آزاده مرادی: انسان در طول تاریخ به اشکال گوناگون امواتش را دفن کرده است. شکلهایی از تدفین وجود دارد که با هنجارهای فرهنگ ایرانی و اسلامی ما ناهمخوان است. با این حال نباید فراموش کرد که ملتهایی هم هستند که فرهنگ تدفین ما را نمیپسندند.در این میان اما مرگ بیپرواترین و صریحترین سویهی زندگی و یک واقعیتِ مسلم است. به این جهت یکی از مشکلات انسانها همواره این بوده است که مردگان خود را چگونه و کجا دفن کنند.
تدفين
در ايران باستان از دير باز به گونه هاي مختلف بوده است. ساده ترين نوع تدفين در
ايران، تدفين گودالي است. يعني به طور بسيار ابتدايي گودالي كنده و با توجه به
فضاي گودال، جسد را به حالت جنيني در درون
آن قرار مي دادند. اين نوع تدفين مربوط به دوران آغاز نوسنگي (۶۰۰۰ سال پيش از ميلاد) است. با
كامل شدن استقرار و ساخت اولين روستاها در ايران، تدفين نيز با معماري و ضرورت هاي
آن هماهنگ شد و با مصالح خشتي و گلي، تدفين هايي را ترتيب دادند. در برخي مناطق
نيز همواره در يكي از گوشه هاي اتاق، فضايي را براي نگهداري استخوان هاي مردگان در
نظر مي گرفته اند. اين استخوانها به صورت تدفين ثانويه يعني تدفيني كه جسد قبلاً
در محوطه ديگري از گوشت و بافت ماهيچه ها پاك شده و فقط اسكلت باقي مي ماند ، صورت
مي گرفته است. از دوره آغاز شهرنشيني به بعد به خصوص در دوران تاريخي ايران پيش از
اسلام، اولين قبرستان به صورت منظم به چشم مي خورد كه نشانگر وجود سازمانهاي
اجتماعي در امر تدفين است. در دوره
هخامنشي نیز به طور کلی در تدفین شاهان به دو نوع تدفين به صورت گور دخمههاي که
در دل کوه کندهشدهاند و مقابر سنگی ساخته شده در فضای باز بر ميخوريم. برخي از
تدفين ها نيز به صورت تابوتي است و اين تابوت ها سفالي (به شكل قايق یا وان حمام )
بوده و يا تدفین در خمره های بزرگ سفالی صورت می گرفته كه اين سنت بيشتر در دوره
پارت مرسوم بوده است. با بررسی تابوتهای سفالی پارت و پیشینه تابوتهای سفالی در
ایران به این نکته می توان پی برد که تدفین تابوتی در دوران پارت( تابوتهاي وانی)
ادامه سنتهای پیشین و به خصوص دوره ایلام است.
در
دوره ساسانیان با رسمي شدن آيين زرتشت به عنوان دين رسمي ايران، برخلاف دوران
ديگر، تدفین به روش آیین زرتشتی به صورت یک آیین محترم شمرده میشد از این رو گورستانهای زرتشتی را
اغلب به شکل مجموعه ای از استودانها می بینیم و تاکنون هم بنای آرامگاه معتبری را
که بر گور شاهان ساسانی ساخته شده باشد سراغ نداریم.
آداب
مربوط به تدفين اموات در آيين زرتشتي پيوندي آشكار با اسطوره دارد. بايد توجه داشت
كه در دين زرتشت مرگ كار اهريمن و به مفهوم پيروزي وي بر آفرينش نيك است و به اين
دليل جسد جاي « ديوان» است. در اين مسير هر چه روان فرد درگذشته نيكو كارتر بوده
پيروزي اهريمن بر وي دشوارتر و به نيروي اهريمني بيشتري براي رسوخ كردن به جسد
مرده نياز بوده است و به همين دليل جسد فرد نيكو كار منشاء بزرگتري براي آلودگي
است ، تا كالبد مرد بد كاري كه دست يافتن به مرگ او آسانتر است.
بسياري
از آداب مربوط به مردگان با تطهير از آلودگي ، پيوند دارد. از آنجا كه تن مرده
منشاء آلودگي است ، تدفين او در خاك روا نيست چرا كه زمين را كه عنصري مقدس نزد
زرتشتيان است را آلوده ميساخته و سوزانيدن جسد نيز جايز نيست ، زيرا آتش را آلوده
ميكرده است اين ايده و عقيده و احترام زرتشتيان به اين عناصر باعث تدفين اموات در
برج هاي خاموشي ( دخمه )و استودانهاي سنگي شده است.
