زننده امنيت اجتماعي، مثل يك خانم مانكن باشد احساس عمومي اين است كه بايد با ناجا برخورد كرد نه با آن مانكن.
حال در اين حوزه بنده دنبال مطلب ديگري هستم. امنيت مورد اشاره بنده بيش از امنيت انتظامي، "امنيت خانواده" به عنوان ركن جامعه است. در پروژه گرداب مستقیماً مادر، پدر، پسر و دختر هدف قرار گرفته اند. اینجا باید کلیت جامعه نسبت به این جریان واکنش نشان دهد و باید مقابله کند. آیا مردم دوست دارند، فضا، فضای توحش و حیوانیت باشد و همه جا همه کس احساس کنند که از یکدیگر می توانند تمتع داشته باشند؟ خیر، نباید این گونه باشد. چرا پايين ترين اقشار جامعه به لحاظ فرهنگي هم اين موضوع را بر نمي تابند؟
_در بحث فضای غیراخلاقی و مستهجن با توجه به اقدامات مثبت انجام شده، هم اکنون چه تهدیداتی وجود دارد؟
* آسیب دیدگان فضای مستهجن و غیراخلاقی با توجه به عملكرد غرب در اينترنت بسیار زیادند. اینها نیازمند این هستند که اصلاح شوند؛ بنابراین برای اصلاح به سایت های مشاوره می روند. حال این پرسش است که در مشاوره جنسی ما چه اتفاق هایی در حال رخ دادن است؟ در برخي از اين سايت ها و وبلاگ ها، کسانی که بعضا تحصیلات مرتبط نيز دارند و مرجع مراجعه کاربران قرار می گیرند، می خواهند به کاربرانی که گرفتار آسیب های اینترنت شده اند پاسخ بدهند. حکم صادر می کنند در حوزه فقهی. از ایشان استفتا می شود که مثلا من درگیر استمنا شده ام. به راحتی طرف را به این سمت هدایت می کنند که این یک نیاز طبیعی بشر است و شما اگر این کار را انجام ندهید بیمار می شوید. این کجا در حال رخ دادن است؟ داخل حاکمیت جمهوری اسلامی؛ بنابراین، فیلترینگ به تنهایی پاسخگو نیست و من تنها به همین یک مورد اکتفا می کنم.
از سوی دیگر، ما باید نظارت و بررسی محتوایی (امر به معروف) داشته باشیم.
_چرا این بحث مجازی و تهدیدات آن این اندازه مهم و مورد توجه مرکز بررسی جرایم سازمان یافته است؟
* در راستای اجرایی نمودن دیپلماسی عمومی، وزارت خارجه آمریکا دفتری به نام دفتر فرارسی دیجیتال راه اندازی کرده است. چون ارتباط در دیپلماسی سنتی قطع شده است، ارتباط رسمی نیز در حوزه رسانه قطع است؛ لذا برای این که بتوانند ارتباط برقرار کنند، وزارت خارجه دفتری راه اندازی کرده است که می آید با فعالان فضای وب در ایران ارتباط برقرار می کند و به این گونه است که پیام آمریکا را به کاربران مذکور می رساند.
باید گفت اینجا بحث خدشه دار شدن امنیت ملی كشور مطرح است. این دفتر از آن سر دنیا مرزهای ما را درنوردیده و گویی در خانه ما آمده و با ما صحبت می کند. دیگر آن که مأمور وزارت خارجه آمریکا از آن سوی دنیا با مردم ما در حال صحبت و مذاکره است، حال آن که ما خودمان نمی توانیم با کاربرانمان به این آسانی سخن بگوییم.
مورد دیگر این که هم اکنون سرورهای اصلی اینترنت در پنتاگون است؛ یعنی وزارت دفاع آمریکا. بديهي است موضوعي در وزارت دفاع آمریکا تعریف می شود که ابزار دفاع یا حمله باشد. نکته دیگر آن که سیاستگذار کیست؟ خانم کلینتون. آقای اوباما معاون مستقلي در دفتر خود برای فضای مجازی دارد. در وزارت خارجه امریکا، اداره ای به نام "اداره هماهنگ کننده سیاست های خارجی در فضای مجازی" راه اندازی شده است و البته به تازگی فرماندهي جدیدی در فرماندهي مركزي آمريكا ایجاد کرده اند به نام فرماندهی فضای مجازی. به این منظور ژنرال چهار ستاره ای را به فرماندهی آن منصوب نموده اند به نام "کیت الکساندر". چهار هزار نیروی اطلاعاتی- امنیتی زبده مسلط به فضای اینترنت را جمع کرده اند تنها برای راه اندازی این فرماندهی. این فرماندهی تحت نظر وزارت دفاع امریکا تشکیل شده است. پرسش این است که نسبت ایجاد فرماندهی فضای مجازی با وزارت دفاع چیست؟
پنتاگون چند وقت پیش اعلام كرد ما منتظر یک 11 سپتامبر مجازی هستیم و هر حمله ای که در فضای مجازی به ما شود، ما پاسخ آن را در حوزه نظامی خواهیم داد.
اینها را ما برای چه می گوییم؟ برای این است که برداشت کاربر ایرانی از اینترنت، برداشتی سطحی است. تلقی آن است که اینترنت، ابزاری است که ما را در دستیابی به علوم گوناگون راهنمایی می کند، می توانیم جستجوهای خودمان را انجام دهیم، اخبار را دریافت کنیم و در کل یک ابزار برآورده نمودن نیازهای فرهنگی - اجتماعی کاربران است.
در حالی که این ابزار کاملا سیاسی- نظامی است. ذات آن سیاسی - نظامی است و رویکرد فرهنگی - اجتماعی آن به ذات آن الصاق است. چرا؟ چون این بستر را باید فرهنگی - اجتماعی نشان دهدتا بتواند خروجی سیاسی - نظامی از آن بگیرد. مثل اینکه برای حمله به عراق، با بالگرد می آید و بر سر مردم تراکت های تبلیغاتی می ریزد و می گوید ما آمده ایم دموکراسی و آزادی به شما هدیه کنیم. در ادامه لشکرکشی می کند و پس از حدود یکدهه ملاحظه کنید که چه اثری از آزادی و دموکراسی در عراق مشاهده می شود.
