مهدی یک شب با خوشحالی به منزل آمد و گفت: "دیشب یکی از بچه ها در بیت امام مشغول نگهبانی بود که امام سلاحش را گرفت و عباش را به او داد و دو ساعت تمام در حیاط به نگهبانی پرداخت. پس از نگهبانی اسلحه را به آن پاسدار داد و به نماز شب مشغول شد. آن بنده خدا در حالی که اشک شوق در چشمانش حلقه زده بود به نماز ایستاد." بعدها فهمیدم که آن پاسدار خود مهدی بوده است.
شهید مهدی خندان یکی از جوانان برومند کهن سرزمین ایران است که ولادت و شهادتش با نام اباعبدالله الحسین(ع) گره خورده است شهیدی که در عاشورا متولد شد و در اربعین حسینی به شهادت رسید.
به گزارش مهر، شهید مهدی خندان در سال ۱۳۴۱ در روستای ناران از توابع لواسان کوچک در روز عاشورای حسینی در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. وی دوران ابتدایی و راهنمایی را در زادگاه خود پشت سر گذاشت و پس از آن به هنرستان دکتر احمد ناصری در تهران وارد شد و در سال ۱۳۵۷ دیپلم خود را در رشته مکانیک دریافت کرد.
شهید خندان که در خانواده ای مذهبی و مقلد حضرت امام خمینی(ره) پرورش یافته بود در سالهای آخر هنرستان که همزمان با اوجگیری مبارزات مردم ایران علیه رژیم پهلوی بود وارد فعالیتهای انقلابی شد. خواهر شهید خندان در این مورد می گوید:" مهدی سال آخر هنرستان بود که یکروز آمد و رساله امام(ره) را از مادرم گرفت و لای روزنامه پیچید و به مدرسه برد. یکبار هم در تهران به منزل ما آمد و دیدم خیلی پریشان است. وقتی از او پرسیدم گفت: اعلامیه های امام را پخش می کردم که سربازان تعقیبم کردند و فرار کردم و نتوانستم همه آنها را توزیع کنم.
شهید مهدی خندان در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی ایران فعالانه در صحنه های مبارزه حضور داشت به گونه ای که در شهرک نیروی هوایی ندای تکبیر او شهرک را علیه رژیم می شوراند. او در ازگل نوجوانان را دو خود گرد می آورد و برای آنان از امم خمینی(ره) و انقلاب سخن می گفت و در بیشتر راهپیماییها جزو افراد جلودار محسوب می شد.
وی پس از پیروزی انقلاب شکوهمند مردم ایران در بهمن ۵۷ مدتی با جهادسازندگی همکاری کرد و پس از آن به عنوان نیروی بسیجی به فعالیتهای فرهنگی و نظامی مشغول شد.
شهید خندان در تابستان ۱۳۵۹ در پادگان امام حسین(ع) دوره آموزشی عمومی نظامی را گذراند و پس از آن برای مقابله با ضد انقلاب آماده اعزام به کردستان می شود که با شروع جنگ تحمیلی در شهریور ۵۹ داوطلبانه به سمت جبهه های غرب عازم می شود.
وی پس از اینکه به مدت شش ماه داوطلبانه در جبهه های غرب کشور به مقابله با دشمن بعثی مشغول بود پس از چندی به عضویت سپاه پاسداران درآمد و مدت چهار ماه به عنوان محافظ بیت حضرت امام خمینی(ره) به خدمت مشغول شد. مادر شهید خندان در این باره می گوید: مهدی یک شب با خوشحالی به منزل آمد و گفت: "دیشب یکی از بچه ها در بیت امام مشغول نگهبانی بود که امام سلاحش را گرفت و عباش را به او داد و دو ساعت تمام در حیاط به نگهبانی پرداخت. پس از نگهبانی اسلحه را به آن پاسدار داد و به نماز شب مشغول شد. آن بنده خدا در حالی که اشک شوق در چشمانش حلقه زده بود به نماز ایستاد." بعدها فهمیدم که آن پاسدار خود مهدی بوده است.
پس از چهار ماه شهید مهدی خندان دوباره به جبهه بازگشت اما در زمان مرخصی برای تجدید قوا به بیت امام نیز سری می زد. او در طول خدمت در جبهه به دلیل رشادتها و لیاقتش به مدارج بالایی در مدیریت جنگ نائل شد. شهید خندان از بسیجی عادی به فرماندهی گردان و پس از آن به جانشینی تیپ ارتقا یافت.
وی در جبهه غرب و در کردستان چنان رشادت و شهامتی از خود نشان داد که لقب"شیر کوهستان" را بر او نهادند به طوری که ضد انقلاب در کردستان برای سرش جایزه تعیین کرد. یکی از همرزمانش در می گوید:" یکبار یک کرد آمد پیش مهدی و گفت: یک مطلبی می خواهم به شما بگویم و اعتراض بکنم اما قول بده که مرا مکشی" مهدی گفت: نترس، بگو. آن کرد پنجاه هزار تومان از جیب خود در آود و روی میز مهدی گذاشت و گفت: "این پول را به من داده اند که تو را بکشم." مهدی سرش را روی میز گذاشت و گفت:" من یک سر بیشتر ندارم و آن را هم در راه خدا می دهم." کرد گریه کرد و دست و صورت مهدی را بوسید.
در سال ۶۱ پس از فتح خرمشهر شهید خندان به همراه حاج احمد متوسلیان و تعدادی از رزمندگان به لبنان اعزام شد و حدود چهار ماه در آنجا به فعالیتهای ضد صهیونیستی پرداخت.
شهید مهدی خندان فرمانده تیپ یک لشکر ۲۷ محمدرسولالله (ص) در طول حضور در جنگ تحمیلی بارها زخمی شد اما هیچگاه مجروحیت او را از حضور در جبهه ها باز نداشت و سرانجام در روز ۲۸ آذرماه ۱۳۶۲ برابر با اربعین حسینی(ع)، در مرحله سوم عملیات "والفجر ۴" در ارتفاعات" کانیمانگا" هنگام عبور از میدان مین مورد حمله گلوله های تیربار دشمن قرار گرفت و در سن ۲۱ سالگی به فیض شهادت نائل شد.