***
حسن حاتمي فرزند جواد در فروردين 1313 در محله چاهآبي کازرون متولد شد. تحصيلات ابتدايي و غالب تحصيلات دبيرستاني خود را در کازرون گذراند. سپس به شيراز رفته، در آنجا دورهي ضميمهي دانشسراي مقدماتي را نيز گذراند. پس از آن به کازرون برگشت و از سال 1337 به عنوان معلم در دبيرستانهاي اين شهر مشغول به تدريس شد.
حاتمي از نوجواني به شعر و شاعري علاقه داشت و از همان ايام، اشعار خود را براي برخي نشريات ارسال ميکرد. او در کنار شعر به تحقيق در فرهنگ عامه نيز علاقه يافت و اولين مقاله خود با عنوان «گردو پر يا پيک» درباره يکي از بازي هاي محلي کازرون را در سال 1334 در حالي که دانش آموزي دبيرستاني بود در مجله فروغ انديشه شيراز منتشر کرد. وي همچنين با برخي از راديوهاي فارسي زبان در خارج از کشور از جمله راديو دهلي ارتباط و همکاري داشت.
حاتمي از نظر سياسي و اجتماعي نيز شخصيتي فعال و اثرگذار بود. او در سالهاي پاياني دههي 20 فعاليت سياسي خود را در جبههي ملي به عنوان نمايندهي دانشآموزان و در سازمان جوانان حزب ايران آغاز کرد و پس از کودتاي 28 مرداد 1332 به مدت کوتاهي بازداشت شد.
گرچه فعاليتهاي سياسي حسن حاتمي جنبهي ملي داشت اما در اوايل دههي 40 با آغاز نهضت ديني امام خميني او از جمله شخصيتهايي بود که اطراف سيداحمد پيشوا (انقلابيترين روحاني کازرون) حضور يافته، از اين طريق اهداف ملي خويش در مبارزه با رژيم سلطنتي پهلوي را دنبال ميکرد. او به دليل همين مبارزات [احتمالاً] از ابتداي سال تحصيلي 1343-1344 به روستايي در چهارمحال و بختياري و سپس به اليگودرز منتقل شد. اما در اين مدت ارتباط خود را با کازرون قطع نکرد و به مناسبتهاي مختلف خصوصاً در ايام تعطيلات به وطن خويش برميگشت و فعاليت هاي خود را پي ميگرفت.
حاتمي در سالهاي دور از کازرون در کنار تدريس، تحصيلات خود را در رشتههاي علوم تربيتي و زبان و ادبيات فارسي در دانشگاههاي تهران و اصفهان ادامه داد و در سال 1348 موفق به اخذ مدرک تحصيلي خود شد و از ابتداي سال تحصيلي 48-49 به کازرون بازگشت و در دبيرستانهاي شاپور، شاکر، بهبهاني و... به تدريس ادبيات فارسي و ترويج انديشههاي خويش پرداخت.
در آن ايام تفکرات مارکسيستي به خصوص در ميان قشر دانشگاهي به عنوان علم مبارزه شناخته ميشد و ادبيات مبارزين ـ حتي برخي از مبارزين مذهبي ـ به شدت متأثر از انديشههاي مارکس بود. حاتمي اما به عنوان يک شاعرِ مبارزِ مليگرا که با محافل ـ به اصطلاح ـ روشنفکري نيز مرتبط بود در هنگام بازگشت به کازرون مروّج و شيفتهي انديشههاي کمونيستي بود. حاتمي تلاش ميکرد با شناسايي دانشآموزان مستعد آنها را گام به گام از مبارزه با رژيم به سوي انديشههاي ماتريالیستي بکشاند. او براي رسيدن به اين هدف در سال 1350 تصميم به راهاندازي يک کتابفروشي گرفت. حاتمي مغازهي غلامحسين كرباسي در خيابان شاه (شهداي جنوبي فعلي) را براي راهاندازي كتابفروشياش اجاره كرد. كرباسي گرچه در ابتدا از پذيرش اين معامله سر باز مي زد اما پس از مشورت با انقلابيون مذهبي به شرط پذيرش شراكت، مغازه اش را به وي اجاره داد. اين شراکت از يک سو فرصت عرضهي کتابهاي اسلامي و از سوي ديگر زمينهي اطلاع نيروهاي مذهبي از فعاليت مارکسيستها را فراهم ميآورد. به هر حال گسترهي فعاليت کتابفروشي حاتمي به حدي بود که نه تنها منطقهي کازرون بلکه كتابفروشيهاي شهرهاي گناوه، برازجان، خورموج، دير، دهدشت، ياسوج، نورآباد ممسني و فهليان را هم تغذيه ميكرد. اين مسأله باعث شد تا انقلابيون مذهبي شهرستان نيز به فکر راهاندازي مراکزي براي عرضهي کتابهاي اسلامي بيافتند.
