.... و چون در آستانه محرمید و شما تشریف می برید[تبلیغ]، می بینید اگر خدای نكرده تبلیغ و ارشاد نباشد ، هدایت نباشد و خرافاتروبی نباشد و عوامزدگی را زدودن نباشد، ممكن است خدای ناكرده بر سر اسلام بیاید آنچه را كه «امویّ» آوردند. ابوریحان بیرونی (معاصر مرحوم بوعلی و از حكما و ریاضیدانان به نام اسلام است) در كتاب «تحقیقماللهند» كه اسرار هند را بررسی كرده در صفحه 95 و 96 این جریان را نقل میكند(البته ابوالحسن عامری معاصر ایشان هم در همان كتابشان همین مطلب را نقل میكنند آن هم برای قبل از هزار سال است) میگوید كه معاویه برای تشكیل حكومتِ سرمایه و ثروت و زراندوزی، بعد از اینكه در سال پنجاه و سه هجری بخشی از مناطق بتپرست را فتح كرد، بتهای ارزنده ظاهری آن مناطق بتپرست را آورد و دربار خود را مرصّع و مزیّن و مذّهب كرد و از راه كشتی به هند فرستاده تا سلاطین بتپرست هند این بتهای مزیّن و مذهّب را به اعلی القیم بخرند. خب این یك خلیفه مسلمانها است! جانشین پیغمبر است و از بتفروشی دارد مایه میگیرد! ببینید جریان وجود مبارك سید الشهداء دیگر ضروری شد، دید دیگر هیچ چاره ای ندارد.( لما فتحت فی سنة ثلاث وخمسین فی السائفه و حمل منها، اصنام الذهب مكلّلةً مرصّعةً بالجواهر فبعث معاویه بها الی السند لتباع هناك من ملوكهم فانه رأی بیعها قائمة الثمن الدینار دیناراً و اعرض عن الآفة الأخیرة فی حكم الایالة لا الدیانة) این آمده گفته «الایالة لا الدیانة» مملكت، نه دیانت. نه تنها سیاست از دیانت جدا است بلكه در تعارض، سیاست مقدّم است. كار به اینجا رسید. بعد از آن طولی هم نكشید كه معاویه هم به هلاكت رسید چون در سال 53 فتح شد در سال 54 و 55 هم این بتفروشی شروع شد و بعد معاویه هم به هلاكت رسید و سال 61 شد و وجود مبارك سیدالشهداء (سلام الله علیه) قیام كرد.
شما بزرگواران حامل یك چنین پیامی هستید تا برای شما ممكن است منبر را ترك نكنید و جریان سیدالشهداء شرف دنیا و آخرت ما است. مبادا كسی خدای ناكرده خیال بكند كه این منبرها آدم را كوچك میكند كه اگر خدای ناكرده این فكر باشد اینجا هم متأسفانه نظیر پاكستان می شود كه كار به دست «ذاكرین» میافتد كه علماء آنجا مهجورند و كسی حرف علماء را گوش نمیدهد. شما ببینید در بعضی از روستاها یا شهرها حتی خود مركز، متأسفانه بعضی از حسینیهها را مداح ها دارند اداره میكنند نه علماء. وقتی كسی كه اهل سخن باشد و اهل استدلال باشد فاصله بگیرد و منبر را رها بكند، مردم كه جریان عزاداری را كه ترك نمیكنند. اگر یك عالم بزرگواری یك تحصیل كردهای یك جوان فاضلی یك سخنران دینی متعهد و متدینی اداره نكند بالاخره با همین خوابها اداره میشود.