توضیحات ارائه شده دال بر فراهم آوردن بستری است که ظاهر آن رویکردی فرهنگی – اجتماعی را نشان دهد و لیکن باطن آن در پی برآوردن اهداف سیاسی- نظامی تولید کننده این بستر است. چندی پیش، موسسه مطالعاتي "بروکینگز" در پژوهشي اذعان كرد كه براي ايجاد تغيير در ايران هیچ راهی جز براندازی نرم وجود ندارد. براندازی نرم نيز از راه "تغییر افکار عمومی" رقم مي خورد که آن را هم رسانه ها هدایت می کنند. مهمترین رسانه و بزرگترین و موثرترين آنها، همانا اینترنت است. افزون بر اين، در هر کشوری که انقلاب رنگی رخ داده، اینترنت نقش بسزا و پررنگی داشته است.
به اذعان آمريكايي ها آنها بیشتر اطلاعاتشان را در مورد ایران از یوتیوب و فيس بوك دريافت مي كنند. ديگر آنكه 90 درصد اطلاعاتی که در زمان انتخابات رياست جمهوري سال 88 و پس از آن در سایت توييتر تبادل شد، مربوط به كاربران ایرانی بود. پس از انتخابات نيز بود که چهارصد میلیون توییت فرستاده شده توييتر در دوره انتخابات، به کتابخانه مرکزی آمریکا رفت؟ برای چه؟ برای تحلیل محتوا. برطرف كردن نقاط ضعف هدايت كاربر و ...
_ چگونه می شود جامعه ایرانی طي این روند به این سو کشیده می شود كه در دام اين خبرسازي هاي مزورانه مي افتد؟ چه برنامه هایی در پس پرده شكل گرفته است؟
*طي بررسي هاي دقيقي كه انجام شده است، سيكل هدايت افكار عمومي در حركت هاي سازمان يافته غرب، بسيار دقيق و كارآمد طراحي شده است. اين سيكل طي طراحي شبكه هاي به هم پيوسته اي از توليد و انتشار محتوا به اهداف خود دست پيدا مي كند:
شبكه اول، شبكه "بررسي و طرح ريزي" است. اين شبكه در حقيقت شبكه اي از اتاق هاي فكر مختلف است. كار اين شبكه، بررسي همه جانبه فضاي جوامع مد نظر، براي يافتن راهكارهاي ورود و دستيابي به نتيجه است.
شبكه دوم، شبكه "جمع آوری و تولید محتوا"ست كه در پي جمع آوري محتواهاي توليد شده همسو در اينترنت است. پس از بررسي اين توليدات، نقاط كاستي محتوا به تيم توليد سفارش داده مي شود.
بسیاری از محتواها را ما خودمان تولید می کنیم. برای همین شما به این سایت ها که نگاه می کنید مطالب دسته بندی شده بسیاری دارد که اصلا تولیدی غربي ها نیست و تنها جمع آوری شده هستند.
شبكه سوم، شبکه "توزیع و باز نشر" است. محتوای تولیدی یا جمع آوری شده در شبکه ای از اجزای وب 2 نشر و باز نشر می گردد. توزیع در این شبکه بر اساس جایگاه های انتشار از پیش تعیین شده از جمله وبلاگ ها، وب سایت ها، شبکه های اجتماعی، میکرو بلاگ ها و ... شکل گرفته و سیل اطلاعات درست و نادرست را درهم در اختیار کاربر اینترنت قرار می دهد تا قدرت تصمیم درست را از او بگیرد و تصمیمی که دلخواه هادیان شبکه است اتخاذ شود.
شبکه چهارم، شبکه "عملیات و اقدام" است. در اجزای وب 2 شما این را ملاحظه می کنید که تبلیغات می شود و کاربران اینترنت آموزش می بینند که در اغتشاشات اگر یک نیروی انتظامی دیدید، با قمه و دشنه این گونه بزنید. پس از بررسی نیروهای انتظامی زخمی و آسیب دیده مشاهده می کنید بر اساس آموزش ضربه وارد شده است. مورد بعد در خصوص شعارنویسی هاست. شعارنویسی ها را بررسی می کنیم؛ یعنی کِی نویسی، کجا نویسی، چی نویسی همگی بر اساس آموزش های مجازی تحت اینترنت است.
در جریان انفجار حسینیه سیدالشهدای شیراز نیز دقیقا همین روند مشاهده می شود؛ یعنی پس از دستگیری عوامل، محتوای اعترافات آنان مبنی بر آموزش و هدایت آنان از طریق اینترنت بوده است.
شبکه پنجم، شبکه "پشتیبانی، ایجاد امنیت و دسترسی آزاد" است. هزینه تولید، جمع آوری، انتشار و باز انتشار مطالب مد نظر، تهیه جایگاه انتشار (دومِین و هاست هر سایت) و دیگر مباحث پشتیبانی نیاز به هزینه های گزاف دارد که شبکه ای برای پشتیبانی آن تعریف شده است. علاوه بر آن در صورت فیلتر شدن جایگاه های انتشار شبکه ای برای تولید و انتشار فیلترشکن ها جهت دور زدن فیلترینگ کشور نیز باید فعالیت نماید تا کاربران به محتوای مغلوط دست پیدا کنند. در ضمن امنیت جایگاه های انتشار نیز از اهمیت وافری برخوردار بوده که از جمله مسئولیت های همین شبکه است تا هک و نفوذ در این شبکه ها را غیر ممکن سازد.
البته با این همه تلاش و هزینه های سنگین به اذن پروردگار فرزندان ملت در مرکز بررسی جرایم سازمان یافته در هر پروژه ای که احساس نمودند امنیت کشور به مخاطره افتاده است در فعالیت های خود سر بلند بوده اند.
