پیرو انتشار ناقص و گزینشی سخنان آیتالله هاشمی رفسنجانی در اجلاس دیروز خبرگان رهبری، سایت آینده متن کامل سخنرانی حضرت آیتالله هاشمی رفسنجانی در افتتاح نهمین اجلاس خبرگان رهبری را منتشر کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله والسلام علی رسول الله و آله، انا نحن نزّلنا الذکر و انا له لحافظون
اولاً از برادران عزیزمان که به موقع به جلسه تشریف آوردند و جلسه به موقع شروع شد. تشکر میکنم همچنین از مردم بسیار خوب و هوشیارمان که در آخرین نمایش حضور در 22 بهمن وفاداری همیشگی و عمیق خودشان را به نظام ابراز کردند تشکر میکنیم. دشمنان چشمشان به ایران دوخته شده بود تا ببینند در شرایط فعلی، مردم ایران چه میکنند. تقریباً همه اتفاقنظر داشتند که این اعلام وفاداری بسیار بجا و جدّی بود، خداوند به مردم خیر و برکت و سعادت اعطا نماید.
دو سه نکته را در این جلسه عرض کنم. اشارهای به وضع منطقه و جهان خواهم داشت. بالاخره در این تحولات باید مراقب بسیاری از موارد باشیم، خیلی روشن است که منطقه ما به خصوص جهان اسلام در یک وضع کاملاً جدیدی قرار گرفته که عموماً چنین حرکت وسیعی در این سطح در آن نبوده و قبلاً هم دیده نشده بود. سراسر دنیای اسلام حرکت را آغاز کردهاند که نشانی از موج بیداری و هوشیاری مردم و آشنایی به وظایف و مشکلات خودشان است. مجموعه ترکیبی از مردم که در صحنه هستند، اهداف خوبی دارند. منتها با تفاوتهایی. چون پیکره امت، اسلام است اکثریت، قائدتاً از مسلمانانی هستند که برای اسلام با دیدهای مختلف سلیقهای به میدان میآیند.
عده زیادی از وابستگی کشورهای خود به خارج و نفوذ استکبار و استعمار و از سلطه استکبار جهانی به تنگ آمده اند، عده زیادی از مردم از فساد حاکم بر حکومتهایشان که از دیکتاتوری سیاسی شدید و فساد اقتصادی و اخلاقی سرچشمه میگیرد رنج میبرند و بعضیها هم با قاعده تغییر، مبارزه را ادامه میدهند. اصولاً همه این شعارها شنیده میشود و اطلاعاتی که انسان به دست میآورد همینگونه است ولی مجموعه مردم، وضع موجود کشورشان را نمیخواهند تحمل کنند. حرکتی که آغاز شده به نظر میرسد برگشتناپذیر است.
روشن است فراز و نشیب نیز داشته باشد گاهی فشار و آزار کمی اینها را به عقب براند و گاهی آنها موج بلندتری از پیشرفت را تجربه بکنند. یعنی آگاهی عمومی هم دیده میشود و معلول تجربههای طولانی آنهاست که قدم به قدم خواستههایشان را مطرح میکنند مثلاً شما در تونس، مصر، بحرین و جاهای دیگر میبینید. اول خواستههای خودشان را عمومی گفتند و بعد از چند قدمی که پیروز شدند یک دولت جدید تشکیل میشود و این چیزی است که ما هم در ایران در انقلابمان تجربه کردیم که با وعده و وعیدهای زیاد آنها، مردم باز تحمل نمیکنند و خواستار گام بعدی میشوند و نهضتشان به این صورت ادامه دارد، در بعضی از کشورها قساوت خیلی زیاد است حتی با- بمباران هوایی هم مردمشان را مورد هدف قرار میدهند و برای آنها امری طبیعی است چون هستی و موجودیت خودشان را در خطر میبینند. این وضع دیگر برگشتناپذیر است.
اگر مردم در جایی ناموفق بشوند در جای دیگر پیروز میشوند و این موج پیروزی دوباره حرکت میکند و تجدید خواهد شد. البته این سابقه یک بحران جهانی است که نمیشود گفت فقط در خاورمیانه و در میان کشورهای اسلامی، آفریقایی این وجود دارد و بقیه دنیا از آن فارغ هستند. چرا که آنها هم قبلاً این بحران را به طریق دیگری پشت سر گذاشتند. به طوری که در بعضی از کشورها تظاهرات و اعتراضات وسیع میلیونی آغاز و هنوز هم در بعضی کشورها ادامه دارد و به خواستههای مردم هنوز جواب داده نشده است و آنها بیشتر خواستههایشان رفاهی، اقتصادی و اشتغال و اینگونه موارد است.
