علی بحرانی: در صفحه 7 شماره 173 هفته نامه شهرسبز،يادداشتي توسط دوست عزيز عليرضا جاشويي با عنوان "ياد دادند به ما نخل كمر تا نكنيم..." [براي خواندن مطلب كليك كنيد] به چاپ رسيد كه بخش نخست و اعظم آن يادداشت به روند توسعه ژاپن طي سالهاي پساز جنگ جهاني دوم پرداخته و در بخش پاياني مطلب با مختصر اشارهاي، به رد الگوي توسعه ژاپن اسلامي پرداخته و در مقابل براي جايگزين آن مخاطبان را به الگوي جمهوري اسلامي [الگوي اسلامي – ايراني پيشرفت] ارجاء داده است و نهايتا ظرفيتهايي را براي دست يابي به اهداف سال حمايت از توليد، كار و سرمايه ايراني يادآور شده است. اين قلم به دنبال پاسخگويي به نگارنده عزيز آن يادداشت نيست؛ چراكه ايشان تنها به بازگويي و يادآوري برخي شعارهاي مطرح شده و نسخههاي پيچيده شده جهت پيشرفت كشور پرداخته. اما به نظر ميرسد كه نكات مطرح شده در يادداشت ايشان به تبيين و واكاوي بيشتري احتياج داشته باشد.
بخش اول مطالب آن يادداشت در خصوص عزم و ارادهاي ژاپنيها در بازسازي و توسعه كشورشان، بجز جنبه حفظ فرهنگشان را ميتوان پذيرفت و از اين رو انتقادات شديدي بر روند پيشرفت و توسعه كشورمان كه سالهايي نه چندان دور در موقعيتهاي بالاتر از سطح توسعه يافتگي نسبت به همين ژاپنيها قرار داشته، وارد مي دانم. مقايسهاي بين عكسهاي زير كه مربوط به شهر هيروشيماي ويران در روزهاي بعداز بمباران اتمي است با تصوير امروز همان شهر نشان ميدهد كه در كمتر از 70 سال ژاپن نه تنها در پوسته ظاهري بلكه در زيرساختهاي اجتماعي و اقتصادي و سياسي نيز به پيشرفتهاي لازم و قابل قبولي دست يافته است. اما به لحاظ فرهنگي، آن حس ناسيوناليستي كه در يادداشت مورد بحث برروي آن تاكيد شده، لااقل به آن پررنگي نتوانسته است بهانهاي براي حفظ سنتهاي ژاپن باشد و ژاپن امروز بيشتر شمايل و فرهنگي غربي دارد. كما اينكه چهره شهرها و رفتارها و پوششهاي امروز ژاپنيها مثل منازل، مغازهها و لباس و شيوه آموزش و … آنها كاملا غربي است. البته منكر حفظ برخي رسومات و سنتهاي قبلي آنها نيز نميتوان شد.
اما محل بحث در اين يادداشت بخش پاياني مطلب ياد شده است، آنجا كه الگوي ژاپن اسلامي را در مقابل الگوي جمهوري اسلامي، الگويي بي ارزش ميداند. البته ماهم به دنبال اثبات و ترويج آن الگو نيستيم؛ اما سئوال اين است كه الگوي جمهوري اسلامي يا همان الگوي اسلامي – ايراني پيشرفت چيست؟ كه آن را در مقابل و در كفته ديگر ترازوي سنجش قراردهيم. مقام معظم رهبري در آذرماه 1389 در جلسهاي با كارشناسان و نخبگان اقتصادي بر موضوع تدوين الگوي اسلامي – ايراني پيشرفت اشاره داشتند و رسما از نخبگان جامعه خواستند كه اين الگو تدوين شود. هدف آن نيز تحقق عدالت فراگير اجتماعي، سياسي و اقتصادي است. عدالتي كه خود را در جلوه و چهره عزت، استقلال، اقتدار اسلامي، رفاه اسلامي و نيز حداكثر بهرهبرداري از ظرفيتها و فرصتهاي جامعه و زندگي مادي و معنوي نشان دهد. كه ميتوان ابعاد شش گانه اقتصادي – اجتماعي – سياسي – فرهنگ اسلامي – الگوي زندگي كامل مبتني بر اصول اسلامي و زيست محيطي را در قالب آن مد نظر قرار داد.