حال بررسی یک نمونه از فعالیت این شبکه ها خالی از لطف نیست. سال گذشته در ایام درگذشت مایکل جکسون، خواننده معروف بین المللی، خانم ندا آقا سلطان به طرز مشکوکی کشته شد. طی بررسی های به عمل آمده در حوزه رسانه، در دو هفته اول پس از مرگ این دو نفر، شمار ویدئوهای تولیدی و منتشر شده از این دو نفر با یکدیگر برابری می کند. این چگونه منطقی به نظر می رسد؟ مایکل جکسون سی سال در دنیا جنجال آفرین و روی موج بود و در اکثر کشورهای دنیا دوستدارانی داشت و بزرگترین تشییع جنازه تاریخ آمریکا مربوط به وی بود. لکن خانم آقا سلطان یک اپسیلونی در این موج جمعیت (هفت میلیارد) است. حال آن که شمار ویژه برنامه های تولیدی و پخش شده آنها با هم یکی شده است؛ این موضوع در بستر اینترنت و با تکیه بر امکانات وب 2 و بر اساس سازوکار توضیح داده شده می تواند رخ دهد.
_گذشته از این تفاسیر، به نقش اساسی مردم در کنترل این فضا اشاره کردید و مردم را از عناصر اصلی ایجاد امنیت دنیای مجازی معرفی کردید؛ حال وظیفه مردم در ازای این تشکیلات چیست؟
*البته باید بگویم مردم در قبال مرکز وظیفه ای ندارند، بلکه در خصوص امنیت خود و خانواده شان وظیفه دارند و این ما هستیم که باید امنیت مذکور را فراهم آوریم لکن تامین این امنیت با کمک مردم امکان پذیر است. مرکز تا به امروز وظیفه داشته است که جرایم سازمان یافته را بررسی کند؛ آن هم در فضای مجازی که البته دیگر منحصر به موضوعات سیاسی و اخلاقی و ... نیست، بلکه هر جرمی که به صورت سازمان یافته در فضای مجازی شکل گیرد که یا به ما گزارش شود و یا در دایره رصد ما قرار گیرد، حوزه ماموریتی ما محسوب می شود. البته تا به امروز ما در این بستر انجام وظیفه کرده ایم، اما ممکن است حوزه فعالیت ما از این بیشتر و گسترده تر شود.
از آغاز فعالیت، اولویت ما مبارزه با جرایم در حوزه مباحث غیر اخلاقی و ضد دینی بوده است که پروژه گرداب محصول همین فعالیت است. بخش دوم، جرایم مربوط به حوزه سیاسی است که پروژه "فتنه عمیق" شکل گرفته در این فضاست. البته جرایم سازمان یافته دیگری نیز در حوزه سیاسی داریم که مربوط به حوزه امنیت ملی می شود. خلاصه آن که جرایم مورد بررسی اخلاقی، اعتقادی، اجتماعی، امنیتی، اقتصادی و سیاسی است.
و اما نقش مردم. از آنجا که همه کاربران ما در مسائل مطروحه درگیر هستند، بیش از هر چیز حوزه "امنیت روانی کاربران" و "خانواده" آنان برای ما اولویت دارد و اغلب جرایم واقع شده در فضای اینترنت، مستقیم یا غیر مستقیم مربوط به امنیت خانواده می شود. بدین روی، تک تک افراد جامعه باید در پی کمک به تامین امنیت خانواده در کشور باشند. فعالیت ما هم به نوعی مردمی محسوب می شود. از یک سوی، هم سپاه و هم دیگر نیروها، برآمده از متن مردم هستند و این خود کمک مردم به مردم است و دوم این که با توجه به گستره و حجم جرایمی که در فضای اینترنت در حال رخ دادن است، ما باید گزارش های مردمی را داشته باشیم که الحمدلله تا امروز هم گزارش های خیلی خوبی از سوی مردم برای ما ارسال شده است.
گزارش های رسیده البته دو بخش عمده نیز دارد: نخست، گزارش رخدادها وجرایم در بستر اینترنت و هم بیرون از آن. بخش دوم، گزارش جرایم نوپدید؛ یعنی جرایمی که تاکنون نبوده و هم اکنون باب شده است. اینها کمک می کند که ما در دایره رصد خود، دقیق تر رفتار کنیم.
و اما راه های ارتباط مردم با ما چیست؟ سایت گرداب به عنوان پایگاه اطلاع رسانی مرکز بررسی جرایم سازمان یافته به نشانی Gerdab.Ir محمل ارتباط با کاربران اینترنت تعریف شده است که جدا از فعالیت خبری خود در بخش "روابط عمومی" خود چند گزینه برای ارتباط با کاربران دارد.
نخست، "بانک ایده": هر کدام از کاربران با هر میزان فرهیختگی، هر طرحی که در راستای مقابله با جرایم و پالایش اینترنت به ذهنشان می رسد، می توانند در این بخش درج نمایند.
بخش دیگر، "دعوت به همکاری" است. همه عزیزانی که تمایل داشته باشند به سالم سازی فضای اینترنت، می توانند اعلام همکاری کنند. کاربران اینترنت و یا سایر مردم که تخصص یا توانمندی خاصی داشته باشند، می توانند در این بخش ثبت نام نموده و اعلام نوع همکاری کنند. این درخواست ها پس از بررسی مسئولان مربوطه و دسته بندی در گروه های از پیش تعیین شده، منجر به دعوت از این کاربران جهت همکاری می شود.
بخش دیگری هست به نام "گزارش تخلفات": در این بخش الزاماً تخلفاتی درج می شود که در صفحات اینترنتی، چه داخلی و چه خارجی، در حال رخ دادن است. چون سیاست فیلترینگ کشور تکیه بر گزارش های مردمی است؛ لذا بخش عمده ای از فیلترینگ اینترنت محصول درخواست های مردمی است. این درخواست ها عبارت است از سایت های خارجی با محتوای مستهجن، غیراخلاقی، غیر دینی و ... و نیز سایت های داخلی که تخلفات مندرج در قانون جرایم رایانه ای را مرتکب شوند، است. لذا کاربران اینترنت می توانند گزارش های خود را در سایت درج نمایند تا پس از بررسی، روند فیلترینگ سایت های متخلف اجرایی شود.
بخش دیگری داریم به نام "تماس با ما": در این بخش کاربران گرداب می توانند هر مطلبی اعم از گزارش، پیشنهاد، یادداشت و ... مرتبط با فضای اینترنت و یا خارج از آن را برای ما ارسال کنند.
