پایگاه خبری کازرون نیوز | kazeroonnema.ir

کد خبر: ۱۳۹
تاریخ انتشار: ۲۷ مرداد ۱۳۸۷ - ۱۸:۰۰
رضا صنعتي

يكي از بهترين دلايل عقلي بر اثبات وجود خداوند متعال برهان وجوب و امكان است كه به صورت خلاصه به اين برهان اشاره مي‌كنيم:

 

انواع موجودات

1. وجودِ موجودات را در دو عالم مي‌توان تصور كرد:

الف. عالم ذهن

ب. عالم واقع (خارج از دهن)

2. موجودات در عالم ذهن به سه دسته تقسيم مي‌شوند:

الف. ممتنع الوجود (موجوداتي كه در عالم واقع وجود ندارند و فقط در عالم ذهن وجود دارند مثل سيمرغ)

ب. ممكن الوجود (موجوداتي كه براي به وجود آمدنشان [در عالم واقع] نيازمند علت و دليل هستند و تا آن علت وجود نداشته باشد، به وجود نمي‌آيند)

ج. واجب الوجود (موجود يا موجوداتي كه [در عالم واقع] حتماً وجود دارند [وجود آنها ضروري است] و براي به وجود آمدنشان نيازمند دليل و علتي نيستند.)

 

معناي علت

علت به معناي عامش بر هر موجودي كه طرفِ وابستگيِ موجود ديگري باشد اطلاق مي‌شود و حتي شامل شروط و معدّات هم مي‌شود.

 

درباره‌ي ممتنع‌ الوجود و ممكن الوجود

1. ممتنع الوجود [مطابق با تعريفش] در عالم واقع وجود ندارد.

2. وجود ممكن الوجود در عالم واقع قابل انكار نيست. (هر چيزي را كه انسان نفي كند، وجود خودش و اينكه زماني وجود نداشته و به وجود آمده است را كه نمي‌تواند نفي كند.)

 

اثبات واجب الوجود

آيا علاوه بر ممكنات وجود واجب الوجود را نيز در عالم واقع مي‌توان اثبات كرد؟ آيا نمي‌توان گفت كه همه‌ي موجوداتي كه در عالم واقع وجود دارند، ممكن الوجود هستند؟

 

1. اگر همه‌ي موجوداتي كه در عالم واقع وجود دارند، ممكن الوجود باشند لازمه‌ي آن تسلسل علت‌ها است!

2. تسلسل علت‌ها آن است كه هر علتي خود معلولِ علتِ ديگري باشد و آن علتِ ديگر هم معلولِ علت ديگر (الي بي‌نهايت) و سلسله‌ي علت‌ها به يك علت خاص كه معلولِ هيچ علت ديگري نباشد، ختم نشود.

 

 

مثال: محمود علت به وجود آمدن احمد و عباس علت به وجود آمدن محمود و حسن علت به وجود آمدن عباس و شخص ديگري علت به وجود آمدن حسن (الي بي‌نهايت)

3. تسلسل علت‌ها محال است. زيرا تسلسل علت‌ها به معناي وجود معلول بدون علت است. اگر اشخاص نام برده شده در مثال بالا را از اين جهت در نظر بگيريم كه هر يك از آنها معلول علت قبل از خود هستند (و اين معلول‌ها به علت تسلسلي كه وجود دارد به يك علت ختم نمي‌شوند، محال بودن تسلسل علت‌ها را درك خواهيم كرد.

توجه كنيد:

 

مثال ديگر: يك مسابقه‌ي دو ميداني را فرض كنيد كه تمام دوندگان اين مسابقه، شروعِ دويدن خود را مشروط به دويدن يك نفر قبل از خود كرده‌ باشند! در اين صورت چه اتفاقي مي‌افتد؟ دويدن هر نفر معلول دويدن ديگري است و چون آغاز اين مسابقه از طرف تمام دوندگان معلول است، دويدني اتفاق نخواهد افتاد چون علتي وجود ندارد.

4. سلسله‌ي علت‌ها در نهايت بايد به علتي كه خود معلول و نيازمند به هيچ علت ديگري نباشد ختم شود و الا هيچ موجودي، وجود نمي‌يابد.

5. با توجه به اينكه ممكن الوجودها، در عالم واقع وجود دارند پس حتماً سلسله‌ي علت‌ها به علتي ختم شده است.