از آن طرف جريانهاي کمونیستي در خارج از کازرون نیز حَسَن
را به عنوان نمايندهي خود، به هواداران خويش ـ خصوصاً جوانان غيربومي که براي
گذران دوران سربازي به کازرون ميآمدند ـ معرفي ميکردند.
در سال 1351 اولين مجموعه شعر حاتمي با عنوان «مردي که به خليج پيوست» در حالي منتشر کرد که از تيغ سانسور رژيم در امان نماند. در همان سال او بار ديگر از کازرون به عجب شير و از آنجا به جهرم و ممسني منتقل شد تا اينکه در آذر ماه 1352 به اتهام عضويت در گروهي مسلح متشکل از برخي اعضاي چريكهاي فدايي خلق، چريكهاي مجاهد و نهضت رهاييبخش و... دستگير و روانهي زندان قصر در تهران گرديد. برخي از هم زندانيهاي او ضمن اشاره به اطلاعات بالاي وي از انديشههاي مارکسيستي از او به عنوان مرجعي براي گروههاي چپ در زندان ياد ميکنند.
حاتمي در سال 1354 از زندان آزاد شده، به کازرون برگشته، به ادامهي تدريس در مدارس و ادارهي کتابفروشياش پرداخت. کتابفروشي او در اين مقطع به نمايندگي روزنامهي رستاخيز در کازرون تبديل شد. تصوير او در کنار فرح پهلوی, ظاهراً مربوط به اين مقطع از زندگي اوست.
ساواک در تاريخ 12 دي 1356 در بخشي از گزارشهاي خود درباره فعاليت کمونيستها در کازرون مينويسد: «فعاليت افراد کمونيست که از قديم الايام به وسيله حسن حاتمي پايهگذاري و شروع شد و افرادي مثل... و عده ديگري در ممسني پرورش داد و ساخت که بالاخره بعد از آزاد شدن از زندان اين بار از طريق کتابفروشي و آوردن کتابهاي مارکسيستي کار خود را شروع نمود به قول خود حاتمي هدفش از اين کار تغيير نوع استراتژي بود باين معنا که او ديگر مثل گذشته روي افراد خاصي يا گروه خاصي بطور کلاسيک تبليغ نکرده بلکه با اشاعه کتابهاي مارکسيستي زمينه را براي تبليغ خود يا ديگران فراهم مينمايد و افراد را حداقل بدبين مينمايد و اينجاست که خود او مطرح نيست او نماينده روزنامه رستاخيز است همچنين فعاليت در انجمنهاي شهر و شهرستان هم ميکند اين بطور کلي هدف حسن حاتمي است اما اين هدف بوسيله افراد مذهبي تشخيص داده شده و آنها در مقابل کتابفروشيها[ي] بخرد [خرد] و کتابخانههاي قائم و... را درست کردهاند تا افراد را وادار به خواندن کتابهاي مذهبي کنند. در حال حاضر حسن حاتمي بعلت فعاليت همه جانبه و گيرنده افراد مذهبي چه در محيط اجتماعي شهر و چه در مدارس بطور کلي نميتواند هيچ فعاليتي داشته باشد و اگر داشته باشد به علت درگيريها شبانه روزي با افراد مذهبي با عده قليل فعاليت ضدمذهبي دارد و خيلي خيلي کم چيزي از او ديده شده است افراد ديگري مثل... نزد چند نفر روحاني بانفوذ مثل مهاجر و دانشجو رفته و توبه کرده و ديگر چيزي از آنها ديده نشده است و فقط گويا يکي دو نفر خانم هستند که در سر کلاس حرفهايي زده بودند که اينها همه بوسيله افراد مذهبي تهديد شده و آنها متعهد شدهاند که هيچگونه حرفي بر خلاف مذهب و يا حرفهاي ماترياليستي نزنند و بطور خلاصه ديگر بقول افراد مذهبي کاسه و کوزهشان شکسته شده و حرکتي ديده نميشود...»
