امروز منتظر انتشار جوابيه در هفته نامه بودم كه سردبير محترم آن نشريه با ارسال پيامكي اعلام كرد كه پاسخ را هفتهي ديگر منتشر خواهند كرد!
از آنجا كه پاسخ مذكور؛ در پايان مهلت قانوني آن هفتهنامه و با فاصلهي دو هفته از انتشار اصل مطلب منتشر خواهد شد، تصميم گرفتم پيش از انتشار در هفته نامهي مذكور، گزارش كاملي از روند اين گفتگو را در وبلاگ شخصي خود منتشر كنم.
اين البته به معناي ناديده گرفتن حق خود و خوانندگان آن نشريه براي انتشار پاسخ در نشريهي مذكور نيست و براي تحقق اين حق بايد يك هفتهي ديگر صبر كرد.
ضمناً شايسته است به اين مطلب اشاره كنم كه از نظر بنده؛ انتشار متن مفصلتر آن هفته نامه و پاسخ بنده به آن (البته در صورت استقبال هفته نامه بيشاپور) بلامانع است و اگر مشكلاتي چون مفصل بودن آنها مانع از انتشار در هفته نامه است، چنين معذوريتي در فضاي اينترنت وجود نخواهد داشت.»
***
سرويس تاريخ كازرون نما با استقبال از اين گفتگو تصميم گرفت تا براي استفاده همشهريان عزيز و بخصوص تاريخپژوهان محترم گزارش كامل اين نقد و نظرها را به نقل از وبلاگ توحيد منتشر كند.
***
1) تصوير ويژه نامه بيشاپور
2) نقدي بر ويژه نامه بيشاپور
جناب آقاي مطهريزاده
مدير مسئول محترم هفته نامه بيشاپور
با سلام
ضمن تقدير از توجه آن هفتهنامه به مقولات مهم و ارزشمندي چون «تاريخ انقلاب اسلامي در كازرون» و اختصاص ويژهنامهاي شكيل براي اين موضوع [در تاريخ 16 بهمن 1391، شماره 340] كه قطعاً همراه با صرف وقت، انرژي و هزينهي قابل توجه است، نكاتي را خدمتتان عرض ميكنم.
نكاتي درباره تاريخ شفاهي
1. بررسي موضوع انقلاب اسلامي ـ خصوصاً در عرصهي تاريخ شفاهي ـ در كنار اهميت و ارزشمندي آن داراي حساسيت ويژه و فوقالعادهاي است. اين حساسيت بخصوص در شهرهايي چون كازرون كه اشخاص مختلف با گرايشها و سلايق گوناگون و در مواردي به صورت مخفي و بدون اطلاع بخش ديگري از انقلابيون درگير مبارزه بودهاند، اهميتي مضاعف مييابد.
2. اختلافات فكري و سياسي ايجاد شده پس از پيروزي انقلاب كه بعضاً تبديل به دلخوري يا دشمني و كينهي برخي از مبارزان با يكديگر شده است، در مواردي باعث خودسانسوري و يا تحريف واقعيات در بيان خاطرات از سوي برخي از انقلابيون است.
3. ضعف حافظه يكي ديگر از آسيبهاي احتمالي است كه متوجه انقلابيوني است كه پس از گذشت بيش از سه دهه به بيان خاطرات خود ميپردازند.
4. در نقل خاطرات، افراد به صورت طبيعي به بيان نقش خود و يا موضوعات و حوادثي كه شخصاً درگير آن بودهاند، روي ميآورند. اين مسأله گاهي باعث اغراقگويي و در مواردي باعث نقل خاطرات شنيده شده توسط راوي ـ بدون حضور مستقيم در آنها ـ ميشود كه عدم توجه به اين مسأله ميتواند آسيبهايي را به دنبال داشته باشد.
5. بيشك يكي از مهمترين عوامل پيروزي انقلاب حضور اكثريت مردم در جريان مبارزات بوده است. با اين نگاه اكثريت مردم را ميتوان جزو انقلابيون دانست اما چه كسي ميتواند مدعي شود كه نقش و اثرگذاري همه در يك سطح بوده است؟ طبقهبندي نكردن مبارزان و عدم رعايت اولويت بندي در معرفي افراد به عنوان مبارز و انقلابي (بخصوص در زمانيكه بسياري از افراد محوري انقلاب در قيد حيات هستند) و انتشار مصاحبه يا خاطرات آنها بدون توجه به اين مسأله، باعث تشويش در تاريخ شهرستان خواهد شد.