خیلی به مسائل سیاسی و اعتقادی توجهی ندارند چون از این جهت از یک قماشند ولی این حرکتی که در خاورمیانه به خصوص در مناطق نفت خیز آغاز شده است. آثارش را در جهان به اصطلاح پیشرفته و صنعتی هم خواهد گذاشت. به خاطر اینکه مواد حامل انرژی مشکل پیدا میکند یا نگران میشوند و همین نگرانی باعث میشود که به فکر ذخیره بیفتند و ذخیره باعث گرانی شده و به مشکلات آنان دامن میزند و در حال حاضر مواد غذایی در دنیا این مسئله را پیدا کرده است.
به نظر میرسد وضع موجود در دنیا در حال گذر است، تا حدودی میتوان حدس و پیشبینی کرد، چون عوامل اصلی در اختیار ما نیست. فعلاً به نظر میرسد که آن اخطار مبهم است. در کشورهایی که حکومتشان بسیار نوپاست و با انتخاب خودشان بوده است، مثل عراق به بهانههای دیگری میبینید مردم نمیخواهند از مردم دیگر عقب بمانند، اما میگویند آب و برق نداریم، بعضیها میگویند چرا اشغالگرها اینجا هستند و به همین دلایل وارد میدان میشوند.
این شرایط را باید فرض کنیم که طولانی و مسری میشود ما ایرانیها افتخارمان این است که قبل از همه اینها 50 سال پیش این راه را شروع کردیم نیم قرن مبارزه مردمی کردیم و بیش از 30 سال است که با کمترین هزینه پیروز شدیم و هزینههایی که بعضی کشورها میپردازند، ما نپرداختیم ولی عناصری که در انقلاب ما بود به آن حد در انقلابهای بلاد اسلامی دیگر نیست در انقلاب ما بیش از 90 درصد حرکتها معلول خواستههای دینی بود و چشمها همه به امام راحل دوخته شده بود و روحانیت نیروی بسیار مناسبی بود.
در حوزه قم زبرالحدیدهایی که امام تربیت کرده بودند و فقط از راه آگاه کردن مردم کار را پیش میبردند. از این تبلیغات مشابهی که آقایان میرفتند شهر و روستا برمی گشتند همه چیز را میگفتند و خبرهایی از آنجا میآوردند. در طول یک سال دوسه بار ارتباط برقرار میگردید و امام بسیار مناسب رهبری کردند آن موقعی که پشت ابر بودند و در غیبت صغری به سر میبردند و حتی زمانی که در ترکیه بودند و خبری از ایشان نداشتیم. در طول یک سال دو الی سه بار ملاقاتهایی در حد فامیلی انجام میشد.
به هر حال امام به خوبی این نهضت را اداره کردند و به نتیجه رساندند و در یک دهه به خوبی حفظ کردند و در مقابل خطرها ایستادند و راهنمایی کردند در اینجا نقش مردم بسیار مهم است.
من در یک بحثی در مجمع تشخیص مصلحت نظام عوامل پیروزی خودمان را بیان نمودم که هم عوامل محدثه و موجبه بوده و هم عوامل مبتهل ماست.
چند عامل مهم در کشورهای دیگر هم شبیه این بود، اما نه مثل این و تفاوتهای زیادی دارد. آن چیزی که مهم بود اول اسلام بود، جامعه ما همانند بند تسبیح دانههای متفرقی بود که اسلام آن را به هم وصل کرد. حتی اهل سنت هم وقتی بحث اسلام بود با ما ا ختلافی نداشتند و آنان را همراه خودمان میدیدیم و در همه صحنهها با هم همکاری میکردیم و رهبران آنها هم با ما همکاری میکردند.
مطلب دوم مکتب اهل بیت(ع) بود که نقطه تمرکز آن تشیع بود و قم مرکز اساسی آن به حساب میآمد و مرجعیت شیعه که در آن زمان مرجعیت عام، متعدد بود، ولی امام در طول مبارزه مرجع غالب بودند.
