علم پزشکی در ایران سابقه ای طولانی و حداقل به قدمت تاریخ مکتوب ما دارد. به شهادت تاریخ علم، حتی «بقراط »پدر علم پزشکی غرب، مدیون میراث پزشکی ایران عهد ماد بوده است. جندی شاپور به عنوان یک مرکز پزشکی بزرگ، با دست آوردهای عظیم علمی و نقش آن در شکل گیری پزشکی اسلامی به عنوان یک واقعیت انکارناپذیر تاریخ پزشکی جهان است. به دلیل وجود ریشه های عمیق علم در سرزمین ایران، بعد از ورود اسلام به کشور ما و شکل گیری تمدن اسلامی، بدون تردید، ملت ایران بیشترین نقش را در شکل گیری داشته است.
در حوزه پزشکی، تعداد قابل ملاحظه ای از افراد
صاحب نام تربیت و از نام آوران تاریخ طب شدند. بررسی نقش قطب الدین شیرازی در توسعه
علم پزشکی اسلام و ایران بدون ذکر تاریخچه علم طب در جهان اسلام و ایران ناقص و ابتر
خواهد بود. اما نظر به ملاحظه ایجاز و اختصار، بطور موجز به ذکر دو ستاره ی درخشان
تاریخ علم یعنی رازی و ابن سینا و دو اثر عظیم طبی یعنی «الحاوی »و قانون می پردازیم.
شهرت فوق العاده ی رازی در علم پزشکی متکی بر اثر
بسیار بزرگی بود که نوعی دایرةالمعارف است و شامل همهی اطلاعات پزشکی دوران او می
باشد. در این کتاب چنان با ایجاز از همه مسایل سخن رفته که مسلمانان آنرا الحاوی نامیدند
و نام لاتینی آن است که مفهوم اثر بلاانقطاع
و مداوم دارد. در واقع، اثر مزبور که پس از مرگ استاد نشر یافت از آثار قلمی خود او
نمی باشد بلکه تدیون آن بوسیلهی شاگردان و مریدان وی انجام گرفته است. در این کتاب،
اطلاععات پزشکی قبل از رازی جمعآوری شده، ملاحظات و مشاهدات شخصی وی نیز آنرا غنی
تر ساخته است.
به خصوص مطالعه این کتاب موجب شد که رازی در دنیای
غرب به عنوان بزرگترین پزشک بالینی دوران اسلامی شناخته شود زیرا در این اثر کمتر به
مطالعات کمی توجه شده، سراسر آن از حالات خاص بیماری ها و چگونگی مداوای آنها سخن گفته
است. روش اثبات و استدلال او عبارت از بیان تاریخچه ونتایج بالینی است و در سراسر آثار
وی گروه کثیری از این حکایات ملاحظه می شود. وی موشکافیهای نظری را در زمینهی دانش
پزشکی با دیدهی طعن و طنز مینگریست و بهخصوص با هر نوع اظهارنظر دقیق در پیش بینی
های پزشکی مخالف بود علیالخصوص که این گونه پیشگویی در نزد پزشکان قدیم و خاصه آنهایی
که در آرزوی شهرت بودند غالبا" به صورت ناروا و ناشایستهای رواج داشته است.
ابن سینا که همچون رازی ایرانی بود در حدود چهلوپنج
سال بعد از وفات وی متولد شد. زندگی ابنسینا گرایش دیگری داشت و با آهنگ متفاوتی سپری
شد. وی کودکی پیشرس بود چنانکه در ده سالگی قرآن را از بر میخواند و اطلاعات او
در آثار ادبی و احاطه وی بر متون، به واقع معجزهآُسا به نظر می رسید. دیری نگذشت که
به آموختن فلسفه پرداخت و سپس متوجه فقه اسلامی شد و آنگاه به ریاضیات تحریر اقلیدسی
توجه یافت و سرانجام در شانزده سالگی به مطالعات پزشکی مشغول شد و سرعت پیشرفت وی در
آن حیرتانگیز بود.
