اهداف امام حسين و قرآن
در اسلام به همان مقدار كه از فساد، انتقاد و با آن مقابله شده، نسبت به اصلاح سفارش و تأكيد شده است. قرآن تنها به ايمان و تقواى درونى اكتفا نمىكند، بلكه اصلاح را لازمهى ايمان و تقوى مىشمارد. «آمن و اصلح»(1) و «فمن اتّقى و اصلح»(2)
خداوند خود اوّل مصلح است؛ «و اصلح بالهم»(3) و لذا از مردم نيز خواسته تا اوّل عيبهاى خود را اصلاح كنند؛ «تابوا و اصلحوا...»(4) و سپس به اصلاح جامعه بپردازند. «فاتّقوا اللّه و اصلحوا ذات بينكم»(5) اصلاح گر هرگز به دنبال فتنه انگيزان نمىرود، «و اصلح و لا تتّبع سبيل المفسدين»(6) البتّه اصلاحات بايد بر معيار عدل و قانون باشد «فاصلحوا بينهما بالعدل و اقسطوا»(7)
كسى كه راه هاى صلاح و اصلاح را به روى خود ببندد، نابود خواهد شد هر چند فرزند پيامبر باشد؛ «انّه ليس من اهلك انّه عمل غير صالح»(8) (اى نوح!) او از خاندان تو نيست، براستى كه عمل او غير صالح است. اولياى الهى از خدا درخواست مىكردند كه به صالحان ملحق شوند. «اَلحِقنى بالصالحين»(9)
قرآن معمولاً ايمان را همراه عمل صالح بيان كرده است؛ «الذين آمنوا و عملواالصالحات» اثر بخشى عمل صالح محدود به زمان و مكان نيست و حتّى نسلهاى بعدى از اعمال پدران صالح خود خير و بهره مىبرند. «و كان ابوهما صالحا»(10)
قرآن هدف از كاميابى از نعمتها را انجام عمل صالح مىداند، «يا ايّها الرّسل كلوا من الطيبات و اعملوا صالحا»(11) يعنى بهرهگيرى و كاميابى شما از نعمتها بايد براى انجام كار نيك و عمل صالح باشد.
خداوند متعال حكومت آيندهى زمين را نصيب بندگان صالح خود خواهد كرد. «اِنّ الارض يَرثُها عبادى الصالحون»(12)
انسان بعد از اصلاح خود، بايد به اصلاح ديگران بپردازد و تمام توان خود را در اين راه بكار گيرد «ان اريد الا الاصلاح ما استطعت»(13) چيزى جز اصلاح تا سر حد توانم نمىخواهم.
البتّه خداوند متعال اصلاح طلبان واقعى را از كسانى كه شعار اصلاح مىدهند، جدا مىكند و چهرهى مدّعيان دروغين را افشا مىكند؛ «قالوا انّما نحن مصلحون ألا اِنّهم هم المفسدون و لكن لايشعرون»(14) آنها مىگويند: فقط ما اصلاحطلبيم، آگاه باشيد آنها خود فساد كنندگانند، ولى نمىفهمند.
آرى، خداوند مصلحين واقعى را مىشناسد. «و اللَّه يعلم المفسد من المصلح»(15)
خداوند به مصلحان واقعى وعدهى پاداش داده است. «انّا لانضيع اجر المصلحين»(16)
نكته قابل توجه آنكه هر چه ميزان فساد بالا برود، تلاش مصلحانهى بيشترى را طلب مىكند. (چنانكه هر چه هوا گرمتر شود، نياز به آب زيادتر مىشود) و هر چه مفسدان خطرناكتر شوند، مصلحان بزرگترى مىطلبد. در برابر نمرود جز ابراهيمعليه السلام و در برابر فرعون جز موسىعليه السلام و در برابر يزيد جز حسين عليه السلام چه كسانى مىتوانند مقابله كنند؟!
بديهى است برنامهى اصلاحات هميشه با نامه و گفت وگو و تذكّر پيش نمىرود، بلكه گاهى شرايطى پيش مىآيد كه بايد به استقبال خطر رفت. امام حسين عليه السلام اوّلين مصلِح اسلامى است كه به استقبال سختترين شدايد رفت و جان خود را تسليم حقّ نموده و به شهادت رسيد.