راه دیگر ارتباط، بخش "نظرات کاربران" است که در انتهای هر مطلب منتشر شده در سایت، پذیرای نظرات بازدید کنندگان از سایت می باشد. نظرات درج شده کاربران در همه بخش ها از اهمیت ویژه ای برای مدیران سایت برخوردار است و همگی مورد بررسی قرار می گیرد.
* اکنون چند پروژه در مرکز در حال بررسي است؟
پروژههاي در حال اجراي مرکز که بسيار است؛ اما بخشي از پروژههاي به سرانجام رسيده در «بخش ويژه» سايت اطلاع رساني شده است. اولين پروژهاي که از سوي مرکز اعلام شد، «شبکههاي مضلين» بود که روندشان مشخص است.
پس از آن، به جهت بروز فتنه پس از انتخابات رياست جمهوري در سال 1388، فضاي بسيار مسمومي در اينترنت به وجود آمد که مملو از انتشار شايعات، اکاذيب، تهمتهاي ناروا، افترا به هموطنان و فعالان سياسي، تخريب ارکان نظام و سياه نمايي و تشويش اذهان عمومي بود. اکثر اطلاعات توليدي و توزيعي در فضاي ياد شده به صورت هدفمند، برهم زدن نظم و امنيت جامعه را مدنظر قرار داده بود. اين موضوع نيز به جهت سازمان يافته بودن آن در حوزه ماموريتي مرکز قرار گرفت.
براي اين که اين فضا کنترل شود، مرکز وارد عمل شد و اطلاعيهاي صادر نمود به اين مضمون که اخلالگران حوزه اينترنت مراقب کارهايشان باشند و بدانند که مرکز در حال رصد فعاليتهاي آنان است و اگر کسي بخواهد مخل امنيت ملي شود، مرکز با وي برخورد خواهد کرد که در پي حضور آگاهي بخش مرکز، بخشي از فعاليتهاي مجرمانه کاربران متخلف کاهش يافت. لکن ادامه اغتشاشات در سطح جامعه مسئولان امنيتي را بر آن داشت تا با کمک مردم اغتشاشگران را در خيابانهاي تهران شناسايي کنند. اين عمل هم خشم متخلفان و پشتيبانان خارجي آنان را برانگيخت و هم ضمن صدور اطلاعيه از سوي انجمنهاي مختلف، گروههايي براي هک سايت گرداب تشکيل شد که به حول و قوه الهي کاري از پيش نبردند. به هر روي بخشي از فعاليتهاي مرکز در جريان فتنه با نام پروژه «فتنه عميق»، در بخش ويژه سايت بارگذاري شده است.
ديگر پروژه انجام شده توسط مرکز، پروژه «مرصاد» مربوط به فعالان حقوق بشر در ايران بود که در پي پروژه برنامه ريزي شده بي ثبات سازي حکومت در ايران توسط آمريکا، سامان يافته بود و در اين قالب به انجام کارهاي مذبوحانهاي از قبيل جاسوسي، جاسوسي هسته اي، ارائه گزارشهاي سراسر دروغ از جامعه ايران، ارتباط با گروهک منافقين، ارتباط با گروهک تروريستي ريگي، ارتباط با هدايتگران فتنه در خارج از کشور و... دست زدند که در اواخر سال 1388 پس از انجام عمليات برخورد و دستگيري آنها اطلاع رساني شد.
همزمان با «مرصاد»، شبکه «دارکوب» را داشتيم که در حقيقت همان شبکه ايجاد امنيت و دسترسي آزاد و پشتيباني است که پيش از اين توضيح داده شد. اين شبکه در پي توليد و توزيع انبوه فيلترشکن براي دور زدن فيلترينگ کشور و ايجاد دسترسي اغتشاشگران به اطلاعات مدنظر برنامه ريزان شبکه دارکوب بودند. اين شبکه در طي مدت زمان فعاليت خود قصد توليد و انتشار 70 ميليون فيلترشکن را داشت.
* درباره پروژه مرصاد و ماموريت آن بيشتر توضيح دهيد؟
استکبار و آمريکا براي اين که بتوانند جمهوري اسلامي را به چالش بکشانند، از راه جديدي وارد شدند. اين بار از راه تشکيل و حمايت از گروههاي به اصطلاح مدافع حقوق بشر داخلي؛ دستاويزي که به واسطه آن طي اين سي و يک سال گذشته هميشه مورد تهاجم بوده ايم. اين بار تشکيل گروههايي با عنوان مدافعان حقوق بشر در ايران به سرکردگي کيوان رفيعي (عامل نفاق) و سخنگويي احمد باطبي (عامل شناخته شده وزارت خارجه آمريکا و مرتبط با سازمانهاي امنيتي امريکا)، با دست گذاشتن روي اقليتهاي قومي و مذهبي و تحريک آنها و يا برقراري ارتباط با برخي گروههاي اجتماعي درون ايران که بنا به هر علتي، از نظام ناراضي بودند و تهييج کردن آنان، در پي جمع آوري موارد نقض حقوق بشر توسط نظام بودند و اين گزارشها را به صورت ماهيانه تهيه و به سازمانهاي حقوق بشري بين المللي ارسال ميکردند. در ادامه در بازههاي زماني مشخص پروندههاي عريض و طويلي عليه نظام تهيه ميشد که حقوق بشر با گستردگي بسيار توسط حکومت ايران در حال نقض شدن است.
در ادامه چون آقاي کيوان رفيعي، با نفاق وارد مذاکره شده و کار ميکند، مأموريت اصلي ميشود «جاسوسي». البته شما ميبينيد بيشتر کساني که در داخل ايران درگير اين جريان شدند، نميدانستند موضوع از چه قرار است و درصد کمي از آنان از ماجرا مطلع بودند، اما همگي مورد سوء استفاده قرار گرفتند.
ما در عملياتي که انجام داديم، سي نفر از همکاران اين آقا را دستگير کرديم. در بررسيهاي به عمل آمده و اعترافات اينها مشخص شد عمده فعاليت شان جاسوسي عمومي در کشور بوده است. دوم، جاسوسي هستهاي و انتقال اطلاعات هستهاي ايران به خارج از کشور بود. سوم، در جريان فتنه، يکي از مطالبي که دستور العمل اينها بود، ناامن سازي فضاي سايبر، هم به لحاظ فني و هم به لحاظ اطلاعاتي که گفتم، مثل تشويش اذهان عمومي و....
