از آهو تا كبوتر نخستين مجموعه شعر قاسم صرافان است كه انتشارات آرام دل در بهار 1389 منتشر كرده است. كتابي در 154 صفحه كه شعرهاي آييني سالهاي 8۴ تا 88 شاعر را دربرميگيرد. سهم غزل در اين مجموعه بيشتر از ساير قالبهاي شعري است. اگرچه نميتوان مثنويها و رباعيهاي زيباي كتاب را نيز ناديده گرفت.
شعر آييني پيشينهاي 1400 ساله دارد. آنگاه كه شاعران عرب بيچشمداشت صلهاي زبان در مدح پيامبر گرامي اسلام(ص) و ائمه معصومين(ع) ميچرخاندند و معصوميت و شرافت را ميستودند. شاعران بزرگ پارسيگو نيز نه تنها از قافله ارادتمندان اهل بيت بازنماندند كه مديحههاي درخشانشان گاه از ممتازترين و معروفترين شعرهايشان بوده است؛ و دفتر اغلب آنها با اين شعرها آغاز و متبرك شده است..
با پيروزي انقلاب اسلامي ايران شاعران علاقه ويژهاي به سرودن در اين زمينه از خود نشان دادند و آثار خوب و پرتعدادي را خلق كردند. دهه 80 را ميتوان اوج شكوفايي شعر آييني در كشور دانست. برگزاري جشنوارههاي مختلف در اين دهه و گرايش فراوان و گسترده شاعران جوان به شعرهاي آييني شكوفايي و توليد اين گونه شعري را به دنبال داشت. از آهو تا كبوتر محصول همين دوران است.
صرافان شاعر است اين را ميتوان از شعرهاي همين كتاب فهميد. شعرهايي كه علاوه بر شيوايي، به خوبي انديشه شاعر را به مخاطب منتقل ميكنند. انديشهاي كه برگرفته از مفاهيم و معارف ديني است. او در شعرهايش به صورت مستقيم و گاه غيرمستقيم از عبارات آيات و روايات بهره ميبرد.
قل اعوذ برب عاشقها... ملك الناس اله عاشقها
قل اعوذ ... از اينكه دنيا را بزند آتش آه عاشقها (غزل سوره عشق ص 11)
«ربنا آتنا» نگاهش را، كه هوايم دوباره بارانيست
السلام عليك يا دريا كه دلم بيقرار و توفانيست
«ان في خلق» تو خدا هم مست، روح حيران، فرشتهها هم مست
«ان في خلق» تو زمين مبهوت، زير يك آسمان پريشانيست
«يا سريع الرضا»ي لبخندت، عاشقان را كشيده در بندت
«يا وليالذين» يك دنيا كه در اسم تو غرق حيرانيست
«و اذالشمس» پيش تو تاريك، «و اذالبحر» از تو در جوشش
و اذالقلب منكه ميپرسند: به كدامين گناه قربانيست؟(غزل و هوالعلي ص 19)
پسر از جاي خود برخاست، «بسم الله مجراها...»
و چون شهزادهاي ميآمد از آن سوي روياها (غزل غزال ليلا ص 43)
ذوالفقارت شكل «لا» با دستهاي كوتاه بود
«لا اله» آن روز در دستان «الا الله» بود (مثنوي حيدرانه 2 ص 49)
استفاده از اين دست عبارات فقط به موارد فوق خلاصه نميشود. شاعر در بخش قابلتوجهي از شعرهاي كتاب از اين عبارات بهره برده كه اگرچه در خوانش نخست شيرين و خواندني مينمايد و نشان از آشنايي و انس شاعر با آيات و روايات است؛ اما تكرار فراوان آنها در اغلب شعرها دست شاعر را رو ميكند و نوعي تكنيك شعري و خطر شبيهسازي و شعرسازي را به ذهن متبادر ميكند..