6. مهمتر از همهي مسائل مذكور رعايت اصول تاريخ شفاهي و ويرايش علمي مصاحبهها قبل از انتشار آنهاست. اين مسأله البته نيازمند تسلط اجمالي بر تاريخ انقلاب اسلامي در سطح كشور و شهرستان، موضوعات مطرح شده توسط راوي و شناخت قابل قبول از افراد، جريانها، گرايشها و مواضع آنها و دخالت ندادن گرايشهاي احتمالي مصاحبهگر يا ناشر (نشريه، كتاب و...) است.
7. آنچه گفته شد البته بدان معنا نيست كه سطح يك مصاحبهي تاريخي حتماً ميبايست در حدي باشد كه هيچگونه نقد علمي بر آن وارد نباشد بلكه بدان معناست كه يك مصاحبه پيش از انتشار ميبايست در سطح قابل قبولي از وزن علمي و تاريخي قرار داشته باشد و يا اشكالات آن به صورت مشخص همزمان با انتشار از سوي ناشر آن يادآوري شود.
برخي اشكالات ويژهنامه در بخش تاريخ شفاهي
اينجانب با اتكا به مطالعات خود در تاريخ و اسناد «انقلاب اسلامي در كازرون» و انجام مصاحبههاي فراوان با بسياري از انقلابيون شاخص كازرون (با گرايشها و سلايق مختلف) معتقدم در ويژهنامهي آن هفتهنامه عليرغم تلاش خيرخواهانهاي كه صورت گرفته، به بسياري از نكات مذكور توجه نشده است. اين در حالي است كه ادعا شده است: «قواعد و اصول معمول در خصوص پژوهشهاي مرتبط با خاطرات شفاهي لحاظ خواهد شد.»
در ادامه به چند نمونه از اين اشكالات سبكي و تاريخي اشاره ميشود:
1. هر كس با الفباي تاريخنگاري آشنا باشد براي مصاحبه با افراد مجهولالهويه ارزش تاريخي قائل نخواهد بود و مصاحبه با آنها را در شمار تاريخ شفاهي قابل استناد قلمداد نخواهد كرد. فرض كنيم آقاي م.ع.ن از مبارزان طراز اول كازرون باشد كه به دليل كوچكنفسي حاضر به ذكر نام خود نيست اما آيا اين مسأله مجوز آن ميشود كه بدون ذكر نام كامل او، خاطرات وي به عنوان تاريخ شفاهي كازرون منتشر شود؟! از جمله مهمترين ملاكهايي كه به يك نقل شفاهي ارزش ميدهد ميزان وثاقت، حافظه و اطمينان به نقش راوي در جريان مورد اشاره است. وقتي شخص راوي «مجهول» است روايت وي نيز «مخدوش» خواهد بود.
2. برخي از نقلهاي منتشر شده در برخي از مصاحبهها مخدوش است. بنده تنها به مهمترين آنها اشاره ميكنم و آن اينكه يكي از انقلابيون مصاحبه شونده مدعي شده است: «گروهي به عنوان انجمن حجتيه كه ليدر آنان مرحوم حاج معنويان، برادران باقرينژاد، مرحوم سبحاني، مرحوم رجبعلي بينياز، اصغر مكارم، حسين مختاري و برادرانش، حاج ناصر حيدري، علي اسدزاده، مصطفي بخرد و اصغر درياب بودند، فعاليت ميكرد. فعاليت اينها بيشتر در زمينه تدريس قرآن، نماز و مسائل مذهبي و مبارزه با بهاييت بخصوص در روستاهاي نورآباد بود.» اين در حالي است كه:
1ـ2. فعاليت مذهبي و ديني پررنگ مورد اشاره كه از اواسط دههي چهل در كازرون آغاز شد گرچه از لحاظ تشكيلاتي وابسته به مجموعهاي بود كه از آن به «انجمن حجتيه» ياد ميشود اما اين فعاليتها در كازرون نه با اين عنوان بلكه با نام «انجمن امور ديني» يا «انجمن ضد بهاييت» صورت ميگرفت.
2ـ2. حجم فعاليتهاي اين گروه در روستاها در مرحلهي اول متوجه روستاهاي كازرون و در مرحلهي بعد متوجه روستاهاي نورآباد ممسني بود و نه برعکس.
