الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على النّبىّ الأعظم و الصّراط الأقوم و اشرف ولد ءادم؛ سيّدنا و نبيّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد؛ و على ءاله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين؛ سيّما بقيّةاللَّه فى الأرضين.
خداوند متعال را سپاسگزارم كه يك بار ديگر عمر داد و توفيق داد كه اين موقعيت بسيار مبارك و مغتنم را درك كنم؛ روز اول سال در جوار آستان حضرت علىبنموسىالرضا (ارواحنا فداه و صلوات اللَّه عليه). عيد سعيد نوروز و آغاز سال نو را تبريك عرض ميكنم به همهى شما برادران و خواهران و حضار عزيزى كه در اين مجلس باشكوه و باعظمت حضور پيدا كردهايد؛ چه در اين شبستان بزرگ، چه در صحنهاى متعدد كه مردم عزيز ما، برادران ما و خواهران ما در آنجا حضور دارند و سخن را ميشنوند. اين جمعيت در واقع نمونهاى از ملت ايران است. در اين روز، از نقاط مختلف كشور، از شهرهاى گوناگون، از راههاى دور و نزديك، مردم عزيز ما در اين بارگاه و در سايهى بلندپايهى حضرت ابىالحسنالرضا (عليهالسّلام) حضور پيدا ميكنند و متبرك ميشوند. برادران و خواهران مشهدى هم در اين جمع عظيم حضور دارند. به همه سلام عرض ميكنم و تبريك ميگويم.
عيد نوروز ايرانى براى همهى ما مردم ايران و نيز مسلمانانى كه در كشورهاى ديگر عيد نوروز را ميشناسند و گرامى ميدارند، فرصت مغتنمى است براى اينكه از اين روز و از اين مناسبت، در سمت و سوى حركت اسلامى استفاده كنيم. دأب و دِيدن اسلام اين است: از همهى فرصتها، از همهى لحظههاى زندگى، از همهى مقاطع حيات در شكلهاى گوناگون استفاده شود، براى تكامل انسان، براى پيشرفت معنوى و مادى نوع بشر. ما ايرانىها ميتوانيم با استفادهى از اين مناسبت، به كارهائى كه اسلام ما را به آن دعوت كرده است، و در جهت احكام اسلامى و معارف اسلامى حركت كنيم؛ خودمان را با اهداف عاليهى اسلام آشنا كنيم. در اين ايام، صلهى رحم، توجه به خداى متعال، شنيدن سخنان خوب از يكديگر، و اجتماع در مراكز دينى و معنوى، از آن فرصتهاى مغتنمى است كه بايد از آن استفاده كرد.
حقيقت اين است كه مردم عزيز كشور ما در طول ساليان متمادى و بخصوص در اوقات حاكميت نظام اسلامى بر كشور، از عيد نوروز هم براى معنويت، براى معرفت، براى نزديكى به خدا استفاده كردهاند. شاهد هم اين است كه شما در ساعت تحويل اگر ملاحظه كنيد، مىبينيد بيشتر مردم در مراكز دينى، در بارگاهها، در زيارتگاهها و مشاهد مشرفه و در مساجد مشغول توجه و دعا و ذكرند. معناى اين حركت عظيم اين است كه ملت ايران از اين آئين و از اين سنت هم براى دين بهرهبردارى ميكند. اين بايد خط شاخصى باشد براى ما در همهى امور، كه براى پيشرفت معرفت خود، معنويت خود، دين خود، استقرار احكام اسلامى و معارف اسلامى و اخلاق اسلامى بهرهبردارى كنيم. اميدوارم خداوند متعال همهى ما و همهى ملت ايران را بر اين كار موفق بدارد.
امروز در اين فرصتى كه خداى متعال اين ديدار بابركت را نصيب كرده است، سه مطلب را من به شما برادران و خواهران عزيز مشهدى و زوار محترم عرض خواهم كرد.
مطلب اول، يك گزارشگونهى جمعبندى شدهاى است از سال 89 . با يك نگاه كلان ببينيم در سال 89 ملت ايران و مسئولان كشور در چه جهتى حركت كردند و چگونه راه را پيمودند. مطلب دوم در مورد سال جارى است كه امروز آغاز ميشود؛ با توجه به شعارى كه براى امسال به ملت عزيزمان عرض كردهام - يعنى «جهاد اقتصادى» - و آنچه كه مناسب است در اين زمينه انجام بگيرد. قسمت سوم، نگاهى به مسائل منطقه است؛ مسائل خاورميانه، مسائل شمال آفريقا و آنچه كه در اين منطقهى اسلامى در حال رخ دادن است، با توجه به تزوير و ترفندى كه دشمنان امت اسلامى در اين رابطه در پيش گرفتهاند.
در بخش اول ميتوانم عرض كنم كه شعار سال 89 - يعنى «همت مضاعف و كار مضاعف» - در طول سال مورد توجه قرار گرفت و ملت ما در بخشهاى گوناگون توانستند حقيقتاً از خودشان يك همت والا و بلند نشان دهند و كارِ مضاعف انجام بگيرد. البته نتائج همت بلند و كار مضاعف در بلندمدت شناخته خواهد شد؛ اما در همين نگاه ابتدائى هم كه انسان نگاه ميكند به اوضاع سال 89 و آنچه كه مسئولان كشور انجام دادند و آنچه كه ملت عزيز ما در همراهى با مسئولان و خودشان آن را نشان دادند و به عرصه آوردند، نشانههاى همت مضاعف و كار مضاعف را مىبيند. در بسيارى از عرصهها اين معنا مشهود است.
از علم و فناورى آغاز ميكنيم. در آغاز سال 89 - در ايام عيد - بنده توفيق پيدا كردم از يك بخش صنعتىِ حساس كشور بازديد كنم؛ در روزهاى آخر اسفند هم مجدداً توفيق پيدا كردم كه از يك نمايشگاه كارهاى برجستهى علمى و فناورى بازديد كنم و نتائج اين حركت يكساله را كه خود، محصول كارهاى طولانىمدت است، به چشم ببينم. آنچه كه در بخش دانش پيشرفته و فناورى بالا امروز در كشور وجود دارد و در حال وقوع است، بسيار بيش از آن مقدارى است كه به مردم اطلاعرسانى شده است؛ اين را من ميتوانم به شما عرض كنم. از چند سال پيش، يك حركت علمىِ برجستهاى در بخشهاى مختلف آغاز شده است، كه خوشبختانه روزبهروز بر شتاب اين حركت افزوده شده است.