با شعرهاي كتاب ميتوان به راحتي ارتباط برقرار كرد و بيهيچ دشواري شعرها را خواند و از آنها لذت برد. بيشتر شعرهاي كتاب ساده، روان و دور از تقيدهاي ذهني و زباني است:
تا دشتها هواي دلت را دويدهاي
در كوه انعكاس خودت را شنيدهاي (غزل درياي مهرباني ص 13)
باز دارد فرشته ميبارد روي گلهاي چادرت نمنم
بر دلت وحي ميشود بانو! سوره باغ و آيه شبنم (غزل راز سيب ص 21)
صبر كن دريا كه مرغابي نگاهت ميكند
دختري از روي بيتابي نگاهت ميكند (مثنوي صبر كن دريا ص 52)
دريا بدون موج تو دريا نميشود
دنيا بدون روز تو زيبا نميشود (غزل بيتو بهسر نميشود ص 77)
آيينهاي مقابل آهم بدون تو
دنياي سايههاي سياهم بدون تو (غزل بدون تو ص 89)
واژگان در شعر صرافان آشنا و لمسشدني است. واژههايي كه با آنها زندگي ميكنيم و هر روز آنها را بهكار ميبريم. دريا، آسمان، شب، باران، خورشيد، دل، كبوتر، عاشق، آينه، نور، ليلا، نماز، فرشته، چشم و كلماتي از اين دست دايره واژگاني شاعر را شكل ميدهند و بيشترين فراواني را در كتاب دارند. شاعر براي انتخاب واژگان و جاي دادن در شعر، دشواري كشف و گزينش را تحمل نكرده و واژگان مانوس و هميشگي را به كار گمارده است. واژگاني كه نياز به فرهنگ لغت ندارند و مخاطب براي درك معناي آنها به سختي نميافتد. با اين وجود حضور واژگاني مثل مست، ساقي، پروانه، گيسو، زلف يار، سودا، درويش و ... بدون ارايه كاربردي تازه در شعرهاي كتاب چندان موجه نمينمايد.
صرافان به الزامات شعر كلاسيك فارسي پايبند است. شعر او را ميتوان در دسته نئوكلاسيكها جاي داد. او هم در خلق تصاوير و هم در چينش كلمات و ايجاد فضاي تازه در شعر موفق بوده است. بيان مضامين ديني و اعتقادي به زبان روز و پرهيز از تصاوير تكراري و دستمالي شده از ويژگيهاي بارز اين شاعر است. او با ظرافت و توانايي فاصله و مرز شعر و شعار را در شعرهايش رعايت كرده و مخاطب حرفهاي شعر را راضي نگه ميدارد. با اين حال مثنوي با حافظ كنار كوثر در صفحه 23 و پارههايي از برخي شعرها نشان از سادهانگاري شاعر نسبت به شعر راستين است:
ساقي شيرين زبان! حالا كه خامند اين لغات
اين تو و اين: فاعلاتن فاعلاتن فاعلات (مثنوي حيدرانه 2 ص 50)
به كارگيري عبارات افاعيل عروضي كه سابقه مكرر در شعر شاعران دارد.
يا:
در دلم «قد قامت» عشقت قيامت ميكند
قصهام را «بشنو از ني چون حكايت ميكند» (همان مثنوي ص 51)
به كارگيري عبارتي مشهور در شعر و خلاصي از تكميل شعر.
يا:
ميروي و چاه هم از درد تو آگاه نيست
«اين همه زخم نهان هست و مجال آه نيست» (مثنوي صبر كن دريا ص 53 )
و:
«دوش از مسجد سوي ميخانه آمد پير ما»
نوشدارو داشت، كاش اين كاسههاي شير ما (مثنوي صبر كن دريا ص 55)
كه شاعر بيتهايش را بيهيچ زحمتي با مصرعهايي از حافظ تكميل كرده است.
