سقراط در دو راه آتن نشسته بود، رهگذري ميپرسد، راه آتن از كدام طرف است؟
سقراط راه را به او نشان ميدهد.
بعد رهگذر ميپرسد: مردم آتن چگونه مردمياند؟
سقراط از رهگذر سؤال ميكند: تو اهل كجايي؟
جواب ميدهد آرگوس!
سقراط دوباره سؤال ميكند: مردم آرگوس چگونه مردمانياند؟
رهگذر جواب ميدهد: خوب، مهربان، منصف و خونگرم و من افتخار ميكنم كه اهل آنجايم.
سقراط ميگويد كه مردم آتن دقيقاً همين گونهاند!
چند دقيقه بعد رهگذر ديگري ميآيد و راه آتن را از سقراط ميپرسد و هم چنين سؤال ميكند كه مردم آتن چگونهاند؟
سقراط هم سؤال ميكند: تو اهل كجايي؟
رهگذر ميگويد: آرگوس!
سقراط دوباره ميپرسد: مردم آرگوس چگونه مردمانياند؟
رهگذر جواب ميدهد: بسيار متقلب، خودخواه، بدذات و شرور!
سقراط ميگويد: با كمال تأسف بايد به عرض برسانم كه مردم آتن نيز دقيقاً همين جورند!
منظور از داستان بيان دو نكته است، يكي تعميم مبالغه آميز و ديگر طرز فكر.
انسان هر جور فكر ميكند ساختهي ذهنياش هم بر همان اساس پيريزي ميشود و فكرش نهايتاً ديدگاهش ميشود.
وقتي كه آدم خودش اهل تقلب و شرارت باشد همه را اين گونه ميبيند و اگر هم خوش بين باشد همه را مثل خودش ميبيند. فكر هر كس و نيت هر كس آينهاي است و يا دوربيني است كه از دريچهي آن ميشود به اطراف نگاه كرد. اما اگر آدم واقع بين باشد بهتر است چون هر چه ميبيند، با عقل و شعورش ميسنجد، پردازش ميكند و بعد نظر ميدهد.
آدم واقع بين تعميم كلي نميدهد، همه را با يك چوب نميراند و مشت را نمونهي خروار نميداند مثلاً اگر يك كازروني بيفرهنگ، بددهن، شرور و از همه بدتر ناسپاس و قدرنشناس ببيند. ميگويند مشت نمونهي خروار است و همهي كازرونيها اينگونهاند!
اين بنده صد درصد با اين ضربالمثل مخالفم، اين همه آدم شريف و با فرهنگ در اين شهر وجود دارد، آيا واقعاً همه اينگونهاند، اين نوع تعميمها بسيار وحشتناك و ناجوانمردانه است و يا ميآيند يك نظر سنجي دربارهي فلان كانديدا و يا فلان مسؤول ميكنند و آقاي نظرسنج مثلاً ميتواند با صد نفر تماس بگيرد و نظريه و آراي آنها بپرسد. آيا به معناي واقع اين صد نفر نمايندهي صدهزار نفر ميتوانند باشند.
اين بنده با اين گونه نظر سنجي و آمار و ارقامي كه دربارهي كانديداهاي رياست جمهوري و مجلس كه در روزنامهها و سايتها هم نوشته شده و عكس از آب درآمد، موافق نيستم. منظور بحث اين است كه «مشت نمونهي خروار» براي برنج و گندم و نخود و لوبيا شايد تعميم داد اما در مورد انسانها، نه! چون انسانها با گذشت زمان يعني ثانيه به ثانيه ممكن است نظرشان عوض شود، تأثير و تبليغات و سخنرانيهاي احساسي و عاطفي هم نبايد فراموش كرد و حتي گاهي حركات و اعمال احساسي آنها بر اعمال عقليشان ميچربد.
به هر حال منظور بيشتر اين است كه مردم هر شهر همان طور هستند كه تو فكر ميكني اما اگر واقع بين باشي بديهاي يك نفر را نبايد به حساب همهي مردم گذاشت. مثلاً بعضيها ميگويند. مردم كازرون خوش استقبال و بد بدرقه هستند. اين هم از آن جملههاي ناجوانمردانه است. مردم اين شهر تا حالا خدمات ارزندهي بيشتر شهرداران، فرمانداران، رؤساي آموزش و پرورش و نمايندگان مجلس يادشان نرفته و نخواهد رفت، در بيشتر اتفاقاتي كه براي آنها رخ داده با دلگرمي و با كمال صميميت قدرداني خودشان را نشان دادهاند مخصوصاً از مسؤولان پاك و مؤمن به خوبي ياد ميكنند، از نمايندگان خوبي كه براي اين مردم قدمهاي بلندي مثل جادهي كازرون – دشت ارژن برداشتهاند. هم به خوبي ياد ميكنند و هم برايشان دعا ميكنند نبايد مخالفت و حسادت و يا ديدگاههاي جناحي ديگران به حساب همهي مردم گذاشت، عدهاي هستند كه به قول خود كازرونيها هميشه يك جمله بلدند «مِي چه كرده؟» مثلاً اگر بگويي شهردار همهي كوچهها و پس كوچههايي كه تا به حال رنگ آسفالت نديده، آسفالت كرده، ميگويد: (مِي چه كِرده؟) و اگر بگويي فلان نماينده، فلان كار و فلان كار و فلان كار كرده است ميگويد:«مِي چه كِرده؟»
رفتار اين گونه آدمهاي ناسپاس نبايد به حساب همه گذاشت. و اگر منظور از بدي بدرقه، نتيجهي انتخابات است نبايد آن را به حساب قدرشناسي و يا ناسپاسي همهي مردم شهر گذاشت. وقتي كه آراي يك بوشهري، يك نفر شيرازي ميتواند سرنوشت انتخابات را تغيير ميدهد، آيا اين يعني همهي مردم فلان جور فكر ميكنند، من كه فكر نميكنم، شما چطور؟
منبع : هفته نامه سلمان