مطلب بعدي اين بود که در فاز پيشرفته جريان فتنه، اينها بايد وارد فاز مسلحانه ميشدند، بنا به دستوري که صادر شده بود و ما نيز در سايت منتشر کرده ايم. جالب است که گروه مدافع حقوق بشر در درون جمهوري اسلامي ايران، بايد وارد فاز مسلحانه و کشتار هموطنان خود شود. حال اين موضوع را چگونه ميشود توجيه کرد؟ الله اعلم.
از برنامههاي ديگر اينها در جريان فتنه که باعث تعجب و شگفتي است، طرح مسموم سازي منبع شرب آب تهران بود، که با دستگيري اينها نقش بر آب شد. دستورات ديگري هم صادر کردهاند و فايل صوتي آن در اختيار مرکز است که در پي آسيب رساندن به تاسيسات شهري بودند.
البته ما نميدانيم چگونه اقدامات ضد بشري يک گروه مدافع حقوق بشر را توجيه کنيم. خوب است سخنگوي اين گروه که دست دوستي با جرج دبليو بوش –دشمن ملت ايران- داده و در پي براندازي در ايران است و به همه اتهامات خود يکجا در يک مصاحبه پاسخ ميدهد، به اين سؤالات ما هم جواب دهد.
ادعاي دفاع از حقوق بشر از سويي و سکوت مرگبار همين گروههاي حقوق بشري درباره رخدادهاي ديگري که در کشور روي ميدهد، مثل انفجار زاهدان، انفجار حسينيه سيدالشهدا شيراز و ديگر رخدادهاي تروريستي چگونه قابل توجيه است؟ در اين گونه موارد هيچ گونه واکنشي نشان نميدهند، اما به مجرد اين که چيزي ميشود که در حوزههاي تعريف شده و باب ميل آمريکاييان است، سريع واکنش نشان داده و توليد محتوا ميکنند. چون اجير شده و دست آموز سازمانهاي جاسوسي هستند.
کاش ميشد نظر بانوي صلح -خانم شيرين عبادي- را در اين خصوص ميدانستيم و از ايشان ميپرسيديم آيا شما در اين خصوص دستور داريد مصاحبه نکنيد و موضع گيري نکنيد؟ البته ما هيچ تعجب نميکنيم. ملت ايران شما را شناخته است.
* اين مرکز چه حوزههايي را رصد ميکند؟
مرکز غير از حوزههاي مورد اشاره، در حال رصد ديگر بخشهاي حوزه ماموريت خود نيز هست. برخي از اين حوزهها حقا و انصافا حوزههاي مهمي است اما با توجه به گستره تهديدات در حوزه اينترنت، ميشود گفت که دايره رصد مرکز تقريبا کامل است؛ يعني هيچ کار سازمان يافتهاي در فضاي اينترنت از چشم ما دور نميماند. بقيه پروژهها هم در صورت تکميل شدن اگر موردي نداشته باشد، به سمع و نظر هموطنان عزيز خواهد رسيد.
* با توجه به سخنان آقا درباره جنگ نرم، جايگاه اين مرکز چيست؟ در اين باره بايد گفت بحثي هست درباره سرمايه گذاري که خود شما نيز گفتيد که تشکيلات گستردهاي دارند و ژنرالي گذاشتهاند و...حال اين پرسش مطرح است که آيا در ايران هم تشکيلاتي با اين گستردگي دامنه وجود دارد يا خير؟
اجازه ميخواهم پيش از پاسخ به اين سؤال به مطلب مهمي اشاره کنم. چون مرکز با عناوين مختلفي در اينترنت و ساير رسانهها مورد اشاره قرار ميگيرد. ارتش سايبري، سپاه سايبري، بسيج سايبري، ارتش آفتاب و... عنوانهايي است که شما نيز شايد شنيده باشيد. هر کدام کارهايي هم در اينترنت انجام دادهاند.
لکن مرکز هر فعاليتي انجام داده است، با تابلو «مرکز بررسي جرايم سازمان يافته» حضور يافته و رسما حضورش را اعلام کرده است؛ اما فعاليتهاي اين گروه ها، به عنوان گروههاي مردمي بنا بر اولويتهايي است که بنا به تفکرات هر کدام شکل ميگيرد. مثلا ارتش سايبري در جريان فتنه سال 88 سايت توييتر را هک نمود و در مقاطع مختلف نيز فعاليتهاي ديگري را سامان داد. لکن به نظر من اين گروه ها، افزايش دهنده قدرت بازدارندگي ملي در حوزه سايبر هستند و در واقع توان ملي ما بر پايه توان مردمي افزايش مييابد. چرا؟ من بار ديگر شما را به جريان کشتي آزادي ارجاع ميدهم. هکرها و کاربران ترکيهاي احساس کردند که به يک آرماني لطمه خورده است. براي پاسخگويي، به اين فضا وارد شدند و پاسخ مد نظر خود را به رژيم صهيونيستي دادند. چرا؟ البته اين پاسخ جوانمردانه تر و منصفانه تر از پاسخي است که پنتاگون براي مهاجمان مجازي در نظر گرفته است. پنتاگون اعلام کرده در صورت وقوع حمله مجازي عليه آمريکا پاسخ ايالات متحده به شما نظامي خواهد بود. خوب شما در اين قضيه خوي ددمنشانه غرب را ملاحظه ميکنيد.
من در مصاحبههايي از وجوب وجود «پارتيزانهاي مجازي» به عنوان «تک تيراندازهاي عرصه مجازي» سخن گفتم. برخي از دوستان ميگويند ما هنوز پس از سي سال ميگوييم پارتيزان مجازي. به اين معنا که بايد جبهه مجازي شکل ميگرفته است. بله، درست است ما بايد ظرف يک دهه گذشته به ساماندهي اين فضا پرداخته و از کارهاي پارتيزاني عبور ميکرديم لکن هنوز هم پارتيزانهاي مجازي خط شکن هستند. ما بايد چنين خط شکنهايي داشته باشيم. البته ما خود نيز به فقط پارتيزاني عمل کردن انتقاد داريم اما وجود چنين پارتيزانهايي لازم است و بايد چنين کساني وجود داشته باشند که هم حوزه رصد و هم حوزه مقابله را شخصا بر عهده بگيرند و در اين بين هم نبايد بي نظمي و هرج و مرج به وجود بيايد و هر کسي هر کاري دوست داشته باشد انجام دهد.