من يك وقتى اين روايت را كه از معصوم (عليهالسّلام) است، عرض كردم، كه فرمود: «العلم سلطان»؛ يعنى علم و دانش براى يك ملت و براى يك فرد مايهى اقتدار است. «من وجده صال و من لم يجده صيل عليه»؛ كسى كه اين قدرت را پيدا كند، دست برتر را دارد و آن كسى كه نتواند قدرت علمى را به دست بياورد، زيردست باقى ميماند و ديگران بر او دست برتر را خواهند داشت. علم و فناورى يك چنين خصوصيتى دارد. امروز حركت كشور در جهت به دست آوردن دانش و فناورى در بسيارى از رشتهها، بخصوص در رشتههاى بسيار نو و برترِ كشور مشهود است. در بخشهاى گوناگون؛ در بخش زيستفناورى، در بخش هوافضا، در بخش نانوفناورى، در بخش سلولهاى بنيادى، در توليد راديوداروهاى بسيار مهم، در توليد داروهاى ضد سرطان، در توليد موتور توربينهاى بادى كه وابستگى انرژى كشور را از نفت تا حدود زيادى از بين ميبرد، در توليد ابررايانهها كه براى كشور بسيار مهم است، در فناورى انرژىهاى نو - كه همهى اينها از دانشهاى سطح بالاى دنيا هستند - خوشبختانه انسان مشاهده ميكند كه دانشمندان ما و جوانان ما به نحو فزاينده و شتابنده مشغول پيشروى هستند؛ به طورى كه من در پيام نوروزى هم ديشب عرض كردم، آدرسها و گزارشهاى مراكز معتبر بينالمللى نشان ميدهد كه در اين قسمت، كشور شما از بسيارى از كشورهاى عالم پيشتر دارد حركت ميكند و شتاب كشور چندين برابر متوسط شتاب جهانى است.
دو سه نكتهى مهم در اين قضيهى پيشرفت علم و فناورى وجود دارد كه من مناسب ميدانم عرض كنم. نكتهى اول اين است كه بيشتر اين دانشمندانى كه اين كارها را دارند انجام ميدهند، دانشمندان جوانند. عمر متوسط دانشمندانى كه در اين كارها مشغول فعاليت هستند، سى و پنج سال است - يعنى غالباً جوان - كه حتماً بايستى به اين جوانها اعتماد بشود. البته اساتيد كاركشته و مؤمن هم در اين كار نيز مشغول هستند، كه بسيار مغتنم است.
نكتهى بعد اين است كه مجموعهاى كه اين كارهاى عظيم و گسترده را انجام ميدهد، داراى روحيهى قوى، داراى اعتماد به نفس بالا، داراى خودباورى است؛ كه سرمايهى اصلى اين است. سرمايهى اصلى، نيروى انسانى است. آنچه كه كشور ما دارد، اين است. جوانهاى ما با روحيهى قوى در حال پيشروى در اين ميدانند و باور دارند كه همهى كارهائى كه زيرساختهاى آن در كشور آماده باشد، از دست آنها ساخته است.
نكتهى بعدى در مسئلهى پيشرفت علم اين است كه زنجيرهى علم، فناورى، توليد محصول و تجارىسازى - كه اين زنجيرهى بسيار مهمى است - در حال شكلگيرى است؛ يعنى دانش را توليد ميكنند، آن را تبديل به فناورى ميكنند، محصول را توليد ميكنند، محصول را به بازار تجارت جهانى مىآورند و براى كشور توليد ثروت ميكنند. اين دانش فقط دلخوشكنك نيست، كه ما بدانيم حالا در اين زمينه پيشرفت كرديم؛ نه، اين دانش كشور را ثروتمند ميكند، سودش به همهى مردم ميرسد. اين، كشاندن مسير توليد علم به ثروت ملى كشور است و پاسخگوئى به نيازهاى ملت. اين در زمينهى علم، كه حقاً و انصافاً همت مضاعف و كار مضاعف در آن مشهود است.
زمينهى ديگرى كه در آن، همت مضاعف را انسان مشاهده ميكند و به دنبال خود، دريائى از كار به وجود مىآيد، مسئلهى عرصههاى اقتصادى است كه يك نمونهى آن، گام بلند هدفمند كردن يارانههاست. خوب است ملت عزيز ما بدانند كه همهى صاحبنظران اقتصادى - چه آن كسانى كه از لحاظ ديدگاههاى اقتصادى با دولت فعلى موافقند، و چه آن كسانى كه ديدگاههاى اقتصادى آنها مخالف با نظرات دولت فعلى است - متفقند كه هدفمند كردن يارانهها يك كار بسيار لازم، بسيار اساسى و بسيار مفيد است. اين، جزو آرزوهائى بود كه سالهاى گذشته از دولتها مطالبه ميشد. ورود در اين ميدان، كار دشوار و سختى است؛ زمينهها هم آماده نبود. بحمداللَّه اكنون اين كار شروع شده است. همكارى ملت و دولت در اين زمينه هم انصافاً عالى بود. حركت مردم در جهت هدفمند كردن يارانهها، حركت عالىاى بود. آثار اين كار در آينده بتدريج آشكار ميشود؛ اگرچه تا امروز هم بعضى از آثار مثبت آن آشكار شده است. اهداف مهم اين كار، در درجهى اول، توزيع عادلانهى يارانههاست. دستگاه مديريت كشور يارانههائى را بين مردم تقسيم ميكند. با شكل قبلى، اين يارانهها به كسانى كه بيشتر پول داشتند، بيشتر مصرف ميكردند، بيشتر ميرسيد؛ اما به كسانى كه كمتر پول داشتند، كمتر مصرف ميكردند، اين يارانهها كمتر ميرسيد. با هدفمند كردن يارانهها، توزيعِ عادلانه انجام ميگيرد؛ يعنى به همه، به نسبت واحدى ميرسد. اين، يك گام بلند در جهت ايجاد عدالت اجتماعى است.
يك هدف ديگر، مديريت مصرف منابع عمومى كشور است؛ از جمله آب، از جمله انرژى. در دو سال قبل از اين، ما شعار سال را «اصلاح الگوى مصرف» قرار داديم؛ صرفهجوئى، دورى از اسراف. اين، يكى از راههائى است كه ميتواند الگوى مصرف را به معناى واقعى كلمه اصلاح كند؛ كمااينكه تاكنون هم آثارى از آن ديده شده است. در همين چند ماهى كه هدفمندى يارانهها دارد اجرا ميشود، مصرف انرژى پائين آمده است؛ كه اين به نفع كشور است. اسراف در نان و دور ريختن نان و ضايع شدن گندم - كه نعمت بزرگ خداست و با چه زحمتى به دست مىآيد - كم شده است، مصرفها تعادل پيدا كرده است. اين از جملهى فوائدى است كه تاكنون حاصل شده و البته فوائد بسيارى انشاءاللَّه در آينده خواهد داشت. اصلاح ساختار اقتصاد هم از اين قبيل است.
