مرحوم آقاي "قاضي"، استاد بزرگوار ما ميفرمود: "گاهي يك نفر هر چه جنايت مي كند خدا صبر ميكند، ولي اگر به يك پيرزني اهانت كرد خدا همان جا جلوي او را ميگيرد". اشخاصي كه در اطراف ده ما كشاورزي داشتند، ثروت داشتند، همه از بين رفت، حتي يكي از آنها به گدايي افتاد. آمده بود تهران و گدايي ميكرد.
اين را از يك عالم اهل ده آنها نقل ميكنم. ميگويد: يك روز رفتم گفتم: چرا به چنين بلايي گرفتار شديد؟ شما كه گاو داشتيد، گوسفند داشتيد، كشاورزي داشتيد، ثروت داشتيد.
گفت: در همان اوقات، من يك روز براي سركشي به دروگرها و زراعت به بيابان رفتم. ديدم جايي از زمينهاي ما و مزرعه ما را كه درو كرده و چيدهاند و گندم ندارد. پيرزني نشسته و سنبلهاي ريخته را جمع ميكند، پيرزني كه هيچ كس را هم نداشته، ميگفت: عوض اين كه احترام كنم و يك مقدار هم پول به او بدهم، نوازش بكنم چون فقير است، پير است كسي را ندارد.
ميگفت: اين بيچاره تا مرا ديد سلام كرد. من عوض اين كه دلم بسوزد به او بد گفتم و با يك چوبي كه دستم بود هر چه جمع كرده بود زمين ريختم.
مي گفت: همان جا، كانه اين سنبلها قطرات آتش بود كه بر سر من ميريخت. زود هم پشيمان شدم كه چرا اين كار را كردم. آمدم خانه، شب شد. يك بار گندم برايش بردم خواهش كردم حلالم كند. اما رفت، دل شكستن هنر نميباشد.
آدم گاهي يك گناه ميكند و گرفتارش ميشود. پناه بر خدا از خذلان خدا، اگر خدا آدم را رها كند. اول توفيقاش را قطع كند. هدايتش را از او بگيرد. مصداق آيه "ومن لم يجعل الله له نورا فماله من نور" "هركس خدا به او نور ندهد، نور ندارد"، هيچ جا خبري نيست. ميشود به قول مرحوم "حاج ميرزا خراساني" كه ميگويد: گر بدهد ور ندهد دست اوست. او ميدهد. "قل اللهم ملك الملك توتي الملك من تشاء و تنزع الملك ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بيدك الخير انك علي كل شيء قدير"
خدايا ميشود ما يك دفعه "لااله الاالله" را، راست و واقعي بگوييم، ميگوييم "ان شاءالله" راست بگوئيم؟ ولي آن راست گفتن كه من ميگويم اين است كه يك دفعه آدم بفهمد لااله الاالله، بفهمد كه غير از خدا هيچ خبري نيست. غير از خدا، هيچ كمكي نيست. هر چه بخواهد ميشود. در روايت داريم، لا حول ولا قوه الا بالله، من كنوز الجنه: "اين ذكر از گنجهاي جنت است".
(منبع: به سوي نور، ج 1، اثر آيتالله احمدي ميانجي)