مطلب دیگر اینكه واقع این انقلاب ما مدیون این تاسوعا و عاشورا است. بخشی از شما آقایان در بطن این انقلاب بودید بالأخره سنی دارید و آن راهپیماییهای چهارصد هزار نفری بختیار را هم در تهران دیدید به عنوان حمایت قانون اساسی. این برای این بود كه چون در قانون اساسی آمده سلطنت هست و موروثی هست و چون به عنوان حمایت از شاه نمیتوانست برای اینكه شعار رسمی شعار مرگ بر شاه بود به عنوان حمایت از قانون اساسی كه در قانون اساسی این جریان سلطنت موروثی امضا شده است یك تظاهرات چهارصد هزار نفره را راه اندازی كرده كه كل خیابان انقلاب را آنها با آن طرز خاصی كه راهپیمایی میكردند پر كردند. یك راهپیمایی متشكل منظم چهارصد هزار نفره، كم نبود. عدهای گفتند كه خوب با این قدرتی كه الآن بختیار دارد و این راهپیمایی عظیم با حمایت مستقیم و مكرر آمریكا مگر میشود شاه را از بین برد؟! طولی نكشید كه تاسوعا و عاشوراء آمد سیل راه افتاد دیدند. كار چهارصد هزار نفر نیست كار چهار میلیون نیست. میلیونها مردم و زنها و بچهها راه افتادند. این چهار تا راهپیمایی یكی تاسوعاء، یكی عاشوراء، یكی اربعین، یكی 28 صفر، آن روز كار انقلاب را به پایان رساند. این كشور كشور ابیعبدالله است الآن هم خدای ناكرده یك حادثه ای پیش بیاید همان است منتها حالا مردم احیاناً میگویند مسئولین كار خودشان را انجام بدهند اگر لازم بود ما هم حضور پیدا میكنیم خوب یك شرف مملكت یك اساس مملكت است این را كه نمیشود همین طوری با چهارتا گریه و اینها حل كنیم بنابراین منبر را ترك نكنید این یك.
و با هیئات هم هماهنگ باشید دو. این عزیزانی هم كه علمدار و پرچمدارند، اینها یك قدری نیروی جواناند با خواهش میشود از آنها خواهش كرد كه شما سینه هر چه بخواهید بزنید، عزاداری كنید زنجیر بزنید اینها به جا است اما آن علم و آن آهن سرد بیخاصیت را برای چه بلند میكنید؟! اینها را میشود دوستانه در همان ایام دهه، روز سوم چهارم پنجم قبل از عاشورا، اینها را آدم توجیه بكند و از صدا و سیمای منطقههایتان هم بخواهید وقتی فیلمبرداری میكنند این آهنهای سرد و علم ها را نشان ندهند، آن خروش مردمی را نشان بدهند. مردم با همین شهادت زنده اند؛ شما نمیدانم در شبهای عملیات در جبهه حضور داشتید یا نداشتید البته بخشی از شما حضور داشتید. آنجا در آن خاكریز مقدّم مرثیه «یا حسین یا حسین» بود، سرود «ای ایران ای ایران» یا نبود یا در خاكریز چهارم پنجم بود. اول اسلام بود و كربلا بود و شهادت بود بعد مسائل دیگر. حالا آدم این سرمایه عظیم را رها بكند با بودن امام زمان، بتفروشی شد. وجود مبارك علیبن ابیطالب اینجور بود وجود مبارك امام مجتبی اینجور بود وجود مبارك امام حسین اینجور بود اینها همه امام زمان بودند با بودن این ذوات قدسی معصوم بتفروشی رسمی به نام امت اسلامی و دولت اسلامی از شام به هند و سند میرفت. دیر بجنبند همین است.
دو قدم آن طرفتر را شما میبینید، این هند ـ معاذاللهـ (آخر این حرفها گفتنش در محضر شما بزرگان صحیح نیست) آنها با ادرار گاو دارند دینشان را حفظ میكنند. مگر الآن عصر علم نیست؟! بیش از اندازه موتور و دوچرخهای كه در كوی و برزن ما است، بالای سر ما ماهواره وجود دارد ماهواره رقمش چند تا است؟ هزار تا است دو هزار تا است سه هزار تا است چهار هزار تا است اینها كه نیست. بیش از موتور و دوچرخه، در بالای سرمان ماهواره است. ما در چنین عصری میبینیم یك عده با مدفوع گاوشان دارند دینشان را حفظ میكنند. آن وقت ما با داشتن علی (ع) و حسین (ع) نتوانیم دینمان را حفظ بكنیم بدا به حال ما!
