مرحوم پدرم نقل ميكرد كه در زمان ناصرالدين شاه در تهران دو روحاني بزرگ، مورد احترام مردم بودند. يكي حاج ملا علي كني كه نفوذ بيشتري داشت و ديگري حاج ملا صادق كه در خيابان مولوي ساكن بود. ظاهراً اين دو عالم با هم قدري هم اختلاف مشرب داشتهاند. از قضا حاج ملا صادق يكي از درباريها را كه شراب خورده و بد مستي كرده بود، در وسط خيابان مولوي حد ميزند. اين خبر به ناصرالدين شاه ميرسد. ميگويد اين شيخ كه بوده و بالاخره دستور ميدهد او را به عراق تبعيد كنند. ايشان هم حركت ميكند به سمت حضرت عبدالعظيم كه از آنجا برود به سوي عراق. پدرم ميگفت وقتي خبر به گوش مرحوم حاج ملا علي كني ميرسد، ميگويد به مردم اعلام كنيد كه ما هم از ايران ميرويم. منزل ايشان در بازار بوده (اكنون هم سرايي به نام ايشان است) و به محض حركت ايشان، بازار تعطيل ميشود. خبر به خيابان ها ميرسد، مردم هم حركت ميكنند به سوي حرم حضرت عبدالعظيم و شهر تعطيل ميشود. ميگويند حتي درباريها و مأمورين هم اسلحه ها را مياندازند و به دنبال حاجي راه ميافتند. خبر به گوش شاه ميرسد. شاه به صدراعظم دستور ميدهد كه برويد و حاجي را برگردانيد. صدراعظم با عجله خود را به حاج ملاعليكني ميرساند و تقاضاي شاه را به عرض ايشان ميرساند. ايشان ميگويد موضوع اصلي تبعيد حاج ملا صادق است، هروقت آن آقا برگشت، من هم برميگردم. صدراعظم مجبور ميشود برود و از حاج ملا صادق عذرخواهي كند، حاج ملا علي ميگويد، من اينجا ميمانم، شما برويد آقا را از حرم حضرت عبدالعظيم برگردانيد تا با هم به تهران برگرديم. غرض آنكه علما اينگونه حريم يكديگر را نگه ميداشتند. ما نيز بايد الان حريم خودمان را حفظ كنيم، وقتي ما احترام يكديگر را حفظ نميكنيم، ميخواهيد دشمنان، احترام ما را حفظ كنند؟
به گزارش فارس، بيانات مهم آيت الله مهدوي كني دبير كل جامعه روحانيت مبارز در
شوراي مركزي جبهه متحد اصولگرايان (7+8) در تاريخ پنجشنبه 13/05/1390
منتشر شد.
متن اين بيانات به شرح ذيل است:
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله علي ما انعم و له الشكر علي ما الهم
والصلوة و السلام علي رسولنا و نبيّنا و حبيب قلوبنا و شفيع ذنوبنا، حبيب
اله العالمين، سيد المرسلين، أبي القاسم محمد و علي اهل بيته الطيبين
الهداة المهديين، سيما بقية الله في الارضين حجة بن الحسن المهدي عجل الله
تعالي فرجه
قال الله تعالي:
قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى
ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَّكُم بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ (سبا:46)
قال رسول الله صلي الله عليه و آله
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ
ماه مبارك رمضان
در آغاز، حلول ماه مبارك رمضان را به برادران بزرگوار تبريك عرض ميكنم.
رسول خدا در اين خطبه شريف- كه بخشي از آن ذكر شد- ماه رمضان را ماه بركت،
رحمت و مغفرت معرفي كرده اند. نكته قابل توجه اين است كه بركت از نظر لغوي
به معناي خير كثير است اما مصاديقي كه از بركت در قرآن كريم ذكر شده،
مواردي است كه براي عامه مردم (ناس) مفيد باشد. براي مثال در وصف قرآن
ميفرمايد: وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا
لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (انعام،155) در مورد حضرت عيسي (عليهالسلام)
ميفرمايد: وَجَعَلَنِي مُبَارَكاً أَيْنَ مَا كُنتُ (مريم،31) در جاي ديگر
درباره باران ميفرمايد: وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُّبَارَكاً
(ق،9)
مقصود بنده در اينجا اينست كه اگر چه معناي لغوي اين كلمه خير كثير است،
اما از نظر قرآن كريم آن چيزي مبارك است كه براي همه مردم مفيد بوده و
مربوط به دسته، گروه و صنف خاصي نباشد. قرآن كريم، پيامبر اكرم
(صلياللهعليهوآله)، حضرت عيسي (عليهالسلام)، كعبه و باران كه با عنوان
مبارك توصيف شده اند، همگي جهان شمول بوده و اختصاص به دسته و گروه خاصي
ندارند. در اين خطبه نيز خطاب پيامبر اكرم (صلياللهعليهوآله) به عموم
مردم است. از اين خطاب شريف ميتوان استفاده كرد كه بركت ماه رمضان براي
همه مردم چه مؤمن وچه كافر بوده و سفره الهي براي همه مردم گسترده است.