از جملهى كارهائى كه باز همت مضاعف را در زمينهى اقتصاد نشان ميداد، افزايش صادرات غيرنفتى است. بودجهى كشور ما متأسفانه از دهها سال پيش به اين طرف، وابستهى به نفت است. اين روش را همهى اقتصاددانهاى دلسوز رد ميكنند؛ اين روش در كشور ما عادت شده است. نفت را استخراج كنند، بفروشند، از پول آن كشور را اداره كنند؛ اين شيوهى غلطى است. من سالها پيش اين را گفتم كه يكى از آرزوهاى من اين است كه يك روزى ما بتوانيم كشور را جورى اداره كنيم كه حتّى اگر لازم بود، يك قطره نفت هم صادر نكنيم و كشور اداره شود. اين چيزى است كه تا امروز پيش نيامده است. البته كار آسانى هم نيست، كار بسيار مشكلى است. افزايش صادرات غيرنفتى موجب ميشود كه ما به اين هدف نزديك شويم؛ و اين كار دارد انجام ميگيرد. سال 89 گام بلندى در اين راه برداشته شد.
از جملهى چيزهائى كه همت مضاعف را در زمينهى اقتصادى نشان ميدهد، مواجههى هوشمندانه و مقتدرانه با تحريمهائى است كه غرب به سردمدارى آمريكا و متأسفانه پيروى كوركورانهى بعضى از دولتهاى اروپائى از آمريكا عليه ايران اعمال كرد. از اول سال 89 اينها به خيال خودشان حركت تحريم ايران را تشديد كردهاند. خودشان در محاسباتشان - كه خبرهايش به ما ميرسيد - صحبت ميكردند، ميگفتند كه اين تحريمها پنج شش ماهه جمهورى اسلامى و ملت ايران را به زانو درمىآورد؛ تصورشان اين بود. آنها به فكر بودند كه به وسيلهى تحريمها كار را آنچنان بر ملت ايران دشوار كنند و دائره را آنچنان بر ملت ايران تنگ كنند كه ملت ايران به نظام خودشان، به جمهورى اسلامى معترض شوند؛ هدفشان اين بود. يك برخورد هوشمندانه و قدرتمندانهاى با اين تحريمها انجام گرفت و تيغ دشمن كُند شد. دشمن نتوانست با اين تحريمها به هدفهاى خود دست پيدا كند. خوشبختانه با تلاش زياد، با كار متراكم شبانهروزى، مسئولان در بخشهاى مختلف توانستند از اين عقبه عبور كنند. امروز خود غربىها اعتراف ميكنند، ميگويند تحريم ايران ديگر فايدهاى ندارد.
گفتند بنزين را تحريم ميكنيم. يكى از مشكلات كار ما در طول زمان همين بوده است؛ ما كشور توليدكنندهى نفت، مبالغ زيادى فرآوردهى نفت را كه بنزين است، از خارج وارد ميكرديم. اينها گفتند اين نقطه ضعف جمهورى اسلامى است، نميگذاريم بنزين وارد شود. مسئولين كشور ما، قبل از آنكه آنها دست به كار شوند، مشغول تهيهى مقدمات شدند. كار به جائى رسيد كه در توليد بنزين، كشور عزيز ما خودكفا شد؛ اين به بركت تحريم آنها بود. «انّ اللَّه يؤيّد هذا الدّين بأقوام لا خلاق لهم». به وسيلهى تحريم آنها، مسئولين ما به فكر افتادند؛ تلاش كردند، ما از وارد كردن بنزين بىنياز شديم. من اين را در همين نمايشگاهى هم كه آخر اسفند رفتيم، از زبان چند نفر از اين دانشمندان جوان شنيدم. به من گفتند كه ما ميخواستيم اين دستگاه را توليد كنيم، رفتيم ابزارش را از خارج تهيه كنيم، به ما گفتند شما تحريميد، به شما نميدهيم؛ فهميديم خودمان بايد درست كنيم. آمديم داخل فكر كرديم، زحمت كشيديم، تلاش كرديم، بدون احتياج به بيگانه اين را ساختيم. اين، برخورد هوشمندانه است. هم مسئولين كشور، هم آحاد مردم، با تحريمهاى دشمن اينجور برخورد كردند؛ يعنى دشمن را از بُرندهترين ابزارهائى كه در اختيار داشت، محروم كردند. مثل اين است كه در يك جنگى، شما اسلحه را از دست دشمن بگيريد؛ و گرفتيد. اين هم يكى ديگر از همتهاى مضاعف.
در زمينهى اشتغال، كارهاى خوبى انجام گرفته است. گزارش دولت ميگويد كه در سال 89 يك ميليون و ششصد هزار شغل ايجاد شده است؛ كه اگر اين گزارش دقيق باشد، معنايش اين است كه پانصد هزار شغل بيش از پيشبينى فراهم شده است. در ايجاد مسكن روستائى، در ايجاد مسكن شهرى، در ايجاد بزرگراهها و خطوط مواصلاتى، در ايجاد ارتباطات الكترونيك و و و - كه همهى اينها براى كشور كارهاى زيرساختى و زيربنائى است - كارهاى خوبى صورت گرفته است. اين، عرصهى اقتصاد.
در عرصههاى ديگر هم كارهاى زيادى انجام گرفته است، كه چون وقت محدود است، ميگذريم. به هر حال آنچه كه سال 89 براى ما مشخص كرده است، اين است كه بحمداللَّه اين سال به معناى واقعى كلمه، سال همت مضاعف و كار مضاعف بود. البته سال 89 خصوصيت ويژهاى ندارد؛ امسال هم، سال بعد هم، ده سال بعد هم، سال همت مضاعف و كار مضاعف است. ملت ايران و مسئولين در هر دورهاى بايستى همت بلند و همت مضاعف داشته باشند و كار مضاعف بكنند تا ما بتوانيم به آنجائى كه شايستهى ملت ايران است، انشاءاللَّه برسيم.
