|
امسال چه زیبا با هم عجین شده اند این
دو ماه شمسی و قمری. در نیمه ماه قمری شمس میآید و در نیمه ماه شمسی قمری از او
غروب میکند تا قمری دیگر از او طلوع کند. طلوعی همزمان با طلوع همان قمری که غروب
کرده است.
امسال چه زیبا با هم عجین شده اند این دو ماه شمسی و قمری. در نیمه ماه قمری شمس میآید و در نیمه ماه شمسی قمری از او غروب میکند تا قمری دیگر از او طلوع کند. طلوعی همزمان با طلوع همان قمری که غروب کرده است.
و شمس همچنان میتابد. هرچند در پس ابرهای تیره و تار، گمشده مردم باشد.
چه زیبا در ذهن همه این شعر در اذهان جای میگیرد:
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم....
نیمه خرداد، اوج شعور مردمی بود که قرنها انتظار شمس عالمتاب عدالت و آزادگی را میکشیدند و خود را پیرو او میدانستند.
نیمه خرداد 42، شوری کربلایی از نای مردمی برخاست که ندای هر جمعهشان امید و انتظار مردی از سلاله حسین بود. نه آن که بیاید و انتقام خون اجدادش را بگیرد، که او امام عدالت است نه انتقام، که او انتقام نمیگیرد بلکه او عدالت را محقق میکند. و حق همه را در طول تاریخ میگیرد و به حقدار میدهد. پس او را طلب میکردند تا بیاید و عدالت را سامان دهد. آن زمان هنوز جامعه بشری آمادگی این را نداشت تا مهدی را دریابد.
پس قمری آمد، روشنی بخش تاریکی شب ظلمانی. قمری از خورشیدگان تلالو گرفته تا نوری برافروزد براه مردمان مانده در تاریکی. و او چنین کرد. چنین کرد و ادامه داد: که این انقلاب انفجار نور است. انفجار نوری در ظلمات. اما انقلاب ما و حکومت ما نه انقلاب نهایی است، و نه حکومت ایدهآل ما، بلکه تنها رهگذری است برای رسیدن به نور مطلق، نور عالمتابِ شمس پنهان از دیدگان ظلمتزده. تنها رهگذری است برای آن که تا انقلاب نهاییمان، انقلابی بمانیم. رهگذری است برای هموار نمودن آمدن روز روشن. و آن گاه حکومت ما را خورشید عالمتاب ولایت و امامت و عدالت برپا خواهد نمود.
و آن ماه روشن ضمیر ما، پس از انقلابش، پس از دردهایی که برای هموار کردن راه، و روشن نمودن تاریکیها، بر دوش کشید، چهره در خاک فرو برد تا ماهی دیگر، پرتو گرفته از خورشید عالمتاب، راهش را ادامه دهد.
مردی بسان خمینی، حالا در رخ خامنهای حلول کرده است. مردی که روشنیبخش راه است، برای خورشید عدالتگستر آخرالزمان.
پس در پرتو ماه، آماده میشویم، آماده میکنیم
و آماده باش میدهیم و راه را در این تاریکی هموار میکنیم تا خورشید بیاید.