زرتشتیان
در گذشته ، دور از آبادی ، شهر و مكان مسكونی بر روی كوههای نه چندان مرتفع فضایی
را با رعایت آداب و رسوم مخصوص دینی در نظر گرفته و شالوده ریزی می کردند و حصاری
به دور آن بالا می بردند. این حصار ، دیوار مدور ضخیمی به شكل برج است كه از
مصالحی نسبتا محكم و با دوام ساخته شده و به وسیله پلكانی ازسطح زمین هموار به درب
دخمه ها متصل می شود.
این
دخمه ها دارای چندين اتاق و احتمالا 2 طبقه و يکی از اين اتاقها ، ويژه آتش سوزها
و فاصله دخمه از اتاق آتش سوزها حدود 150 تا 200 متر بوده است. کار آتش سوزها که
معمولا 2 نفر بودند عبارت از اين بود که از روزی که تن در گذشته را بهداخل دخمه
مي سپردند شبها تا 3 شب در آن اتاق که يک پنجره مستقيما رو به دخمه داشت از سر شب
تا بامداد آتش بسوزانند.
اين
آيين از آنجا سرچشمه ميگيرد که چون بنا بر باور زرتشتيان روان فرد در گذشته تا 3
شبانه روز در اطراف و بالای سر كالبد فرد
در گذشته در پرواز است تا پس از شب سوم به آسمان پرواز کند در مدت اين 3 شب آتش
روشن ميكنند تا روح پس از مرگ از تاريکی و تنهايي نترسد.
سطح
داخلی دخمه به صورت پهنه ی گردی است كه تمام آن با تخته سنگهای بزرگ مفروش شده و
به طور كلی به چهار قسمت تقسیم بندی می شود. نوار دایره ی انتهایی متصل به دیوار
پیرامون دخمه مخصوص مردها و نوار دایره ی میانی بعد از قسمت مردها مخصوص زنها
ونوار دایره ی داخلی بعد از زنها نيز مخصوص كودكان است.
در
مركز دایره ، چاه استودان يا استخوان دان است
كه با سنگ مفروش شده است . وقتی اجساد به وسیله ی مرغان لاشه خور از گوشت و
پوست تهی و تحت تاثیر آفتاب كاملا خشك می شد ، استخوانها را در آن چاه می ریختند
تا تبدیل به خاك شود و اینجا بود كه توانگر و درویش به هنگام مرگ در ته این چاه
یكسان می شدند.
طرح
و نقشه این دخمه ها كلا یكسان
و در و دیوار و سطح دخمه مشخصات و اندازه های معینی ندارند بلكه بر حسب
نیاز و جمعیت شهرها و روستاهای زرتشتی نشین بنا می شدند .
گيرشمن
در کتاب ايران از آغاز تا اسلام به اين نکته اشاره مي کند که پيشينيان مرده را نمي
بايست به خاک بسپارند يا بسوزانند و يا در آب غرق کنند زيرا بيم داشتند که بدين
وسيله سه عنصر مقدس زمين، آتش و آب را
آلوده سازند پس مي توان عنوان کرد که عرضه تن مردگان به پرندگان در دخمه از زمانهای
خيلی دور شايد از زمان مادها در سرزمين ايران رايج شده است و هدف پاکيزه ماندن
خاک، آتش و آب بوده است.
مسلما
هر روش تدفینی مزایا ومضراتی دارد ، بنا به عقیده ی آن دسته از زرتشتیان كه به
گذاردن جسد در دخمه اعتقاد دارند ، این كار مزایای بسیار دارد كه تدفین و خاكسپاری
ندارد. اولا، فرقی بین دارا ونادار وشاه وگدا نیست. ثانیا، جسد بی جان مردگان به
جای اینكه در زیر خاك پوسیده و طعمه ی كرمها ، موشها وانگلها شود ، در مقابل آفتاب
خشك شده و توسط پرندگان و لاشخورها خورده می شوند . حتی دیده شده كه بسیاری از
مردگانی را كه در قدیم در دخمه می گذارده اند ، روز های بعد زنده شده و به میان
جماعت بازگردانیده می شدند . شاید به آن
دلیل كه فرد در اثر ایست قلبی یا كاهش سطح هشیاری كاملا از دست رفته تلقی می شده و
حال آنكه با تحریك لاشخوران و پرندگان به مانند یك شوك ، هشیاری خود را باز یافته
است.
