|
1. مهمترین وجه مشخصه انقلاب اسلامی ایران فرهنگی بودن آن است. امام خمینی(ره) بیشترین تاکید را بر مسایل فرهنگی داشتند. اصلاح امور فرهنگی دغدغه اصلی رهبر انقلاب بود. در طول 33 سال گذشته نیز بر فرهنگ و مسایل فرهنگی تاکید فراوانی شده است. ایجاد و توسعه سازمانهای متعدد فرهنگی برای دستیابی به فرهنگ مطلوب انقلاب بود. امری که هرگز محقق نشده است و با گذشت زمان دسترسی به آن دشوارتر به نظر میرسد.
2. هنوز تعریف واحد و مشخصی از فرهنگ،
فعالیتها و چارچوبهای فرهنگی نداریم. سازمانهای مختلف تعریفهای خود را دارند و
بر اساس همان تعریفها فعالیتهای خود را به سامان میرسانند. با تغییر دولتها رویکرد
فرهنگی آنها تغییر میکنند و هیچگاه روند مستمر و ادامهداری نداشتهایم. گاه رویکرد
فرهنگی یک دولت صد و هشتاد درجه با رویکرد فرهنگی دولت دیگر تفاوت دارد.
3. بودجه قابل توجهی صرف امور فرهنگی در
کشور میشود. دهها سازمان فرهنگی با عناوین رنگارنگ وجود دارند که از بودجه عمومی
ارتزاق میکنند. این سازمانها بیشتر به اجتهاد خود عمل میکنند و جایگاه مشخصی در
ساختار فرهنگی ندارند. پاسخگوی بودجه و عملکرد خود نیز نیستند.
4. سازمانهای فرهنگی گاه حیاط خلوت افراد
و گروههای سیاسی و اقتصادی است. به فرهنگ به عنوان موضوعی مهم و تخصصی نگاه نمیشود.
عزل و نصبها در حوزه فرهنگ از قاعده و قانونی پیروی نمیکند.
این گزارهها و گزارههای نانوشته دیگر پیرامون فرهنگ و فعالیتهای
فرهنگی در کشور ما وجود دارد و همینها دلایل محکمهپسندی است برای این که عملکرد سازمانهای
متولی فرهنگ در کشور ما نه تنها قابل دفاع نیستند بلکه باید به نقد کشیده شوند. نقد
عملکردها هم باید جدی و بدون اغماض باشد. اما باید چند نکته را فراموش نکنیم:
1) نقدها منصفانه و مشفقانه باشد. رعایت
اخلاق و انصاف موجب میشود نقدها تاثیرگذار باشند و دوری از اخلاق و انصاف سرسختی و
مقاومت را به دنبال دارد.
2) اگرچه سازمانها در کشور ما تابع منویات
اشخاص هستند و با تغییر مدیران رویکرد و عملکرد آنها دچار دگردیسی میشود اما تا آنجا
که ممکن است از نقد اشخاص پرهیز کنیم و به نقد عملکردها بپردازیم. پرهیز از افشای مسایل
شخصی و خصوصی افراد به صواب نزدیکتر است.
3) برای نقد عملکردها شاخص و استاندارد
داشته باشیم و همیشه و در هر شرایطی از شاخصهای یکسان استفاده کنیم.
4) از ورود منافع و مصالح شخصی خود در
نقدها پرهیز کنیم و منافع و مصالح جامعه و کشور را مدنظر داشته باشیم.
متاسفانه خیلی ساده و کلی گویی شده بدون اینکه نمونه های بارزی را آدرس دهند و بدون مقدمه دلایل را برشمرده که هم از راه و رسم نویسندگی بیرون رفته و هم مسایلی را مطرح نموده اند که ما به عنوان یک خواننده چیزی دستگیرمان نشد چه برسد به مخاطبان اصلی.
در تکمیل مورد 3 و در بحث داشتن استاندارد،همانطور که فرمودید داشتن پایگاه مناسب برای نقد و پرهیز از یک بام و چند هوی در نقد بسیار مهم است.
این مطلب در خصوص اتفاقی فرهنگی یا غیرفرهنگی نوشته شده و در حد یک یادداشت است که اگرچه کلیت آن درست است اما قطعا موضوعی است که می تواند بیشتر و دقیق تر بررسی شود.