در مورد شعار امسال و كارى كه امسال بايد انجام بگيرد. البته سرفصلهاى مهمى وجود دارد كه همه داراى اولويتند. مثلاً تحول نظام ادارى يك كار لازم است كه بايد انجام بگيرد؛ تحول آموزش و پرورش، يك كار بنيانى است؛ جايگاه علوم انسانى در دانشگاهها و در مراكز آموزش و تحقيق، يك كار اساسى است؛ مسائل مربوط به فرهنگ عمومى، مسائل مربوط به اخلاق جامعه، اين كارها همهاش كارهاى مهمى است؛ ليكن به نظر صاحبنظران، امروز در اين برههى از زمان، مسئلهى اقتصادى از همهى مسائل كشور فوريت و اولويت بيشترى دارد. اگر كشور عزيز ما بتواند در زمينهى مسائل اقتصادى، يك حركت جهادگونهاى انجام بدهد، اين گام بلندى را كه برداشته است، با گامهاى بلند بعدى همراه كند، بلاشك براى كشور و پيشرفت كشور و عزت ملت ايران تأثيرات بسيار زيادى خواهد داشت. ما بايد بتوانيم قدرت نظام اسلامى را در زمينهى حل مشكلات اقتصادى به همهى دنيا نشان دهيم؛ الگو را بر سر دست بگيريم تا ملتها بتوانند ببينند كه يك ملت در سايهى اسلام و با تعاليم اسلام چگونه ميتواند پيشرفت كند.
آنچه كه در اين زمينه با عنوان شاخص وجود دارد و مهم است، رشد پرشتاب كشور به ميزان تعيين شدهى در برنامهى پنجم است كه اعلام شده است؛ يعنى حداقل رشد هشت درصدى. در اين رشد، سهم بيشتر مربوط به بهرهورى است؛ يعنى ما بتوانيم از امكانات كشور به شكل بهترى استفاده كنيم. من دو سال قبل در زمينهى مسئلهى صرفهجوئى و مشكلاتى كه در باب بهرهورى وجود دارد، در همين سخنرانىِ اول سال مطالبى عرض كردم. مردم بايد اينها را بدانند. من به مسئولان كشور توصيه ميكنم كه در زمينهى اهميت ارتقاء سهم بهرهورى در رشد اقتصادى كشور با مردم حرف بزنند؛ بگويند ارتقاء سهم بهرهورى در رشد اقتصادى كشور و همچنين كاهش فاصلهى درآمدى دهكهاى بالا و پائين جامعه - اين شكاف درآمدها، شكاف اقتصادى بين بخشهاى مختلف جامعه - چقدر اهميت دارد. اين فاصلهها و شكافها مطلوب ما نيست؛ اسلام اين را نمىپسندد. تا حدى كه در برنامهى پنجم تعيين شده است، بايد تلاش كنند اين كارها انجام بگيرد.
كاهش نرخ بيكارى و افزايش اشتغال در كشور، از جملهى مسائل بسيار اساسى و مهم است. همچنين مسئلهى افزايش سرمايهگذارى بخش خصوصى و كمك به بخش خصوصى كه بتواند در زمينهى مسائل اقتصادى كشور سرمايهگذارى كند، از جملهى مسائل مهم و اساسى است؛ كه يكى از كارهاى مهم در اين باب، ايجاد تعاونىهاست، كه به وسيلهى تعاونىها سرمايههاى بزرگ تشكيل بشود و بتوانند در مسائل مهم اقتصادى كشور سرمايهگذارى كنند و گرههاى مهم را باز كنند و دولت بتواند اين كار را انجام دهد. بايستى زيرساختهاى حقوقى و قانونىاش آماده شود. اين، يعنى حمايت از شكوفائى كار.
صرفهجوئى در مواد اساسى، از جمله صرفهجوئى در مصرف آب. امروز نود درصد آبى كه ما در كشور مصرف ميكنيم، در بخش كشاورزى مصرف ميشود. اگر دولت به توفيق الهى بتواند شيوههاى آبيارى كشاورزى را اصلاح كند، اگر از اين نود درصد، ده درصد كم بشود، شما ببينيد چه اتفاقى مىافتد. غير از بخش كشاورزى، در همهى بخشهاى ديگر - بخش خانگى، بخش صنعتى و بخشهائى كه احتياج به آب دارد - ما فقط از ده درصد آب كشور داريم استفاده ميكنيم. اگر ما بتوانيم در بخش كشاورزى ده درصد صرفهجوئى كنيم، ببينيد چه اتفاقى مىافتد. در واقع امكانات بهرهبردارى از آب در بخش غير كشاورزى دو برابر ميشود؛ كه اين بسيار چيز مهم و باارزشى است.
مشاركت مستقيم مردم در امر اقتصاد، لازم است. اين نيازمند توانمند شدن است، نيازمند اطلاعات لازم است؛ كه اينها را بايد مسئولين در اختيار مردم بگذارند و اميدواريم انشاءاللَّه اين روند روزبهروز توسعه پيدا كند. البته رسانهها نقش دارند، راديو و تلويزيون نقش دارند، ميتوانند مردم را آگاه كنند؛ دولت هم بايد فعال برخورد كند و بتوانند انشاءاللَّه مسئلهى اقتصادى را پيش ببرند.
خب، اگر ما بخواهيم اين حركت عظيم اقتصادى در كشور در سال 90 انجام بگيرد، يك الزاماتى هم دارد. اين الزامات را هم من فهرستوار عرض بكنم. اولاً روحيهى جهادى لازم است. ملت ما از اول انقلاب تا امروز در هر جائى كه با روحيهى جهادى وارد ميدان شده، پيش رفته؛ اين را ما در دفاع مقدس ديديم، در جهاد سازندگى ديديم، در حركت علمى داريم مشاهده ميكنيم. اگر ما در بخشهاى گوناگون، روحيهى جهادى داشته باشيم؛ يعنى كار را براى خدا، با جديت و به صورت خستگىناپذير انجام دهيم - نه فقط به عنوان اسقاط تكليف - بلاشك اين حركت پيش خواهد رفت.
دوم، استحكام معنويت و روح ايمان و تدين در جامعه است. عزيزان من! اين را همه بدانند؛ تدين جامعه، تدين جوانان ما، در امور دنيائى هم به ملت و به جامعه كمك ميكند. خيال نكنند كه متدين شدن جوانان، اثرش فقط در روزهاى اعتكاف در مساجد يا در شبهاى جمعه در دعاى كميل است. اگر يك ملت جوانانش متدين باشند، از هرزگى دور خواهند شد؛ از اعتياد دور خواهند شد؛ از چيزهائى كه جوان را زمينگير ميكند، دور خواهند شد؛ استعداد آنها به كار مىافتد، كار ميكنند، تلاش ميكنند؛ در زمينهى علم، در زمينهى فعاليتهاى اجتماعى، در زمينهى فعاليتهاى سياسى، كشور پيشرفت ميكند. در اقتصاد هم همين جور است. روحيهى معنويت و تدين، نقش بسيار مهمى دارد.