تا
نزديك شصت سال پيش زرتشتيان ايران در شهرهای کرمان، يزد، تهران و ديگر شهرهای
زرتشتي نشين برای از بين بردن تن در گذشتگان خود از دخمه يا برج خاموشان استفاده
می کردند که برخی از اين دخمه ها قديمی و کهنه ميباشد و برخی ديگرجديدتر می
باشند. پس از آن در تهران از ميانه دهه 1310 و در کرمان پس از دهه 1320 ودر يزد پس
از دهه 1340 دخمه ها تبديل به آرامگاهها شدند.
نوع
دیگر تدفین در دوره ساسانی استفاده از استودانهای سنگی است. استودان ( استخواندان)
جایگاهی است برای انباشتن استخوان اموات وهمانگونه که از نام آن پیداست (استو) به
معنای استخوان و( دان) به معنای جایگاه است این نوع سازه در حیطه دین زردتشت
کاربرد دارد .این استودانها بیشتر درقله کوههای کم ارتفاع و یا تپه ماهورها ساخته
میشده تا محلی امن و دور از مناطق مسكوني باشد. اين استودانها در دوره ساساني براي
تدفين مردگان مورد استفاده قرار مي گرفته بدين صورت كه اجساد را ابتدا در بلندي
هاي كوه و صخره ها قرار مي دادند و بعد از مدتي كه فقط استخوان هاي آن باقي مي
ماند آن استخوان ها را در داخل استودانها و تابوت هاي سنگي قرار مي دادند ، از اين
رو اين قبور را استودان مي ناميدند. استودان ها دارای شکل خاصی نیستند و ممکن است
حتی شکل هندسی دقیقی نداشته باشند برخی از آن ها دایره ای شکل برخی ذوزنقه ای شکل
و برخی چهار گوش و مستطیل شکل هستند.
شهرستان
كازرون یکی از بخش های استان پهناور فارس و به لحاظ موقعیت جغرافیایی در غرب آن
واقع گردیده است. اين شهرستان در گذشته از اهمیت خاصی در دوره ساساني برخوردار
بوده است و منطقه اي زردشتي نشين بوده كه تا 5 قرن پس از اسلام نيز بر دين خود
پايدار مانده بودند .
این
شهرستان دارای آثار باستانی و جاذبه های گردشگری بسیاری است که همگی از اهمیت این
شهر در طول تاریخ سخن می گویند.از جمله این آثارشهر تاریخی بیشاپور است كه در
فاصله 23 کیلومتری غرب کازرون و در حاشیه رودخانه باستانی بیشاپور با وسعتی نزدیک
به 200 هکتار به دستور شاپور اول ساسانی ساخته شده است گستردگي آثار مربوط به دوره
ساساني نشانگر اهميت اين منطقه دراين دوره است .درمحدوده اين شهر تاريخي علاوه بر
بناهاي باستاني و نقوش برجسته هاي ساساني چندين استودان سنگي وجود دارد كه تعدادی
از آنها بر روي كوه مشرف بر شهر بيشاپور در مجاور قلعه دختر وبرخی از آن نیز بر
روي كوهي واقع در كنار روستاي عمويي در 500 متري اين شهرتاریخی قرار دارد.علاوه بر
این استودانها در قسمت شمالی شهر کازرون نیز تعداد 8 استودان سنگی ( گور سنگی ) بر روی صخره کوه .... نیز به چشم
می خورد که مستطیل شکل و دارای ابعاد و اندازه های گوناگون می باشند و در کنار
آنها بقایای سفالینه های شکسته به وفور دیده می شود.
استودان
هاي اين منطقه مستطیل شکل و دارای کف سنگی و دیوار های سنگی کوتاه و گاه کمی بلند
هستند وهیچکدام سقف ندارند . در كناراين استودانها بقاياي خرده سفال و زيور آلاتي از جنس شيشه و مهره هاي رنگي نيز
ديده شده كه این امر یکی از عادات زردتشتیان باستان و اعتقاد به حیات پس از مرگ
و قرار دادن اشیائ شخص مرده در کنار جسد
وی را نشان میدهد.وجود اين استودانها، نقوش برجسته ها و مجسمه شاپور اول ساساني
واقع در غاري در اين منطقه حاكي از اهميت
و قداست اين كوهها در دوره ساساني است.