ليكن چنانچه در مورد هدايت الهي نيز بيان ميشودكه يك هدايت عام(هدي
لِلنّاس) و يك هدايت خاص(هدي للمُتََّقِين) وجود دارد، در مورد ماه مبارك
رمضان نيز ميتوان گفت كه اين ماه براي همه مردم منشأ خير و بركت بوده و
همه مردم از بركات عامه آن بهره ميبرند اما مؤمنين مشمول بركات خاصه آن
خواهند بود.
تبريك ماه مبارك رمضان و آغاز به كار كميته وحدت
ما هم از كلام نوراني رسول خدا (صلياللهعليهوآله) الهام ميگيريم و اين
ماه مبارك را به شما، همه مؤمنين و همه مردم تبريك گفته و اميدواريم
بتوانيم از بركات اين ماه به خوبي استفاده كنيم.بنده آغاز نشست اين كميته و
شورا را در اين ماه شريف، به فال نيك گرفته و اميدوارم كه اين حركت، حركتي
خدايي، معنوي و با بركت بوده و نتيجه مباركي براي انقلاب و اسلام داشته
باشد.
تشكر از پاسخ به دعوت جامعتين
نكته بعدي تشكر از شما برادران عزيزي است كه از گروههاي مختلف (البته اگر
استفاده از لفظ گروههاي مختلف صحيح باشد) به نداي جامعتين (جامعه مدرسين و
جامعه روحانيت مبارز) پاسخ گفتيد. اين پاسخ به نشانه تعهد شما به انقلاب،
نظام و رهبري است. چرا كه جامعه روحانيت و جامعه مدرسين همواره در مسير
امام، انقلاب و رهبري حركت كردهاند.
تدوين منشور اصولگرايي
در ملاقاتي كه با عده اي از دوستان اصولگرا داشتيم، درخواست كردند كه ما
انتظار داريم كه مجموعه روحانيت شروع كننده و دعوت كننده حركت براي
انتخابات باشد. اين موضوع در جامعه روحانيت، طرح و مورد پسند واقع شد، در
جلسه با جامعه مدرسين در قم نيز مطرح شد و مورد قبول قرار گرفت.
اين پيشنهاد منشأ تدوين منشور اصولگرايي، طي نشستها و جلسات متعددي در قم و تهران شد كه مورد تصويب همه برادران قرار گرفت.
منظور از اين مطلب، بيان اين سابقه است كه طبق وصيت حضرت امام خميني، كه
ميفرمايند "به جامعة محترم روحانيت، خصوصاً مراجع معظم، وصيت
ميكنم كه خود را از مسائل جامعه، خصوصاً مثل انتخاب رئيس جمهور و
وكلاي مجلس، كنار نكشند و بيتفاوت نباشند(وصيت نامه حضرت امام). " لذا
اين جلسه به پيشنهاد و درخواست برادران اصولگرا تشكيل شده است.
سالگرد مشروطيت و آسيب شناسي حضور روحانيت
تاريخ نشان داده است كه در هرجا كه روحانيت با بصيرت و وحدت وارد شده است،
نتيجه خوبي داشته و در مواقعي كه وارد قضايا نشده يا اگر وارد شده، نيمه
راه كار را رها كرده است، نتيجه مطلوبي براي كشور نداشته است. فردا چهاردهم
مرداد و روز آغاز مشروطيت است. مشروطيت آغاز خوبي داشت، ليكن در ميانه راه
اشكالات فراواني پيدا شد. متاسفانه در آن مقطع زماني علما هم با يكديگر
مخالفت كردند و كار تا حدي پيش رفت كه مرحوم آيت الله شيخ فضل الله نوري را
دار زدند. پاي چوبه دار او كف زدند و عدهاي هم اظهار خوشحالي كردند. در
حاليكه آن زمان بعضي علما هم سكوت كردند و نتيجه كار چنان شد كه مشروطيت به
آن صورت به انحراف كشيده شد.
