تا حدود 10 سال پيش سنت عام در مجالس ترحيم چنين بود كه جهت ابهت و ارتقاء و رسميت بيشتر مجلس و نيز بهرهوري شركت كنندگان و آشنايي بيشتر آنان با مسائل شرعي معموله و متروكه و يا در شرف فراموشي و در عين حال پُركاربرد و مورد لزوم عموم كه بعضي در اثر گرايشهاي مادي و تجملاتي، به آن مسائل بيتوجه شدهاند به همراه چندين تذكر و پند و اندرز در ذيل آيات قرآني يا احاديث معصومين و در نهايت درخواست آمرزش و مغفرت و نيز شادي روح تازه گذشته كه آن مجلس به عنوان يادبودي از آن درگذشته ترتيب داده شده بود به صورت فردي از يك،سه و يا پنج نفر روحاني منبري، دعوت به عمل ميآمد كه دعوت پنج نفره زماني بود كه مجالس سه ساعته برگزار ميشد و براي فوت هر متوفايي با توجه به سن و موقعيت، 3 الي 5 مجلس برگزار ميكردند در حاليكه امروزه با همان معيار فقط 2 الي 4 مجلس 2 ساعته برگزار ميكنند و تازه، در همين محدودهي زماني كوتاه، به جاي دعوت از طلاب و روحانيون برجسته و اديب و سخنور و دانشمند كه داراي تحصيلات حوزوي يا دانشگاهي و حوزوي و آشنا به مسائل علمي و ديني و امور مردم هستند از قاريان يا مداحان معمولي كه عمدتاً از تحصيلات حوزوي و دانشگاهي دور و از مطالعات علمي و تفسيري آنچناني هم بهرهاي نبرده و يا استعداد بهرهوري وتجزيه و تحليل از آنرا نداشتهاند دعوت ميشوند كه متأسفانه بعضي از اين عزيزان سابق الوصف، جسورانه به خود اجازه ميدهند كه در لابلاي آيات با عظمت الهي به سخنراني و اظهارنظر و تفسير به رأي قرآن مجيد هم بپردازند و يا مسائل حساس و دقيق معاد و قيامت و امور متافيزيك و ماوراءالطبيعه را بدون اينكه كمترين مطالعه يا تفكري روي آثار شخصيتهايي چون علامه طباطباييها، مطهريها، دستغيبها، جواديآمليها، حسن زادهي آمليها، سبحانيها، ريشهريها، قرائتيها،شيخ طبرسيها، خواجه نصيرها، كلينيها، خواجه عبداله انصاريها، ملامسكينها و دهها تن ديگر از برجستگان در اين زمينهها داشته باشند مثل يك فقيه وارد مسايل فقهي ميشوند غافل از اينكه« فقه» يعني علم موشكافي احكام، كه از خود احكام ظرافت بيشتري دارد و دلايل علمي و فلسفي هر حكمي از احكام دين،در فقه نهفته است و يا گاهي بحث را از معيارهاي عقلي خارج ميكنند و نميدانند كه عقل و دين با هم منافاتي ندارند و هر دو مؤيد يكديگرند چرا كه وحي روح دين است و پيامبرانِ دريافت كنندهي وحي،عقل كل هستند و در قرآن آمده است » قل انما أنا بَشرٌ مِثلكُم يُوحي اِليَّ « بگو به درستي كه من بشري هستم مثل شما،فقط به من وحي ميرسد.
البته كلمهي « مثل» از نظر خصوصيات مادي يك انسان مورد نظر است نه از نظر معنويات و ايمان عقل و عصمت و اخلاق رفتار كه به همين دلايل از ديگران ممتازند و همينطور ائمهي بزرگوار و يا اهداف بلند و معنوي ائمهي دين را تا حد ماديات و امورمادي تنزل ميدهند و گاهي براي معرفي بيشتر آن بزرگواران، با مبالغه و اغراقِ زياد و خارج از عقل، امور اسطورهاي و افسانهاي و خارق العادهاي را به آن بزرگواران نسبت ميدهند و طوري الفاظ خود را با انواع صوت و گرفتن حالات مختلف آرايش ميدهند و بيان ميكنند كه گويا اين بزرگواران وجود خارجي نداشته و افسانه بودهاند در حالي كه پيامبر و ائمه و حضرت فاطمه و ابوالفضل و اهل بيت عليهم السلام اجمعين يك حقيقت محض بوده و هستند و شباهتي به افسانه ندارند كه آن مداحان آنچناني، به اصطلاح خودشان در جهت معرفي و بالابردن آنان دست به انواع مبالغهها و اغراقها بزنند و چنان غلو كنند كه همه به شك بيفتند البته غلو و مبالغه در دين از ترفندهاي انگليس است كه بزرگان دين را دور از دسترس مردم معرفي كند و با ترويج خرافهها و داستانهاي ساختگي و عجيب و محيّر العقُول و گاهي موهومي و افسانهاي،حقايق را اينگونه جلوه دهد و به جهانيان برساند كه تشيع كه گل سرسبد اسلام است فقط همين مسايل غير عقلي است كه توسط اين ناآگاهان از تريبون مساجد بر زبان ميآورند و كسي هم اعتراض نميكند.