يك شرط ديگر اين است كه كشور به مسائل حاشيهاى مبتلا نشود. ببينيد، در بسيارى از اوقات يك مسئلهى اصلى در كشور وجود دارد كه همه بايد همت كنند و به سراغ اين مسئلهى اصلى بروند؛ بايد مسئلهى كانونى كشور اين باشد؛ اما ناگهان مىبينيم از يك گوشهاى يك صدائى بلند ميشود، يك مسئلهى حاشيهاى درست ميكنند، ذهنها متوجه آن ميشود. اين مثل اين ميماند كه در يك مسافرت مهمى، كاروانى، قطارى دارد حركت ميكند، هدفش رسيدن به يك نقطهى خاص است؛ ناگهان ذهنها را مشغول كنند به يك چيز حاشيهاى در بيابان، از راه باز بمانند، احياناً امكان ادامهى حركت هم از آنها گرفته شود. مسائل حاشيهاى نبايد به ميان بيايد. مردم ما خوشبختانه قدرت تحليل دارند، هوشمندند، هوشيارند؛ ميتوانند مسائل فرعى و حاشيهاى را از مسائل اصلى جدا كنند. توجه شود مسائل حاشيهاى كانون توجه افكار عمومى قرار نگيرد.
يك شرط ديگر، حفظ اتحاد و انسجام ملى است. اين اتحادى كه امروز در ميان مردم و در بين مردم و مسئولين وجود دارد، مردم به مسئولينِ خودشان علاقهمندند، به آنها اعتماد دارند، به آنها كمك ميكنند، با آنها همراهى ميكنند، بين خود مردم اتحاد و وحدت وجود دارد، بايستى باقى بماند و روزبهروز تقويت شود. يكى از نقشههاى بزرگ دشمنان ملت ايران، ايجاد تفرقه و شكاف در داخل بوده است؛ به بهانهى قوميت، به بهانهى مذهب، به بهانهى گرايشهاى سياسى، به بهانهى جناحبندىها، به بهانههاى گوناگون. اتحاد را بايد حفظ كرد. خوشبختانه ملت ما آگاهند. همهى كسانى كه به كشورشان علاقهمندند، به نظام مردمسالارى دينى - كه مايهى افتخار امروز ملت ايران است - علاقهمندند، بايد با هم هماهنگى داشته باشند. مسئولين كشور هم همين جور؛ آنها هم بايد سعى كنند اگر گلهاى از هم دارند - كه گاهى ممكن است اين گلهها بحق هم باشد - اين گله را در معرض افكار عمومى مطرح نكنند؛ اين ضربهى به اتحاد ملى است؛ اين را همه توجه داشته باشند. من به مسئولين كشور به طور جد اين را تذكر و هشدار ميدهم. ممكن است مسئولين از هم گله داشته باشند - كه هميشه بوده؛ از اول انقلاب كه ما دستاندركار مسائل بوديم، ديديم؛ گاهى قوهى مجريه از قوهى مقننه، گاهى قوهى مقننه از قوهى قضائيه، گاهى قوهى قضائيه از قوهى مجريه گلههائى داشتند؛ طبيعت كار هم همين است، گله به وجود مىآيد - ممكن است گلهها بحق هم باشد؛ اما اين را نبايد در عرصهى افكار عمومى بياورند، ذهن مردم و دل مردم را ناراحت كنند، مردم را مأيوس كنند؛ بين خودشان حل كنند. مهمترين مسائل دنيا با مذاكره قابل حل است؛ اين مسائل جزئى اهميتى ندارد. پس انسجام قوا با يكديگر، هماهنگى قوا با يكديگر هم مهم است.
البته من اين نكته را حتماً تذكر بدهم؛ گاهى اوقات اين شعارى كه ما براى سال اعلام ميكنيم، بعد ناگهان مىبينيم همهى در و ديوارهاى تهران و شهرهاى ديگر پر شده از تابلو، كه اين شعار رويش نوشته شده. اين فايدهاى ندارد. گاهى كارهاى پرهزينهاى انجام ميگيرد؛ چه لزومى دارد؟ آنچه كه من از مسئولين و از مردم عزيزمان توقع دارم، اين است كه اين شعار را بشنوند، باور كنند و دنبال كنند. تابلو كردن و در و ديوار را پر كردن و عكس زدن و اينها هيچ لزومى ندارد. اگر هزينهاى نداشته باشد، لزومى ندارد؛ اگر هزينه داشته باشد، اشكال هم دارد. هيچ لزومى ندارد كارهاى پرهزينه را انجام بدهند.
البته محوريت اقتصاد كه من عرض كردم، به معناى غفلت از عرصههاى ديگر تلقى نشود. در عرصههاى ديگر، مخصوصاً در همان عرصهى علم و فناورى، بايد به اين دانشمندان جوان كمك شود، به آنها اعتماد شود تا بتوانند كارهاى بزرگ را انجام دهند.
و اما مسائل منطقه. حوادثى كه اخيراً در منطقه اتفاق افتاده است - حوادث مصر، تونس، ليبى، بحرين - حوادث بسيار مهمى است. يك تحول بنيانى دارد در اين منطقهى اسلامى و عربى انجام ميگيرد؛ اين نشانهى بيدارى امت اسلام است. همين چيزى كه دهها سال است شعار آن در جمهورى اسلامى داده ميشود، امروز در متن زندگى اين كشورها دارد خود را نشان ميدهد.