مرجعیت در این زمینه بسیار تأثیرگذار است. تفاوتی را که بین آیتالله کاشانی در زمان نهضت ملی شدن صنعت نفت در گذشته با زمان خودمان میبینیم این است که این بار رهبری به عهده مرجع تقلیدی مانند حضرت امام(ره) بود و مردم حرف ایشان را برای خودشان به هر نحو حجت میدانستند، اما در زمان آیتالله کاشانی با توجه به اینکه ایشان شخصیت منزه و عالم و مجاهدی بود این حجیت را برای مردم نداشت. اما اشارات امام برای مردم راهگشا بود.
نیروی عظیم روحانیت در دوران مشروطیت و در زمان نهضت ملی اینگونه نبود. حوزههای علمیه محصول کار مدبرانة مرحوم شیخ عبدالکریم حائری و آیتالله العظمی بروجردی بود که در این دوره بالغ شده و در خدمت انقلاب قرار گرفته بود و زبان گویایی بود که سالی چندین بار افکار حوزه به همه ایران میرفت و به همراه افکار مردم به حوزه برمی گشت و چنین ارتباطی برقرار بود که هیچ حزبی در دنیا نمیتواند چنین ارتباطی را برقرار کند.
پس اسلام، تشیع و روحانیت پایههای اصلی و ولایت فقیه که در آن زمان به طور غیررسمی و غیرقانونی در امام متبلور بود گرچه ما هنوز چنین قانون اساسی نداشتیم، اما مردم واقعاً به حکم ولایی عمل میکردند و هر چه امام میگفتند مردم به همان عمل میکردند. هرچند که برای آنها گاهی قدری مشکل بود، وقتی دستور شکستن حکم تقیه را دادند، آنهایی که در میدان بودند واقعاً به هر قیمتی عمل کردند، میگفتند تقیه حرام است و لَوْ بلغ ما بلغ و این خیلی موارد را آن موقع برای ما حل کرد.
همه اینها در ظرف حضور مردم بود، اگر تنها مرجعیت و روحانیت بودند ولی مردم نبودند در خلاء چیزی به دست نمیآمد تا بتوانیم کاری انجام دهیم. این حرفها همه در کتابهای فقه و اصول و کلامی ما بود، اما این بار حقیقتاً مردم بودند. در ابتدا مردم با وسعت در لغو مصوبات دولت، انجمنهای ایالتی و ولایتی آمدند و حضور مردم بیسابقه بود.
15 خرداد هم همین طور بود، بعد خفقان شد در ظاهر نبودند ولی در باطن حقیقتاً بودند، ما این را لمس میکردیم که مردم چقدر مبارزین را دوست دارند. دریای عظیم مردمی ایران باعث شده بود که نیروهای انقلابی احساس پشتوانه کافی در همه صحنهها داشته باشند. آن روزهایی که بسیار سخت شده بود مردم نمیگذاشتند حتی خانوادههای زندانیها که خیلی هم زیاد بودند. مشکل پیدا کنند و به صورتهای مختلف به آنها رسیدگی میکردند.
این عوامل کارساز بود. آن موقع اسم اسلام و شیعه کافی بود. چون مردم بهشت را پشت سر این اسم در زندگیشان مشاهده میکردند و واقعاً مردم را به امید یک زندگی کاملاً اسلامی و انسانی جذب میکرد. آن موقع مسائل خفقان و سلب آزادی و استکبار را داشتیم و آمریکا در اینجا در همه شئون ارتش، ساواک، سازمان برنامه، نفت، سیاست و دربار و حتی در احزاب نفوذ داشت و اما مسئله اصلی که مردم را نگاه میداشت، مسئله اسلام و امیدی که مردم به امت و جامعه اسلامی داشتند که انشاءالله این امید همیشه باقی بماند و عامل آگاهبخشی هم به عهده حوزههای علمیه و دانشگاهیان بود.
اما امروزه در دنیا اینگونه نیست و بیشتر از ابزار دیجیتال، اینترنت، سایتها و ماهوارهها و مخابراتی استفاده میکنند و منبع آگاهیرسانی میتواند متنوع و گاهی هم منحرفکننده باشد. لذا مردم گاهی دجار مشکلاتی شوند، ولی ما دچار این مشکلات فکری نمیشدیم. بلکه مشکلات عملی بود و نیروهای مبارز در زندان این مشکلات را نداشتند. پس افتخار ما پیشتازی حرکت ضداستکباری و ضداستبدادی است و اجرای اسلام ناب را در تاریخمان ثبت شده داریم.
