«نبايد گفت سلمان فارسى از فارس يا از ايران است، بايد گفت فارس و ايران از سلمان فارسى است. مقام ايمان، مقام معرفت، مقام مجاهدت در راه خدا، پيگيرى براى رسيدن به سرچشمهى زلال حقيقت، آن چنان يك انسانى را بالا مي برد كه پيغمبر بفرمايد: «سلمان منّا اهل البيت». او را جزو اهل بيت به حساب بياورد؛ و شخصيت هائى مثل جناب ابوذر و عمار و مقداد و ديگر صحابىها در مقام تقويم و مقايسه در رتبههاى بعد از سلمان قرار بگيرند؛ اين براى ما درس است، اين براى جوان ايرانى الگوست؛ يعنى حقيقت را جستن، جستجو كردن، يافتن و بر آن پاى فشردن. اين آن چيزى است كه سلمان را سلمان مي كند؛»
متنی را که مطالعه فرمودید گوشه ای از سخنرانی مقام معظّم رهبری در بین مردم شهرستان
کازرون در اردیبهشت ماه 1387 است. غرض از بازخوانی این قسمت از سخنرانی حضرت آقا
به دو دلیل بر می گردد. دلیل نخست به مناسبت برپایی پیش همایش سلمان فارسی است که
چند روز قبل در کازرون اجرا شد. مراسمی که هدف از برگزاری آن مشخص شدن نکات قوت و
ضعف چنین همایشی، قبل از برگزاری همایش اصلی آن است. بنابراین انعکاس این نکات بر
عهده رسانه ها می باشد ، تا با بررسی مشکلات احتمالی، دست اندرکاران را برای
برگزاری هر چه با شکوه تر همایش اصلی یاری رسانند.
دومین دلیل، پرداختن به مسئله الگوپذیری از جناب سلمان است
که مقام معظّم رهبری در سخنرانی خود بدان اشاره فرمودند. به طور کلی مسئله الگوپذیری
مسئله ای فطری است که ریشه درکمال جویی و کمال گرایی انسان دارد. الگوپذیری مبتنی یادگیری
و تقلید است . تقلید از گذرگاه ارتباط صورت می گیرد . بدون وجود ارتباط و سپس تقلید،
پذیرش الگو ایجاد نمی گردد . بر این اساس عنصر ارتباط نقش تعیین کننده در این فرایند
دارد. در زمان کنونی شیوه های ارتباط به گونه ای متنوع شده است که نمی توان تأثیرات
همه این ارتباطات را آگاهانه بررسی کرد و بخشی از این ارتباط ناخودآگاه بر انسان
تأثیر می گذارد.
با ورود تکنولوژی های جدید به زندگی بشر و استفاده از
تکنولوژی ها در عرصه ارتباطات فصل جدیدی در این عرصه گشوده شد که نشان از تأثیرگذاری
فراوان تکنولوژی دارد. با ظهور سینما ، رادیو و تلویزیون که جزو وسایل و ابزارهای ارتباط جمعی در جهان معاصر می باشند، اولین و
مهم ترین تاثیر را در یادگیری و سپس الگو پذیری انسان دارند. با توجه به این دیدگاه
در سال 1955 آیزنهاور رییس جمهور وقت امریکا اعلام کرد: بزرگ ترین جنگی که در پیش
رو داریم، جنگی است که برای تسخیر ذهن انسان ها صورت خواهد گرفت. بنابراین پشت
صحنه نقش وسایل ارتباط جمعی نوعی الگوسازی جهت دار با منافع سیاستگذار رسانه می
باشد.
با توجه به صحبت های مطرح شده، امروزه رسانه ها طراح اصلی
الگو برای همه سنین می باشند. اگر در گذشته روند فرهنگ پذیری مدت زمان طولانی را
سپری می کرد تا صورت می پذیرفت، امروز با وجود رسانه ها این روند به حداکثر سرعت
خود رسیده است.
با این تفاسیر در اینجا وظایفی برای دو گروه مخاطبان رسانه
و رسانه رقم می خورد. وظیفه ای که بر عهده مخاطبان قرار دارد این است که در بازار
شلوغ فرهنگی که از طریق رسانه ها عرضه می شود، قیمت و ارزش خود را نازل ندانند و
مصرف کننده تام و کمال تمام محصولات رسانه ها نباشند. به عبارت دیگر در برخورد با
الگوهای جدیدی که از سمت رسانه ها معرفی می شود، منفعلانه برخورد نشود بلکه با گزینش
الگوهای مطرح شده در رسانه ها به عنوان یک مخاطب فعال و هوشمند حضوری تأثیر گذار
در این عرصه داشته باشند. چگونه ممکن است، پدر و مادری برای تهیه خوراک و پوشاک
خود و فرزندان خود حق انتخاب برای خود قائل شود و هر غذا و لباسی را انتخاب نکند
ولی برای خوراک فرهنگی هیچ گونه گزینشی را انجام ندهد؟!
برای انجام گزینش و انتخاب صحیح نیاز به معیارها و الگوها می
باشد. در این جاست که وظیفه رسانه ها نمایان می شود. رسانه ها و در رأس آن صدا و سیما
به دلیل خصلت تأثیرگذار خود باید به پالایش برنامه های خود پرداخته و با توجه به این
معیارها اقدام به برنامه سازی کنند. با توجه به شرایط امروز جامعه ما و جنگ تمام عیار
رسانه ای که وجود دارد دست یافتن به الگویی فرهنگی اگرچه پر زحمت است ولی غیرممکن
نیست. البته شاید برخی عرصه فرهنگ را جایی برای تهاجم ندانند و همه ارتباطات فرهنگ
را از نوع تعامل بدانند ولی واقعیت به شکل دیگری هویداست و به همین دلیل تصمیم گیری
در عرصه فرهنگ را بیش از پیش سخت تر می کند. در فضای فرهنگی ایران نکته ابتدایی که
باید مدنظر داشت این است که، به طور کلی جامعه ایران از دیرباز و حتی قبل از ورود
اسلام به ایران یک جامعه دینی بوده است، پس معیارها و الگوهای تعیین گزینش خوراک
فرهنگی جامعه را باید در این بخش از حیات فرهنگی جامعه جست و جو کرد. همچنین با
توجه به رویکرد الگوی پیشرفت و عدالت که از طرف مقام معظم رهبری تعیین شده است این
الگو باید الگویی بومی بوده و عنصر ایرانی- اسلامی در آن مشهود باشد. در اینجا
پرداختن به شخصیت هایی چون حضرت سلمان فارسی کار را برای برنامه ریزان فرهنگی آسان
نموده و دستیابی به الگو را آسان می نماید. بنابراین برگزاری همایش هایی نظیر
سلمان فارسی را تنها نباید در زمان چند ساعته ی خودِ همایش، خلاصه کرد، بلکه غنای
علمی این همایش ها می تواند خوراک غنی فرهنگی، برای برنامه ریزان فرهنگی کشور باشد.
مطلب قبلی شما را هم"قوم متفکر" خواندم و بسیار استفاده کردم
انشالله که به این روند ادامه دهید.