مشاهدات و دریافت مستقیم وی از بیماران، مطالعات
او را تکمیل می کرد و به این طریق چیزهایی می آموخت که در کتابهای پزشکی به دست نمیآمد.
ابنسینا برای آموختن، عطشی سیراب ناشدنی داشت و خود او چنین نقل کرده است:«در خانه،
همه شب در روشنائی چراغ به خواندن و نوشتن مشغول بودم و هنگامی که خواب سرانجام مرا
درمیربود چنان از مطالعات خویش آکنده بودم که هنگام بیداری ملاحظه می کردم که مشکلاتی
که با آنها مواجه بودهام در مدت خواب خودبهخود حل شدهاند. به این طریق مطالعات
خود را تا آنجا ادامه دادم که آگاهی کاملی از منطق و ریاضیات و طبیعیات مرا حاصل آمد
و سپس به آموختن الهیات و حکمت و مابعدالطبیعه پرداختم.»
هنوز هیجده سال بیش نداشت که به عنوان پزشک شهرت
بهسزایی یافت وبه معالجهی یکی از امیران دعوت شد و امیر که از بازگشت سلامتی خویش
خوشوقت بود، گنجینهی کتابخانهی خود را به روی دانشمند جوان گشود.
مهمترین اثر پزشکی او کتابی است به نام قانون که شامل پنج مبحث اساسی است: نخست
بیان نظری دانش پزشکی، دوم داروهای ساده، سوم تشخیص و معالجه بیماری ها، چهارم امراض
عمومی، و پنجم شناخت و ترکیب داروها.هر یک از مباحث کتاب به مباحث فرعی تقسیم می شوند
و قسمت های اخیر نیز به نوبهی خود از اجزای دیگر مرکباند. روش ابنسینا پیروی از
دیالکتیک ارسطویی است و اثر او به واقع از عوامل اثرگذار تمدن اسلامی در اسکولاستیک
(فلسفهی اصحاب مدرسه) غربی است. تصور تضاد و اختلافی بزرگتر از آنچه بیان شد مابین
رازی و ابنسینا به واقع مشکل است. رازی طبیب بالینی و اهل عمل بود و حال آنکه ابنسینا
دانش پزشکی را در دوران اسلامی تحت نظام و قاعده درآورده، به سامان کرد. رازی کار خود
را براساس حالات خاص و بهرهبرداری از نتایج تجارب گذشته قرار میداد و ابنسینا در
عین حال که به کار مشاهده و مطالعه در حالات خاص علاقهمند بود، بیش از همه توجه خویش
را به اتخاذ نتایج کلی و عمومی معطوف ساخت.
وی همچنان که در مسایل فلسفی، ارسطو را ساتاد و
مرجع تقلید خویش شناخته بود در کار پزشکی نیز جالینوس را معلم و پیشوای خود می دانست.
دانش پزشکی در دست بوعلی تبدیل به بنایی متحد و هماهنگ و منطقی و صاحب حدود و ثغور
مشخص شد که تمام دانش یونانی و اسلامی آن عهد را شامل بود. وی حداکثر کوشش و همت خویش
را به کار بست تا این ایدهآل از قوه به فعل آید و هنر مداوا تا سرحد امکان صورت قواعد
ریاضی پیدا کند.
بدیهی است که چنین «دستگاهی» هر قدر هم که با ماهیت
و واقعیت طبیعی وفق نداشته باشد باز هم نمی تواند از لطف و جاذبه خالی باشد. در این
حال آموختن آسان خواهد بود و به کار بستن نیز آسان. این روش، فکر را از شک و تردید
فارغ می سازد و آنان که از آن پیروی کنند خویشتن را در دامان تاریکی نخواهند یافت.