اگر 1400 سال 1500 سال قبل بود میگفتند زمان جاهلیت بوده الآن چی ؟! مثل آب زمزم تقدیس میكنند. وقتی دینشون رو با این دارند حفظ میكنند ما با اون شرف آسمان و زمین و دنیا و آخرت چرا نتوانیم دینمون را حفظ بكنیم؟!. مسائل دیگر قابل تدبیر و اداره كردن صحیح است ولی جریان كربلا رو به دست هركسی ندهید. با مداح هم در نیافتید اینها رو توجیه كنید. كم كم هم مردم عاقلتر میشوند هم هیئت امناء متفكرتر میشوند هم اینها روشنتر میشند. با خواب و قصه های غیر صحیح نمی شود دین را حفظ كرد. شما در جریان قمیین و بزرگانی كه اینجا بودند، بعضی از علمای بزرگوار قم به جرم اینكه بخشی از روایات ضعیف رو نقل میكردند همین علمای قم تبعیدشان كردند(در رجال و درایه كه هم اسمش رو دارید و هم سابقه شان را دارید). كه این بزرگان قم، این را از اینجا بیرون كردند كه چرا روایات ضعیف را نقل میكنی. چه رسد به اینكه انسان بیاید شرف دنیا و آخرت كه سیدالشهداء است با خواب و با یك چیزهایی كه معتبر نیست...!
مگر مقتل كم است ،مگر مصیبت كم است ،مگر حرفهای گدازنده كم است مگر اشعاری كه ترجیع بند گونه بعد از مرحوم محتشم كاشانی، سرایندگان فخرآور ما گفتند كم است. همین ترجیع بندی كه مال مرحوم محتشم كاشانی است خیلیها هم به همان وضع شعر گفتند؛ آنها پوست و استخوان آدم را میسوزاند اگر كسی اهل معرفت باشد دیگر لازم نیست كه حتماً آن حرفهایی كه معقول نیست مقبول نیست منقول نیست آنها را آدم نقل بكند.
...شما میبینید اثر یك چیزی است كه سالیان متمادی در یك جایی رسوخ كرده تا كم بشود كار آسانی نیست. قمه زدن را ایشان فرمودند دیگران هم تأیید كردند الحمدلله هم برطرف شد. چرا اثر ندارد؟! اگر اثر نمیكرد كه نمیگفتند امر به معروف واجب است. مگر میشود كه یك چیزی بیاثر باشد و لغو باشد بعد بر ما واجب بكنند. اینكه امر به معروف بر ما واجب است و نهی از منكر بر ما واجب است برای اینكه اثر دارد، منتها اثر نسبی دارد این یك، اثر تدریجی دارد این دو.
ما هم نباید در بیفتیم خدای ناكرده با كسی. مخالفت بكنیم و این وسیلهای بشود برای رنجش و چالش. هر چیزی برای خودش یك راه دارد ﴿قُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّیِّناً﴾ این گفتار نرم خیلی اثر دارد كجا ما گفتار نرم داشتیم اثر نكرد؟!
بنابراین این ده روز را شما طرزی حرف بزنید كه خدا به این سخنرانیتان قسم بخورد. ما بالأخره باید مردم را بیدار كنیم ما اگر حرفهای عالمانه بزنیم دانشگاهی میآید و محقق میآید و پژوهشگر میآید و آنها هم میپسندند ما چون حرفهای خوابآور میزنیم خوابپسند میآید ما میتوانیم طرزی حرف بزنیم كه خدا به این یك ساعت سخنرانی ما قسم بخورد این كم كمال نیست الآن خدا به شرحلمعه قسم خورده، خدا به مكاسب قسم خورده، خدا به كتب اربعه قسم خورده فرمود: ﴿ن وَالقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ﴾ قسم به آنچه كه اینها مینویسند اینكه نسبت به حرفهای باطل كه قسم نخورد كه! این ﴿ما﴾ كه ما چه مای مصدریه باشد یعنی كتابت چه موصوله باشد یعنی مكتوب بالأخره خدا به نوشتهها قسم خورده فرمود به چیزی كه عالمان دین مینویسند ﴿ن وَالقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ﴾ یعنی «یسطره اصحاب القلم یسطره العلماء» یعنی شرحلمعه، یعنی مكاسب، یعنی اصولكافی، یعنی منلایحضرهالفقیه، یعنی المیزان. خوب میدانید نوشتار كه اختصاصی ندارد كه گفتار هم همین طور است هر كسی یك ساعت سخنرانی عالمانه و محققانه بكند لله، خدای سبحان میفرماید من سوگند یاد میكنم «بما ینطقون» مگر فرق است؟ بین سخنرانی بین ملفوظ و مكتوب فرقی نیست.