جريان مارکسيت کازرون در ايام اوج مبارزات انقلابي مردم در دي و بهمن 1357 نيز تلاش کرد با در اختيار گرفتن ميکروفن، خواندن اشعار و برافراشتن پارچهنوشتهها و تابلوهايي حضور خود را در راهپيماييها نشان دهد اما نيروهاي مذهبي مانع از تداوم اين قبيل تبليغات چپگرايانه شدند.
چند ماه پس از پيروزي انقلاب، كتابفروشي حاتمي در شب 14 ارديبهشت ماه 1358 به آتش كشيده شد و براي هميشه تعطيل گرديد. او همچنين به علت فعاليتهاي مارکسيستي همراه با تعداد ديگري از دبيران دبيرستانهاي کازرون در مهر ماه 1359 از آموزش و پرورش پاکسازي و اخراج شد.
در سال 1362 به دنبال افشاي توطئهي حزب توده و دستگيري اعضاي اين حزب، حسن حاتمي نيز در ارديبهشت همان سال دستگير، محاکمه و پس از 8 ماه آزاد شد. او خود ميگويد که از اتهام عضويت در اين حزب تبرئه شده است. حاتمي پس از آن، از فعاليتهاي سياسي و اجتماعي کنار کشيد.
در سال 1365 نيز کتاب شعرش تجديد چاپ شد. در فاصلهي سالهاي 1365 تا 1377 تنها مقالاتي از وي در نشرياتي چون آينده، چيستا، کلک، شعر و... منتشر شد. اما در سال 1377 اولين کتاب او در فضاي جمهوري اسلامي با عنوان بازيهاي محلي کازرون نشر يافت. پس از آن به ترتيب کتابهاي محرم در کازرون ـ 1378، کازرون (بروشوري رنگي و دو زبانه در 24 صفحه با عکسهاي عليرضا عباسي) ـ 1380، ما بسياريم (مجموعه داستان) ـ 1382، مجموعه مقالات کازرون شناسي ـ 1385، جغرافياي طبيعي کازرون ـ 1385، هزار سال شعر کازرون ـ 1387 و غذاهاي سنتي کازرون ـ 1392 به قلم وي منتشر شد. او در سال هاي اخير در هفتهنامهي محلي بيشاپور حضوري پررنگ يافت و مدتي مديريت صفحهي ادبيات اين نشريه را عهدهدار شد.
از وي اسناد و آثار منتشر نشده اي نيز برجاي مانده که مهمترين آنها (از نظر نگارنده) مجموعه مکاتبات او با جلال آل احمد است. اين مجموعه بنا به اعلام برخي نزديکان وي حدود صد نامه را شامل مي شود.
دربارهي تقيدهاي ديني و اخلاقي حسن حاتمي مطالبي نقل شده
که از قضاوت دربارهي آنها خودداري ميکنيم.
حاتمي در تاريخ 19 ارديبهشت 1395 در حالی بر اثر بیماری سپسیس (عفونت خونی) از اين جهان رخت بست که جز تأکيد بر مسلمان بودن و علاقهي خويش به اهلبيت(ع)، اقدامي در جهت جبران تلاشهايي که براي گرايش گروهي از جوانان به انديشههاي مارکسيستي بهکار برده بود، انجام نداد. او البته سعي کرد با انکار سوابق مارکسيستي خود صورت مسأله را پاک کند! اين انکار به حدي رسيد که در مصاحبهاي مدعي شد که تاکنون حتي يک کتاب مارکسيستي را هم مطالعه نکرده است! اين در حالي است که هم اسناد مکتوب و شفاهي خلاف اين ادعا را ثابت ميکرد و هم اينکه مطالعه نکردن حتي يک کتاب مارکس براي افرادي که در دهههاي 40 و 50 به عنوان مبارز انقلابي شناخته ميشدند نه تنها حُسن نبود بلکه عيب و ضعفي بزرگ محسوب ميشد، خصوصاً آنکه مدعي، مدير يک کتابفروشي فعال باشد و خود را در زمرهي روشنفکران بداند.
