|
يكي از برادران – علي – كه خانواده آن ها تماس
گرفتند كه تو را به خدا او را بفرستيد كه مقدمات ازدواجش فراهم شده استو بيايد. شب
جمعه عقدكنان است تا اين كه با وضع ژوليده اي از خط آمد و موضوع را به او گفتيم.
گفت : پس من يك اصلاح كنم و بروم و بعد از عقد مي آيم. يه طرف بچه ها رفت و گفت
آرايشگر كجاست؟ همه سر را به طرف حسن برگرداندند و حسن خودش انكار مي كرد كه
ارابشگر است و بچه ها اصرار كه حسن آرايشگر است و دارد شكسته نفسي مي كرد و علي
قيول نمي كرد و اصرار داشت تا حسن او را اصلاح كند. حسن هم هنوز ريش در نياورده
بود كه لااقل يك بار ريش خود را اصلاح كرده باشد . خلاصه حسن علي را اصلاحكرد پس
از اتمام كار پشت سر علي به همه چيز شباهت داشت جز به سر! يكي مي فت پيست
موتورسواري است يكي مي گفت تابلوي " جاده دست انداز دارد " است تين شد
يك حكايتي تا اينكه بعد از اين قضيه طرف غرب براي عنليات رفته بوديم و بچه ها چند
تپه را فتح كرده بودند كه يكي از تپه ها
خيلي بدجور بود و يربالايي و يرازيري فراواني داشت كه بچه ها گفتند اسم اين تپه چيست
و نام ان را تپه سر علي گذاشتند . همگي ساعت 2 دور راديو جمع شده بوديم كه گوينده
گفت : " رزمندگان اسلام امروز تپه هاي استراتژيك 175 و 192 و تژه سر علي را
فتح كردند.