از این لحاظ طبیعی می نمود که عقاید و احکام ابنسینا نفوذ و تاثیر جهانگیری در دانش
پزشکی داشته باشند بطوری که کتاب او چنانکه از نامش برمیآمد به واقع قانون و حتی
مذهب دانش پزشکی شد و حکومت افکار او در مغرب زمین از دورانی که شناخته شده، یعنی قرن
سیزدهم میلادی تا قرن هفدهم، دوام یافت و حال آنکه در مشرق زمین تا روزگار ما ادامه
یافته است.
جایگاه شرح قطب الدین شیرازی در میان شروح مختلف
قانون ابن سینا
قانون ابن سینا به عنوان مهمترین کتاب پزشکی در
منطقه شرقی عالم اسلام بسیار مورد توجه قرار گرفته ، شروح متعددی بر آن نوشته شده است
. اما این تنها نیمی از ماجرای پیدایش و تألیف قانون در سرزمین های اسلامی است. در
غرب قلمرو اسلام ،قانون با استقبال فراوانی روبرو شد. این کتاب با حجم بسیار خود، در
اصل، مجموعه ای دایره المعارفی از دانش پزشکی اسلامی است . از این رو نخستین کوشش دانشمندان
اسلامی برای تألیف آثاری با محوریت قانون از جمله شروح متعدد آن تخلیص هایی بود که از این کتاب انجام شد. احتمالاً
نخستین تلخیص این کتاب به وسیله شمس الدین ایلاقی در قرن پنجم هجری انجام شد . در قرن
ششم نیز نخستین شرح قانون به وسیله ابن جمیع انجام شد. طی قرون ششم و هفتم هجری به
طور پیاپی خلاصه ها و شرح های متعددی بر قانون تهیه شد.اوج این خلاصه نویسی ها به وسیله
ابن نفیس (کاشف گردش صغیر خون ) در آخرین سال های قرن هفتم صورت گرفت.
اما در غربی ترین نقطه عالم اسلام یعنی در اسپانیا
قانون مورد استقبال قرار نگرفت .ابوالعلاء ابن زهر پزشک بسیار مشهور اندلسی و از خانواده
ابن زهر چنان از قانون بدش آمد که اوراق نسخه ای از قانون را که در اختیارش قرار داده
بودند برید تا از آنها برای نوشتن نسخه استفاده نماید.
موضوع ادامه شرح نویسی بر قانون در غرب عالم اسلام
علیرغم این کتاب ،در اندلس (اسپانیا ) مورد توجه قرار نگرفت ،یکی از مهمترین جنبه های
تکوینی پزشکی عالم اسلام است .ادامه سنت شرح نویسی بر قانون نشان می دهد، بی اعتنائی
پزشکان اندلسی ، هیچگاه از اهمیت آن نکاست. این نکته نشانه زنده و پویا بودن دانش پزشکی
نظری در عالم اسلام است که البته در فرصتی مناسب تر باید به تفصیل و به ویژه از دید
نظری مورد بررسی قرار گیرد. به عنوان نمونه ای از ادامه سنت شرح نویسی بر قانون در
قرون بعدی باید از شرح حکیم علی گیلانی که در قرن یازدهم هجری نوشته شده است یاد کرد.
نمی توان به دقت قرون هفتم و هشتم یعنی دوران زندگی
قطب الدین شیرازی را تنها مهمترین دوران و یا دوران اوج شرح نویسی بر قانون به شمار
آورد ، اما می توان گفت این دو قرن دورانی هستند که مهمترین و جدی ترین شروح قانون
تألیف شدند. با توجه به حجم عظیم قانون ،شرح نویسی بر آن کار آسانی نبود و بسیاری از
شروح قانون تنها شرح بر بخش هایی از قانون هستند . اما دو شرح کامل قانون در قرون مورد
نظر ما پدید آمدند . یکی شرح ابن نفیس و دیگر شرح قطب الدین شیرازی .