لزوم درس گرفتن از دوره مشروطيت
ما اين روز را به اعتبار روز مشروطيت الهام بخش قرار ميدهيم، تا از گذشته
درس بگيريم. مبادا ما دوباره آنچه ديگران كردند را تكرار كنيم و قياميكه
بزرگاني از علما و فقها براي خدا شروع كردند، به انحراف كشيده شود. بنده
اينجا نكتهاي را متذكر ميشوم تا ديگر دوستان (كه در جلسه حضورندارند) نيز
بشنوند. ما در زمان حساسي قرار داريم. بيش از سي سال از انقلاب عظيم
اسلامي ميگذرد و ما در در داخل و خارج دشمناني داريم كه عليه انقلاب
فعاليت ميكنند. آنها از جهات گوناگون سياسي، اقتصادي و فرهنگي در مقام
براندازي نظام بوده و هستند. ليكن اگر ما با هم باشيم، كاري از پيش
نميبرند.
راز ماندگاري و سلامت انقلاب در كلام امام راحل حضرت امام در روزهاي آخر
عمرشان از بزرگان نظام (اهل حل و عقد)، دعوت فرمودند. در آن جلسه امام
فرمودند كه اين انقلاب راه خودش را باز كرده و چرخ آن به حركت افتاده است.
من از دشمنان ترسي براي انقلاب ندارم و آنان كاري نميتوانند بكنند، إلّا
أذي. يعني ممكن است كارهاي ايذايي بكنند، ولي انقلاب صدمهاي نخواهد ديد.
اما به شرطها و شروطها! به شرط اينكه شما با هم اختلاف نكنيد، اگر شما با
هم باشيد، اين انقلاب مسير خود را به سلامت ادامه خواهد داد. اين توصيه
امام راحل، امري عقلاني، عقلايي و ديني است. ما نيز بايد به توصيه امام
توجه داشته باشيم.
هدف از تشكيل چنين جلساتي نيز همين مسأله است كه افراد و گروههايي كه در
اصول انقلاب با هم مشترك هستند و آن را پذيرفتهاند، دور هم جمع شوند تا
مبادا اختلاف سليقه ها ما را از هم جدا كند. بايد با حفظ سليقه ها نشست و
گفتگو كرد تا به يك نقطه و تصميم جمعي برسيم.
محور وحدت
بعضي از دوستان ميپرسند محور وحدت چيست؟ بايد گفت مسأله وحدت كه هميشه در
اينگونه موارد گفته ميشود، به معناي فلسفي آن نيست. مقصود ما از وحدت در
مسايل سياسي و اجتماعي، ائتلاف و تقريب آراء و افكار است.
در فكر جمعي، كار جمعي لازم است و مقصود آن نيست كه همه گروهها، يك فكر
واحد داشته باشند. اين مسأله اصلاً شدني نيست. حتي در يك خانواده نيز چند
برادر از جميع جهات با هم وحدت پيدا نميكنند اما اگر بخواهند با هم زندگي
كنند، بايد به اصولي پايبند باشند. در جامعه نيز اگر بخواهيم با هم زندگي
كنيم، عقل، خرد و دين اقتضا دارد كه با هم بنشينيم، نزديك شويم و فكر جمعي
را مورد قبول و پذيرش قراردهيم.
البته در مورد احكام ديني اين بحث تفكر جمعي قابل پيروي نيست. بلكه چنانچه
گفته شد، محدوده آن مسايل سياسي و اجتماعي است. معناي وحدت از نظر ما اينست
كه در اين محدوده با حفظ اصول و احكام شرع، پس از شنيدن نظرات و سلايق،
جمع بندي كنيم و به يك نظر جمعي برسيم. معناي وحدت در ميان مسلمانان يا
گروه ها نيز همين است.
جمع بندي مسايل بر محور منشور اصولگرايي
تدوين اصول در منشور اصولگرايي كه مورد قبول اغلب برادران اصولگرا
قرارگرفت، نيز با همين هدف انجام شد. البته در مقام تطبيق يا مصاديق ممكن
است اختلاف نظر وجود داشته باشد، كه با گفتگو قابل حل است.
