اگر چه قطعاتی از این وجیزه قبلاً به مناسبت مطرح شده اما تکرار آن به جهت روشنگری نسل امروزی خالی از لطف نباشد و برای آگاهی بخشی و نیز بیدار کردن خفتگان اهالی دین و فرهنگ و معطوف کردن اذهان فراموشکاران به حوادث ناگوار دهه های گذشته ضروری به نظر می آید البته شاید افرادی هم باشند که پس از مشاهده و مطالعه این متن بدون تأمل به مُفاد آن علی المعمول، بنده را به تند روی متهم کنند! اما به تعبیر دوران نوجوانی هر چه بادا باد!! ما که از کسی خُورده و بُرده ای نداشته و نداریم بنده ی خداوندگاریم و خود را از قید و بند تعهدات و وظایف و مسئولیت های شرعی رها نساخته ایم چرا که معتقدم به تجربه هم دریافته ام هر که خود را بنده ی آزاد ( به تعبیر امام معصوم (ع) ) تصور کرده به صدها معبود کاذب دنیایی مثل پول و قدرت و شهرت و ریاست و عنوان و شخصیت پرستی و منیت و... دخیل بسته و تسلیم اباحه گری های داخلی و خارجی شده است!!
باری، نوجوانان اوایل دهه ی پنجاه به یاد دارند که در دبیرستان های شهر آن زمان زمزمه ها و حرف هایی در خصوص مذهب گریزی و اثبات بود یا نبود خالق هستی بخش و به اصطلاح مباحث دَهری گری و مادی گری و طبیعت گرایی مطرح و مورد بحث و جدل قرار می گرفت!
جالب این که مباحث مذکور خارج از موضوعات سیاسی و مبارزات ضد رژیم ستم شاهی مطرح می شد! اگر چه در محافل روشنفکری، کمونیسم مظهر مبارزات ضد امپریالیستی آمریکا و اروپای غربی و در ایران آن روز که شاه نوکر آمریکا بود کمونیست ها نماد فعالان سیاسی ضد رژیم تلقی می شدند ( اگر چه در واقع این جور نبود) با این حال در ایران و ایضاً در کازرون تنها وَجه ضد مذهبی کمونیسم ( یعنی ماتریالیسم) در میان جوانان تبلیغ و ترویج می گردید!! ایام اردیبهشت و خرداد سال های 1352 الی 1355 تعداد زیادی از دانش آموزان دبیرستانی شهر برای مطالعه کتب درسی و آمادگی جهت امتحانات پایانی سال تحصیلی در ساعات شب به تنها جای خلوت و روشن یعنی زیر نور چراغ تیرهای برق خیابان های تازه تأسیس شهر می آمدند تا به صورت فردی و جمعی درس بخوانند! اما ورود مباحث عقیدتی (ایدئولوژیکی) در خصوص اثبات و انکار خدا و آموزه های قرآنی و دینی به محافل خیابانی و شبانگاهی دانش آموزان منجر به سر و صدا و برخی اوقات باعث در گیری ها و دست به یقه شدن می شد! مردم عادی به ویژه پدران و مادرانی که نام کمونیست را اولین بار می شنیدند ضمن تعجب و تنفر از بانیان این امر، طرفداران اندک دَهرّیون را کُمپرسی می خواندند!! ناگفته نماند که در آن دوران جلسات مذهبی سیاسی متعددی توسط جوانان خوش ذوق و متعهد و روشنفکری همچون آقایان مصطفی بخرد، علی اسدزاده، علی صحرابان، اصغر مکارم، حسین مختاری، ... وصال، علی اصغر دریاب و دیگرانی با هدایت روحانیت مبارز در منازل و مساجد و تکایای شهرستان به صورت مخفی یا نیمه مخفی برای نوجوانان دبیرستانی برگزار می گردید لذا برخی دانش آموزان به طور نسبی بُنیه ی دینی و اطلاعات و آمادگی لازم جهت مقابله و مبارزه نرم با افراد مُلحد داشتند. با این حال ضعف سواد خانواده ها و فقر مطالعه و ترویج خرافاتی تحت عنوان مذهب زمینه هایی برای تردید افکنی در افکار و اعتقادات جوانان و نوجوانان وجود داشت! نکته قابل تأمل این که رژیم شاه و عواملش علی رغم تظاهر به مخالفت با مرام و نظام کمونیستی اما با ترویج اباحه گری و دهری گری طرفداران کمونیسم مخالفتی ابراز نمی کرد!
لذا در همین راستا، اشخاص و جریاناتی که به فعالیت های ضد مذهبی می پرداختند آزادی عمل می داد در صورتی که با خطبا و روحانیونی که در منابر به تبلیغ اسلام انقلابی می پرداختند مقابله و آنان را ممنوع المنبر یا زندانی و تبعید می کرد! در آن مقطع تاریخی وقتی سرنخ همه ی تبلیغات ضد مذهبی را در کازرون پی می گرفتیم به شخص مرحوم حسن حاتمی و کتابفروشی و دوستان و نوچه های ایشان می رسیدیم!
تاریخ دانان اطلاع دارند که بعد از کودتای آمریکایی شاه علیه دولت دکتر مصدق و سرکوب جریانات واقعی حامی ملی شدن صنعت نفت، بخش عمده ای از حامیان حزب کمونیستیِ توده به جرگه حامیان رژیم کودتایی و وابسته شاه پیوستند که به توده های نفتی مشهور شدند!