حاتمي علاوه بر آنکه در مقطعی از عمر خود به مبارزه سياسي با رژیم پهلوی پرداخت و خدماتي که به ادبيات و ثبت فرهنگ عامهي کازرون داشت، به نگارش داستانهاي کوتاهي دربارهي شهداي کازرون نیز روي آورد. اين داستانها در سال 1382 در قالب کتابي با عنوان «ما بسياريم» منتشر شد. او همچنين اشعار و سرودههايي در وصف جنگ، شهادت و برخي شهداي اين شهر دارد.
علی بحرانی همان طور که اون آقا گفتن نذار ازت سوء استفاده کنن و از وجهه و اعتبار تو برای خودشون و افکار ... مخاطب جذب کنن.
اینا قبلنا نشون دادن که پیرو چه مکتبی هستند...
تو خودت رو خراب نکن
اگر بخواهیم از حسن حاتمی چیزی به اختصار بگوییم آن است که او در فکر بسط و توسعه ی مرام انسانیت بود . روحش شاد و قرین رحمت الهی باشد
بسیار زیبا و مستدل و متقن نوشته اید.
روحش شاد و در آرامش
خبر فوت آقای حاتمی را ابتدا مثل دیگر اخبار شهر شما از سر کنجکاوی و یا شاید علاقه ای که با چند سال حضور در کازرون به آن منطقه پیدا کرده بودم خواندم ..... ولی در ادامه از نوع ادبیات و نگارش و مفهوم اظهار نظر برخی خوانندگان و حتی تیتر برخی روزنامه و خبر گزاری ها به شدت متعجب شدم که چگونه زمانی که هنوز دهها و حتی هزاران نفر از مردم کازرون در قید حیات و شاهد زنده هستند چگونه واقعیت ها قلب شده و چه مغلطه هایی رخ میدهد ..... هیچگاه فکر نمیکردم در یک شهر مذهبی مثل کازرون با آن افتخارات بزرگ در انقلاب اسلامی ...... امروز بحث باشد که ایشان مارکسیست بوده یا خیر و فراتر از آن خواننده ای او را با تقوا بخواند ....... و متعجب شدم خدمات ایشان به رژیم قبل در نمایندگی روزنامه آیندگان /که معروف بود با سرمایه گذاری مستقیم اسرائیل در ایران چاپ میشود / و پس از آن با نمایندگی روزنامه سراسر وابسته به دربار شاهنشاهی رستاخیز چگونه از ذهن مردم کازرون پاک شده است ..... و متعجب تر شدم که انقلابیون رشید آن شهر بزرگ کجا هستند که میدان اینگونه برای پاک کردن واقعیت ها خالی شده است...... ....... آنقدر خاطره از رشادت مردم مذهبی و انقلابی کازرون در ذهن دارم که هنوز در بهت بحث های درگذشت نامبرده و جای خالی آن مردان رشید میباشم ....... خودم را متقاعد کرده ام آنقدر برخی سخن ها اغراق آمیز و بی ربط است که نیاز به پاسخ ندیده اند ...... به هر حال در میان این اوضاع و احوال نوشته جنابعالی به واقعیت عملی ایشان نزدیکتر بود هر چند به بعضی اضلاع نامبرده اصلا پرداخته نشده بود / که شاید بعد از فوت اشاره به مواردی دیگر بی معنی می نماید / ولی بنظر میرسد شما نیز با احتیاط خاصی که منشاء آن برای اینجانب گنگ است اقدام به نگارش نموده اید ، حتی در تیتر انتخابی برای مقاله....... به هر حال جای تشکر دارد که جنابعالی اثری نزدیک تر به واقعیت از خود بجا گذاشته اید . موفق باشید
1- چرا مردمی که در اول انقلاب نسبت به رفتار و فعالیتهای ضد انقلاب حساسیت داشتند و نسبت به اسلام تعصب فقط مشروب فروشی عذرا کلیمی و کتابفروشی حاتمی را آتش زدند و موجب بسته شدن آن دو برای همیشه شد؟
