در تاریخ سی و چند ساله نظام مقدس جمهوری اسلامی، انتخابات و در راس آن انتخابات ریاست جمهوری همواره منشا تحولات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی فراوانی بوده است که ارکان مختلف جامعه ایرانی را دستخوش تغییرات کرده است. تغییراتی که از پایین ترین مراتب اجرایی تا ارایه گفتمان های جدید را دربر می گیرد. اتفاقات سال 88 که در همان ایام - و به درستی - به فتنه 88 مشهور شد و در برخی جراید، آن سال را سال هزار و سیصد و فتنه نام گذاری می کردند نیز از این قاعده مستثنی نبوده است.
گمان نمی کنم که هیچ منتقد منصفی وجود داشته باشد و تلخی اتفاقات آن سال، کامش را تلخ نکرده باشد و هم چنین مجموعه اتفاقاتی که در آن سال روی داد و منجر به 8 ماه دفاع مقدس گردید را کمتر کسی بدون ندای " این عمار " رهبر معظم انقلاب بتواند تصور کند. مجموعه سکوت ها و اعوجاج روی خواص و نخبگان نظام در آن برهه را باید بزرگترین آسیب انقلاب دانست که منجر به ورود سراسر قدرت و مظلومانه رهبری عزیزمان از ساعات اولیه اعتراضات و روشنگری های مداوم ایشان شد . اما اکنون و پس از گذشت 3 سال از آن 8 ماه دفاع مقدس، آیا هنوز ندای رهبری در این برهه زمانی " این عمار " است؟ اگر ندای ایشان همان ندای قبلی است آیا رفتار عمارگونه فقط به دعوت مردودین و ساکتین فتنه به توبه ای چون توبه برادران حضرت یوسف (ع) خلاصه می گردد؟ آیا به صرف انجام توبه – آن هم در این شرایط عزلت فتنه گران - از عمل صورت گرفته، می توان حکم به شایستگی کنشگری اجتماعی – سیاسی داد و یا آن که برائت جویی از فتنه و فتنه گران وارد مرحله ای جدید و دارای مختصاتی ورای آن چه در آن روزها روی داد، شده است؟ بی شک نگاهی اجمالی به رویکرد رهبر معظم انقلاب، می تواند در پاسخ به سوالات مذکور راهگشا باشد.
همه ما به درستی می دانیم که حضرت امام خامنه ای (مدظله) در آن روزهای آشوب و مقاومت، علمدار روشنگری و دعوت به همراهی با نظام و همراهی ننمودن با دشمنان و جدا نمودن راه از فتنه گران بود و در آن روزها، جدایی از فتنه گران عدم شرکت در تجمعات و ابراز انزجار و مخالفت با آن آشوب ها خلاصه می شد. تبری جستن در وادی عمل مفهوم پیدا می کرد و البته متکی به درک عملیات سراسر فریب دشمن از طریق مشاهده دشمن آشکار و ایادی حاضرش. حضرتشان تا مدتی در هر صحبتی که داشتند یادی از آن اتفاقات شوم می کردند و به مرور میخ های نهایی را به تابوت فتنه و فتنه گران می کوبیدند و از این طریق مردم را به ابعاد متفاوت فتنه آشناتر می ساختند.
مدت زمانی بعد اما و به موازات این روشنگری های مداوم، دفتر مقام معظم رهبری اقدام به راه اندازی سلسله نشست هایی با عنوان " نشست اندیشه های راهبردی " نمود و از این طریق موضوعاتی چون " زن و خانواده، عدالت، آزادی و ... " را مورد مداقّه جدی اندیشمندان و صاحب نظران مختلف قرار داده و در انتها نیز شخص رهبر معظم انقلاب در رابطه با موضوع محوری هر جلسه به ارایه راهکارها و نظریه پردازی در آن موضوع می پرداختند. در کنار برگزاری این جلسات در برخی سخنرانی های دیگر، ایشان به بیان مواردی چون لزوم اندیشیدن در باب " تغییر نظام اجرایی کشور از ریاستی به مدل های ممکن دیگر " و یا بحث " سبک زندگی " و یا " تئوری جنگ اراده ها " پرداختند و ضمن ارایه سوالات مهم، اساسی و بنیادین، اندیشمندان را به نظریه پردازی در این ساحت ها فراخواندند.
اندک دقتی در این رویکرد و ربط دادن مجموعه اقدامات رهبر فرزانه انقلاب، ما را به راهبری ای حکیمانه از سوی ایشان رهنمون می سازد که شاه کلید درک آن " تقویت زیرساخت های جامعه دینی " است. زیرساخت هایی که دست بر قضا، محل برنامه ریزی های بلندمدت دشمنان دین و مردم این سرزمین و پیش زمینه های شکل گیری فتنه 88 بوده است. به عبارت دیگر، ایشان با ورود به مسایلی بنیادین چون اموری که گذشت به دنبال مسدود نمودن پیش زمینه های رویدادی چون اتفاقات سال 88 می باشند تا از این طریق ضمن ایجاد فضای نظریه پردازی مبتنی بر داشته های دینی - و نه ترجمه ای و وارداتی – به ساخت سبک زندگی ای دینی بپردازند و در کنار آن مشکلات موجود در نظام سازی دینی را مرتفع نموده تا از این طریق، به پی ریزی تمدن عظیم اسلامی نایل شوند.
در این شرایط اما، دیگر برائت زبانی و عدم ارتباط عملی با فتنه که می تواند آغشته به اغراض سیاسی و دنیوی باشد – همان طور که در همان ایام و با استفاده از رسانه ملی برخی از اصحاب فتنه به تطهیر خود پرداخته و در ادامه بر مسیر سابقشان پای فشردند – نمی تواند میزان و ملاکی برای شایستگی کنشگری سیاسی – اجتماعی قرار گیرد و عمار گونگی نباید به این تقلیل یابد که برادرانِ یوسف وار، توبه ای کرده و " مافات مضی " را لقلقه زیان کنیم و آنان را جایزالخطا بدانیم. اکنون دیگر وقت آن رسیده است تا به سان سایر کشورهایی که اسلوب انتخاب رییس جمهورشان را ملاک قانون گذاری هایمان قرار می دهیم، ایدئولوزی و نوع حکومت داری و اداره ی امور فرهنگی جامعه را ، از ملغمه ای که به واسطه وجود اصحاب سهله و سمحه و مرعوبان اندیشه های بی پایه غربی رنج می برد را رهانیده و در مسیر مشخص شده از جانب رهبری عزیزمان طی طریق کنیم. به اصل تفکیک و رعایت شوونات هر جایگاه حاکمیتی و دینی و در راس آن اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه اعتقاد داشته و هر از مدتی با ایجاد گفتمان های زودگذر فضای جامعه را از مسیر خود منحرف نکنیم.
امروز، اگر هنوز هم ندای " این عمار " رهبر عزیزمان به گوش می رسد باید با تلاش مبتنی بر اندیشه های استوار دینی، در جهت واضح نمودن هر چه بیشتر آن زیرساخت ها به ندای شان لبیک گوییم.
در این شرایط اما، بی گمان اگر کسی در فکر بازگرداندن جامعه به مسیر قبلی است و هنوز در فکر آن گونه عمارگونگی است ، اندر خم یک کوچه مانده و قطعا رهبر عزیزمان را تنها گذاشته است.
به امید آن که هر کدام از ما عمارهایی برای رهبرمان باشیم.