حركت امام حسين بر اساس قرآن
باتوجه به اينكه قيام امام حسين جز براي رضاي خداوند نبوده است، قراني بودن آن نيز به درستي از آيات وحي فهميده مي شود:
- همين كه نماينده يزيد در مدينه (مروان) تصميم گرفت كه از امام حسين عليه السلام براى يزيد بيعت بگيرد، امام فرمود: «ويلك يا مروان فانّك رجس» واى برتو، تو پليد هستى و ما خانوادهاى هستيم كه خداوند در شأن ما فرموده است: «انّما يريد اللّه ليذهب عنكم الرّجس اهلالبيت و يطهّركم تطهيرا»(17) همانا خداوند مىخواهد كه از شما اهلبيت هر پليدى (احتمالى، شك و شبههاى) را بزدايد و شما را چنانكه بايد و شايد پاكيزه بدارد.
- امام حسينعليه السلام در پايان وصيتنامهاى كه قبل از حركت به كربلا نوشتند، به اين آيه استناد كردند: «و ما توفيقى الا باللّه عليه توكّلت و اليه اُنيب»(18) توفيق من جز به (اراده) خداوند نيست كه بر او توكّل كردهام و به او روى آوردهام.
- همين كه براى فرار از بيعت با يزيد، از مدينه به سوى مكه خارج شدند (28 رجب)، اين آيه را تلاوت فرمودند: «فخرج منها خائفا يترقّب قال ربّ نجّنى من القوم الظالمين»(19) آنگاه كه (موسى) از آنجا ترسان و نگران بيرون شد و گفت: پروردگارا! مرا از قوم ستمكار نجات بده.
- : شيخ مفيد(ره) مىگويد: همين كه امام حسينعليه السلام به سوى مدينه رهسپار شد، گروههايى از جن و فرشته براى يارى آن حضرت حاضر شدند، امّا امام اين آيات را تلاوت فرمودند: «اينما تكونوا يدرككم الموت و لو كنتم فى بروج مشيّدة»(20) هرجا كه باشيد و لو در برجهاى استوار سر به فك كشيده، مرگ شما را فرا مىگيرد. همچنين آيهى: «لَبرَز الّذين كتب عليهم القتل الى مضاجعهم»(21) كسانى كه كشته شدند، در سرنوشتشان نوشته شده بود (با پاى خويش) به قتلگاه خود رهسپار مىشدند.
- همين كه امام حسينعليه السلام شب جمعه سوم شعبان (قبل از حركت به كربلا) وارد مكه شدند، اين آيه را تلاوت فرمودند: «و لمّا توجّه تلقاء مَديَن قال عسى ربّى اَن يهدينى سواء السبيل»(22) و چون رو به سوى مدين نهاد، گفت: باشد كه پروردگارم مرا به راه راست راهنمايى كند.
- : در مكه همين كه با ابن عباس گفتگو مىكردند دربارهى بنىاميّه اين آيات را تلاوت فرمودند: «انّهم كفروا باللّه و برسوله و لايأتون الصلاة الاّ و هم كُسالى»(23) آنان به خداوند و پيامبر او كفر ورزيده و جز با حالت كسالت به نماز نپرداختهاند.... و همچنين آيهى: «يرائون الناس و لايذكرون الله الا قليلا» با مردم رياكارى كنند و خدا را جز اندكى ياد نمىكنند. و آيهى «مذبذبين بين ذلك لا الى هؤلاء و لا الى هؤلاء و من يضلل اللّه فلن تَجِدَ له سبيلا»(24) در اين ميان (بين كفر و ايمان) سرگشتهاند، نه جزو آنان (مؤمنان) و نه جزو اينان (نامؤمنان) و هر كس كه خداوند در گمراهى واگذاردش، هرگز براى او بيرون شدنى نخواهى يافت. و فرمودند: «كلّ نفس ذائقة الموت و انّما توفّون اُجوركم»(25) هر جاندارى چشنده (طعم) مرگ است و بىشك در روز قيامت پاداشهايتان را به تمامى خواهند داد.
- در آستانه عيد قربان كه امام حسينعليه السلام از مكه به سوى كربلا حركت كردند، نماينده يزيد در مكه راه را بر حضرت بست، درگيرى با تازيانه رخ داد، به امام حسين گفت: مىترسم شما ميان مردم شكاف بيفكنى!! حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند: «لى عملى و لكم عملكم انتم بريئون مما اعمل و انا برىء مما تعملون»(26) عمل من از آن من و عمل شما از آن شما، شما از آنچه من مىكنم برى و بركناريد و من از آنچه شما مىكنيد برى و بركنارم.