دو خصوصيت در اين تحولات وجود دارد: يكى عبارت است از حضور مردم، و ديگرى عبارت است از سمت و سوى دينى در اين حركتها. اين، دو عنصر اساسى است. حضور مردم با جسم خودشان؛ همان اتفاقى كه در انقلاب اسلامى افتاد. احزاب و پشت ميز نشينها و برج عاج نشينها و تحليلگرهاى ذهنى هيچ كارى نتوانستند انجام دهند. هنر بزرگ امام بزرگوار ما اين بود كه توانست مردم را وارد صحنه كند. وقتى مردم به عرصه آمدند، جسم خودشان را، دل خودشان را، نيت و همت خودشان را وارد عرصه كردند، گرههاى كور باز شد، راههاى بنبست گشوده شد. امروز همين اتفاق دارد در كشورهاى ديگر مىافتد. در مصر يا در تونس مردم آمدند وارد صحنه شدند؛ والّا روشنفكران و برج عاج نشينها هميشه بودند، هميشه هم حرف ميزدند؛ خيلى از اوقات هم مردم را دعوت ميكردند، كسى به حرف آنها چندان توجهى نميكرد. اينجا خود مردم وارد صحنه و عرصه شدند و گرايش و جهتگيرى آنها هم جهتگيرى دينى است؛ يعنى نماز جمعه است، نماز جماعت است، نام خداست، علماى دينند، افراد مبلّغ دين و بنيانگذاران تفكر نوين دينى در بعضى از كشورها هستند. اينها وارد ميدان شدند، لذا مردم هم آمدند توى صحنه. اين، خصوصيت اين قضيه است. چرا آمدند؟ آن چيزى كه آنها را كشاند، به صورت واضحى مسئلهى عزت و كرامت انسانى آنها بود. در مصر، در تونس و همچنين در كشورهاى ديگر، غرور مردم به دست اين حاكمان ظالم جريحهدار شده بود. فرض كنيد مردم مصر مشاهده ميكردند كسى كه در رأس كشورشان قرار دارد، به نيابت اسرائيل، كثيفترين كارها و جنايتها را مرتكب ميشود. در قضيهى محاصرهى غزه اگر حسنى مبارك با اسرائيل همكارى نميكرد، اسرائيل نميتوانست غزه را آنجور زير فشار قرار دهد و آن جنايتها را مرتكب شود. حسنى مبارك وارد ميدان شد، كمك كرد، راه ورود و خروج غزه به مصر را بست. بعد اطلاع پيدا كردند كه مردم غزه از زير كانال زدند، از زيرزمين حركت ميكنند. براى اينكه مردم مظلوم غزه ديگر نتوانند اين كار را هم انجام دهند، ديوارهاى فولادى به ارتفاع سى متر درست كردند، كردند توى زمين، تا راه اين كانالها را ببندند! اين كارها را حسنى مبارك كرد. خب، ملت مصر دارند اين را مىبينند؛ لذا غرور ملت جريحهدار شد. نظير اين در كشورهاى ديگر هم وجود دارد.
مثلاً در ليبى با اينكه قذافى در سالهاى اولِ روى كار آمدن، گرايش ضد غربى نشان ميداد، اما در سالهاى اخير خدمات بزرگى به غربىها كرد. آنها هم به چشم خودشان ديدند كه با يك تهديد خشك و خالى، اين آقا امكانات هستهاى خودش را جمع كرد، همه را سوار كشتى كرد، داد به غربىها، گفت ببريد! ببينيد ملت ما در چه وضعيتى قرار دارد، آنها در چه وضعيتى قرار دارند. ملت ما مشاهده كرد كه همهى دنيا به سردمدارى آمريكا عليه حركت هستهاى ايران قيام كردند؛ تحريم كردند، دعوا كردند، تهديد نظامى كردند، گفتند حمله ميكنيم، چه ميكنيم. مسئولين كشور نه فقط عقبنشينى نكردند، بلكه علىرغم دشمن، امكانات هستهاى خودشان را هر سال چندين برابر از سال قبل بيشتر كردند. آنجا مردم ديدند كه مسئول كشورشان دستور داد همان امكاناتى كه داشتند، همه را در مقابل تهديد غربىها، يا به قول خودشان در مقابل مشوقهاى غربىها جمع كردند. مثل اينكه يك آبنبات ترشى، شكلاتى توى دهن يك بچهاى بگذارند، به اينها مشوق دادند، اينها هم همه را از دست دادند و رفتند! خب، ملت اين را مىبيند، دلش خون ميشود، غرورش جريحهدار ميشود. در همهى اين كشورهائى كه مردم آنها قيام كردند، اين قضيه مشاهده ميشود.
خب، موضع آمريكائىها چه بود؟ براى ما اين مهم است. آمريكائىها اول در مقابل اين حوادث متحير ماندند، دچار بىتحليلى شدند؛ نميفهميدند چه دارد اتفاق مىافتد، باورشان نمىآمد. بعد از آنكه اين حوادث اتفاق افتاد، چون تحليل درستى از حوادث نداشتند، مردم را نميشناختند، مواضع متناقضى گرفتند. البته آنچه كه تا امروز در مورد اين كشورها و ديگر كشورها همواره در رفتار آمريكائىها ديده شده، پشتيبانى از ديكتاتورها بوده است. از حسنى مبارك تا آخرين لحظهاى كه ميشد دفاع كنند، دفاع كردند؛ بعد ديدند ديگر نميشود، آن وقت انداختنش دور! اين هم يك درس عبرتى است براى سردمداران وابستهى به آمريكا كه بدانند آن وقتى كه ديگر تاريخ مصرف خود را طى كنند و فايدهشان را از دست بدهند، اينها مثل يك پارچهى كهنهاى آنها را دور مىاندازند و به آنها اعتنائى نميكنند! اما اينها تا آخرين لحظه از ديكتاتور دفاع و حمايت كردند.
آنچه كه براى غرب و براى آمريكا اتفاق افتاد، حقيقتاً غير قابل تحمل بود و هست. مصر يكى از ستونهاى اصلى سياست خاورميانهاى آمريكاست؛ به اين سياست متكى بودند. آنها نتوانستند اين ستون را به نفع خودشان حفظ كنند؛ ملتها فائق آمدند. آمريكائىها تلاش كردند شاكلهى آن نظام را حفظ كنند. اين تزويرها و ترفندهاى آمريكائىِ غربى است، موذيانه و خباثتآلود، اما در عين حال سطحى؛ كه اگر ملتها هوشيار باشند، ميتوانند اين تزويرها را رو كنند، اين ترفندها را باطل كنند. آمريكائىها سعى كردند حالا كه حسنى مبارك را در مصر يا بنعلى را در تونس از دست دادند، شايد بتوانند شاكلهى نظام را حفظ كنند. آدمها عوض بشوند، اما نظام باقى بماند؛ لذا اصرار و پافشارى كردند كه در آن كشورها يك نخستوزير حتماً بايد بماند؛ اما ملتها قيام خودشان را ادامه دادند، بر اين ترفند هم فائق آمدند و اين دولتها را هم ساقط كردند. به توفيق الهى، به حول و قوهى الهى، سلسلهى شكستهاى آمريكا در اين منطقه ادامه پيدا خواهد كرد.