بنده گمان ندارم كسي در اين جمع، اين اصول را قبول نداشته باشد. حتي معتقدم
شايد برخي مخالفين نيز اين اصول را قبول داشته باشند، اما صريحاً اعتراف
نكنند. لذا ما بايد بر محور اين اصول تدوين شده، پس از بحث و گفتگو در
مصداق ها و جزئيات، در مسايل و حوادث مختلف انقلاب به يك جمع بندي رسيده و
در مقام تصميم و اجرا به يك نظر برسيم.
عضويت افراد در گروه ها به معناي سهم خواهي نبايد باشد
بايد توجه كنيم كه اگر چه افراد حاضر در اين دو كميته (كه به عنوان 8+7
مقبول واقع شده) همچنين ما و آقاياني كه در مقام اجرا مسئوليت بيشتري
خواهند داشت، به حسب ظاهر نماينده گروه ها هستند، اما شاخص و معيار عملكرد
همه ما اصول منشور اصولگرايي بايد باشد.
اگر ما از اين نمايندگي تفسير گروهي انجام دهيم، ممكن است بحث سهم خواهي
مطرح شود كه درست هم نيست. ما در اين جمع، گروه گرا نيستيم، بلكه اصولگرا
هستيم. هدف ما از گردهم آيي رسيدن به همان فكر جمعي است. نه اينكه به دنبال
افزايش نفوذ خود و كاهش نفوذ ديگران باشيم. اگر اينگونه فكر كنيم، اصلاً
اصولگرا نيستيم. معناي اصولگرايي آن بود كه شاخص اقدامات ما اين اصول باشد،
نه افكار گروهي و خصوصي ما. بنا بر اين اگر دو نفر از طرف يك گروهي آمدند،
معنايش اين نيست كه فقط منعكس كننده نظرات آنها باشند.
بنده، آيت الله يزدي و ديگر دوستاني كه در اين گروه هستند نيز نميخواهيم خواسته ها و نظرات خود را به ديگران تحميل كنيم.
فرض بر اين است كه اين افراد اگرچه منسوب به گروهي هستند، اما بي طرف هستند.
سوء ظن و عدم اعتماد به يكديگر موجب ضربه خواهد شد
بعضي از دوستان ميگويند در جمع اين هفت نفر، يك نفر هم از گروههاي ديگر
اضافه بشود. بنده فكر ميكنم اين برخورد ناشي از سوءظن است. يعني فكر
ميكنند كه ممكن است ما افكار و نظرات خود را تحميل كنيم. اينكه بگوييم در
داوري يك نفر هم از ما باشد كه خواستههاي ما را نيز بگويد، نشان از عدم
اعتماد به يكديگر دارد و با اين تصور، تا آخر مسأله حل نخواهد شد.
جامعه روحانيت حزب يا حتي صنف نيست
بنده عضو جامعه روحانيت هستم، ليكن هميشه گفتهام ما نميخواهيم مثل يك
حزب، از افراد حزب خودمان نامزد انتخاب كنيم و به مجلس بفرستيم. ما مانند
احزاب به دنبال به دست آوردن قدرت نيستيم. برخي از كساني كه انتخاب
ميكنيم، حتي آنها را در طول دوره چهار ساله نمايندگي، نميبينيم. آنها هم
نظرات ما را در خصوص مسايل مختلف نميپرسند. نمي گويند حال كه ما را انتخاب
كردهايد، نظر شما در اين مسأله چيست؟ (البته اين مسأله به نظر من چندان
خوب هم نيست)
ما حتي مانند يك صنف هم نيستيم. هر صنفي در مسير مصالح و منافع خودش عمل
ميكند، اما ما هيچگاه به دنبال مصالح جامعه روحانيت نبودهايم. فرض ما
اينست كه مصالح نظام را در نظر داشته باشيم. اگر غير از اين باشد، اين
جامعه ديگر جامعه روحانيت يا جامعه مدرسين نيست.
افرادي كه اينجا گردآمده اند، خودشان را نماينده همه افراد بدانند؛ افراد و
گروههايي هم كه اينجا گردآمده اند(چه آن هفت و چه اين هشت)، بايد مصالح و
شاخص ها را طبق همان اصول منشور اصولگرايي كه تدوين شده و اصول قانون
اساسي در نظر بگيرند و در نظر داشته باشند كه در واقع نماينده يك جريان خاص
نيستند و خودشان را نماينده همه افراد بدانند.