3ـ2. افرادي كه در كازرون در مجموعهي مذكور گردآمده بودند داراي سلايق و تفكرات گوناگون و روشهاي سياسي متفاوت بودند. برخي به شدت مخالف رژيم، برخي محتاط، برخي اهل تقيه و تعداد اندكي نيز با جريان مبارزه همراه نبودند.
4ـ2. بخشی از اصليترين انقلابيون كازرون از اين انجمن به عنوان پوششي براي مبارزه استفاده ميكردند.
5ـ2. به هيچ وجه نميتوان از مرحوم حاج محمد معنويان به عنوان ليدر تمام افرادي كه از آنها نام برده شده ياد كرد. وي البته از جهت تشكيلاتي به عنوان مسئول اين مجموعه و رابط با خارج از كازرون شناخته ميشد. معنويان نيز با نهضت امام ـ با رعايت احتياط ـ همراه بود.
6ـ2. بخش قابل توجهي از اعضاي اين مجموعه (بخصوص جوانان) مرحوم غلامرضا باقرينژاديان فرد را به عنوان محور فعاليتهاي خود قرار داده بودند.
3. هفته نامه بيشاپور از يك طرف با انتشار يك مصاحبه اعلام ميكند كه مثلاً «برادران مختاري» عضو انجمن حجتيه بودهاند (به بار معنايي اين ادعا توجه كنيد) و از سوي ديگر بدون رد اين ادعا يا توضيحي دربارهي آن با يكي از همين برادران [حاج يدالله مختاري] به عنوان يكي از انقلابيون كازرون مصاحبه ميكند و در مصاحبه با وي هيچ توضيحي درباره اتهام ياد شده اخذ نميشود.
4. افرادي كه با آنها مصاحبه شده در يك سطح از مبارزات قرار ندارند اما توضيحي در اين رابطه ارائه نشده است.
5. يكي ديگر از اشكالات اين مصاحبهها اشتباه در ذكر نام كوچك برخي از افراد است.
يك توصيه
جناب آقاي مطهريزاده!
جنابعالي سه سال پيش در قبال انتشار مصاحبهي يكي
از نشريات شهرستان با مهندس رجبعلي طاهري دربارهي نهضت جنوب صريحاً نگاشتهايد:
«خاطرات بايد در کنار اسناد و مدارک قرار گيرد تا بتواند به يک تحليل علمي برسد. حال اگر چنين نشد، لازم نيست که اين خاطرات به چاپ برسد... [اين خاطرات] منبعي ميشود براي آيندگان که اين امر نيز براي تاريخ کازرون بسيار خطرناک است... نگارنده به تمامي مسئولين فرهنگي و نيز عزيزاني که قلبشان براي تاريخ و فرهنگ اين مرز و بوم ميتپد، هشدار ميدهم که اگر اين روند ادامه يابد، در آينده نه چندان دور به تاريخي از اين شهر برخواهيم خورد که شايسته کازرون و کازروني نيست و آنجاست که بايد طعم تلخ اين بيدقتيها را چشيد و در عصر علم و فنآوري با افسانه روبرو شد.»(1)
اينجانب اما با يادآوري آن نوشتار توصيه ميكنم از «انتشار» خاطرات افراد مختلف قبل از رعايت نكات گفته شده در صدر یادداشت؛ خودداري كنيد چرا كه در غير اين صورت تاريخي بسيار مشوش براي اين شهرستان پرافتخار رقم خواهد خورد.
برخي اشكالات ويژهنامه در بخش اسناد
علاوه بر اشكالاتي كه در تاريخ شفاهي اين ويژهنامه وجود دارد اشكالات ديگري نيز متوجه نوع انتشار برخي از اسناد است كه از آن جمله ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
1. عدم ذكر منبع صدور برخي اسناد (ساواك، شهرباني، ارتش و...)
2. حذف عباراتي از برخي اسناد كه حذفِ بدونِ توضيح آنها صحيح نيست (مثل سند مربوط به سال 1341 و 1342)
3. افزودن عبارات غيردقيق در توضيح برخي از اسناد. (به عنوان نمونه اضافه كردن عبارت «قدرداني از ارسال وجوه براي طلاب» در توضيح نامهي آيتالله خميني به حجت الاسلام والمسلمين سيداحمد پيشوا. در حالي كه اين عبارت نه در اصل سند وجود دارد و نه در برخي كتابهاي معتبري كه اين سند در آنها منتشر شده است. وجوه ارسالي لزوماً به طلاب اختصاص نمييابد)
4. اشتباه در ذكر تاريخ (مثل ذكر شهادت يك نفر در كازرون در تاريخ 12 خرداد 57 در حالي كه چنين واقعهاي در تاريخ مذكور رخ نداده است.)