بر همين اساس آنچه مسلم است، در حال حاضر ما هيچگونه الگوي بومي مدون و مصوبي براي پيشرفت در اختيار نداريم و همچنان منتظريم تا اين الگو از سوي نخبگان جامعه تدوين گردد و اين شعار به واقعيت مبدل شود. اما بد نيست نگاهي هم به ابعاد منفك شده اين تئوري بياندازيم و مقايسه كنيم كه تا چه اندازه با ژاپن اسلامي و يا غير اسلامي فاصله داريم. پيشرفت معني واژه progress و توسعه معني واژه development است و اين دو كلمه كاملا به لحاظ معنايي با هم متفاوت ميباشند. توسعه بيشتر بر مبناي شاخصهاي رشد اقتصادي و صنعتي سنجيده ميشود و لزوما رفاه و عدالت را به همراه ندارد. نكتهاي كه در الگوهاي توسعه غربي از سوي منتقدين آن و از جمله ما مورد مذمت قرار ميگيرد. اما پيشرفت، گذار از وضع موجود به وضع مطلوب است. وضعيتي كه همه ابعاد را در بر بگيرد و همه افراد و طبقات جامعه عادلانه از آن بهرهمند شوند. البته به اعتقاد نگارنده معني آن اين نيست كه همه محكوم به هم سطح و هم تراز بودن ميباشند و طبقات اجتماعي وجود نخواهد داشت. بلكه بدان معناست كه فرصت بروز استعدادها و ارتقاء و رشد اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي براي تمامي افراد جامعه به يك نسبت مهياست و آنگاه هركسي به نسبت تلاش و كوشش و بهرهگيري از تواناييها و خلاقيتها و استعدادهاي خود به جايگاه شايسته و لايقش دست مييابد.
نگاهي به كشورهاي توسعه يافته غربي نشان ميدهد كه پس از انقلاب صنعتي و پايان دوران سياه قرون وسطي در اروپا، قطار رشد و پيشرفت آن قاره با موشك علوم بيشتر توليد شده در مشرق زمين (كه اين علوم اكثرا علوم تجربي بودند و علوم فني در انقلاب صنعتي در اروپا بيشتر بروز و ظهور يافت) و عليالخصوص علوم دانشمندان جهان اسلام به حركت درآمد و وقتي اين قطار بر دور حركت افتاد، اين موشك محرك از بدنه اصلي جدا گرديد و اين شد كه امروزه ما معتقد به فقر معنويت و گاه انسانيت در الگوي توسعه غربي هستيم. از سوي ديگر كشورهاي توسعه يافته و يا كمتر توسعه يافته (جهان اول و دوم) در مشرق زمين مانند ژاپن، كره جنوبي، مالزي و سنگاپور همان الگوي غربي را با پيوند دادن برخي ابعاد جدا شده از جمله معنويت و انسانيت (به سبك و اعتقاد خودشان) بدان، به توسعه و پيشرفت موفقتري نسبت به اروپا و آمريكا دست يافتند و در حقيقت جنبه اجتماعي و فرهنگي و زندگي كامل مبتني بر اصول انساني و زيست محيطي به ابعاد اقتصادي و سياسي و اجتماعي نصفه و نيمه غربي اضافه نمودند كه همان الگوي شرق آسياست. حال ما ميخواهيم ابعاد فرهنگي و تكامل زندگي فردي و اجتماعي را اسلامي شده (به جاي سكولاريزه شده يا بودائيسم شده يا لائيكسم شده و … ) در اين الگو بگنجانيم تا همان الگوي اسلامي – ايراني پيشرفت به دست آيد. خوب اين هيچگونه اشكالي از نظر نگارنده ندارد و تنها بحث آن است كه تئوريزه كردن اين مساله كار چندان سختي نيست كه بخواهيم سالها خود را درگير آن سازيم؛ چراكه دقيقا تفاوت و فاصله ما با ژاپن همين بازه زماني تبديل نمودن يك شعار به عمل است و صد البته بازي با الفاظ و دورباطل زدن بر سر پيدا كردن يك نام يا يك عنوان دردي را دوا نخواهد كرد. 33 سال سخن راندن بر سر اينكه ما ميخواهيم الگوي اسلامي و ضد غربي توسعه و پيشرفت داشته باشيم، فرصتهاي طلايي بود كه به هدر رفت. اين شعارها در خلال انقلاب گفته شد و به قول مقام معظم رهبري خود انقلاب اسلامي شروع پيشرفت بود و ما اكنون بايستي حداقل از پايان جنگ تا كنون جهشهاي پيشرفت خود را انجام داده باشيم كه متاسفانه به جاي آن، تنها در شعارها و بر سر شعارها مكث كرديم. البته توسعه در طي سالهاي پس از جنگ تا به امروز همواره در عرصههاي مختلف كشور ديده شده اما خروجي آن هيچگاه منجر به اهداف پيشرفت يعني رفاه و آسايش مردم و گسترش عدالت و رشد معنويت در مردم – حداقل آن اندازه كه انتظار ميرفت – نشد.