ابن نفیس
در سال 687 در گذشت و دست نویسی از شرح او بر قانون وجود دارد که تقریباً 40 سال پیش
از مرگ او کتابت شده است . بنابراین شرح ابن نفیس تقریباً در حدود سال 640 پدید آمده
است. قطب الدین شیرازی نیز شرح خود را در سال 682 ، یعنی 5 سال پیش از مرگ ابن نفیس
و حدود چهل سال پس از نگارش شرح او پدید آورده است. ابن نیم قرن فاصله مابین نگارش
این دو متن عظیم در شرح این کتاب نشان دهنده زنده بودن بحث و قوت سطح نظری این دانش
است که در حوزه پزشکی اسلامی در فاصله نیم قرن امکان پیدایی دو شرح را بر یکی از مهمترین
و شاید مهمترین متن درسی این علم پدید آورده است.
شرح قطب الدین بر قانون به نام تحفه السعدیه از
گونه شرح های معروف به شرح مزجی است.
کتاب به نام سعدالدین محمدبن تاج الدین علی ساوی
وزیر غازان خان مغول نوشته شده ،از این رو به تحفه سعدیه نام گذاری شده است. تقسیم
بندی کتاب کاملاً بر اساس قانون بوده و از آن پیروی می نماید. از نظر حجم نیز تقریباً
برابر خود کتاب می باشد.
از کتاب تحفه سعدیه چندین نسخه خطی در ایران باقی
مانده است که در اینجا به ذکر آنها می پردازیم:
نسخه خطی موجود در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران
که مشخصات آن در جلد چهارم فهرست نسخه های خطی این کتابخانه صفحه 726 ذکر شده است.
مجموعه هشت نسخه خطی از این کتاب در کتابخانه ملی
ملک تهران که پاره ای از آنها (از جمله نسخه شماره4294) به خاطر قدمت آن بسیار مهم
می باشند. مجموعه اطلاعات کتابشناختی این نسخ خطی در جلد یکم فهرست نسخه های خطی این
کتابخانه صفحات 118-211 ذکر شده است.
مجموعه شش نسخه از آن که در کتابخانه حضرت آیت
الله مرعشی نجفی (قدس الله) در شهر قم نگهداری می شود. گزارشی از این نسخه ها نیز در
مجلدات مختلف فهرست این کتابخانه بزرگ از جمله در جلد سوم صفحه 10 وجلد23 صفحه 252
آمده است.
مجموعه سه نسخه از آن در کتابخانه مجلس شورای اسلامی
که مشخصات نسخه شناسی آنها در جلد های 19 صفحه19 و258 وجلد 13 صفحه 105 از فهرست نسخه
های خطی این کتابخانه آمده است.
ذکر بیماری ها از سرتا به پا نشان دهنده ترتیبی
است که پزشکان یونانی و شاگردان خلف آنها - پزشکان دوره اسلامی - برای ارائه ترتیبی
منطقی برای ذکر بیماری ها از آن استفاده می کرده اند .
ویژگی های کتاب تحفه سعدیه
تحفه سعدیه ساختاری همانند قانون دارد . به عبارت
دیگر قطب الدین شیرازی در شرح خود بر قانون
از همان ساختار و الگو تبعیت نموده ،سعی در بر هم ریختن این ساختار نداشته است .در
این میان ، توجه به این نکته ضروری است که در شرح معروف به مزجی ، که همان گونه که
ذکر شد در آنها شارح ابتدا قسمتی از نوشته های مؤلف اصلی را آورده ، سپس اقدام به شرح
آن می نماید اصولاً راهی به جز تبعیت از الگو و ساختار مؤلف وجود نداشته ، نمی توان
ساختار کتاب را بر هم زد. تنها دخالت آشکار شارح در این گونه شرح نویسی ها آن است که
در شرح قسمت ها یا بخش هایی که به نظر شارح از اهمیت بیشتری برخوردار هستند بیشتر کوشیده
و قسمت های دیگر را نیز یا به صورت خلاصه تری شرح نموده ،یا اصلاً تعرضی به آنها نکرده
وازآنها گذر کند . در مورد تحفه سعدیه می توان گفت نگاه اصلی قطب الدین شیرازی به بخش
های عملی کتاب بوده ، کمتر به بخش های نظری قانون پرداخته است. می دانیم که ابن سینا
در قانون و به ویژه در فن های نخست و دوم کتاب نخست در بسیاری از موارد برداشتی ناشی
از نگرش ارسطویی در مورد پزشکی داشته ، به شرح مبادی فلسفی دانش پزشکی نیز پرداخته
است.اما قطب الدین شیرازی به صرف نگاه پزشکی به شرح خود بر قانون نگریسته، در بسیاری
از موارد اصلآ تعرضی به مبادی فلسفی مورد نظر ابن سینا نکرده است . قطب الدین در این
مورد در مقدمه تحفه سعدیه نوشته است که برای یافتن و آموختن پزشکی سفر های بسیاری کرده
و نزد افراد بسیاری دانش آموخته است اما در میان آنها خواجه نصیر الدین طوسی را مبرزتر
از همه دانسته است . در عین حال ،به نقد آراءطوسی نیز پرداخته است که برای درک کامل
کتاب قانون باید پیش از آنکه فیلسوف بود پزشک بود و به جز پزشک کامل قادر به درک کامل
کتاب نخواهد بود.