5. عدم توجه به بررسي صحت اسناد از طريق تطابق دادن با تاريخ شفاهي و يا ساير اسناد معتبر (مثل اشاره بدون تعريض به گزارش ساواك مبني بر شهادت 4 نفر در تاريخ 9 دي 57 در حالي كه تاريخ شفاهي متواتر و برخي از اسناد مكتوب از شهادت تنها 3 نفر در اين روز حكايت دارد.)
با احترام
رضا صنعتي
20 بهمن ماه 1391
پينوشت:1. موسي مطهريزاده، هفته نامه بيشاپور، مقاله تحريف تاريخ كازرون، 27 بهمن 1388، ش 199، ص 3
3) جوابيهي هفته نامهي بيشاپور
به دنبال انتشار ويژهنامهي انقلاب اسلامي در كازرون كه به عنوان ضميمه شماره 340 هفته نامه بيشاپور منتشر شد، نقطهنظرهاي متعددي از سوي مخاطبان گرامي به دفتر تحريريه ارسال شد. از ميان بازخوردهاي دريافتي، نقد آقاي صعتي و اصرار ايشان بر انتشار اين نقد، باعث شد تا صميمانه ضمن تشكر از اين جوان گرامي، ضمن توضيح كوتاهي در خصوص برخي خلط مبحثهايي كه ظاهراً براي ايشان ايجاد گرديده، نوشتارشان را منتشر نماييم.
با هدف راهنمايي هرچه بيشتر اين جوان محترم توضيحات مبسوطي در خصوص برخي برداشتهاي بعضاً شتابزده و اشتباهاتشان براي ايشان ارسال گرديد و در اينجا فقط چند نكتهي كوتاه و گزيده يادآور ميشود كه البته براي اشخاصي كه روزهاي انقلاب كازرون را به ياد دارند، نياز به يادآوري همين نكات هم نيست.
- با توجه ارتباط بسيار نزدیک انجمن امور دینی و انجمن حجتيه، تعجبآور نیست که برخی از پیشکسوتان و یا افراد کهنسال، انجمن امور دینی را همان انجمن حجتیه بنامند.
_ آقاي نيكخواه در متن اظهارات خود از يك نفر به عنوان ليدر نام نبرده است و از چند نفر نام بردهاند.
_ هفته نامه بیشاپور مصاحبه ای با جناب حاج اسماعیل مختاری انجام نداده است. منظور شما حاج یدالله مختاری بوده است که در اینجا اشتباه شما تصحیح می گردد.
- ندیدن برخی از منابع معتبر از سوی شما، دلیل بر این نمیشود که شما برخی از اسناد ندیده را منکر شوید. لطفا بيشتر تحقيق كنيد.
- نقل قولی از سوی آقای مطهریزاده کردهاید که یادآور میشود آن مورد در خصوص اظهار نظر آقای طاهری پیرامون جریانی بود که ایشان نه در شکلگیری آن نقشی داشتند و نه در شرایط سنی که بتوانند جزییات مناسبی از آن واقعه را به یادآورند. حال استفاده از این نقل قول برای به چالش کشیدن اظهارات برخی از انقلابیونی که خود در جریان انقلاب بوده و در شکلگیری آن نقش داشتهاند، چندان موجه به نظر نمیرسد و هدف شما از بیان چنین استدلالی مشخص نیست.
- در بخش اسنادی ویژه نامه هفته نامه بیشاپور، هدف ارایه یک تصویر کلی از مبارزات مردم کازرون بوده که در اسناد مختلف انعکاس داده شده است و نه ارایه یک تصویر تخصصی و جزیینگاری و ارایه پاورقیهای طویل؛ که این موارد مربوط به حوزهی پژوهش و تاریخنگاری است و از حوصله و ظرفیت خوانشی خوانندگان نشریات خارج است.
- در پايان يادآور ميشود هر كسي که الفبای تاریخنگاری را آموخته باشد میداند که « تاریخ نگاری شفاهی یعنی این که مورخ روایات مختلف راویان را همراه با اسناد تطبیق داده و پس از پالایش و بررسی، خود دست به تحلیل زده و یک متن تاریخی معنادار ارائه کند» و ما مصرانه به دنبال انتشار صحبتهاي ناگفته و اظهارات تازهاي از فضاي انقلاب اسلامي هستيم كه طي سالهاي گذشته در سينههاي انقلابيون محفوظ مانده و كمتر فرصت بيان آنها فراهم آمده و انتشار مجموعه گفتههاي تاريخ شفاهي انقلاب اسلامي كازرون، حركتي است در اين راستا. هرچند كه عدهاي اين را برنتابند.
