کازرون نما: روز سی و یکم شهریور 90 این جا مجتمع آموزش عالی کازرون.
در و دیوارهای دانشگاه با اینکه پر از پارچه نوشته های خیر مقدم بود و
چیزی از آن پیدا نبود اما باز هم زیر این خروار ها پارچه چشم انتظار ورود
سران و مسوولان رده بالای شهرستان بود. (عجب رسم بی جایی است این که برای
هر مسئول باید یک پارچه نوشته جداگانه نصب شود. آخر نمی شود یک پارچه
نوشته بزرگ بنویسند و مثلا بگویند مقدم مدعوین عزیز را گرامی می داریم و
از این افاضات؟! بیماری عجیبی است این چشم و هم چشمی های مدیران در سر
نوشابه باز کردن برای همدیگر!!!)
کم کم مسئولان شهرستان، یکی یکی تشریف آوردند. فرماندار شهرستان، امام
جمعه محترم، فرمانده سپاه، روسای تمام ادارات به همراه هیات های همراهشان.
البته در این جمع جای نماینده شهرستان خالی بود که برای خالی نبودن عریضه
رئیس دفترشان را فرستاده بودند. ( امیدوارم نماینده چون خدمت به مردم را
ارجح تر از تشریفات و خود نمایی می داند نیامده باشد!!)
دیده بوسی مسئولین و گپ و گعده های گروهی و چند نفره به چشم خبرنگاری مثل
من خوب به چشم می آمد. حیاط دانشگاه پر شده بود از ماشین هایی که به عمرش
این همه ماشین را یک جا ندیده بود. مظلوم ترین صحنه ی این شلوغی ها و آمد
و رفت ها ، کَپَری - سنگر بچه های بسیج دانشجویی ــ بود که روی آن نوشته
بودند: « شهید! سنگرت را خالی نخواهیم گذاشت.» . مسئولین حتی نگاهی هم به
این همه زحمت بچه های بسیج نکردند تا برای یک لحظه هم که شده یاد شهدا و
آن روزهای غبار فراموشی گرفته، بیافتند .
نیم ساعتی بعد از حضور همگی، روبان آزمایشگاه فیزیک مدرن، اپتیک و
الکترونیک بریده شد و دکتر خرمایی ریاست محترم دانشگاه توضیحات لازم را به
مسئولان می داد. اما این تنها مقدمه کار بود. روبان ساختمان های دانشکده
فنی و مهندسی دومین روبانی بود که توسط مسئولان بریده شد. دو ساختمان بزرگ
پشت ساختمان قدیمی دانشگاه که شامل:حوزه مدیریت، سالن کنفرانس، سالن همایش
ها، کتابخانه، سایت و تعدادی هم کلاس می شود.
میهمان ها همه در سالن همایش جمع شدند. جلسه با تلاوت قرآن توسط مهدی پور
غفور از دانشجویان دانشگاه شروع شد. سرود جمهوری اسلامی و بعد هم سخنرانی
دکتر خرمایی. دکتر ابتدا اشاره ای به هفته دفاع مقدس داشتند و بعد خیر
مقدم و خوش آمدگویی به میهمانان. ایشان مقدمه ای از تاریخچه دانشگاه را
بیان کرد و بعد اسلاید هایی را به همراه توصیحات برای حضار ارائه دادند،
که پیشرفت این دانشگاه را از تاسیس تاکنون به صورت نموداری و دقیقی بیان
می کرد. جهت رو به بالای تمام نمودارها ، گویای تلاش های بی وقفه و زحمات
مسئولین این دانشگاه و همچنین مرارت ها و ملالت هایی بود که در طول این
چند سال متحمل شده بودند. ارتقاء تربیت دبیر به مرکز آموزش عالی و بعد هم
مجتمع آموزش عالی و اضافه شدن رشته های مختلف به همراه اضافه شدن فضا و
امکانات دانشگاه گوشه ای از زحمات این مدیر زحمت کش از سال86 تاکنون بود.