آقاي محسن رضايي روزي تشريف آوردند دفتر بنده و گفتند بالاخره من هم
اصولگرا هستم يا نه؟ نكند ميخواهيد من را از اصولگرايي حذف كنيد؟ پس يك
نفر را هم براي ما بگذاريد به عنوان نماينده. به ايشان عرض كردم، بالاخره
دوستان زيادند، افرادي كه در اين انقلاب خدمت كردهاند و هركدام جايگاه خاص
خودشان را دارند. از طرفي افزايش جمعيت در اينگونه امور باعث دشواري تصميم
گيري ميشود و اگر ما بخواهيم اينطور از افراد دعوت كنيم، به حَدِّ يقِف
نخواهيم رسيد. شما نظراتتان را بفرماييد، بنده و اعضاي گروه هشت نفره، بيان
كننده نظرات شما نيز خواهيم بود. ايشان هم قبول كردند و حتي در مصاحبهاي
نيز اين مطلب را عنوان كردند. من از بيان و رفتار ايشان خوشحال شدم و از
اين برخورد تقدير ميكنم. اما از طرفي برخي دوستان ديگر كم لطفي كردند و در
نامهاي كه ارسال كردهاند، آمرانه وارد ميدان شدهاند. مطالبي كه در آن
نامه نوشته شده، خيلي خوب نيست. البته اميدواريم آنان نيز در جلسات ديگر
حاضر بشوند. چرا كه بناي جامعتين اين بود كه ما دعوت كننده و هادي به وحدت
باشيد. محور اين وحدت هم كه مورد پرسش برخي بزرگان قرار گرفته، همان اصولي
است كه همه قبول داريم.
رعايت شئونات اخلاقي در فعاليت سياسي
تذكر ديگر بنده اينست كه ما بايستي در كارهاي سياسي و اجتماعي شئونات
اخلاقي را كاملاً رعايت كنيم و از دايره انصاف بيرون نرويم. طبق فرمايشات
امام و مقام معظم رهبري مواظب باشيم كه مبادا حرفي را به يكديگر و حتي به
گروههايي كه با آنها مخالفيم، نسبت بدهيم كه مخالف شرع و اخلاق باشد.
در برخورد با مخالفين هم بايد با منطق و استدلال نظراتشان را رد كرد. اما
توهين كردن به افراد كار درستي نيست. فرموده اند إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ
أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِين (نهج البلاغه: دارالهجره قم: 323)؛ بناي ما
توهين و تحقير ديگران نيست. بنابراين بايد روشي در پيش بگيريم كه با موازين
شرعي و اخلاقي سازگار باشد.
نسبتهاي ناروا، غيبت، تهمت (كه متاسفانه در مسايل سياسي رواج دارد)،
تحليلهاي نادرست و سوء ظن منشاء بسياري از سخنان بيمبناست و بنده جداً
عرض ميكنم كه اگر انقلاب را به اين امور آلوده بكنيم، صدمه خواهد ديد.
كار خلاف به اسم دين و خدمت به مردم، به انقلاب ضربه ميزند.ما معتقديم
علاوه بر اين عوامل ظاهري و مادي كه همه دنيا قبول دارند، عوامل ديگري هست
كه در حوادث اين عالم و به خصوص براي مؤمنين مؤثر است. ما كه به عنوان دين،
خدا، پيامبر، امام زمان و خدمت به مردم يك حركتي انجام ميدهيم، اگر كار
خلافي در اين ميان انجام شود، ناسپاسي از انقلاب است. وَلَئِن كَفَرْتُمْ
إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ (ابراهيم، 7)
ممكن است خود انقلاب را همين كارها از بين ببرد. بايد دقت داشته باشيم كه حفظ حدود شرع، براي حفظ انقلاب بسيار مهم است.
بقاي انقلاب وابسته به صفا و صميميت است
بقاي اين انقلاب تا امروز وابسته به صفا و صميميت آنهايي بوده كه فداركاري
كردهاند. ما نيز بايد راه آنان را ادامه بدهيم. اميرالمؤمنين
(عليهالسلام) ميفرمايد:
فَلَمَّا رَأَى اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْكَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْر (نهج البلاغه:دارالهجره قم: ص92)
يعني در زمان پيامبر اكرم (صلياللهعليهوآله) چون خداوند صدق و صفاي ما را ديد، از آسمان براي ما نصرت و ياري فرستاد.