قطعاً این تجربه در بیداری دنیای اسلام بیتأثیر نیست، درخصوص میزان تأثیر آن نیز برای اینکه اغراقی نکنیم. باید بگوییم که حتماً مؤثر بوده. عوامل زیادی هستند که هنوز تحت تأثیر همان حرکتهای ایران هستتد.
بدون عواملی که بیان کردم حرکتی به وجود نمیآید و برای بقاء و تکامل این انقلاب همه این عوامل باید در صحنه باشند. یعنی اگر ما از اسلام غفلت کنیم اشتباه بزرگی کردهایم. البته اسلامی که میگویم اسلامی لفظی نیست و عمل میخواهد. وعدههایی که به نام اسلام و قرآن میدادیم، در عمل باید مردم مشاهده کنند که صدق کرده است و نمیتوانیم همیشه به آینده واگذار نماییم.
واقعاً باید مقید به اسلام باشیم، اگر احساس کنیم که باز میخواهند با شعار کار را ادامه دهند خدای ناکرده ممکن است انسجام مردم از دست برود. بالاخره باید ببینیم اسلام شامل چه چیزی است مقداری عقاید است که اساس کار ماست. به عقاید مردم خیلی کمک شده و خیلی چیزها گفته شده است ولی باز میبینید که چقدر با پریشانگویی، شیطانپرستی، کارهای عجیب و غریب و عرفانهای کاذب، مردم را منحرف میکنند و همه جا هستند عوامل و ریشههای اینها چیست؟ برای حفاظت اینها قطعاً باید یک کار بزرگی انجام دهیم.
مسأله احکام و مساجد موجود است مساجد ما الحمدلله بد نیست. مردم حضور دارند و ما باید بیش از اینها مورد توجه قرار دهیم. مسائل جوانان باید مورد توجه بیشتر ما باشد. کسانی که از نسل ما بودند آنها مثل ما هستند و مشکلی ندارند، ولی ما باید به فکر جوانهای امروز باشیم. بنا نبود که در انقلاب ما یک دوره حکومت کنیم و تمام شود. اساس بر این است که حکومت انقلاب اسلامی به حکومت امام زمان وصل شود. باید مواظب نسل جوان باشیم و همه میدانیم که الان نسل جوان مشکل دارد و نباید از آن غافل باشیم.
اخلاق رکن اساسی جامعه اسلامی است و امروز میبینیم اخلاق در جامعه آسیب دیده، دروغها از سطوح رسمی تا دیگران خیلی وسیع شده، آمار دروغ گفتن، وعده دروغ دادن، تخلف وعده کردن، تهمت زدن، فریب دادن، ریاکاری، شعارهای بیمحتوا دادن اینها همه برخلاف اسلام است، ما باید فکری برای این معضل بکنیم و اگر کاری نشود تحقیقاً تردید پیش میآید و خانوادهها آسیبپذیرتر میشوند.
آمار طلاق افزایش یافته و آمار ازدواجها کم شده است، میبینیم بحث دختران فراری یک مسأله جدّی شده و در خیابانها آن چیزی که باید باشد نیست. آن شرایطی که بعد از انقلاب سالها هم ادامه داشت و در زمان جنگ به خصوص بیشتر مراعات میکردند باید آنگونه مراعات بکنیم.
من فکر میکنم یکی از کارهای مهم کشور در اینگونه موارد، البته ترساندن و با زور و زندان رفتن نیست. در اسلام زور، حد، مجازات و تعزیر هست. البته اینها بعد از این است که ایمان و اعتقاد مردم را تقویت نماییم. البته با انسانهای یاغی باید برخورد کرد. با پیاده شدن اسلام در جامعه نیازی به این همه پلیس و زندان وجود نخواهد داشت.
لذا من فکر میکنم یکی از کارهای مهم این است که تلاش کنیم آن اسلام واقعی و با محتوا را مردم در عمل ببینند و علاقمند شوند.
در روابط اقتصادی- اجتماعی و معاشرت خانوادگیمان، در جلسات و در خیابانها لب دریاها، زیارتگاهها در پارکها همه اینها باید مواظبتهای جدّی شود. البته من بیشتر اینجا به تربیت عقیده و اقناع توجه دارم، ولی نمیشود از مجازات هم صرفنظر کرد.