- همين كه در مسير كربلا خبر شهادت مسلم را شنيدند فرمودند: «انّا للّه و انّا اليه راجعون»(27) كسانى كه چون مصيبتى به آنان رسد، گويند: ما از خداييم و به خدا باز مىگرديم.
- در نزديكى كربلا همين كه حُر به امام گفت: چرا آمدهاى؟ فرمود: نامههاى دعوت شما مرا به اينجا آورد، ولى حالا پشيمان شدهايد و اين آيه را تلاوت فرمود: «فمَن نَكَث فانّما يَنكُث على نفسه»(28) پس هركس كه پيمان شكند، همانا به زيان خويش پيمان شكسته است.
- در مسير كربلا همين كه خبر شهادت نامهرسان خود «قيسبن مسهّر صيداوى» را شنيد گريه كرد و اين آيه را تلاوت فرمودند: «فمنهم مَن قَضى نَحبَه و منهم مَن يَنتَظر و ما بَدّلوا تَبديلا»(29) از ايشان كسى هست كه بر عهد خويش (تا پايان حيات) به سربرده است و كسى هست كه (شهادت را) انتظار مىكشد و هيچ گونه تغيير و تبديلى در كار نياوردهاند.
- همين كه فرماندار كوفه (ابن زياد) نامه رسمى براى حُر فرستاد كه راه را بر حسينعليه السلام ببندد و او نامه را به امام عرضه داشت، امام اين آيه را تلاوت فرمودند: «و جعلناهم ائمّة يدعون الى النار...»(30) و آنان را پيشوايانى خوانديم كه به سوى آتش دوزخ دعوت مىكنند و روز قيامت يارى نمىيابند.
- امام حسينعليه السلام در كربلا درباره لشكر يزيد براى دخترش سكينه اين آيه را تلاوت فرمود: «اِستَحوَذ عليهم الشيطان فاَنساهم ذكر اللّه»(31) شيطان بر آنان دست يافت، سپس ياد خدا را از خاطر آنان برد.
- در روز عاشورا براى لشكر يزيد اين آيه را تلاوت فرمود: «فاجمعوا اَمركم و شُركائكم ثمّ لايكن امركم عليكم غُمّة ثمّ اقضوا الىّ و لاتنظرون»(32) شما با شريكانى كه قائليد، كارتان را هماهنگ و عزمتان را جزم كنيد، سپس در كارتان پردهپوشى نكنيد، آنگاه كار مرا يكسره كنيد و مهلتم ندهيد.
و نيز آيه «انّ ولىّ اللّه الذى نزل الكتاب و هو يتولّى الصالحين»(33) سرور من خداوند است كه (اين) كتاب آسمانى را فرو فرستاده است و او دوستدار شايستگان است. و نيز آيهى: «و انّى عذت بربّى و ربّكم ان ترجمون»(34) و من از شرّ اينكه سنگسارم كنيد، به خود و پروردگار شما پناه مىبرم. و همچنين آيهى: «انّى عذتُ بربّى و ربّكم من كلّ متكبّر لايؤمن بيوم الحساب»(35) من به پروردگار خود و پروردگار شما از (شرّ) هر متكبّرى كه به روز حساب ايمان ندارد، پناه مىبرم.
جلوههاى قرآن در كربلا
قرآن بارها مىفرمايد: به منطق و حقّ فكر كنيد، نه به تعداد نفرات و تعبيراتى از قبيل: «اكثرهم لا يعملون»(36)، «اكثرهم فاسقون»(37)، «اكثرهم كاذبون»(38) را به كار برده است.
قرآن مىفرمايد: هر گامى و كلامى بايد بر اساس بصيرت باشد «ادعوا الى اللَّه على بصيرة اَنا و مَن اتّبعنى»(39) امام حسينعليه السلام و حضرت اباالفضل و اصحابعليهم السلام روز عاشورا ده سخنرانى كوتاه براى موعظه و ارشاد مردم داشتند.
قرآن، از ايثارگران تجليل مىكند؛ «و يؤثرون على انفسهم»(40)، در كربلا جلوههاى بسيارى از ايثار به چشم مىخورد كه نمونهى بارز آن ايثار حضرت ابوالفضل العباسعليه السلام است.
قرآن به عفو كردن و پذيرش عذر مردم سفارش مىكند كه نمونهى بارز آن در كربلا عفو و بخشش حرّبن يزيد رياحى است.