اما اين خودش توان ملي ماست و آمريکاييهايي که آن سو نشستهاند و در حال ارزيابي هستند را دچار سردرگمي ميکند. آنها تنها حجمي از توان ملي ما را ميتوانند ببينند و کاربران ما نيز ميتوانند در اين راستا هر کدام پارتيزاني باشند که اگر قرار باشد حملهاي رخ دهد، آنان نيز مقابله کنند.
اما در کل اگر بنا باشد بر اساس برنامه ريزيهايي که در غرب در حال انجام است، بخواهيم اظهار نظر کنيم، بايد رويکرد جدي تري در پيش داشته باشيم. چرا؟ همان گونه که عرض کردم، محتوا و ساختار اينترنت در وزارتين خارجه و دفاع دنبال ميشود اما اينترنت در ايران، بر اساس نگرش وزارتخانه اي، در اختيار وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات است و در واقع کار اين وزارتخانه، زيرساخت و تامين امنيت است، نه سياست گذاري و نظارت در حوزه محتوا.
اگر قرار باشد ما شناخت درستي در حوزه جنگ نرم داشته باشيم و اگر بخواهيم با رويکرد نظامي به آن نگاه کنيم، بايد استعداديابي کنيم از توان دشمن در فضايي که با ما در حال جنگ است. آمريکا با تمام ظرفيت حاکميتي خود در اين حوزه وارد شده است و تمام راهکارهاي ديپلماسي خود را با توجه به استعداد اينترنت در اين خصوص برنامه ريزي ميکند. ما نيز بايد نسبتي از همان استعداد را براي مقابله فراهم کنيم؛ يعني همان گونه که او ميآيد و فرماندهي فضاي مجازي ايجاد ميکند، در اين سو هم بايد مرکز بررسي جرايم سازمان يافته به ميزان لازم ارتقا پيدا کند و خلاصه نسبتي از آن را داشته باشد. اگر او در حوزه سياست خارجي و با ديپلماسي عمومي و ديجيتال خود در حال فعاليت کردن است، ما هم بايد در مقابله (هم آفند و هم پدافند) حوزه سياست بين الملل را مد نظر داشته باشيم.
در اين باره بايد گفت به لطف پروردگار فعاليتها و همکاريهاي خوبي در سطوح عالي نظام آغاز شده است و تنها به نظر من بايد در اين زمينه همدليها افزايش يابد، اهداف به درستي شناسايي شوند و رخدادهايي که در اين ميان در حال روي دادن است، درست رصد شوند تا در حوزه اتخاذ تدابير لازم، صحيح عمل کنيم.
حال اين که ميگوييم نظامي و جنگي، بنا بر «جنگ نرم» است نه چيز ديگر. يعني آيا ما اين فضا را تنها تهديدآفرين ميبينيم؟ خير، به هيچ وجه. شما به عنوان رسانه بايد بخشي از فعاليت خبري تان را به اين امر اختصاص دهيد. اين فضا هم ميتواند يک نعمت بي بديل الهي باشد و هم در صورت عدم استفاده صحيح، يک نقمت بي قرين.
همان گونه که گفتم فرصتها و تهديدها در اين حوزه دوشادوش يکديگر هستند. همه تهديدهايي که گفته شد، در کنار آن شما فرصتش را هم تعريف کنيد. اگر ميگوييم که در حال انجام کارهاي غيراخلاقي هستند ما بايد در اين راستا راههاي مقابله با اين را نيز ترويج کنيم؛ يعني ترويج اخلاق فردي و جمعي و پرداختن به مباني و اعتقادات ديني.
اگر در حوزه سياسي بي نظمي و تشويش اذهان ايجاد ميکنند، ما بايد نظم و يکدلي ايجاد کنيم. اين که ميگويم ما؛ يعني هم ما و هم کساني که در اين ساختار مسئوليت دارند و هم مردم و هم پارتيزانهاي مجازي؛ اين پارتيزان ها، همان کاربران قابل اعتماد فضاي مجازي هستند که در هنگام خطر درست تصميم ميگيرند و داراي «بصيرت» هستند.
در اين باره اين نکته را نيز بايد يادآور شد که حجم بسيار زياد کاربران فضاي مجازي، کاربران پاک اين فضا هستند و به ديگر سخن کاربران آماتور. چرا آماتور؟ براي اين که اينها آگاهانه و دانسته مرتکب جرم نشده و تخلف نميکنند.
براي نمونه، وقتي وارد جستجوي گوگل ميشويد و يک کلمهاي را جستجو ميکنيد، پيش روي شما دو بخش نمايش داده ميشود؛ بخش اول جستجوهايي است که پيشتر انجام داده ايد و بخش دوم هم يکسري پيشنهادهايي است که به شما داده ميشود که در غالب آنها، پيشنهادهاي غيراخلاقي هم ديده ميشود.
همين گوگل پس از مدتي براي شما آمار ميدهد و ميگويد، ايران جزء کشورهايي است که بيشترين مراجعه را به صفحات غير اخلاقي و سکسي دارد. به نظر شما اين آمار درست است؟
حال اين که ميگويم کاربر آمارتور، از اين زاويه به وي نگريسته ميشود. به فرض کاربر، دانش آموز دوره راهنمايي است که براي تحقيق درسي به اينترنت مراجعه ميکند، به فرض ميخواهد سايت تبيان را جستجو کند. به محض وارد کردن اول حرف از تبيان (ت)، بالاخره يک ترکيبي پيشنهاد ميدهد که منجر به بازديد کاربر از صفحات غيراخلاقي ميشود و خواه ناخواه کاربر براي يک بار هم که شده وارد اين صفحات خواهد شد.
اينها از همان سياست تزيين و تلبيس بهره ميبرند به مانند ابليس که انسان را با ظواهر زيبا به دنبال خود ميکشد. انسان هر چقدر در اين راستا مقاومت کند، سرانجام براي يک بار هم که شده به دنبال او ميرود.