خوشبختانه مکتب تشیع در ایران عزیز است و مردم همچنان عاشق اهل بیت هستند. اگر مردم از ما کوتاهی ببینند مردم اهل بیت را هیچ وقت فراموش نمیکنند. چون ائمه را مردم میشناسند و آن عشق در درون آنها باقی است بعد از آن مسئله ولایت فقیه است. ولایت فقیه آن رکن اصلی بود که امام آن را با مرجعیت و با آن عظمت ایجاد کردند. مردم در اصل با ولایت فقیه مشکلی ندارند.
یک مشکلی که ممکن است پیش بیاید و من نمیتوانم خدمت شما عرض نکنم که متأسفانه خیلی از افراد و نهادها از رهبری، زیادی خرج و هزینه میکنند. هر کاری که میکنند به نحوی متکی میکنند به رهبری ولو اشتباه و خلاف کرده باشند. اینگونه نیست همه وظایف ذاتی داریم، آن وظایف را باید خودمان انجام بدهیم و با الفاظ و القاب مسئله حل نمیشود. رهبری همان مقامی که در اسلام و قانون اساسی درنظر گرفته شده، پدر همه هستند خیلیها دلشان میخواهد رهبری را در یک جریان ولو کوچک محبوس کنند. ممکن است آنها سود ببرند اشتباه اساسی ما این است که در آینده ضرر میکنیم. هم به خودشان ضرر میرسانند و هم به دیگران، رهبری متعلق به همه مردم است و ما از این جهت الحمدلله دستمان پر است و اگر امروز هم امیدی باشد که دستی از آستین در بیاورد و وحدتی جدّی در جامعه ایجاد کند باز هم آن مقام رهبری است.
این جمع میتواند کمک کند، ولی رهبری میتوانند مسائل را حل کند.
بنابراین عمل به احکام مهم است. مردم رکن مهم و بستر اقیانوس و تنفس همه عوامل در صحنه هستند و به همین دلیل حفظ مردم بسیار بسیار مهم است.
مردم اگر وفادار باشند که الحمدلله تا به حال بودهاند، البته تا به حال تفرقه جدّی نداشتهایم، ولی تفرقه دارد جدّی میشود. ما باید خیلی مواظبت و مراقبت کنیم، مردم را باید منسجم نگه داشت. اختلاف در سلیقههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، همیشه هست. بلکه موجب تکامل هم میشود. اما نباید این اختلافات به اصول برگردد و باید مواظب باشیم که همه چیز سر جای خودش باشد. تاکتیکها باید بیشتر مورد بحث و نقد قرار گیرد.
ما به عنوان خبرگان مهمترین وظایفمان حفظ ولایت و شرایط ولایت است. نباید چیزهایی که به پای رهبری نوشته میشود، نوشته شود. خود ایشان هوشیارند و مواظب هستند و نصیحت میکنند ولی چند روز دیگر نصایح ایشان شکسته میشود. یک چیزهای دیگری پیش میآید و ما در خبرگان باید مواظب باشیم نگذاریم عمود خیمه آسیب ببیند. عمود که شسکته شد دیگر کاری نمیتوان انجام داد.
لذا همه موظفیم و باید واقعاً از این محوریت حفاظت کنیم. منتها از راه درست و صحیح آن، نه شیوههایی که مورد پذیرش نیست. اینها عوامل موجبه بوده و عوامل مبقیه هم همینها هستند اگر اینها را از دست بدهیم. اسلام، تشیع، ولایت، رهبری، ارکان ما متزلزل میشود. لذا باید همه را حفظ کنیم و این کار شدنی است. ما که عاجز نیستیم، این قدر صلاحیت دارند که همکاری بکنند.
در اینجا همدلی روحانیت بسیار مهم است. اگر همدلی نباشد کار روحانیت دشوار میشود. مراجع باید از شرایط کشور راضی و قانع باشند. سریعاً حمایت بکنند. آنها که دارای فضل، علم و دانش هستند، این همدلی در درون خودش و در بیرون خودش دانشگاههای امروز، با دانشگاه 30 سال گذشته فرق میکند. نزدیک 3 میلیون و نیم دانشجو و این همه استاد و این همه شرایطی که شما دارید میبینید خانوادهها با دانشگاه مرتبط هستند و فرزندان دانشجو دارند نمیتوانیم از این منبع عظیم غافل باشیم و ورحانیت خودش را در مقابل ببیند و یا آنها خودشان را در مقابل ببیند ما با آنها میتوانیم مکمل هم باشیم و کار کنیم و قطعاً هم باید این کارانجام شود. وحدت حوزه و دانشگاه که شعارهای اصلی ما بود آن حدی که میخواستیم نیست. اما باید ایجاد شود.