پيشرفت و توسعه بسترهايي لازم دارد كه تا مادامي كه بدانها توجهي نگردد، هيچگاه محقق نخواهد شد. جداي از شعارها، پيش شرط توسعه و پيشرفت، ترقي است و اساس ترقي برنامهريزي و نظارت است. متاسفانه نگرشهاي فلهاي طي حداقل يك قرن اخير كه ساختارهاي سياسي و اجتماعي ايران تا حدودي مدونتر از قبل بوده، منجر به عادت سليقه گرايي در مديريتهاي كشور از سطوح كلان تا ميانه و به تبع آن در سطوح خُرد گرديده است. بر همين منوال بارها ديده شده كه حياتيترين سياستهاي كشور كه به دليل كلان بودن و مادر بودن آن، لازمهاش ثبات در اجراست، به راحتي و تنها با تغيير يك وزير، كاملا سليقهاي زير و رو ميگردد (همانند نظام آموزشي كشور) چيزي كه هيچگاه در ژاپن ديده نميشود؛ و يا سياست زدگيها و همان فقدان برنامه كلان كه كاناليزه كننده تحركات ساير حوزههاست، منتج به انتخاب مديري غير متخصص و بحث برانگيز براي مثلا سازمان تامين اجتماعيش ميشود كه به دليل نوع تخصص و سوابق كاري و مديريتي و حتي حواشي مهمي چون اتهامات قضايي وي، ناگهان آرامش كشور را به هم ريخته و تا مرز رويارويي دو قوه مهم مملكت پيش ميرود. مسالهاي كه هرگز در كشوري مانند ژاپن ديده نميشود و مسلما تخصصگرايي و عقلگرايي كه منافاتي با الگوي اسلامي – ايراني پيشرفت ندارد هم آن را بر نخواهد تابيد. و باز اينكه با وجود 33 سال تاكيد بر جنبههاي معنوي و اخلاقيات در پرورش و تربيت نيروهاي موثر كشور و باوجود فيلترهاي قوي گزينشي در انتخاب مديران و دولتمردان، بدانجايي برسيم كه فسادهاي مالي همانند همين فساد 3000 ميلياردي به دليل فقدان نظارتها و تخصصها و شايسته سالاريها در كشورمان توسط افرادي اتفاق بيفتد كه اگر پيشاني پينه بسته از كسرت سجده نداشته باشند، حداقل صداي تكبيرةالحرامشان از صف اول نماز تا صف آخر ميرسد.
البته در باب پيشرفت و توسعه حرف و سخن بسيار است كه به لحاظ كوتاهي كلام، بخش ديگري از آن را به بعد موكول خواهيم كرد؛ اما از عمل گرايي و تحقق و تبديل شعارها به عمل نبايستي غافل شد. كاري كه ژاپنيهاي غير مسلمان درآن پيش قدم شدند و به ازاي هر يك شعار دو و يا شايد بيشتر كار و عمل انجام دادند و اين شد كه شعارهاي كار، قناعت، اتحاد، تعاون، مشورت، نظافت، خدمت به خلق الله، كمك به هم نوع، كرامت و شرافت و… را ما مسلمانان داديم و عملش را ژاپنيها كردند و بهرهاش را نيز بردند.
توضیحات:
عكسها به ترتيب ۱ - هيروشيما پس از بمباران اتمي توسط ارتش آمريكا ۲ - هيروشيما سال ۲۰۱۲ و ۳ - خرمشهر ۲۸ سال پس از آزادي
* منبع عكسها: اينترنت