آن دشمنان غربي و صهيونيزم، مسلمانان را در 73 فرقه نگه داشتهاند. آنها با شيعيان و شعبات آن اينگونه عمل ميكنند و با گروههاي متحجر طالبان و وهابيها و ديگر گروههاي اهل تسنن به گونهاي ديگر،و در نهايت با دست و زبان خودمان، اسلام و مسلمين را در افكار و ايده، معتقد به يك سري موهومات غيرواقعي و افسانهاي و در عمل تروريست معرفي مينمايند و به همين سخنانِ ناآگاهان در معرفي اهل بيت (ع) و آدمكشيهاي شاخه نظامي وهابيت در افغانستان و عراق استناد ميكنند تا از همه طرف به اسلام پاك لطمه بزنند، گويند شخصي نسبت به حضرت امام رضا(ع) اظهاراتي مبالغهآميز عنوان كرد و حضرت به محض شنيدن آن سخنان چهرهشان درهم و حالشان منقلب شد و چندين بار به سجده افتادند و پس از توبيخ آن فرد، فرمودند:» اين حرفهاي نادرست چيست كه ميزني« سراسر صحيفه سجاديه توحيد و عبوديت محض است و گاهي از امام سجاد چنان تعابيري ديده ميشود كه انسان در برابر اين همه عبوديت و خاكساري،شگفت زده ميگردد پس نتيجه ميگيريم كه حتي خود ائمه از غلو و اغراق بيزارند و يا گاهي مداحان به جاي وصف گوشههايي از عظمتهاي بزرگان دين، به وصف نادرست متوفي ميپردازند و بدتر آنكه اسامي فرزندان متوفي را يك يك و نيز نام همسر او را نيز ميبرند و براي هر كدام مرثيهي منظومي ميخوانند و يا نيمي از وقت قرائت قرآن و تفسيرهاي آنچناني را به تقدير و تشكر كليشهاي از كسانيكه از شهرهاي فلان و فلان و گاهي تا 30 شهر و روستا را نام ميبرند در حالي كه در آن لحظه بيش از 20 نفر، در آن جلسه وجود ندارند و گاهي نيز عناوين شغلي حاضرين را تكتك و به كَرّّات نام ميبرند اما يك واعظ شهير روحاني چنين نميكند، يك مقدمهي كوتاه حمدي، آيهاي از قرآن، يا حديثي از معصومين و در ذيل آن توضيحاتي براي تنوير افكار و ذكر 2 الي 3 مسأله شرعي پُر كاربرد همراه با چند پند و اندرز براي بيداري غافلين توأم با داستانهايي شيرين از داستان راستان و ماجراهايي مثل ماجراي بُهلول و غيره و در پايان ذكر مصيبتي كوتاه هم براي يادآوري فجايعي كه برائمه دين روا داشته شده و هم براي تسكين دل داغديدگان حاضر و چند دعا، والسلام.
اين بيتوجهي مردم به عدم دعوت از وعاظ محترم به گونهاي است كه امام جمعه محترم و جديد شهرمان آن را در خطبه نماز جمعه آخر رمضان مطرح فرمودند و بندهي حقير هم كه يكي از شهروندان عادي هستم به سهم خود قبلاً در نشريه محترم سلمان، شماره 306 مورخه 85/12/15 در ستون » حرف مردم « با عنوان » مرهم است يا زخم « در خصوص عملكرد بعضي مداحان و مرثيه سرايان و نياز بازگشت به خويشتن كه لازم است عزيزانِ پيگير،همان شماره نشريه را تهيه نمايند و آن مطلب را مجدداً مطالعه كنند و در ستون سوم همان صفحه اين جانب حتي از سازمان محترم تبليغات اسلامي كمك خواسته بودم مفصلاً عرض كردم لذا حقير استدعا دارد كه رؤساي تمامي ادارات و ائمه جماعات مساجد با هر چهار نشريه شهرمان مشترك شوند و خريد آن را از حيث ارتقاء سطح آگاهي و آشنايي با ايدهها و مشكلات مردم، اِسراف ندانند و نگويند وقت خواندنش را نداريم، چرا كه تمامي 4 نشريه شهرمان در ماه با ضمايم آن كمتر از 150 صفحه و جمع بهاء ماهانه آنها فقط 1250 تومان است كه سهم روزانه مطالعه كمتر از 5 صفحه و جمع مبلغ روزانه چهار نشريه،كمتر از 42 تومان است.پس نداشتن وقت و طرح حيف و ميل اموال بيت المال، بهانه است.در خاتمه ذكر چند نكته بي مناسبت نيست.
1ـ بهتر است ترتيبي داده شود كه كساني كه مجلس دارند به حوزه علميه مراجعه كنند و در آن جا مركزي براي نوبت دادن و گسيل روحاني به نوبت به مساجد باشد كه خود نيز براي طلبههاي جوان نوعي كارآموزي است.
2 ـ سقف حق المَنبر نيز معين شود تا كسي در رودربايستي قرار نگيرد و براي حفظ شئونات روحانيت، آن مبلغ به شماره حسابي به مركزيت حوزه واريز شود تا خود حوزه ، آن حق المَنبر را پرداخت نمايد.
3 ـ روحانيون محترم دعوت شونده خُلف وعده ننمايند تا صاحب مجلس درمانده نشود.
4 ـ شروع مجلس و نيز در لابلاي منبريها از قاريان تأييد شده از سوي سازمان محترم تبليغات اسلامي استفاده شود.
5 ـ از بكار بردن غلطهاي مُصطلح مثل به كار بردن كلمهي « آخَر » به جاي « آخِر» كه اولي به معناي ديگر و دومي به معني پايان و انتهاي هر چيزي است و يا « قضّات » به جاي « قضات » و ... نيز پرهيز شود تا شُبههاي ايجاد نگردد.
بنابراين همه با هم به سوي اين سنت خوب گذشته كه همانا دعوت از خطبا و وعاظ و علماي تحصيلكرده حوزه يا حوزه و دانشگاه است (براي مجالس ترحيم) روي بياوريم و اين از خود باختگيها و خود بيگانگيها را كنار بزنيم تا در اين زمينه نيز به اصالت وجودي و خويشتن خويش برسيم.