وزن عروضي اغلب شعرهاي كتاب كوتاه است. وزنهاي آشنايي كه در شعر ساير شاعران هم ديده ميشود و بارها و بارها از سدههاي پيش در شعر شاعران مورد استفاده قرار گرفته است. هيچكدام از وزنها غريب و پيچيده نيست. شاعر تلاش نداشته تا با بهرهگيري از وزنهاي غير معمول و كمتر استفاده شده شعرهاي خود را ارايه دهد. او بيشتر بر انتقال حس شاعرانه و مفاهيم مورد نظر خود كوشيده و در اين عرصه موفق بوده است.
قافيهها و رديفهاي از آهو تا كبوتر به ويژه مثنويها معمولياند. حتي تلاش متعمدانهاي ديده نميشود كه شاعر دست به انتخاب واژهها و يا تركيبهايي زده باشد تا از غيرمنتظرانه بودن آنها بر جذابيت شعرها بيفزايد. اما در غزلها شاعر به خوبي از رديفهايي بهره گرفته كه علاوه بر تازگي نسبي، تركيب چند كلمهاي رديف موجب گوشنوازي بيشتر و غني شدن موسيقي كناري شده است. تو يا خورشيد، مهمانمان كنيد، ستارهات شدهام، جايتان آقا، كم دارد، بدون تو، شده دريا، زدهاي تو، خسته شد، بود مرد نخلستان، بيتاب شد آب، آوردهاي سقا، خبر داري، دست تو باشد، نميآيي چرا، بود و بعد، به رويم نياورد؛ از نمونههاي خوب اين رديفها است:
از سوي كه ميتابد؟ از روي تو يا خورشيد؟
آيينه بگردانم من سوي تو يا خورشيد؟ (غزل با خورشيد ص 17)
انتخاب و تلفيق رديف و وزن مناسب شعري درخشان و خواندني را خلق كرده است.
حتي به خندهاي شده مهمانمان كنيد
زلفي نشان دهيد و پريشانمان كنيد (غزل مهمانمان كنيد ص 29)
ماه من! يك شب خيالانگيز، خواب ديدم ستارهات شدهام
خواب ديدم كبوتري محرم در طواف منارهات شدهام (غزل هشت يعني... ص70)
در اين بهار چه خاليست جايتان آقا
چقدر كرده هوا هم، هوايتان آقا (غزل جاي خالي ص 79)
معادلات جهان را علي به هم زدهاي تو
بگو چگونه كنار خدا قدم زدهاي تو؟ (غزل غزلي قلندرانه ص 97)
چه نگاه عميق و گرمي داشت، با صفا بود مرد نخلستان
در ميان سكوت سنگينش قصهها بود مرد نخلستان (غزل مرد نخلستان ص107)
از خواهش لبهاي او بيتاب شد آب
از شرم آن چشمان آبي آب شد آب (غزل مرثيه آب ص 109)
در اين غزل قافيه و رديف به درستي نقش تاريخي خود را براي ايجاد موسيقي دروني و كناري ايفا كردهاند.
گفتند ماهيها كه آب آوردهاي سقا
نوشيدم و ديدم شراب آوردهاي سقا ( غزل سقا ص 113)
بايد تمام قبيله مجنون دست تو باشد
وقتي كه يك خيمه ليلا مديون دست تو باشد (غزل دست تو ص 123)
باغ پر برگ و بري بود و بعد
چشم وا شد، خبري بود و بعد (غزل سفر ص 133)
از آهو تا كبوتر اگرچه نخستين مجموعه شعر قاسم صرافان شاعر كازروني است اما نشانههاي پختگي و شاعرانگي در آن فراوانند. اين كتاب که در کتاب فصل کشور نیز شایسته تقدیر شناخته شد گواه خوبي است بر اينكه ميتوان به صرافان به عنوان يكي از شاعران موفق عرصه شعرهاي آييني كشور تبريك گفت. افقهاي پيش روي او درخشاناند و اميدآفرين. از آهو تا كبوتر مجموعهاي خواندني است و نبايد از آن غافل ماند.