آمادگي گروه 8+7 براي پذيرش نظرات و پيشنهادهاي اصولگرايان
ما دست نياز به سوي گروههاي خارج از اين جمع دراز ميكنيم و پذيراي نظرات و
پيشنهادات آنان هستيم. بايد به صورت واقعي نظرات همه گروههاي اصولگرا
مورد توجه قرار گرفته شود و در تصميم سازي ها مشاركت داشته باشند.
رعايت قانون عامل پيشرفت
بايد توجه داشته باشيم كه قوانين و مقررات را سرلوحه فعاليتمان قرار دهيم.
اماممان تأكيد داشتند كه قوانين جمهوري اسلاميكه مورد پذيرش قرار گرفته،
لازم الاجرا است و بايد به آن عمل شود. ناديده گرفتن قوانين و مقرراتي كه
مورد قبول مجلس و تأييد شوراي نگهبان قرار گرفته خلاف نظام اسلامي ماست.
بنده معتقدم توجه به اين مسأله ميتواند در پيشرفت فعاليتهاي ما تأثير
زيادي داشته باشد.
پرهيز از جنجالهاي رسانه اي
توجه داشته باشيد كه مصاحبهها و سخنرانيها نبايد طوري باشد كه دشمنان را
خوشحال كند. در حاضر كه كمي بحث جدايي (كه انشاء الله رفع ميشود) مطرح
شده، ميبينيد كه رسانههاي بيروني و داخلي چقدر جنجال به پا كردهاند كه
اين گروه شركت كرده و آن گروه شركت نكرده است. ممكن است در مواردي مصلحت
نباشد كه ما اظهار نظر كنيم، دشمنان ما سخناني كه ما نگفته ايم را در بوق و
كرنا ميكنند، چه برسد به سخناني كه ميگوييم.
اسلام و نظام منهاي روحانيت خواسته دشمنان است
بنده در روزنامهاي ديدم كه نوشته بود، "جامعه روحانيت چه جايگاه رسمي و
قانوني دارد كه مطالبات مردم را بيان كند؟ " براساس آموزههاي امام، ما
معتقديم كه اصولاً روحانيت بايد مطالبات مردم را بيان كند.
بعضي فكر ميكنند كه جامعه روحانيت بايد محلي در قانون اساسي داشته باشد،
تا يك نهاد رسمي باشد. درحاليكه روحانيت يك نهاد ديني و مردمي بوده و در
نظام ما جايگاه رفيعي دارد. اگر ما در يك نظام اسلامي هستيم و اسلاميت آن
را پذيرفتهايم، بايد بپذيريم كه روحانيت در اين نظام داراي جايگاهي والا
است.
در تمام دنيا نيز نهادهايي وجود دارد كه مورد قبول مردم هستند و كارهاي
بزرگي انجام ميدهند. اينطور نيست كه حتما اين جايگاه بايد در جايي تصويب
شده باشد.
روحانيت به معناي عامش در كشور، نعمتي است كه خداوند به ما عطا كرده و بايد
اين نعمت را حفظ كرد. كنار گذاشتن اين نعمت ظلم به انقلاب است. اسلام
منهاي روحانيت و نظام منهاي روحانيت، خواسته دشمنان اسلام و انقلاب است. ما
بايد روحانيت را حفظ و تقويت كنيم.
بنده خودم را هيچ ميدانم، اما روحانيت را بايد حفظ كنيم. اين نهادي است كه
1400سال روي آن كار شده تا به اينجا رسيده است. اينكه ما اين نهاد و نقش
آن را، آن هم در يك روزنامه رسميدولتي ناديده بگيريم، ظلم است. اينها
مصيبت است كه انسان ميشنود كه ميگويند روحانيت اصلاً چه كاره است؟ اينها
كم لطفي است و باعث سوء استفاده دشمن ميشود.
اينكه برخي بزرگان نميخواهند وارد مسايل جزيي بشوند، به خاطر حفظ شئون
روحانيت است، اما ما طبق نظر حضرت امام در مسايل سياسي در آن حدي كه صلاح
باشد بايد حضور داشته باشيم.