2-اگر حاتمی مبلغ اسلام بود چرا در کتاب محرم در کازرون از شعارهای کوبنده و انقلابی مردم سخن نگفت و خرافات عوام و فولکورهای بی محتوا را بعنوان نماد عاشورای کازرون بزرگ نمائی کرد؟ که بنظر می رسد برای تلافی ضربه ای که از مسلمانان خورده باشد
3- اندیشه مارکسیستی در دو گروه یکی سیاسی کاران و دیگری چریکهای مسلح قبل از انقلاب خود نمائی می کرد علی رغم ادعای مبارزه چرا نمایندگی روزنامه رستاخیز را پذیرفت ؟ که این هم بعلت مبارزه ضد رژیم نبودن و فقط مخالف سیاسی بودن باشد و "هدف وسیله را توجیه می کند" که شعار اصلی معتقدان به اندیشه مارکسیستی می باشد بوده است چون فزصت نیست دیگر سئوالات پاسخ گرفته را برای وقتی دیگر واگذار می نمایم.
1- چرا مردم کازرون در انقلاب مشروب فروشی عذرا را به آتش کشیدند واجازه فروش مشروب بصورت رسمی ندادند
2- چرا علی رغم وجود کتابفروشی های متعدد فقط کتابفروشی حاتمی را آتش زدند و اجازه فعالیت مجدد ندادند
3- چرا دانش آموزان اسلامی دبیرستانها علیرغم وجود صدها دبیر و مدرس در دبیرستانهای شهر اخراج چند دبیر از جمله در رأس آنهاحاتمی راخواستار شدند و اجازه ورود آنها را به کلاس ندادند که آموزش و پرورش انقلاب اخراج آنها را تأیید نمود.
3- چرا در بین ده ها دبیر و نویسنده حاتمی به مروج اندیشه کمونیستی شهرت پیدا کرده
4- چرا باید وقتی که حزب توده در سال 62 درکشور به جرم خیانت منحل می گردد حاتمی اولین کسی باشد که برای مدت زیادی دستگیر و به همین جرم باز داشت گردد اگر نتوانند مجرم بودن او را اثبات کنند و مشروط آزاد گردد ولی دیگری در این راستا متهم نمی شود و او بعنوان متهم به کمونیستی باز داشت می شود
5- یک فعال سیاسی بخصوص مارکسیست چون معتقد است که "هدف وسیله را توجیه می کند" از هر ابزاری برای نجات خود و جلب افراد استفاده می نماید آیا سمپاتهای او در حقیقت افرادی نیستند که از این پیچیدگیها برخوردار نیستند وگفته های فریبکارانه اورا باور کرده اند
6- اگر او یک نفر است و می گوید من مسلمانم ده ه ها نفر که قبل از انقلاب او را می شناختند شهادت به کمونیستی او می دهند چرا شهادت پذیرفته نمی شود
7- اگر من پذیرفتم که کمونیست بودم و توبه کردم باید حاضر باشم ضمن توبه در صدد جبران خطاهای گذشته خود باشم و تلاش برای برگرداندن منحرف شده گان اندیشه خویش باشم نه کتمان باور خود
و ده ها سئوال دیگر که اگر کازرون نما بخود جرأت طرح این ها را داد شاید فرصت برای طرح بقیه هم فراهم سازد
بنده مدتی صبر کردم تا اگر کسی استدلالی در نقد این مقاله دارد بنگارد اما دریغ از یک کلام مستند. حتی آنها که با عصبانیت نظراتی را نگاشتند نگفتند که کدام قسمت این مقاله آنها را عصبانی کرده است.
یک نفر به راحتی می تواند با اسامی مختلف در ساعات دور و نزدیک به هم، نظرات متعددی را پای یک مطلب بنویسد اما بنده آنقدر شجاعت داشتم که اسم خودم را پای مقاله ام بنویسم کاش جماعت عصبانی نیز چنین شحاعتی داشتند.