6. آن علتي كه هيچ گونه نيازي در آن راه ندارد و معلول هيچ علت ديگري نيست همان واجب الوجود است. (وجود واجب الوجود اثبات شد)

 

واحد بودن واجب الوجود

سئوال: چه دليلي وجود دارد كه در عالم تنها يك واجب الوجود، وجود داشته باشد؟

1. دوييت زماني حاصل مي‌شود كه اجزاي X با اجزاي Y متفاوت باشد. به عبارت ديگر اگر اجزايي كه وجود X را تشكيل داده‌اند (عيناً) همان اجزايي باشند كه وجود Y را تشكيل داده‌اند، دوييت معنا نخواهد داشت و X همان Y خواهد بود.

2. اجزاي يك موجودِ داراي اجزا، علتي براي به وجود آمدن آن موجود است و تا آن اجزا جمع نشوند آن موجود به وجود نخواهد آمد.

3. در تعريف واجب الوجود گفته شد كه واجب‌الوجود از هر‌گونه علتي براي وجود خود بي‌نياز است. جزء داشتن واجب الوجود به معناي نيازمندي واجب الوجود به آن اجزا است و اين با تعريفي كه از واجب الوجود شد منافات خواهد داشت.

4. جزء نداشتن واجب الوجود به معناي يكي بودن آن است. (دوييت زماني حاصل مي‌شود كه اجزاي X با اجزاي Y متفاوت باشد.)

5. پس واجب الوجود يكي است (توحيد)

 

ابدي و ازلي بودن واجب الوجود

1. معدوم بودن موجودي در برهه‌اي از زمان به معناي ممكن الوجود بودن و نيازمندي آن است. پس واجب الوجود ازلي است.

2. چون واجب الوجود خودبخود وجود دارد و نيازمند به هيچ موجودي نيست هميشه موجود خواهد بود. پس واجب الوجود ابدي است.

 

 

صفات سلبيه‌ي واجب الوجود

1.  چنانچه گفته شد بي‌نيازي به موجودات ديگر مهمترين صفت واجب الوجود است. (صمد)

2. گفته شد كه جزء داشتن به معناي نياز داشتن به آن اجزاست پس واجب الوجود جزء ندارد.

3. واجب الوجود نه تنها جزء بالفعل ندارد بلكه جزء بالقوه (جزء عقلي) هم ندارد. زيرا چيزي كه داراي اجزاي بالقوه باشد نيز عقلاً قابل تجزيه است و معناي امكان تجزيه، امكان نابودي و زوال كل است.

3. چون تركيب از اجزاء بالفعل و بالقوه، از خواص جسم است پس هيچ موجود جسماني نمي‌تواند واجب الوجود باشد.

4. وقتي چيزي جسم نبوده و جزء نداشته باشد، قابل رؤيت و مشاهده با چشم نيز نخواهد بود.

5. با نفي جسمانيت خواص ديگرِ اجسام از قبيل مكان داشتن و زمان داشتن نيز از واجب الوجود نفي مي‌شود.

6. با نفي زمان از واجب الوجود، حركت، تحول و تكامل هم از او نفي مي‌شود زيرا هيچ حركت و تحولي بدون زمان امكان‌پذير نيست.

 

واجب الوجود علت هستي‌بخش

1. گفته شد كه واجب الوجود علت پيدايش ممكنات است.

2. علت‌ها اقسام مختلفي دارند مثل علت معدّ، علت حقيقي، علل جانشيني و...

3. علت بودن واجب الوجود براي ممكنات به معناي هستي بخشي (قسم خاصي از علت فاعلي) است.

4. علت هستي‌بخش بدون هيچ نيازي معلول خود را به وجود مي‌آورد معلولي كه تمام هستيش وابسته به اوست.

5. علت هستي‌بخش بايد تمام كمالات همه‌ي معلولات را به صورت كامل‌تري دارا باشد تا بتواند به هر موجودي به اندازه‌ي ظرفيتش افاضه كند. (بر خلاف علل معدّ و مادي)

6. علت هستي‌بخش علت است حقيقي، و از اين روي وجود او براي بقاي معلول ضرورت دارد (بر خلاف علت معدّ)

 

صفات ثبوتيه

صفات ثبوتيه‌ي واجب الوجود به دو دسته تقسيم مي‌شود:

 

الف: صفات ذاتيه

صفاتي كه بدون توجه به مخلوقات در وجود واجب الوجود موجود بوده و از ذات واجب الوجود انتزاع مي‌شود را صفات ذاتيه مي‌گويند.