تحفه سعدیه از پنج کتاب تشکیل شده است. کتاب نخست
شامل کلیات پزشکی و مباحث طبیعی و علمی کتاب بوده ،از جمله مهمترین بخش های تحفه سعدیه
به شمار می رود .کتاب دوم در معرفی داروهای غیر مرکب (ساده)و کاربرد پزشکی آنهاست.
در کتاب سوم بیماری های بدن شرح داده شده ، راه حل های مختلفی برای درمان آنها ارایه
شده است . به ندرت بیماریی را می توان یافت که قطب الدین تنها یک راه حل برای درمان
آن نشان داده باشد. در موارد متعدد او به نقل آراءطوسی وابن سینا در مورد درمان بیماری
ها پرداخته و در نهایت نظر خود را که برگرفته از معالجات بالینی او بوده است به آراء
افراد پیش گفته افزوده است . در این کتاب ،بیماری ها از دو دید مورد بررسی قرار گرفته
اند . از دید نخست، محل بروز بیماری ها بر اساس سنت پزشکی اسلامی که بر گرفته از پزشکی
جالینوسی است مورد توجه و معالجه قرار می گیرند. در کتاب سوم تحفه سعدیه بیماری هایی
که محل مشخصی از بدن انسان محل بروز آنهاست مورد بررسی قرار گرفته اند. برای نمونه
در مورد بیماری های سر،سرسام و کچلی و در مورد چشم تراخم و آب سیاه و در مورد گلو بیماری
خناق .بنابراین ،معالجه بیماری ها بر اساس محل بروز آنها یکی از مهمترین مواردی بوده
که قطب الدین شیرازی در اثر خود بدان پرداخته است. دیدگاه دومی که باید در مطالعه تحفه
سعدیه بدان توجه کرد ترتیب ذکر بیماری ها در کتاب سوم است.ابن سینا و به تبع آن قطب
الدین شیرازی بار دیگر بر گرفته از سنت جالینوسی به شرح بیماری ها از سر تا به پا پرداخته
اند. ذکر بیماری ها از سرتا به پا نشان دهنده ترتیبی است که پزشکان یونانی و شاگردان
خلف آنها - پزشکان دوره اسلامی - برای ارائه ترتیبی منطقی برای ذکر بیماری ها از آن
استفاده می کرده اند . این گونه طبقه بندی ها از گسترده ترین انواع طبقه بندی است که
مورد توجه مهمترین پزشکان ایرانی واسلامی قرارگرفته است . از جمله سیداسماعیل جرجانی
نیز در اثر مشهور خود" ذخیره خوارزمشاهی" ،در هنگام طبقه بندی بیماری ها
از این روش سود جسته است .