اينها بعد از آنكه عوامل خود را در اين كشورها از دست دادند، دو تا ترفند را در پيش گرفتند: يكى فرصتطلبى، يكى شبيهسازى. فرصتطلبىشان اين بود كه خواستند اين انقلابها را مصادره كنند؛ يعنى سر مردم را كلاه بگذارند، با آنها اظهار همراهى كنند، افراد طرفدار خودشان را سر كار بياورند. آنها در اين كار شكست خوردند. دوم، شبيهسازى بود. شبيهسازى يعنى شبيه آنچه را كه در مصر و در تونس و در ليبى و در بعضى از كشورهاى ديگر اتفاق افتاده است، مثلاً بتوانند در ايران - ايرانِ مردمسالارى دينى، ايرانِ ملت - پياده كنند! عواملشان در داخل كشور، مردمان ضعيف، فرومايه، حقيقتاً دستخوش هوىهاى نفسانى، سعى كردند شايد بتوانند اين كار را بكنند. خواستند در اينجا حركتِ شكستخورده، حركت كاريكاتورىِ مضحك به وجود بياورند؛ اما خب، ملت ايران توى دهنشان زد. ...(1) منافق واقعى آمريكاست. نفاق واقعى، عملى است كه اينها دارند انجام ميدهند؛ ادعاى دفاع از ملتها. در مورد مصر نفاق به خرج ميدهند، ميگويند ما طرفدار ملتيم؛ دروغ ميگويند. اينها با دشمن ملت تا لحظهى آخر همكارى كردند. در مورد تونس عين همين حرف را ميزنند، ميگويند طرفدار ملتيم. حالا بد نيست ملت عزيز ما بدانند كه رئيسجمهور آمريكا به ملت ايران پيغام داده كه ما طرفدار شما هستيم! ادعا ميكنند كه ما با ديكتاتورى مخالفيم، با حقوق ملتها موافقيم؛ دروغ ميگويند. اينها نه فقط به ملتهاى ديگر رحم نميكنند، بلكه به ملت خودشان هم رحم نميكنند. همين رئيس جمهور كنونى آمريكا هزارها ميليارد دلار را در وضعيت اقتصادى بسيار بد ركود آمريكا از كيسهى ملت آمريكا صرف كرد براى اينكه بانكها را زنده نگه دارد، صنايع اسلحهسازى را زنده نگه دارد، صنايع نفت را زنده نگه دارد؛ يعنى كمپانىها را. از جيب مردم صرف كمپانىها ميكنند، كيسهى كمپانىها را پر ميكنند، كيسهى بانكها را پر ميكنند؛ لذا به مردمِ خودشان هم رحم نميكنند. امروز ملت آمريكا در بحران اقتصادىِ همهگيرِ عميق دست و پا ميزنند، راه علاجى هم ندارند. حالا شكنجهگاه گوانتانامو و ابوغريب عراق و بقيهى شكنجهگاهها باز داستان جداگانه و مفصلى است. اينها ملتها را نميفهمند، درك نميكنند. آيا رئيس جمهور كنونى آمريكا ميفهمد چه دارد ميگويد؟ واقعاً متوجه است كه پشت سر سياستهاى او كىاند، يا نميفهمد و غافل و گيج است؟ اين را ديگر ما نميدانيم. ميگويد مردم در ميدان آزادى تهران، همان مردم ميدان التحرير مصرند. راست ميگويد؛ در بيست و دوى بهمنِ هر سال، در ميدان آزادى، همين ملتند كه جمع ميشوند و شعار آنها «مرگ بر آمريكا» است.
در قضاياى منطقه، موضع نظام جمهورى اسلامى روشن است. موضع ما، دفاع از ملتها و حقوق ملتهاست. ما با ملتهاى مسلمان و ملتهاى مظلوم در هر نقطهى عالم موافقيم؛ با زورگويان و مستكبران و ديكتاتورها و خبيثها و سلطهگران و غارتگران در هر نقطهى دنيا مخالفيم؛ اين موضع ملت ايران و موضع نظام اسلامى است؛ اين موضع آشكار و عيان نظام جمهورى اسلامى است. سياستها اين است، دلها اين است، منطقها و بيانها هم اين است؛ هم از سوى ملت، هم از سوى مسئولين.
دو نقطهى قابل توجه وجود دارد: يك نقطه ليبى است، يك نقطه بحرين است. در قضيهى ليبى، ما رفتارى را كه دولت ليبى با مردم در پيش گرفته بود و در پيش گرفته است - كشتار مردم، فشار بر مردم، بمباران شهرها، كشتن غير نظاميان - صددرصد محكوم ميكنيم؛ اما ورود آمريكائىها، دخالت آمريكا و غربىها را هم صددرصد محكوم ميكنيم. آنها ادعا ميكنند كه ما ميخواهيم به دفاع از مردم وارد ليبى شويم، يا در ليبى عمليات نظامى انجام ميدهيم؛ اين اصلاً قابل قبول نيست. آنها اگر حقيقتاً طرفدار مردم ليبى بودند، اگر دلشان به حال مردم ليبى ميسوخت، الان يك ماه است كه مردم ليبى دارند بمباران ميشوند؛ ميخواستيد كمكشان كنيد، به آنها اسلحه بدهيد، امكانات بدهيد، ضد هوائى بدهيد. به جاى اين كارها، يك ماه نشستند كشتار مردم را تماشا كردند؛ حالا ميخواهند وارد شوند! پس شما به دفاع از مردم نيامدهايد؛ شما دنبال نفت ليبى هستيد، شما دنبال گرفتن جاى پا در ليبى هستيد. شما ميخواهيد از ليبى به عنوان يك جاى پا استفاده كنيد تا دولتهاى انقلابىِ آيندهى مصر و تونس را كه دو طرف ليبى قرار دارند، زير نظر داشته باشيد. نيت شما نيت فاسدى است. ما قبول نميكنيم اين حركتى را كه غربىها به سردمدارى آمريكا دارند انجام ميدهند. سازمان ملل كه بايد در خدمت ملتها باشد، متأسفانه شده آلت دست اينها؛ هرچه مورد نياز اينهاست، برايشان فراهم ميكند! اين ننگ است براى سازمان ملل. بنابراين در ليبى حضور قدرتهاى بيگانه، حضور غربىها هيچ قابل قبول نيست. اگر ميخواهند به مردم ليبى كمك كنند، راه كمك براى مردم باز است؛ ميتوانند مردم را كمك كنند، تجهيز كنند، مردم خودشان مسئلهشان را با قذافى و ديگران حل كنند؛ شما چرا وارد ميشويد؟