هفته نامه بیشاپور یک روز پس از مرگ جتاب حاتمی با عنوان مظلوم از وی تجلیل کرد، شاید اگر چنین تجلیلهایی صورت نمیگرفت نیازی به نگارش این مقاله هم (در این مقطع) نبود.
به هر حال بنده از جناب مطهری زاده به عنوان مدیر آن نشریه و فردی که صاحب آثاری در تاریخ شهرستان است، دعوت میکنم تا در کنار یکدیگر پاسخگوی پرسش های کاربران این سایت درباره شخصیت جناب خاتمی باشیم.
بی شک این گفتگو می تواند ابعاد بیشتری از شخصیت جناب حاتمی را به مخاطبان بشناساتد.
با سلام
لطفا اگه اين مطالب و كامنت ها رو خونديد، ازتون استدعا دارم كه با كسي دهن به دهن نشويد.
شان و شخصيت و آثار و نوشته هاي شما و ايضا نشريه وزينتون خيلي بالاتر اين است كه خودتون رو با اين جور مسائل درگير كنيد.
كساني كه اين جور پيشنهادها رو به شما ميدن. هدفشون بزرگ كردن خودشون هست. اونا در اجتماع جايگاهي ندارن و فقط و فقط با فرافكني و مبارز طلبيدن ميخواند خودشون رو نشون بدن.
لطفا شما همچون گذشته راه خودتون رو برويد و به تحقيقات و نوشته هاي قابل ستايشتون برسيد.
آقاي حاتمي هم اينقدر بزرگ بودن كه امام جمعه شهر و دور و بريهاش داخل مراسم ختمش شركت كردند و هم در مراسم تشييع و تدفينش... و مردم هم كه ديگه نگو
امام جمعه خودش از موتلفه اي هاي درجه يك هست.
این همه آدم متشخص و صاحب عنوان علمی درباره نظراتشون و مطالبشون مناظره میذارن و بحث می کنن به این چیزایی که گفتی - که جز فرافکنی چیزی نبود- فکر نمی کنن و فقط آقای مطهری هس که ساحت ملوکانشون مورد صدمه واقع میشه؟
از کلامش خنده آمد خلق را...
بستگی دارد که انسان از چه منظری به زندگی ایشان بنگرد. این مرحوم را بسیاری از بزرگان فرهنگ و ادب ایران (به خاطر نگارش کتابها و مقالات ارزشمند و همچنین داستانها و اشعار ایشان) می شناختند و در سفر به کازرون و اطراف، مهمان او بودند.
در ضمن اینکه این مقاله هم معرفی نامۀ درخور توجهی از بخشی از زندگی مرحوم حاتمی است (دست مؤلف محترم درد نکند) اما کاش منابع تحقیق هم به صورت کامل ذکر میشد. به هر حال، ما را با تقید دینی و سجایای اخلاقی و رفتار و گذشتۀ آن مرحوم کاری نیست؛ زیرا ان الله سریع الحساب.
یک دسته کسانی هستند که اسلامی فکر نمی کنند مثلاً می گویند ما چه کار داریم که او چه عقایدی داشته مهم این است که به فرهنگ کازرون خدمت کرده! طبیعی است اینطور افراد از کسی با سابقه کمونیستی دفاع کنند. در حالی که از نظر اسلام چیزی که به خدمات افراد ارزش می دهد عقاید آنهاست. خدا هم به پیامبر اسلام می گوید حتی اگر تو هم برای برخی از افراد طلب آمرزش کنی سودی به حال آنها نخواهد داشت.
یک دسته هم کسانی هستند که با یاد کردن از او قصد عقده گشایی نسبت به نظام را دارند.
افرادی هم هستند که تصاویر بوسه پدرانشان بر دستان پهلوی موجود است تجلیل اینها از حسن حاتمی کاملا طبیعی است.