کتاب چهارم تحفه سعدیه در مورد بیماری هایی است
که اندام خاصی برای آنها ذکر نشده ، محل بروز آنها می تواند هربخش از بدن انسان باشد
. مهمترین گونه بیماری ها در این بخش تب ها هستند که قطب الدین به شرح بیش ازچهل نوع
از تب ها، تب های دوره ای و تب های یک مرحله ای پرداخته است . از باب مقایسه باید گفت
این تعداد، تقریباً بیش از دو برابر تب هایی است که ابن سینا در قانون به آنها پرداخته
است.
در کتاب پنجم، قطب الدین به شرح ساخت داروهای مرکب(به
تعبیر پزشکی دوره اسلامی، قرابادین ها ) پرداخته است . شمارش داروهائی که قطب الدین
شیرازی در این بخش از کتاب خود به آنها پرداخته ، به دلیل اینکه در مواردی از چند نام
مختلف برای نامیدن یک دارو استفاده کرده و از دیگر سو، تحفه سعدیه هنوز به چاپ انتقادی
نرسیده ، کار ساده ای نیست . اما دست کم این طور می توان گفت که ، به ندرت دارویی می
توان یافت که ابن سینا در قانون به ذکر آنها نپرداخته باشد، قطب الدین آنها را آورده
باشد .
ویژگی های تحفه سعدیه
الف) اگرچه بین زمان نگارش قانون و تحفه نزدیک
به سه ونیم قرن فاصله وجود دارد و اگرچه تحفه از جمله معتبرترین و مفصل ترین شروح قانون
به شمار می رود اما به جز موارد خاصی که یک نمونه آن را در مطالعه تب ها بر شمردیم
کمتر می توان به نکتهای برخورد که شیخ الرئیس از ذکر آنها غفلت کرده باشد و قطب الدین
در تحفه به عنوان نوآوری خود به ذکر آن موضوع خاص پرداخته باشد . آنچه نوآوری قطب الدین
در تحفه سعدیه به شمار می آید نه در ذکر داروها یا مواردی از این دست، بلکه ازجنس مواردی
است که برحسب تجربه و در طول زمان به وسیله پزشکان دوره اسلامی پس از ابن سینا آزموده
شده و قطب الدین آنها را در شرح خود برقانون آورده است . قطب الدین از منابع متعددی
در این شرح سود جسته است . منابعی که قسمت اعظم آنها پس از دوران زندگی حضرت شیخ الرئیس
تالیف شده اند . گستردگی این منابع، این امکان را به قطب الدین داده که بتواند با افزودن
آنها به ساختار تجربه گرای پزشکی خویش ، در قالب شرح خود ، بر نوشته های ابن سینا بیفزاید
. معذالک استواری، دقت و عمق قانون به حدی است که نقدها و شرح های نوشته شده بر آن
نتوانسته در اساس و ارکان آن خدشه ای وارد کند . بی حکمت نیست نظامی عروضی در چهار
مقاله که منبع بسیاری از نقل قولها درباره شیخ الرئیس است به هنگام ذکر نام کتاب قانون
آورده است؛" اگر بقراط و جالینوس زنده شوند شایسته است که پیش کتاب قانون سجده
کنند ."
ب) یکی از فواید کتاب تحفه سعدیه شرحی است که مولف
در دیباچه آن درباره زندگی و سفره های خود نوشته است . این دیباچه را از دیدهای گوناگون
می توان بررسی کرد . تاکنون زندگی نامه مستقلی درباره قطب الدین شیرازی وجود نداشته
است اما وی به تفصیل زندگی خود را در دیباچه تحفه آورده است . آخرین بخشهای تحفه سعدیه
تنها حدود دو ماه پیش از فوت قطب الدین نهایی شده است . بنابراین ، این دیباچه واجد
بهترین آگاهی ها درباره زندگی اوست و همچنین بهترین منبع برای تاریخچه شکل گیری تحفه
و زحماتی است که قطب الدین برای آن کشیده است .