 

1. ما در بين موجودات ممكن برخي را به برخورداري از حيات، علم، قدرت و محبت به خير و كمال مي‌شناسيم.

2. گفته شد كه واجب الوجود علت هستي‌‌بخش است و علت هستي‌بخش تمام كمالات همه‌ي ممكنات را در حد اعلاي آن دارا مي‌باشد.

3. در نتيجه واجب الوجود در حد اعلاي از حيات، علم، قدرت و محبت به خير و كمال است.

4. مهمترين صفات ذاتيه‌ي واجب الوجود حيات، علم و قدرت است.

5. برخي ديگر از صفات واجب الوجود از اين صفات به دست مي‌آيند.

 

ب. صفات فعليه

صفاتي كه از وجود نوعي رابطه بين واجب الوجود و ممكنات انتزاع مي‌شود را صفات فعليه مي‌نامند. اين صفات از وابستگي وجودي ممكنات به ذات واجب الوجود انتزاع مي‌شوند.

1. گفته شد كه واجب الوجود علت هستي‌بخش ممكنات است و اين همان چيزي است كه از آن به خالقيت تعبير شده و به عنوان يكي از صفات واجب الوجود اثبات مي‌شود.

2. گفته شد كه واجب الوجود براي ممكنات علت حقيقي است و از اين رو وجود او براي بقاي معلول ضرورت دارد و اين همان چيزي است كه از آن به ربوبيت تعبير شده و يكي از صفات واجب الوجود است.

3. افعال واجب الوجود از صفات ذاتيه‌ي او (علم و قدرت و محبت به كمال و خير) سرچشمه مي‌گيرد و هميشه به صورتي تحقق مي‌يابد كه داراي مصلحت باشد (بيشترين كمال و خير بر آن مترتب باشد) چنين حالتي را حكمت مي‌گويند كه از صفات فعليه‌ي واجب الوجود است.

4. هر مخلوقي از آن جهت كه داراي كمال و خير و يا مصلحتي بوده آفريده شده است پس وجود آن در زمان و مكان خاص و يا كيفيت مخصوص، متعلق علم و محبت واجب الوجود قرار گرفته و به خواست خودش آن را آفريده است نه اينكه كسي او را مجبور كرده باشد. اين رابطه همان چيزي است كه از آن به اراده تعبير مي‌شود و به عنوان يكي از صفات واجب الوجود است.

5. برخي ديگر از صفات فعليه‌ي واجب الوجود را نيز به همين روش بايد اثبات كرد.

 

واجب الوجود همان خداوند سبحان است

موجودي كه فلاسفه با نام واجب الوجود از آن ياد مي‌كنند همان موجودي است كه متكلمين آنرا  خداوند سبحان مي‌نامند.

 

 

مطالب مرتبط :
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مخاطبین محترم؛
۱) کازرون نما، معتقد به آزادی بیان و لزوم نظارت مردم بر عملکرد مسئولان است؛ لذا انتشار حداکثری نظرات کاربران روش ماست. پیشاپیش از تحمل مسئولان امر تشکر می کنیم.
۲) طبیعی است، نظراتي كه در نگارش آنها، موازین قانونی، شرعی و اخلاقی رعایت نشده باشد، یا به اختلاف افكني‌هاي‌ قومي پرداخته شده باشد منتشر نخواهد شد. خواهشمندیم در هنگام نام بردن از اشخاص به موازین حقوقی و شرعی آن توجه داشته باشید.
۳) چنانچه با نظری برخورد کردید که در انتشار آن دقت کافی به عمل نیامده، ما را مطلع کنید.
۴) در صورت وارد کردن ایمیل خود، وضعیت انتشار نظر به اطلاع شما خواهد رسید.
۵) اگر قصد پاسخ گویی به نظر کاربری را دارید در بالای کادر مخصوص همان نظر، بر روی کلمه پاسخ کلیک کنید.
مشاركت
آب و هوا و اوقات شرعی کازرون
آب و هوای   
آخرين بروز رساني:-/۰۶/۰۲
وضعيت:
سرعت باد:
رطوبت:%
°
كمينه: °   بیشینه: °
فردا
وضعيت:
كمينه:°
بیشینه:°
کازرون
۱۴۰۳/۰۹/۰۲
اذان صبح
۰۵:۱۰:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۳۳:۵۴
اذان ظهر
۱۱:۵۰:۱۵
غروب آفتاب
۱۷:۰۵:۰۹
اذان مغرب
۱۷:۲۲:۲۲