در عصر غیبت برای اولین بار حکومتی بر معیار تشیع و مکتب اهل بیت به وجود آمده و معتقدیم که امروز این مکتب میتواند راهگشایی برای مردم جهان باشد. ارتباطات جهانی کار تبلیغ ما را آسان کرده ولی نیازمند داشتن الگوی عملی است و نمیتوان از یک جامعهای که خودش گرفتار بیکاری، بداخلاقی، تورم و اختلاف است الگو ساخت و باید الگویی بسازیم که بتوانیم به دنیا ارائه نماییم.
همانطور که گفتم انقلاب ایران الگو شد و اگر دیر نتیجه داد، اما با تمام کارشکنیها و موانعی که مانند جنگ و مشکلات دیگر ایجاد کردند در حال نتیجه دادن است و اما در دل مردم راهی ایجاد شده است و ما اگر بتوانیم الگوی عملی واقعی اسلامی را در کشورمان ایجاد کنیم. این الگو، امروز در دنیا کارساز خواهد بود.
دنیا در حال حاضر گرفتار بحران است و کشوری مانند ایران اگر با ثروت، موقعیت جغرافیایی ارزشمندش، مردم هوشیار و متدیّن، روحانیت بسیار نیرومند علمی و عملی، با دانشگاههای فراوانش و این مردم وفاداری که دارد اگر نتواند امروز الگو باشد یک نقصی در مدیریت کارهاست، لذا میتواند یک الگوی خیلی خوب برای بشریت امروز باشد و باید به فکر برطرف کردن نقص باشیم، بنیانها را محکم کنیم و کارهای بهتری انجام بدهیم.
بخش آخر صحبتهای من درباره انتخابات خبرگان است که میخواهم عرض کنم، میبینید که در این چند ماه اخیر، چه غوغایی به سر این مسئله به وجود آمده تقریباً القاء این اختلافات همه چیز را تحت تأثیر قرار داده است. اگر این اختلاف از خانه ما باشد تأثیر آن به جاهای دیگر خیلی سریعتر است. باید این مسئله را خیلی جدّی گرفت، من از دو سه ماه پیش، احساس کردم که نوعی سازماندهی برای مسئله ریاست خبرگان شده است. البته از راههای ناصواب.
در اجلاس قبلی یادتان هست دو سال پیش از آقای مهدویکنی خواهش کردم که بیایند و نامزد شوند. قبل از آن با آیتالله طبسی مکرر صحبت کردم گفتم شما این مسئولیت را بپذیرید من به شما کمک میکنم اگر در مشهد هستید، ایشان هم نپذیرفتند، حقیقتاً برای این ماندم که فراجناحی را در این نهاد مقدس که سایهاش باید همه جا مستدام باشد حفظ کنم چون از اینجا باید فراجناحی به جاهای دیگر هم سرایت کند و مردم همه بتوانند به عنوان پشتوانه به آن مراجعه کنند. بیش از 80 مجتهد عادل، با انتخاب مردم دارای صلاحیت هستند. این مجموعه کم سرمایهای نیست. این سرمایه عظیم خیلی میتواند الهام بخش و سازنده باشد. تفرقه را اینجا مضر میدانم آن هم این نوع تفرقه. دیگر از دست خود افراد روحانی بیرون رفته بود و دست آدمهای خاص در خیابانها و کوچهها افتاده است و چه کردند که هنوز هم دارند انجام میدهند.
واقعاً احساس خطر کردم. من یک طرف آن هستم و فکر کردم اگر میتوانم مسأله را حل کنم چرا حل نکنم. همان موقع به آیتالله امامی گفتم از طرف من بروید پیش آیتالله مهدوی بگویید شما یادتان هست من دو سال پیش گفتم شما ریاست خبرگان را بپذیرید شما نپذیرفتید. ولی الان من پیشنهاد میکنم شما تشریف بیاورید و نامزد بشوید.