حالا اينها براي اين که بگويند بر اساس آمار بازديد ايرانيها از صفحات سکسي، ما در اين راستا (جنگ نرم و تهاجم فرهنگي) موفق شديم و چنين آماري بدهند، معلوم نيست ميزان بازديد واقعي بر اساس پيشنهاد گوگل را در چه عددي ضرب ميکنند! البته اين سخن به معني نفي مراجعه و جستجوي هدفمند اين صفحات نيست، لکن فريب و حيله غربيها در اين زمينه مطمح نظر است.
حال پرسش اين است که آيا ما سامانه ديگري هم براي بررسي ميزان واقعي بازديد داريم؟ خير ما در داخل سيستم شمارنده دقيق نداريم که دست کم بتوانيم آمار خودمان را داشته باشيم. اين يکي از شيوههاي عمليات رواني دشمن است که گوگل در حال انجام آن است.
گوگل با شعار جريان آزاد اطلاعات به اينگونه امور وجاهت ميبخشد؛ اما همين گوگل طرف قراردادِ بيشتر شرکتهاي امنيتي درون آمريکا و سازمان امنيت ملي آمريکاست، براي نمونه براي پيدا کردن عکسهاي غزه در گوگل با مشکل روبه رو خواهيد بود. يا مثلا عکسهاي مروه الشربيني، زن محجبه مصري که در آلمان ترور شد را بايد به سختي پيدا کنيد.
براي نمونه، چند وقت پيش مترجم گوگل معناي واژه «الله» را اسرائيل پيشنهاد ميداد؛ اينها اقداماتي سازمان يافته است که انجام ميدهند و جلو ميبرند.
بنابراين ما هم بايد در اين راستا سازماندهي شده رفتار کنيم و به گمان من شاه کليد اين موضوع، همان «همدلي مسئولان» در «مقابله» با اين فضاست که الحمدلله اين همکاري بسيار خوب است.
* معضلي که در تيم و نظام اداري کشور هست، وجود نهادهاي موازي بسياري است که اين نهادهاي موازي، گاه در روند کاري يکديگر خلل وارد ميکنند. آيا نهاد موازي هم مقابل اين مرکز هست؟
*تقريبا اين گونه نيست، زيرا در شوراي عالي امنيت ملي، فضاها دسته بندي شده است، ما موازي کاري نداريم. اگر هم باشد، بنا به تقسيم وظيفه است؛ يعني اينکه بالاخره ساير نهادهاي اطلاعاتي و امنيتي بر اساس وظيفه لازم است در اين فضا فعال باشند، لکن وظايف تک تک اين نهادها تعريف شده است.
* مهمترين آسيبها و تهديدها در فضاي مجازي چيست؟
به هر روي ما بايد مخاطب را نسبت به آسيبها و تهديدها (چون بيشتر از فرصتها به چشم ميآيد) آگاه کنيم. براي همين در اين راستا تلاش ميکنيم که اين گفتمان شکل بگيرد که البته رسانهها هم در اين ميان نقش جدي و بسزايي دارند.
اگر توجه کرده باشيد من در اين گفتگو کمتر به کاربر پرداختم، چرا که وي کمتر در اين فضا خودش مرتکب جرم ميشود. من بر اين باورم که اين فضا برنامه ريزي شده است. حال دوستان ميگويند اين توهم است. خب اشکالي ندارد، بگذاريد بگويند، ولي ما ميبينيم و بر اساس بررسيهاي دقيق و رصد هميشگي اعلام نظر ميکنيم. بنا به فرمايش امير مؤمنان عليه السلام اگر شما خوابيديد، دشمن شما نميخوابد.
هم اکنون آمريکا از صنعت سکس، سالانه دو تا ده ميليارد دلار درآمد دارد و براي همين نميتواند خود را از اين صنعت جدا کند و اين به عنوان بخشي از درآمد ايالات متحده محسوب ميشود. ديگر اين که از عمده اهداف آنها، همين بحث تهاجم فرهنگي و زدن زير ساختهاي فرهنگ و باورهاي ماست.
بنابراين ما بايد در اين ميان آگاه سازي کنيم و فرصتها و تهديدها را فهرست کرده در اختيار کاربر قرار دهيم. بر اين اساس کاربر متوجه آسيبهايي که ممکن است خود باعث به وجود آمدن آنها شود، ميگردد.
توصيه به خانوادهها نيز اين است که رايانه و لپ تاپ در مکان عمومي خانه قرار گيرد و اگر اي دي اس ال و اينترنت پرسرعت براي فرزندانتان در خانه تهيه ميکنيد، سعي کنيد با نظارت خودتان مورد استفاده قرار گيرد. از نرم افزارهاي فيلترينگ خانگي استفاده کنيد.
پدر و مادر با شرکت در دورههاي آموزشي با مفاهيم پايهاي و پيشرفته اينترنت آشنا شوند تا بتوانند آسيبها را به کمترين ميزان برسانند. از سوي ديگر، بتوانند براي ديگر کاربران اينترنت که از اطرافيان خودشان هستند، فرصت تعريف کنند و آگاهي دهند.
هم اکنون ضريب نفوذ اينترنت در کشور 11 تا 12 درصد است و نزديک 88 درصد ضريب نفوذ نداريم. يعني اينها اگر آگاه شوند نسبت به جرياني که در اينترنت در حال رخ دادن است، موجب پيشگيري ميشود.
بنابراين اگر در خانوادهاي فرزند خانواده بر اساس آگاهي بخشي که کرديم بخواهد از اينترنت بهره برداري کند، از آسيبهاي اين تکنولوژي دوري ميکند. اگر کودکي وارد اتاق شد و در را بست، بايد نگران شد که چرا اين کار را انجام داد نه اين که بگوييم چه بچه خوبي و اين که ساعتها از پاي اينترنت تکان نميخورد. اين يعني چه؟
اينها لازمه اين فضاست که اگر خانواده به آن توجه نکند، فرزندان خود را از دست ميدهد.
البته به جهت حفظ و مراعات کيان جامعه از گفتن برخي آمار معذورم، لکن بر اساس اطلاع دقيق عرض ميکنم غرب در اينترنت در پي «تشکيک و تخريب حوزه اخلاقيات و اعتقادات اسلامي» بوده و جايگزين آن نيز سکولاريسم و ليبراليسم خواهد بود. همه فعاليتهاي غرب در اينترنت، در راستاي فعاليتهاي باطل گرايانه و شيطاني است.
