|
پايين بودن فرهنگ عمومي به ويژه در حوزه فرهنگ از يك سو و سيل خروشان فرهنگ جهاني و تحولات فرهنگ ملي عملا باعث شده است تا سرعت و حجم تخريب فرهنگ بومي و آثار فرهنگي بيش از حد تصور باشد. هر روز شاهديم كه بافتهاي كهن شهر و روستاهاي كهن به سرعت از بين ميروند. بناهاي تاريخي تخريب ميشود و حفاريهاي غير مجاز به هيچ تپه و امامزاده و مقبره و كتيبهاي رحم نميكند. هر روز بخشي از جنگلها و درختان كهن و محيطهاي طبيعي دستخوش نابودي ميشوند و بسياري از سنتها و صنايع دستي و دستساختههاي فرهنگ بومي از بين ميرود. گويش و واژگان كهن و آداب و رسوم هم جاي خود دارد.
بيتعارف، اميد داشتن و دلخوش كردن به تلاشهاي مراكز رسمي و ارگانهاي مربوط نيز جز خوشخيالي، سهل انگاري نيست.
پس چه بايد كرد؟
به گمانم مثل هميشهي تاريخ اين كشور، جز همت دلسوزان و غيرت علاقمندان، هيچ روزنه اميدي وجود ندارد.
حفظ و حراست و برنامهريزي براي اين امور البته كاري فردي و شخصي نيست. اما :
اگرچه بيشك، پژوهش در هريك از زمينههاي يادشده امري تخصصي و مستلزم تجربه بسيار است، اما گردآوري اطلاعات و به ويژه مستندسازي در زمينههاي يادشده امري است كه از عهده همه فرهنگدوستان بر خواهد آمد. لذا به همه علاقمندان پيشنهاد ميشود تا با تشكيل گروههاي كوچك دوستانه و با استفاده از همين امكاناتي كه كم و بيش امروزه در دسترس بسياري از جوانان هست، (دوربينهاي عكاسي و فيلمبرداري و دستگاههاي ضبط و ...) تلاش كنيم تا مجموعههايي مستند از تصوير و صدا فراهم كنيم و دست كم اين آثار را در عالم هورقليايي به عنوان منابعي براي پژوهش نگهداري كنيم. به گونهاي كه با از بين رفتن خود آثار، دست كم امكان پژوهش از بين نرود.
پس، به ويژه با عنايت به موارد دورافتاده و ناشناخته و كمشناخته:
از تمام مناظر و آثار طبيعي، درختان و گياهان و ...
آثار تاريخي و باستاني(كتيبهها و گورنوشتهها و ...)
اسناد كهن موجود در خانواده و نزد اطرافيان
مراسم و سنتها
حالات ويژه (مثل نشستن بر كرسيهاي چوبي و...)
افراد مسن خانواده و شهر و روستا
ابزار و وسايل سنتي و صنايع دستي
و نيز فيلم و صداي كهنسالان و گويش و قصهها و مثلها و ...
و ...
البته لازم است نسخهاي از آثار تهيهشده با حفظ نام تهيهكننده در يك مركز مورد وثوق همگان حفظ شود يا بين دوستان و اعضاي گروه رد و بدل شود.