ضمناً مخاطب قسمتي از انتقادات شما جناب مطهريزاده بود كه حق وي براي دادن پاسخ به شما و انتشار آن در هفته نامه محفوظ خواهد بود.
براي مشاهده در اندازه بزرگتر كليك كنيد
4) پاسخي به جوابيهي هفته نامهي بيشاپور
پيرو انتشار نقد اينجانب بر ويژهنامهي انقلاب اسلامي هفته نامه بيشاپور و پاسخ آن هفته نامه [در تاريخ 30 بهمن 91، شماره 342] نكاتي به عرض ميرسد.
1. متأسفانه اين هفته نامه؛ مقدمهي نقد بنده را حذف كرده است. در اين مقدمه چنين آمده بود: «ضمن تقدير از توجه آن هفتهنامه به مقولات مهم و ارزشمندي چون تاريخ انقلاب اسلامي در كازرون و اختصاص ويژهنامهاي شكيل براي اين موضوع [در تاريخ 16 بهمن 1391، شماره 340] كه قطعاً همراه با صرف وقت، انرژي و هزينهي قابل توجه است، نكاتي را خدمتتان عرض ميكنم.»
انتشار اين مقدمه از آن جهت براي بنده اهميت داشت كه معتقدم حتي در نقد يا پاسخ به مطالب ديگران ميبايست ادب اسلامي و احترام شخصيت آنان را مراعات كرده، زحمات و تلاشهايشان را ناديده نگرفت. نميدانم چرا اين روش و مقدمه از سوي آن هفته نامه بياهميت تلقي شده است.
2. هفته نامهي بيشاپور مدعي شده است كه اينجانب بر انتشار نقد خود اصرار داشتهام درباره اين ادعا نيز نكات زير را بيان ميدارم:
1ـ2. بنده نقد را براي انتشار نوشتهام نه براي بايگاني.
2ـ2. اصرار بر انتشار زماني تصور ميشود كه نشريهاي قصد چاپ نقدي را نداشته باشد.
3ـ2. نويسندهي نقد شخصي نيست كه دسترسي به هيچ رسانهاي نداشته باشد تا براي انتشار نقد خود اصرار كند. رسانههايي وجود داشتند كه آمادهي انتشار نقد مذكور بودند. برخي از اين رسانهها از بيشاپور نيز پرمخاطبترند.
4ـ2. بنده ترجيح ميدادم نقد را در همان نشريهاي منتشر كنم كه اصل مطلب در آن منتشر شده است اما چون از طرف سردبير بيشاپور اعلام شد كه نقد مذكور با فاصلهي دو هفته از انتشار اصل مطلب منتشر خواهد شد، تصميم گرفتم كه نقد را براي انتشار به رسانهي ديگري بسپارم اما سردبير بيشاپور با بيان محذورات آن نشريه، بنده را قانع كرد كه از ارسال نقد خود به نشريهاي ديگر خودداري كنم. اين تمام آن چيزي بود كه بيشاپور از آن به اصرار بنده در انتشار نقد تعبير كرده است.
3. توضيحات مجدد بيشاپور دربارهي انجمن امور ديني كازرون چيزي جز فرافكني نبود.
1ـ3. بنده در نقد خود نه تنها منكر ارتباط انجمن امورد ديني با انجمن حجتيه نشدهام بلكه حتي صريحاً نوشتهام: «از لحاظ تشكيلاتي وابسته به مجموعهاي بود كه از آن به انجمن حجتيه ياد ميشود»
2ـ3. آنچه مورد اعتراض بنده واقع شده، آن است كه مصاحبه شوندهي محترم نه تنها به اين مسأله اشاره نكرده كه بسياري از مبارزان انقلابي كازرون از انجمن حجتيه به عنوان پوششي براي مبارزه استفاده ميكردند بلكه پس از نام بردن از برخي از آنها به نوعي آنان را مخالف مبارزه نيز ناميده است. آنجا كه ميگويد: «فعاليت اينها بيشتر در زمينه تدريس قرآن، نماز و مسايل مذهبي و مبارزه با بهاييت به خصوص در روستاهاي نورآباد بود. بنده در بعضي از موارد از خلافهاي شاه به خصوص اصلاحات ارضي صحبت ميكردم و به من "سپتامبر سياه" ميگفتند.»