گروهی هم دچار عقده های شخصی، خانوادگی و اجتماعی بودند. یا خانواده آشفته ای داشتند یا کمبود شهرت و دیده شدن داشتند اما حسن حاتمی با روش خود آنها را جذب می کرد اینها الان مصیبت زده اند.
یک دسته دیگر کسانی هستند که در زمان حیات او بدون آنکه خوب بشتاسندش از توانایی اش در شعر و شاعری استفاده کردند. یعنی استادشان بود. اینکه حالا از استادشان دفاع کنند اشکالی ندارد اما نباید از دایره انصاف خارج شوند و به حد پرستش از او تجلیل کنند. این کار باعث می شود که دیگران مجبور شوند ناگفته های بیشتری را از او بیان کنند.
یک دسته کسانی هستند که كاملا تفكرات آنها با تفكر داعش يكي است. مثلاً می گویند هركه بغير از تفكر ما فكر كند يا قدم بردارد بايد نيست و نابود شود. آنها خود را بر حق و عين اسلام ميدانند. اما اين دسته كاملا مخالف فرهنگ و تمدن هم هستند و اعتقاد دارند كه قلم و قدمي كه در راه فرهنگ برداشته شود را بايد شكست و از بين برد. بايد به اين دسته گفت كه وقتي امام جمعه كازرون كه نماينده مقام معظم رهبري هستند و اطرافيان وي به ديدن آقاي حاتمي ميروند و در مراسم وي شركت ميكنند و هفته نامه سلمان شعر استاد را چاپ ميكنند و درباره آن ملاقات قلم فرسايي ميكند شماها چكاره هستيد... وقتي دادگاه انقلاب حكم برائت وي را ميدهد شماها چكاره هستيد...
یک دسته هم کسانی هستند كه با كوچك شمردن اقدامات فرهنگي و مبارزاتي آقاي حاتمي عقده گشایی ميكنند و چون خودشان در راه اعتلاي فرهنگ ناتوان و كم توان بوده و هستند و نيز چون سابقه اي از مبارزه برعليه رژيم شاه ندارند ميخواهند اقدامات بزرگ وي را كوچك و خرد جلوه دهند.
افرادی هم هستند كه در اين راه بازيچه دست عده اي از دسته ي اول و دوم شده اند و نگاه به دهان آنها كرده و چون از خود شخصيت و اعتباري ندارند و دسته اول و دوم را مقتداي خود ميدانند، براي خوشآيند آنها از آقاي حسن حاتمی بدگويي ميكنند كه کاملا طبیعی است.
گروهی هم بيمارند و دچار نوعي ساديسم هستند یا خانواده اي آشفته داشته و دارند. یا دچار بحران شخصيت هستند. اينها از بزرگي و مورد علاقه مردم بودن آقاي حسن حاتمي مصیبت زده اند.
یک دسته دیگر هم کسانی هستند که با وجود اصرارهايشان آقاي حاتمي هيچ گاه براي آنها مديحه سرايي نكرد و از آنها و اطرافيانشان تعريف و تمجيد نكرد. هيچگاه پيش آنها سر خم نكرد و هميشه با شرافت زيست.
چه بسیارند کسانی که سنگ اسلام به سینه میزدند و بعد از رفتن نام نیکی از آنها نیست. و چه بسیارند آنان که خیانت کردند و نامشان تا ابد با لعن و نفرین است.
حداقل خوبی حسن این است که عده ای خوبی او را قبول دارند و برایش طلب غفران و آمرزش می کنند، حتی، حتی اگر بد بوده است و من نمیدانم بد یا خوب بودنش را. اما آنچه که میدانم برای فرهنگ کازرون کار کرده است.
و چه کوتاه فکرند آنان که غفران الهی و توبه را به سخره می گیرند. خدایا ما را عاقبت به خیر بگردان و از گزند شیطان به دور! الهی آمین!
اگر یک یهودی انگلیسی این کتابها را برای کازرون تهیه کرده بود چه به به و چه چه برایش می کردند.
سوال من از آقای صنعتی این است شما که کتاب برای مرحوم هاشمی نوشتید و با وی ملاقات نمودید و در پروفایلتان ارادتتان به آقای احمدی نژاد موجود است این دوگانگی را چطور ارزیابی میکنید؟