و اما مسئلهى بحرين. مسئلهى بحرين از لحاظ ماهيت، درست مثل مسائل ديگر كشورهاى منطقه است. يعنى مسئلهى بحرين با مسئلهى مصر، با مسئلهى تونس، با مسئلهى ليبى هيچ فرقى ندارد؛ ملتى هستند، حكومتى بر سر آنهاست كه حقوق آنها را ناديده ميگيرد. ملت بحرين با اين قيامشان چه ميخواستند؟ خواستهى اساسى آنها اين است كه انتخابات انجام بگيرد، هر يك نفر آدم يك رأى داشته باشد؛ اين چيز زيادى است؟ اين توقع زيادى است؟ در شكل كار در بحرين يك صورت انتخاباتى وجود دارد، ليكن مطلقاً مردمِ آنجا از حق رأى دادن به اين معنا كه هر يك نفر يك رأى داشته باشد، برخوردار نيستند؛ دارد به آنها ظلم ميشود. خب، اينجا غربىها فرصت را مغتنم شمردند، براى اينكه در قضاياى منطقه دخالت كنند، با طرح يك مسئلهى جديد؛ مسئلهى شيعه و سنى. چون مردم بحرين بيچارهها شيعهاند، بنابراين هيچ كس در دنيا نبايد از آنها حمايت كند! تلويزيونهائى كه جزئيات قضاياى منطقه را پخش ميكردند، نسبت به قضاياى بحرين سكوت كنند، كشتار مردم بحرين را منعكس نكنند؛ يك عدهاى هم دربيايند در كشورهاى حاشيهى خليج فارس - چه سياستمدار، چه روزنامهنگار - گزافهگوئى كنند، بگويند مسئلهى بحرين جنگ بين شيعه و سنى است! چه جنگ بين شيعه و سنى؟ اعتراض يك ملت است به ظلمى كه دارد به او ميشود؛ درست همان جورى كه در تونس بود، همان جورى كه در مصر بود، همان جورى كه در ليبى است، همان جورى كه در يمن است؛ فرقى ندارد. آمريكائىها خوشحالند كه بتوانند به وسيلهى بوقهاى تبليغاتى خودشان در منطقه، مسئلهى بحرين را به عنوان يك مسئلهى اختلاف بين شيعه و سنى جا بزنند؛ هم كمكهائى كه ممكن است به اين مردم مظلوم بشود، جلويش را بگيرند، هم ماهيت قضايا را عوض كنند و سرايت بدهند. ميگويند چرا ايران از مردم بحرين پشتيبانى ميكند. خب، ما از همه پشتيبانى كرديم. ما سى و دو سال است كه از مردم فلسطين داريم پشتيبانى ميكنيم؛ كداميك از كشورها، دولتها و ملتها در اين سى و دو سال اين پشتيبانى را كردند؟ مگر ملت فلسطين شيعهاند؟ در مورد غزه مردم ما چقدر تلاش كردند. جوانهاى ما رفتند فرودگاه كه راه بيفتند بروند غزه! عازم بودند بروند غزه، عليه اسرائيل بجنگند. خيال ميكردند راه باز است. راه بسته بود، نميشد بروند. ما گفتيم نرويد. جلوشان را گرفتيم كه وسط راه سرگردان نشوند؛ راه نميدادند كه. مردم ما نسبت به غزه، نسبت به فلسطين، نسبت به مصر، نسبت به تونس، همه جا ابراز احساسات كردند؛ آنها كه شيعه نبودند. بنابراين بحث شيعه و سنى نيست. بدخواهانه و بددلانه سعى ميكنند مسئلهى بحرين را به عنوان يك مسئلهى شيعه و سنى وانمود و قلمداد كنند. متأسفانه بعضى از كسانى كه آدم خيال ميكند انگيزهى سوئى هم ندارند، در اين دام افتادند. اگر خيرخواهانى در اين بين وجود دارند، من به آنها اعلام ميكنم: مسئله را مسئلهى شيعه و سنى نكنيد؛ اين بزرگترين خدمت به آمريكاست؛ اين بزرگترين خدمت به دشمنان امت اسلامى است كه حركت عمومىِ ضد استبدادى يك ملت را حمل ميكنند به دعواى شيعه و سنى؛ دعواى شيعه و سنى وجود ندارد.
ما بين غزه و فلسطين و تونس و ليبى و مصر و بحرين و يمن تفاوتى نميگذاريم. در همه جا ظلم به ملتها محكوم است. حركت ملتها با شعار اسلام و در جهت آزادى، مورد تأييد ماست. اوج وقاحت آمريكائىها آنجائى است كه دخالت تانكهاى دولت سعودى را كه آمدند توى خيابانهاى منامهى بحرين، دخالت نميدانند؛ اما وقتى مراجع تقليد ما، علماى ما، خيرخواهان ما ميگويند مردم را نكُشيد، ميگويند شما دخالت كرديد! اين دخالت است؟! اينكه ما به يك دولتى، يك رژيم ظالمى خطاب كنيم، بگوئيم مردمِ خودتان را نكُشيد، اين دخالت است؛ اما آمدن تانكهاى بيگانه توى خيابانهاى بحرين، دخالت نيست! اين اوج وقاحت آمريكائىها و اذنابشان در منطقه است كه اينجور حركت ميكنند، اينجور حرف ميزنند، اينجور تبليغات ميكنند. البته به نظر ما دولت سعودى اشتباه كرد، نبايد اين كار را ميكرد؛ خودش را در منطقه منفور ميكند. خب، آمريكائىها هزاران كيلومتر با اينجا فاصله دارند؛ اگر منفور هم بشوند، ممكن است برايشان آنقدر اهميت نداشته باشد؛ ليكن سعودى در اين منطقه دارد زندگى ميكند؛ ملتها از او متنفر باشند، مبغوض ملتها باشد، برايش خيلى خسارت سنگينى است. آنها اشتباه كردند اين كار را كردند. هر كس ديگر هم اين كار را بكند، اشتباه كرده.
آنچه كه من به طور قاطع عرض ميكنم، اين است كه به توفيق پروردگار يك حركت جديدى در اين منطقه آغاز شده است. اين حركت، حركت ملتهاست؛ حركت امت اسلامى است؛ حركت با شعار اسلام است؛ حركت به سمت اهداف اسلامى است؛ نشاندهندهى بيدارى عمومى ملتهاست و طبق وعدهى الهى، اين حركت قطعاً و يقيناً به پيروزى خواهد رسيد. ملت ايران سرافراز است، مفتخر است و خرسند است كه آغازكنندهى اين راه بوده است و ايستادگى و استقامت كرده است. نسل جوانِ امروز كه روى كار آمدند، انقلاب را نديدند؛ اما از انقلابيونِ آن روز اگر محكمتر نباشند، كمتر نيستند.
پروردگارا! به محمد و آل محمد اين جوانان عزيز ما را حفظ كن. پروردگارا! رحمت و فضل خودت را بر ملت عزيز ما نازل كن. پروردگارا! خدمتگزاران به اين ملت و به اين حركت و به اسلام و مسلمين را روزبهروز عزيزتر و سربلندتر بفرما. پروردگارا! قلب مقدس ولىعصر را از ما راضى و خشنود بفرما. پروردگارا! به محمد و آل محمد ارواح طيبهى شهيدان و روح مطهر امام بزرگوار را از ما خشنود بفرما. ما را هم از فيض و رحمتى كه به آنها دادهاى، برخوردار كن.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1) شعار «مرگ بر منافق» حاضران