3ـ3. در كدام فرهنگ لغت يا در اصلاح رايج كدام قوم و جمعيت؛ به تعداد زيادي از اعضاي يك مجموعه «ليدر» ميگويند؟! ليدر يك نفر است نه بيش از 10 نفر! ليدر رهبر فكري يك مجموعه است.
4ـ3. از تصحيح اشتباه ناخواستهي بنده در ذكر نام كوچك آقاي مختاري سپاسگذارم. به هر حال حاج يدالله مختاري نيز يكي از «برادران مختاري» است كه در هفته نامهي بيشاپور به عدم همراهي با قيام متهم شدهاند.
4. در تعريف اقتباسي شما از تاريخ شفاهي آمده است: «تاریخ نگاری شفاهی یعنی این که مورخ روایات مختلف راویان را همراه با اسناد تطبیق داده و پس از پالایش و بررسی، خود دست به تحلیل زده و یک متن تاریخی معنادار ارائه کند.» اتفاقاً حرف بنده با شما نيز دقيقاً همين نكته است. شما ميبايست «پس از پالایش و بررسی» دست به «تحليل» زده و «يك متن تاريخي معنادار» ارائه دهيد نه آنكه قبل از پالايش و بررسي به انتشار «روايات مختلف راويان» اقدام كنيد!
5. دربارهي پاسخ شما به اشكال مربوط به نامهي امام خميني به مرحوم پيشوا موارد زير قابل ذكر است:
1ـ5. در پاسخ امام خميني عبارتي حاكي از آن كه وجوه ارسالي براي طلاب بوده است، وجود ندارد. حتي اگر يقين كنيم پول ارسالي از وجوه شرعيه بوده نيز؛ وجوهات شرعي لزوماً صرف طلاب نميشود. اين مرجع تقليد است كه دربارهي كيفيت هزينه كردن وجوه شرعي تصميم ميگيرد نه مقلد يا وكيل آن مرجع!
2ـ5. در كتاب «قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك» كه اين سند و برخي ديگر از اسناد منتشر شده در ويژهنامهي بيشاپور در آن موجود است نيز هيچ اشارهاي مبني بر عبارت بكار رفته از سوي شما وجود ندارد.
3ـ5. شما ادعا كردهايد كه عبارت مورد نظرتان در برخي از كتابهاي معتبر موجود است. روش علمي بحث آن است كه براي اثبات ادعاي خود حداقل از يك كتاب معتبر نام ببريد.
4ـ5. حتي اگر كتابي عبارت بكار رفته از سوي شما را در توضيح آن سند اضافه كرده باشد كار وي نزد اهل فن ناشي از بيدقتي نويسنده يا گردآورندهي كتاب تلقي خواهد شد. فرض كنيد شما كتابي نوشتيد و همين عبارت را در كتاب خود در توضيح اين نامه منتشر كرديد؛ آيا ديگران ميتوانند با استناد به كتاب شما ادعا كنند كه چون اين عبارت در فلان كتاب بكار رفته پس نقل آن صحيح است؟!
6. بنده در هيچ قسمتي از نقد خود ننوشتهام كه آن هفته نامه ميبايست براي مطالب خود پاورقيهاي طويل ارائه كند! بلكه اموري چون ذكر منبع صدور سند از ابتداييترين اصول انتشار اسناد تاريخي است. اگر چنين كاري لازم نبود پس چرا در همين نشريه منبع صدور برخي از اسناد به تفصيل (حتي با ذكر اسامي اشخاص يا مراكزي كه رونوشت سند براي آنها ارسال گرديده) منتشر شده است؟!