وضعیت کتابخانه، تعداد اساتید، مقالات علمی و کتاب های تالیف شده و... از
نمودارهایی بود که دکتر خرمایی روی آنها گوشه ای از زحمات خود و همکارانش
را در طول این چند سال بیان کرد. دکتر همچنین مِژده ارتقاء این مجتمع به
دانشگاه سلمان فارسی را با همکاری نماینده شهرستان ، به حضار داد تا از
زحمات نماینده نیز تقدیری کرده باشد.
بعد از دکتر خرمایی، امام جمعه شهرستان سخنرانی کرد. صحبت امام جمعه با
موضوع آغاز جنگ تحمیلی شروع شد و با توضیحاتی در مورد جنگ و دفاع مقدس
ادامه پیدا کرد. حاج آقا خرسند از شهدا گفت و از اینکه جو حاکم بر ادارات
ما جو شهدا گونه نیست گلایه کرد. نماینده ولی فقیه در شهرستان، بر ترویج
حجاب برتر در همه دانشگاه های شهر به خصوص دانشگاه سلمان تاکید کرد. اما
جالب این بود که در این گیر و دار امام جمعه فرصت را غنیمت شمرد و از مدیر
کل پست استان، که تازه به جمع اضافه شده بود، خواست تا مشکل تاخیر در
رسیدن روزنامه ها را به کازرون حل کند. حاج آقا خرسند در پایان، ساخت این
ساختمان ها را حرکتی جهادی عنوان کرد و از تلاش های دکتر خرمایی تجلیل کرد.
سخنران بعدی مراسم فرمانده تیپ تکاور امام سجاد (ع) کازرون بود. چند دقیقه
بیشتر به اذان نمانده بود و همه انتظار داشتند که سخنرانی به احترام نماز
اول وقت تمام شود. سرتیپ دوم محمدحسینی شروع به سخنرانی کرد. دفاع مقدس،
روحیه ی شهدا، اوضاع جهانی، شروع کننده جنگ و ... .
نه خیر!! صدای اذان هم نتوانست سخنرانی را جمع و جور کند!
تا جایی که ما از شهدا می دانیم، آنها هیچ چیز را بر نماز اول وقت ترجیح
نمی دادند. شب عملیات آزاد سازی خرمشهر، درست زمانی که نیروها به سمت
اهداف در حرکت بودند و توقف یا هر کار دیگر می توانست عملیات را در دل
دشمن لو بدهد. محسن وزوایی فرمانده گردان، در حین حرکت نیروها متوجه وقت
اذان صبح می شود و به نیروها دستور می دهد تا نماز را در حالت به دو رو
بخوانند.( چقدر آسان است از شهدا گفتن و چقدر سخت است با شهدا همگام شدن و
شهدا گونه عمل کردن!!! بازهم گلی به گوشه ی جمال بچه های بسیج دانشگاه که
به نشانه اعتراض به این بی تفاوتی مسئولان در مقابل اذان، جلسه را ترک
کردند.)
نیم ساعتی بعد از اذان جلسه تمام شد و ادامه آن به بعد از نماز موکول شد.
تا آقایان نماز را شروع کنند یک ساعتی از نماز اول وقت گذشته بود.
گفته بودم مظلوم ترین صحنه بی تفاوتی حضار به سنگر بود، اما حرفم را پس می
گیرم. براستی مظلوم ترین صحنه صندوق شیشه ای بود که جلوی نمازخانه گذاشته
بودند برای کمک به مردم مظلوم سومالی و بالای آن هم با خطی زیبا نوشته
بودند: هان ای مسلمان! یادت هست پیامبرت فرمود اگر سیر بخوابی و همسایه ات
گرسنه باشد مسلمان نیستی؟!» جالب است که آقایان یکی یکی جمله را می
خواندند و یک نفر هم نخواست مسلمانی اش را ثابت کند. دریغ از یک سکه سیاه!!