قرآن مىفرمايد: «و العاقبة للمتّقين»(41)و «و العاقبة للتقوى»(42) نام نيكى از دهها هزار جنايتكار در كربلا نيست، امّا نام 72 تن سرباز امام حسينعليه السلام همچنان زنده است.
قرآن مىفرمايد: اى پيامبر! ما نامت را بلند داشتيم؛ «و رفعنا لك ذكرك»(43)، در كربلا نام حسينعليه السلام براى هميشه بلند آوازه ماند.
قرآن مىفرمايد: «واُمرت لان اكون اوّل المسلمين»(44) يعنى رهبر بايد پيشگام باشد و در كربلا امام حسينعليه السلام فرزندش على اكبرعليه السلام را قبل از جوانان بنىهاشمى به ميدان نبرد فرستاد.
قرآن مىفرمايد: «فاستقم كما اُمرتَ و مَن تابَ مَعَك»(45) اى پيامبر! تو و يارانت استقامت بورزيد، در كربلا بهترين جلوههاى استقامت را در امام حسين ويارانشعليهم السلام مىبينيم.
قرآن به جاى نامبردن از افراد، ملاكها و معيارها را بيان مى كند. مثلاً مىفرمايد: مولاى شما كسى است كه در ركوع نمازش انگشتر خود را به فقير داد و در يك لحظه بين نماز و زكات را جمع كرد، و اين مردمند كه بايد جستجو كرده مصداق آيه را پيدا كنند، در كربلا امام حسينعليه السلام نفرمود: من با يزيد بيعت نمىكنم، بلكه فرمود: «مثلى لايبايع مثله» يعنى خطِ ستيز حقّ و باطل در طول تاريخ بوده، هست و خواهد بود. قرآن مىفرمايد: بدىهاى مردم را با خوبى جواب دهيد؛ «ويدرؤن بالحسنة السيئة»(46)، در كربلا حُرّ راه را بر امام مىبندد، ولى امام حسينعليه السلام به تشنگان لشكر حُر و حتّى به اسبهاى آنها آب مىدهد.
قرآن پيروى از خدا و اولياى الهى و وفادارى را سفارش مىكند، برخى ياران امام حسين عليه السلام كه جان خود را براى نماز ظهر عاشورا سپر كرده و تيرها را به جان خريدند هنگامى كه امام بعد از نماز و در لحظه آخر عمر آنان بالاى سرشان آمد آنها پرسيدند: آيا وفا كرديم؟ گويا تا آن لحظه نسبت به وفادارى خود شك داشتند!
قرآن در بسيارى از آيات سفارش به توحيد مىكند، جملهاى كه امام حسين عليه السلام فرمود: «لا معبود سواك» بهترين جلوهى اين آيات است.
قرآن به نهى از منكر و غيرت دينى و دفاع از حريم سفارش مىكند، در كربلا آخرين جمله امام حسين عليه السلام در گودى قتلگاه به لشكر يزيد اين بود كه به خيمههاى من حمله نكنيد و ناموس مرا پاس داريد و اگر دين نداريد لا اقل در دنيا آزاد مرد باشيد!
قرآن به تسليم و رضا در پيشگاه خدا سفارش مىكند، امام حسين عليه السلام نيز كه روزى بر دوش پيامبراسلامصلى الله عليه وآله و روزى زير سُم اسبان بود، در هر حال راضى و تسليم خداوند است.
________________________________________
1) انعام، 48
2) اعراف، 35
3) محمّد، 2
4) نساء، 146
5) انفال، 1
6) اعراف، 142
7) حجرات، 9
8) هود، 46
9) شعرا، 83.
10) كهف 82.
11) مؤمنون، 51
12) انبياء، 105
13) هود، 88
14) بقره، 11 - 12
15) بقره، 220
16) اعراف، 170
17) احزاب، 33
18) هود، 88
19) قصص، 21
20) نساء، 78
21) آلعمران، 154
22) قصص، 22
23) توبه، 54
24) نساء، 142 - 143
25) آلعمران، 185
26) يونس، 41
27) بقره، 156
28) فتح، 10
29) احزاب، 23
30) قصص، 41
31) مجادله، 19
32) يونس، 71
33) اعراف، 196
34) دخان،20
35) غافر، 27
36) انفال، 34
37) توبه، 8.
38) شعراء، 223
39) يوسف، 108
40) حشر، 9
41) اعراف، 128
42) طه، 132
43) انشراح، 4
44) زمر، 12
45) هود، 112
46) رعد، 22.