فارغ از اين موضوع، از بين رفتن اعتقادات و اخلاقيات انسان، منجر به ورود او به محدوده ابليس شده و مصداق اين بيت شعر خواهد شد:
به يک کبيره مرا رهنماي شيطان بود
به صد کبيره کنون رهنماي شيطانم
امثال سياوش حسين خاني متهم شبکه مضلين 2 هستند که بر سر خود ميکوبند و از انجام افعال شنيع خود اظهار پشيماني ميکنند: «من به واسطه گرفتار شدن در اين فضا، چاقو گذاشتم زير گلوي همسرم يا مادرم يا... که فلان عمل را انجام دهند تا بتوانم فيلمبرداري کرده و در سايتهاي مستهجن به نمايش درآورم».
مي بينيد اينجا اين فرد، به عنوان فريب دهنده کاربران در اينترنت، خودش درگير شده است. اين همان «گرداب» است. همان گردابي که فرد را در خود غرق ميکند.
* با توجه به گستردگي هجمهاي که غرب عليه ايران دارد، چه نهادهايي بايد براي از بين بردن يا به حداقل رساندن آسيبهاي اينترنت فعاليت کنند؟
در گام نخست (البته با توجه به گستره و محدوده آن)، «آموزش و پرورش» بايد به صحنه عمل وارد شود. نزديک بيست ميليون نفر اعم از مديران و معلمان و دانش آموزان و... درگير اين فضا هستند و اينها همه با خانواده هايشان به نوعي درگيرند؛ بنابراين اگر نظام، آگاه سازي و پيشگيري را در آموزش و پرورش دنبال کند، خيلي بيشتر از هر جايي موفق خواهيم بود.
گام دوم که يکي از حوزههاي بسيار جدي ماست، «وزارت علوم» است. بخش عمدهاي از دانشجويان به اينترنت دسترسي دارند. ديگر آنکه بر اساس سياست وزارت علوم خوابگاهها بايد اينترنت در اختيار دانشجويان قرار دهند و نيز خريد اقساطي لپ تاپ از مدتها پيش دانشجويان را در تهيه لپ تاپ کمک کرده است.
بر اساس تحقيقات انجام شده توسط يکي از نهادهاي دانشگاهي درصدي از دانشجويان خوابگاهي، صبحها سر کلاس چرت ميزنند، چرا که تا پاسي از شب يا تا صبح بيدار مانده و در حال کار با اينترنت يا تماشاي فيلمها و سريالهاي غربي بودهاند. تهديدهاي اين حوزه بسيار جدي است به خاطر اين که کاربر آن حرفهاي تر و آموزش ديده است. البته اين به معناي ايراد اتهام به قشر فرهيخته و ارزشمند دانشجو نيست، لکن با انکار برخي واقعيت ها، اصل آنها از بين نميرود.
ديگر نهاد متولي، «سازمان تبليغات» است که بايد در اين حوزه بسيار همکاري کند.
بخش ديگري که جايگاه بسيار مهمي در اين حوزه دارد، «وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي» است. وزارت ارشاد بايد توان خود را در حوزه توليد محتوا و نظارت بر محتواي اينترنت و نه تنها فيلترينگ، مضاعف کند. اساساً ارشاد بايد به ساماندهي اين فضا پرداخته و کاربران را به محتواي پاک رهمنون باشد. پشتيباني جدي از توليد کنندگان محتواي مطلوب اينترنت، خواسته کاربران اينترنت است.
اما از ديگر سازمانها که مأموريت فرهنگي دارند، «سازمان اوقاف و امور خيريه» است. سازمان اوقاف، هزينههاي فرهنگي بسياري ميکند ولي بايد اين مشکل را جدي بگيرد. تا همگاني کار انجام ندهيم، نميتوانيم مشکل را رفع کنيم.
بايد از تهديد به فرصت برسيم و آن را به سرمايه ملي تبديل کنيم که اين ماجرا نياز به «عزم ملي و همگاني» دارد.
از سوي ديگر، در «سازمان بسيج» هم که اصالتاً مردمي است، بر اساس دسته بنديهايي که وجود دارد، بسيج مستصعفين، دانشجويي، دانش آموزي، اساتيد و فرهنگيان و... بايد با عزم جدي فرصتها و تهديدهاي فضاي مجازي آگاهي بخشي شده و باعث پيشگيري و بهبود وضعيت شود.
* درباره اطلاع رساني از هک سايت گرداب که قرار بود اطلاع رساني شود، کاربران منتطرند. کي اين اطلاع رساني انجام خواهد شد؟
درباره هک گرداب دو موضوع قابل بررسي است: موضوع اول آنچه که بيرون از کشور در خصوص هک سايت گرداب رخ ميدهد، که کاملا سازمان يافته است؛ يعني ما در اين باره انجمنهايي را شناسايي کرده ايم که کاملا با اسم و رسم هستند. آي پيهاي آنها کاملا مشخص است و اينکه از کدام کشورها به سرور گرداب حمله کردهاند و البته بيشتر آنها از آمريکا هستند.
در قالب اين حرکتهاي سازمان يافته، انجمن تشکيل داده و نرم افزار توليد ميکنند. در قالب گروههاي گوناگون و هدايت شده، آموزشهاي بسياري هم براي ديگر کاربران به زبانهاي مختلف منتشر کردهاند، براي هک گرداب و ديگر سايتهاي دولتي و حاکميتي، که البته مستنداتش هم هست و براي پخش آماده است. اينها حملاتي است که در روز به سايت گرداب ميشود، اما با توجه به تدابيري که دوستان انديشيدهاند، اين حملات را توانسته ايم به کمترين ميزان برسانيم.
يک بخش داخلي هم هست که يا شيطنت است و يا سازمان يافته که البته با توجه به اطلاعيهاي که منتشر ميکنيم، خواهيم گفت که اتفاقهايي که روي سايت گرداب در اين اواخر افتاد، چگونه بود و نحوه شناسايي و رهگيري آنها به اطلاع مردم عزيز خواهد رسيد.