آسمان زیباست وقتی بغض جانش را گرفته
کوه، وقتی شعله مغز استخوانش را گرفته
باغ، وقتی رعشهی پاییز افتاده به جانش
چشمه، وقتی دست سنگینی دهانش را گرفته
اسب، وقتی بعد از عمری سم به دوش دشت سودن
پنجههای چیرهی پیری عنانش را گرفته
مرد، وقتی بزم تیغاتیغ را رقصیده اما
خنجر یاران نزدیکش امانش را گرفته
خود کتاب زخم را از حفظ می نالم که عمری
زندگی از خط به خطم امتحانش را گرفته
زندگی زیباست وقتی گریههایت را بخندی
آسمان زیباست وقتی بغض جانش را گرفته
حسین فروزنده زبان خودش را دارد. زبانی که کهن نیست. خیلی هم امروزی نیست. فخیم و سنگین است. نه از الفاظ محاورهی امروز استفاده میکند آن چنان که بعضی از ما دنبال میکنیم. نه به زبان به اصطلاح «می» و «باده»ای رغبتی نشان میدهد. خودش را در میانه گذاشته و با تعهد به سنت شعر سنتی، سعی میکند به روز بسراید. آخرین سرودهی کامل شدهاش هم مستثنا نیست. به این غزل نگاه میکنیم:
از وزن مصرع «اسب، وقتی بعد از عمری سم به دوش دشت سودن» شروع میکنیم که در تقطیع، حرف "عین" حذف شده (... بَع/دَ/زُم/ری...) و حذف عین بر فرض که اشتباه نباشد -که هست!- زیبایی شعر را کم میکند!
این غزل تنوع تصویری نسبتن زیادی دارد. البته همهی تصویرها نو نیستند اما انتظار نو بودن همهی تصاویر به جا نیست. مثلن در مصرع اول تصویر «بغض آسمان» تکراری است و در مصرع چهارم «سنگی که دهان چشمه را گرفته» بکر است و بدیع. همچنین نوع استفاده از تصاویر ولو تکراری باعث میشود تا مخاطب حس بدی نداشته باشد. وقتی شاعری شعری میگوید و تصویر تکراری و دستمالی شدهای را بدون دست زدن یا استفاده از فضای جدید جلوی مخاطبش میگذارد اگرچه ناشی از ضعف شاعر باشد، ناخود آگاه مخاطب را منزجر میکند. چون انگار میکند خواننده یا شنوندهی شعر مورد تحقیر شاعر قرار گرفته است!
دیگر این که فرم به کار گرفته شده در این غزل جدا از آن که کار جدیدی نیست و پیش از این شاعر، شاعران دیگری آن را مرتکب شدهاند اما جذابیت خودش را دارد. استفاده از فعل در مصرع اول و جایگزین کردن کلمات دیگر از تصویرهای دیگر با همان فعل آغاز شعر. این فرم از نظر موسیقایی نیز به غزل کمک کرده. البته شایسته است وقتی چنین اتفاقی شعر را به سمت موسیقی غنیتری میبرد از سَکْتهای کوچک هم دوری شود. همان طور که خلأ موسیقی ایجاد شده در مصرع «باغ، وقتی رعشهی پاییز افتاده به جانش» سنگین به نظر میرسد.
از نظر ارتباط، این غزل چندان به استحکام ارتباط افقی هندیگونه اهمیتی نداده. جز بیت:
خود کتاب زخم را از حفظ می نالم که عمری
زندگی از خط به خطم امتحانش را گرفته
اما از سوی دیگر سعی داشته ارتباط عمودی را حفظ کند. ارتباط عمودی این غزل با توجه به تنوع تصویر، ارتباط تصویری نیست. و بیشتر ناشی از همان فرم ایجاد شده است. از این جهت که «زیباست» در مصرع اول در مصرعهای دوم و سوم و چهارم و پنجم و هفتم حذف از تکرار شده و برای فهمیدن مثلن بیت چهارم لازم است مخاطب شعر را از آغاز بخواند. این ارتباط عمودی در همان بیت پنجم که اشاره شد به شکل دردآوری گسسته میشود. البته قابل درک است که شاعر از بیت خوبش نمیگذرد و گاهی به اصل شعر ضربه میزند.
و اما بیت آخر که فرودی نه در حد اوج ابتدای کار است. تکرار مصرع آغازین برای ختام غزل در اینجا نه تنها چرخش را ایجاد نمیکند بلکه بوی خستگی و ناامیدی میدهد. به عبارتی 4 بیت ابتدایی مقدمهی شعریاند که سروده نشده. و به این اعتبار این زیباییهای ابتر، در جایی که باید گل کنند پژمردهاند. آن هم وقتی شاعر بیت نهایی را گفته تا شعرش تمام شود، همین!
با آرزوی موفقیت برای حسین فروزنده و شعرهای خوب در روزهای خوب آیندهاش (آیندهشان!)...
ولی...
یکی هم دست ما رو بگیره بد نیست
دست گیریم که نیاید دگر ان وقت بهار
به خزان زود رسدسبزی ان باغ چنار
بگزارید نفسم در نفس باد صبا
تا برد قافله عمر مرا
که چنین مرگ به اغوشم خورد
تا بگیرد همه اغوش خدا