|
*
بسيار مهماندوست بود ، ديرتر از همه سر سفره مي آمد و پيش از همه دست از
غذا مي كشيد ؛ بسيار كم غذا مي خورد و همه حال در روزهاي دوشنبه و جمعه
روزه بودند و حتي مي توانم بگويم هفته اي 4 يا 5 روز روزه مي گرفتند .
*
ادب بسيار زيادي داشت ، زماني كه با پدر و مادر در يك مجلس بودند براي
يكبار هم نديدم در حضور آن ها خوابيده باشد و يا حتي پاهايش را دراز كرده
باشد ، هميشه در برابر بزرگتر و پدر و مادرم حالت دوزانو و با كمال ادب و
احترام مي نشست. چنان جذبه اي داشت كه حمزه با آن همه جسارت و شجاعت در
برابرش خاضع و فروتن بود .
*
در گردان بدترين پوتين و لباس و اوركت را مي پوشيد و مي گفت : بهترين لباس
را نيروهاي بسيج بايد بپوشند . يك روز با پول شخصي خودمان از اهواز سبزي
گرفتيم كه همراه با كنسرو در گردان بخوريم ، ايشان سوال كردند كه آيا بچه
هاي گردان هم سبزي دارند . وقتي فهميد كه ديگر رزمنده ها سبزي
ندارند از خوردن آن امتناع كرد . مي گفت : من به عنوان فرمانده گردان سبزي
بخورم اما نيروهاي بسيج نخورند ؟! فرمانده اي دلسوز براي بيت المال بود
*مسجدي مخروبه در محله مان بود كه با جمع آوري پول و حتي كارگري خودش آن را آباد كرد و نماز جماعت و كلاس قرآن براي نوجوانان محله در آن برقرار نمود .