مثالي هم از اتحاد و احترام روحانيت به ذهنم آمد. مرحوم پدرم نقل ميكرد كه
در زمان ناصرالدين شاه در تهران دو روحاني بزرگ، مورد احترام مردم بودند.
يكي حاج ملا علي كني كه نفوذ بيشتري داشت و ديگري حاج ملا صادق كه در
خيابان مولوي ساكن بود. ظاهراً اين دو عالم با هم قدري هم اختلاف مشرب
داشتهاند.
از قضا حاج ملا صادق يكي از درباريها را كه شراب خورده و بد مستي كرده
بود، در وسط خيابان مولوي حد ميزند. اين خبر به ناصرالدين شاه ميرسد.
ميگويد اين شيخ كه بوده و بالاخره دستور ميدهد او را به عراق تبعيد كنند.
ايشان هم حركت ميكند به سمت حضرت عبدالعظيم كه از آنجا برود به سوي عراق.
پدرم ميگفت وقتي خبر به گوش مرحوم حاج ملا علي كني ميرسد، ميگويد به
مردم اعلام كنيد كه ما هم از ايران ميرويم. منزل ايشان در بازار بوده
(اكنون هم سرايي به نام ايشان است) و به محض حركت ايشان، بازار تعطيل
ميشود. خبر به خيابان ها ميرسد، مردم هم حركت ميكنند به سوي حرم حضرت
عبدالعظيم و شهر تعطيل ميشود. ميگويند حتي درباريها و مأمورين هم اسلحه
ها را مياندازند و به دنبال حاجي راه ميافتند. خبر به گوش شاه ميرسد.
شاه به صدراعظم دستور ميدهد كه برويد و حاجي را برگردانيد.
صدراعظم با عجله خود را به حاج ملاعليكني ميرساند و تقاضاي شاه را به
عرض ايشان ميرساند. ايشان ميگويد موضوع اصلي تبعيد حاج ملا صادق است،
هروقت آن آقا برگشت، من هم برميگردم.
صدراعظم مجبور ميشود برود و از حاج ملا صادق عذرخواهي كند، حاج ملا علي
ميگويد، من اينجا ميمانم، شما برويد آقا را از حرم حضرت عبدالعظيم
برگردانيد تا با هم به تهران برگرديم. غرض آنكه علما اينگونه حريم يكديگر
را نگه ميداشتند. ما نيز بايد الان حريم خودمان را حفظ كنيم، وقتي ما
احترام يكديگر را حفظ نميكنيم، ميخواهيد دشمنان، احترام ما را حفظ كنند؟
مبناي انتخاب افراد صلاحيت نه وابستگي
نكته قابل ذكر ديگر توجه به انتخاب افراد براي نمايندگي در مجلس است. ما
بايد به گونهاي انتخاب كنيم كه تمام گروههايي كه در كشور مؤثر هستند از
اصناف مختلف، خانمها، دانشگاهيان و... در مجلس حضور داشته باشند و اگر
بتوانيم تركيبي از همه گروهها داشته باشيم بسيار مناسبتر است.
خلاصه اينكه به جاي اينكه بر مبناي وابستگيها گزينش كنيم، مبناي ما انتخاب اصلح بر اساس اصول و شايستگيها باشد.
پرهيز از اسراف در تبليغات
موضوع ديگر كه بايد نامزدها و گروههاي شركت كننده در انتخابات به آن توجه
كنند، صرفه جويي و پرهيز از اسراف است. در شرايطي كه مردم گرفتاريهاي
اقتصادي دارند، تبليغات پر زرق و برق باعث اثر منفي در ذهن آنان خواهد بود.
اطلاع رساني
نكته ديگر اطلاع رساني صحيح و به موقع است. تصميماتي كه اين كميته 8+7 ميگيرند، حتماً به اطلاع مردم برسد.
تبعيت از رهنمودهاي رهبري در خصوص انتخابات
آخرين نكته كه بسيار اهميت هم دارد، توجه و دقت نسبت به رهنمودهاي
مقاممعظمرهبري در خصوص انتخابات است. توجه داشته باشيم كه حفظ ولايت و
نظام، همچنين متأثر نشدن از مواضع و مواقع قدرت و ثروت كه ايشان فرمودند،
سرلوحه قرار گرفته و بيانات و پيامهاي ايشان هميشه مورد توجه باشد.
اميدوارم كه اين جلسه منشاء خير باشد