من هم از شما حمایت میکنم. شاید مسأله حل شود. ما از بخش تفرقه در خبرگان فراغت حاصل کنیم، مدیریت و هیأترئیسه هم اینجا هستند و کمک میکنند، اوایل ایشان گفتند: من به علت کهولت سنم یا کسالتم نمیتوانم بپذیرم. من گفتم اینها خوب سابقه دارد. آیتالله مشکینی هم، دخالتی نمیکردند، ولی بودند، دیگران و ماها کمک میکردیم و اداره میشد ولی جواب روشنی نرسید.
البته ایشان گفته بودند که مسأله این موانع را دارد آن را هم آیتالله کاشانی میدانند و میتوانید از خودشان سؤال کنید چون ایشان ملاقات کردند. من تا همین اواخر منتظر بودم که جوابی بدهند که متأسفانه هنوز اعلام نکردند، البته دفترشان اعلام کردند که تشریف میآورند. من هم میخواهم عرض کنم که اگر ایشان حاضر باشند مسئولیت را بپذیرند. مطمئناً بنده نامزد نمیشوم. برای اینکه رفع اختلاف بشود از ناحیه اسم من و این نهاد مقدس آسیب نبیند. اگر تشریف نیاوردند هر یک از آقایان دیگر که میپذیرند. همراهی میکنم. انشاءالله که این مسأله درست حل شود.
من سابقه تاریخی را هم بگویم، بد نیست. تا حالا با شما اینگونه مطرح نکرده بودم. بنده از جانب خودم تاکنون نامزد هیچ پستی نبودهام، از قبل از انقلاب تا به حالا، هر وقت شده یا با تکلیف شده یا با فشار به اینجانب بوده و امثال اینها در انتخابات نهم شرایطی را دیدم که نمیخواهم الان بگویم. چون تجدید اختلاف میشود، شرایطی را دیدم که تصمیم گرفتم دیگر در هیچ انتخاباتی (به عنوان کاندیدا) خودم شرکت نکنم.
اما همیشه مردم را جهت شرکت در انتخابات تشویق میکنم. ولی لازم نیست به علت سن زیاد، کسی از من توقع داشته باشد. هجمه زیادی در انتخابات خبرگان بر من وارد شده است. موقع انتخابات دوره قبل خبرگان که شد اولین کاری که کردند، آقایان در جامعه روحانیت مبارز آمدند دفتر ما، آیتالله مهدویکنی، آیتالله یزدی، نوار مذاکرات را دیشب گوش دادم، آقایان چقدر اصرار کردند اصلاً نیامدن من را مساوی با خیلی خطرها میدیدند میگفتند باید بیایید.
من گفتم نظر شما را رد نمیکنم ولی میروم با آقا (مقام معظم رهبری) صحبت میکنم رفتم با رهبری صحبت کردم و رهبری گفتند متعّین و واجب است. قبلاً هم از طریق آقای طبسی و آقای روحانی این پیام را به من رسانده بودند، گفتم من که بر خودم واجب نمیدانم. من یک نفر از آن 86 نفر هستم. اینها همه هستند چرا من! یکی باید کاندیدا بشود حال اگر شما واجب میدانید مقدمات واجب، بر شما واجب است بر من واجب نیست ایشان گفتند خوب شما این قدر اصرار میکنید، من این واجب را انجام میدهم.
انتخابات به خاطر اینکه امر بود پذیرفتم. البته باز در انتخابات بداخلاقیهای زیادی دیدیم ولی مثل گذشته نبود یک مقدار محدودتر بود. به هر حال این طور نیست که برای پستی شیفته و عاشق موقعیتی باشیم، همه چیز را در این 50 سال 60 سال سابقهام اینها را دیدهام و اگر اندوختهای دارم، بنویسم و یادداشت کنم و روی نوشتههای قبلیام کار کنم. من الان دنبال این هستم و عشق من هم همین است.
لازم باشد باز در خدمت انقلاب میمانم تا نفس دارم میمانم و هر کاری باشد انجام میدهم از هیچ کاری هم دریغ نمیکنم و در خدمت شما هستم. منتظرم که آیتالله مهدوی رسماً بگویند که آمادگی دارند تا بعد انتخابات را انجام بدهیم.
والسلام علیکم و رحمه الله