بعد از نماز جلسه ی شورای اداری شهرستان ادامه پیدا کرد و میهمانان با شکم
گرسنه و حوصله ی تنگ به فرمایشات مسئولانشان گوش دادند. چیزی که در همه
سخنرانی ها مشترک بود تقدیر و تشکر از ریاست دانشگاه بود. آماده کردن یک
پروژه این چنینی ظرف مدت 3 تا4 ماه تقدیر و تشکر هم داشت.
بالاخره حدود ساعت 3 چشم امیدها باز شد، سخنرانی ها تمام شد و بسته های
فرهنگی بین حضار تقسیم گردید. بسته فرهنگی شامل:قرآن، کتاب خاک های نرم
کوشک و مناجات دکتر چمران به همراه یک خودکار بود. این بسته هم در نوع
خودش جالب بود. حالا چرا قرآن؟مگر می شود مسلمانی این قلم جنس را نداشته
باشد؟ ای کاش جای این کتاب هایی که هرکدام به چاپ های بالا رسیده اند به
ظرفیت های خود شهر و یا نهایتاً استان توجه می شد. نمونه اش همین کتاب
باران و بوران(در حیطه طنز دفاع مقدس کازرون).
تمام مسیر رفت و آمد ها را به دقت نگاه کردم. هر چند متری یک پرچم زده
بودند. مقوا نوشته های جالبی هم از جملات امام خمینی (ره) و امام خامنه ای
نصب شده بود که زیر شان نام بسیج دانشجویی حک شده بود. لابد بنده خداها
فکر می کردند کسی هم اینها را می خواند. دریغ!! شکم گرسنه امان نمی داد تا
کسی جلوی پایش را ببیند چه برسد به اینکه مقوا نوشته بخواند!
ناهار را خود سلف دانشگاه طبخ کرده بود. قبل از حضور حضار، ردیف نوشابه
های پپسی و میرندا روی تمام میزها خودنمایی می کرد. قضیه ی این نوشابه ها
هم کم جالب نیست. اول از یک طرف وزارت بهداشت، به دلیل مضر بودن این
نوشیدنی تهیه آن رابرای دانشجویان و ادارات ممنوع کرده و از طرف دیگر در
تمام میهمانی های این چنینی از غذا هم واجب تر می شود. حال این که چرا
مسوولان آری و دانشجویان نه با خودتان! دوم، موقع شعار مرگ بر اسرائیل که
می شود، آقایان مشت گره کرده بر دهان اسرائیل می زنند ، اما موقع عمل،
محصولات اسرائیل را که طبق فتوای حضرت امام خمینی حرام می باشد استفاده می
کنند. ( شاید هم مسوولان رده بالای ما هنوز هم نمی دانند که پپسی و میرندا
دو شرکت اسرائیلی هستند که از دست نخست وزیر اسرائیل برای خدمت به اقتصاد
این رژیم، جایزه گرفته اند. باز هم گلی به گوشه ی جمال بچه های بسیج
دانشجویی که به این عمل اعتراض کردند. ) فاصله هاست بین زبان تا عمل!!
چیز دیگری که در حاشیه این مراسم جالب بود این که موقع ناهار یک بسته
پذیرایی جداگانه شامل: موز، آبمیوه و کیک پخش شد. نمی دانم کسی که ناهار
با پپسی و سالاد فصل می خورد کیک و آبمیوه را چگونه طناول می کند؟ !
یک ساعت بعد انباری از نوشابه های خالی، سالاد های نیم خورده و ظروف یکبار مصرف هویدا شد.
حیاط دانشگاه ، زیر انبار پارچه نوشته ها سرک می کشد و خداحافظی مسئولان
شهرش را نگاه می کند و افسوس می خورد که چرا نمی تواند بر این پارچه نوشته
ها سلطه یابد.
ضمن تقدير از گزارش خوبتان كاش آدرس اين دانشگاه و چند عكس هم ضميمه مي شد.
مي گم كاش به اين بنده خدا كه گزارش خوبي با روش خبرنگاري انتقادي نوشته يك چندتا فحش مي دادي ها!!