درسال ۶۲۸ نگارش تحفه سعدیه را که هنوز نامی برای
آن انتخاب نکرده بود شروع کرد و پس از مدتی نزد غازان خان به کار گمارده شد . نزد غازان
خان این فرصت را یافت که نگارش تحفه را ادامه دهد . در نهایت در شب اول ماه رجب سال
۷۱۰ از تالیف تحفه سعدیه فراغت حاصل کرد . این زندگی نامه خود نوشت، علاوه بر فایده
آن در شناسایی دوران زندگی قطب الدین شیرازی واجد این آگاهی در آموزش پزشکی اسلامی
نیز هست که چگونه علمای برجسته و نام آور این سرزمین برای آموختن حقیقت، رنج سفرهای
بسیارو طولانی را بر خود هموار می کردند . در صورتی که سفرهای قطب الدین را با یک نقشه
پیگیری نماییم و طول مدت سفرهای او و زمان ۲۹ سال ساله تالیف کتاب را در نظر آوریم
متوجه خواهیم شد چرا این کتاب یکی از مهمترین شروح قانون به حساب می آید .
ج) منابع قطب الدین برای نوشتن کتاب : در جای جای
تحفه سعدیه، قطب الدین شیرازی از منابعی که برای نوشتن این شرح استفاده کرده ، یاد
شده است . در صورتی که اقدام به جمع آوری این منابع کنیم به روشنی درخواهیم یافت که
قطب الدین تقریباً تمامی شروح قانون تا پیش از زمان زندگی خود را و مهمترین کتاب های
پزشکی اسلامی را دیده است . علاوه بر سته عشر، دیگر آثار جالینوس در فصد و قی و داغ
کردن (کی ) و بول و العظام و تشریح العضل و نامه جالینوس به ترابولس را در مورد مفاصل
و شروح طبیب مصری و محمد خونجی و ابوالحسن جیلی و نخجوانی و قریشی (ابن نفیس ) و سامری
و ابن قف بر قانون را مطالعه کرده است . از دیگر منابعی که او آنها را بر شمرده بایداز
پرسش های "طوسی" و پرسش ها و پاسخ های" نجم الدین کاتب دبیران قزوینی"
در مورد" قانون" و آثار" ابن تلمیذ" و" بستان الاطبای ابن
مطران "و کتاب "دعوه الاطبا ابن بطلان "و" قراضه طبیعیات"
"ابن سینا" یاد کرد.۴، ۵، ۶، ۷ ،۸ ، ۹
از جمله کتاب های دیگر وی در علم پزشکی به زبان
عربی میتوان از" رساله فی بیان الحاجه الی الطب و آداب الطباء و وصایاهم"
نام برد . از جمله کتاب های معروف او به زبان فارسی ، میتوان "دره التاج لغره
الدباج" را نام برد که کتابی است دایره المعارف گونه در تمام علوم که به"
انموذج العلوم" یا "انبان ملاقطب" معروف است و برای "اسحق وند
امیره دباج" از امرای مغرب "گیلان "که در" فومن" حکمرانی
داشته ، نوشته است .۱۰
عده ای از رجال علم در محضر او شاگردی کرده اند
که از جمله آنها" قطب الدین شیرازی" ، "کمال الدین فارسی" و
"نظام الدین اعرج" هستند .۱۱
ماده تاریخ فوت او را که در هفدهم رمضان ۷۱۰ بود
صاحب "تاریخ فناکتی" طی دو بیت شعر چنین گفته است :
روز یکشنبه قریب عصر سال ذال و یا روح پاک قطبدین محمود شیرازی برفت
یا و زا بگذشته در تبریز از ماه صیام سوی فردوس برین با صد هزاران احتشام۱۲
یا شاعر دیگری ماده تاریخ وفات او را در دو بیت
دیگر سروده است :
بازنی کرد چرخ کج رفتار ذال و یا رفته از گه هجرت
در مه روزه آه از آن بازی رفت در پرده قطب شیرازی۱۳
برگرفته از:نشریه علمی پژوهشی فرهنگستان علوم
پزشکی