توقع بنده از شما رعايت تمام اصول پژوهشي در نشريهتان نيست بلكه رعايت حداقلهاي لازم است. دربارهي برخي از اين اصول در نامهاي كه فعلاً نيازي به انتشار آن نيست، تذكراتي را بيان خواهم داشت. اما توصيه ميشود آن هفته نامه نيز تكليف خود را با خوانندگان خويش مشخص كند و به آنها توضيح دهد كه در صفحهي تاريخ آن نشريه تا چه حد از اصول علمي تبعيت ميشود. مثلاً آيا انتشار متن كامل يا قسمتهايي از مطالب ديگران ـ بدون ذكر منبع اصلي ـ در اين نشريه امري عادي است يا قرار است حقوق معنوي ديگران رعايت شود؟ متأسفانه ليست بلندي در اين رابطه وجود دارد كه در صورت اعلام آمادگي آن هفته نامه جهت انتشار، قابل ارائه است. اين در حالي است كه شما حتي انتشار مطالب هفتهنامهتان را ـ ولو با ذكر منبع ـ منوط به اخذ مجوز رسمي كردهايد! آنچه را براي خود نميپسندي براي ديگران نيز نپسند!
7. در پايان بار ديگر بر اين نكته تأكيد ميكنم كه حساسيت بنده ناشي از نگراني نسبت به روشي است كه تاريخ درخشان كازرون را به تاريخي مشوش و پرتناقض تبديل خواهد كرد والا اگر كاري هوشمندانه، دقيق و ارزشمند دربارهي تاريخ انقلاب اسلامي در كازرون صورت گيرد چه بسا موجبات استفادهي محققان از نتايج تلاشهاي صورت گرفته را نيز فراهم آورد.
موفق باشيد
رضا صنعتي
سلام
سرويس تاريخ كازرون نما تنها به انتشار گفتگوي دو طرف بحث اكتفا كرده و هرگونه قضاوت در اين رابطه را به كاربران فهيم سايت واگذار كرده است
انتشار يك بحث و گفتگوي علمي بايد به صورت طبيعي مورد استقبال دوستداران تاريخ و فرهنگ كازرون قرار بگيرد لذا ما علت نگراني شما را متوجه نمي شويم
سرويس تاريخ كازرون نما از هرگونه گفتگو و انتقاد تاريخي استقبال مي كند اما متاسفانه چنين گفتگوهايي به ندرت پيش ميآيد
موفق باشيد
كازرون نما
هر چه قدر که حاج رضا صنعتی مودبانه و محترمانه و ادیبانه انتقاد کرده بود هفته نمه ی بیشاپور یا سردبیر یا مدیر مسوول یا نمی دانم چه شخصی با چه سمتی که ملوم نیست با طعنه و کنایه و بی ادبی و بی احترامی قصد داشته که شخصیت فرد منتقد را بکوبد و تخریب کند و روشی که در جوابیه به کار برده ضمن قرار از جوابی با ارزش ومخاطب پسند قصد منحرف کردن افکار مخاطبان این نقد و آن جوابیه و اصل موضوع را داشته
واقعا باعث تاسف است که این هفته نمه در مقام ... و ... و خودخواهی چنین واکنشی را در جواب یک منتقد که ضمن این که خود از محققین و نویسندگان متبحر شهرستان و استان در نگارش کتاب های دینی و مذهبی و انقلابی است
این حق هفته نامه بیشاپور است که جوابیه صادر کند اما دوستان عزیز و کاربران محترم را متوجه ی متن جوابیه ی بیشاپور می کنم تا با دقت بخوانند و صحبت های بنده را در جمله جمله ی این جوابیه دریابند که در عین بی احترامی به یک منتقد نگاشته شده و از سر خودخواهی!
این است چریان آزاد اطلاعات (بخوانید ...)در سایت کازرون نما.
دوست عزيز
با مشخصات شما نظري به ما نرسيده است تا سانسور شود.
لااقل براي خودتان يك نام مستعار انتخاب كنيد تا ادعايتان قابل پيگيري باشد
موفق باشيد
چرا دو صفحه از آن ویژه نامه را در سایتتان قرار ندادید. عکس هایی در آن قرار داشت که برای اولین بار منتشر می شد.برایتان متاسفم.
سلام
عكسهاي مورد نظر شما بيش از چهار سال پيش در مهر و بهمن 1387 در كازرون نما منتشر شده اند
براي مشاهده آنها به آدرسهاي زير مراجعه كنيد
http://www.kazeroonnema.ir/fa/news/544
http://www.kazeroonnema.ir/fa/news/1865
http://www.kazeroonnema.ir/fa/news/1868
http://www.kazeroonnema.ir/fa/news/1869
موفق باشيد
كازرون نما
1. برنتافتن فرد یا گروهی که شما نمایندگی فکری-سیاسی آنان را می کنید از لب به زبان گشودن گروهی از انقلابیون کازرونی از تاریخ انقلاب و تمایل به تداوم سکوت آنان علی رغم تمام ژست ها
2. خودنمایی و تفاخر بر دانسته ها
3. سخت گیری بیش از حد و وسواس
4. تخاصم و رقابت با بیشاپور و مناسب دبدن شرایط برای برخورد
سلام
از اظهارنظر شما متشكرم
1. از خداوند ميخواهم تا نيت بنده را خالص گرداند. شما نيز چنين دعايي را در حق اينجانب بكنيد.
2. تنها مصاحبهاي كه از نظر بنده به صورت كامل (به قيد كامل توجه كنيد) زير سئوال است. مصاحبه با آقاي م.ع.ن!!! است كه دلايل آنرا ذكر كردم.
3. بنده هيچ فرد يا گروهي را نمايندگي نميكنم و از ضبط، ثبت و انتشار روشمند (با توجه به ضوابط علمي) خاطرات انقلابيون كازرون (با گرايشهاي مختلف فكري و سياسي) خوشحال ميشوم. بنده حتي معتقدم اگر امكان دستيابي به نيروهاي ضد انقلاب (مثل عوامل حكومتي آن زمان) نيز وجود داشته باشد انتشار خاطرات آنها البته با ملاك گفته شده كاري پسنديده است.
موفق باشيد
رضا صنعتي
اينها مي دانستند كه هفته نامه بيشاپور قرار است يك روزي مطالبي كه درباره آنها نوشته شده را منتشر كند بعد آنها هم تصميم گرفتند تاريخ اين شهر را درخشان كنند تا اين هفته نامه لااقل بتواند با حذف اسم كتاب و نشريات ديگران درباره اينها بنويسد.
اصلا اينكه پزشكيان ها و مظلوم زاده ها و سلامي ها و عارف ها و ده ها نفر از ديگر تاريخ نويسان و فرهنگ نويسان كازرون قبل از انتشار بيشاپور در هفته نامه سلمان و طلوع و شهرسبز مطلب مي نوشتند دروغ محض است. همه اينها چون مي دانستند بعدا بيشاپوري به وجود خواهد آمد انگيزه داشتند و الا هرگز دست به قلم نمي بردند.
اصلا همه آنها براي رقابت با بيشاپور مي نوشتند انگيزه شان هم خالص نبود.
همشهریان نقاد دستتان مریزاد همه شما درست گفتید ولی با افسانه وتاریخ هویت سازی نمیشود کرد بنظر حقیر ازمحاسن فضای مجازی همین بس که شماها آزادانه نظر میدهیدکاش باکنایه وادب وبی ادبی همدیگر را متهم نکنیم وقتی قرار شد ادب رعایت شود چارچوب گذاری میشود بعضی چیزها شاید برای طرفداران یک نظر اصل ادب وحقیقت وشجاعت باشدبرای دیگران شاید بی ادبی محض وتوهین وغیره نباشد البته کسی وارد گود شد چه بسا پیه همه چیزرابخود مالیده باشدوروحانی وغیرروحانی ندارد مهم اندیشه ای است که مردم با آن اندیشه آشنا میشوند ورای میدهند
قضاوت میکنند وبرای خود آنرا الگو میکنند
این حق هرکسی است که نظراتش را بیان کند.
البته هرچه مودبنه تر سازنده تر است اگر سراغ تصحیح نظرات همدیگر برویم نقد سازنده است اگر بسوی تخریب نوشته همدیگر برویم عدول از اخلافیات است ولی به هرحال فرق انسانها درهمین است که عده ای ممکن است بسراغ نقدسازنده بروند وعده ای ممکن است همهن نقد سازنده را هم برچسا زنی کنند
بنده به اقای مطهری زاده وشیخ صنعتی تبریک میگویم برای رواج دادن فضای نقدوتوصیه میکنم به اینکه نفدرا نقادانه وبدون دخالت دادن سلایق فردی بلکه متکی به علم وکمالگرایی واخلاق مداری کنیم.
چه عیبی دارداگرما بتوانیم دربرخی موارد اختلاف نظر داشته باشیم وصراحتانظر خود را بنویسیم مطمئنا دربیشتر موارد مامشترکاتی داریم که تنها به این نقاط اختلاف چشم دوخته ایم بنظز حقیر این نقاط اختلاف باید درجهت رفع تصخیخ وتکمیل باشدنه تخریب واتهام ومحکوم کردن ویاریگری چرا که دیگران ازما می آموزند وافراد عالم واهل قلم کسی است که حرمت خواننده را نیز نگهدارد