لذا در دهه چهل که دو حزب فرمایشی ایران نوین و مردم اجازه فعالیت داشتند توده ای های بریده از کمونیست های شوروی در حزب مردم جمع شدند! دفتر این حزب در کازرون در منزل سید عبدالحسین طباطبایی (نماینده کازرون در مجلس شورای زمان طاغوت) واقع در ابتدای خیابان شهدای جنوبی و نزدیک کتابفروشی حسن حاتمی مستقر بود لذا آن مکان محل جلسات هفتگی یا روزانه ی حسن حاتمی و دوستان هم فکر و هم حزبی اش بود! بعد از تصمیم تاریخی شاه مبنی بر انحلال دو حزب مذکور و دستور تشکیل تنها حزب فرمایشی و منحصر به فرد حاکم به نام حزب رستاخیز توسط ایشان، در کازرون برای حزب رستاخیز ظاهراً دو دفتر تشکیل گردید و تابلوی دو حزب ایران نوین و مردم به نام حزب شاهنشاهی رستاخیز تغییر یافت قابل ذکر این که کتابفروشی حسن حاتمی تنها مکان توزیع و عرضه ی روزنامه ی مردم ارگان حزب مردم بود! لذا با تاسیس حزب رستاخیز، مرحوم حسن حاتمی و نوچه هایش در همان دفتر قبلی زیر سایه عَلَم رستاخیز جمع می شدند و جلسات خود را پی می گرفتند!
-در این قسمت نوشتار، نشریات و افراد و جریان های کوچکی که در یکی دو دهه ی اخیر و این روزها به بهانه ی در گذشت حسن حاتمی در مدح و ستایش ایشان اهتمام ورزیده اند! را مخاطب قرار می دهم که چرا دفتر زندگی حاتمی را از انتها می گشایید و می خوانید و به خورد افراد کم اطلاع وکم سن و سالی که از گذشته ایشان اطلاعی ندارند قرار می دهید؟! این جماعت توجیه می کنند که حسن حاتمی از گذشته ی خود توبه کرده بود و به برخی اظهارات شفاهی ایشان استناد می نمایند یا اظهار می دارند که مرحوم حاتمی نویسنده ای فولکلوریک (نویسنده فرهنگ و ادبیات محله ای) بوده که مکتوباتی در این خصوص دارد لذا در پاسخ توجیهات اینان به نکات زیر اشاره می شود
1. اگر مرحوم حسن حاتمی واقعاً از گذشته اش در منحرف کردن افکار جوانان کم اطلاع نادم شده بود چرا در این خصوص با نقل خاطرات و بیان خیانت های حزب توده به ملت ایران و برشمردن نقاط ضعف و انحراف احزاب کمونیستی برای روشنگری نسل های بعد از انقلاب نپرداخت؟! مرحوم احسان طبری و نورالدین کیانوری دو رَجُل برجسته و مغزهای متفکر حزب کمونیزم شوروی در ایران بودند که قبل از فروپاشی شوروی سابق با نوشتن کتاب و انجام مصاحبه و با استدلال و سند، پوشالی بودن احزاب کمونیستی را افشا کردند. لذا چرا این اتفاق در کازرون توسط حسن حاتمی و البته در همان قد و قواره و میزان فعالیتش صورت نگرفت؟!
شما خودتان چقدر در دین گریزی جوانان ونسل امروز نقش دارید با این تندروی ها و .....تان
چرا آقای فرشته حکمت دفتر این .... را از ابتدا برای مردم باز نمیکنند و از او برای مردم نمیگند.
آقای فرشته حکمت همه شما رو میشناسند. هم شما و هم ....را.
و به افکار و عقاید شما خوب آگاه هستند. لطفا ..... ...
بازم پارتي بازي...
!- لطفا بفرمایید کتابفرمشی آقای حاتمی کی تاسیس و کی به آتش کشیده شد؟
2- آیا عوامل آتش سوزی کتابفروشی آقای حاتمی را میشناسید؟
3-آیا شخصا از آقای حاتمی مسلک و مرامش شنیده ایی
4-آیا مدت زمان زندان رفتن آقای حاتمی میدانی؟ شکنچه و ضرب وجرح ایشان چطور؟
5-در نوشتارتان چقدر صداقت داشته اید؟
6- دوستانی که نامشان در یاداشتتان آورده شده چند بار و چه مدت به زندان شاه رفته اند ؟ چقدر شکنجه شده اند؟
7- چگونه میتوانید به راحتی واقعیات مسلم را وارونه جلوه دهید و اعلام نمایید ایشان وابسته به رژیم شاه بوده و جریانی با حمایت مالی بیگانه سعی در تطهیر ایشان دارند واقعا شما از هیچ چیز واهمه ندارید ؟؟ آن دنیا را هم قبول ندارید که بدینسان تهمت و افتراع میزنید ؟ شما که دم از دین و مذهب میزنید و ایشان را جور دیگری مطرح میفرمایید میشود یک نمونه اعلام فرمایید که آقای حاتمی دروغی گفته اند مال کسی خورده اند دزدی کرده اند حق کسی ضایع کرده اند و........
حداقل یک نمونه اعلام فرمایید
8- نسل جوان آگاهتر از آنی است که جریانی بتواند برایش تصمیم گیری نماید بنظرم هم فکران شما بایستی یک بار دگر بنشینند و از نو مطالعه کنند تا واقعیات را دریابند
حق گو باشید
با تشکر
بزرگش ندانند اهل خرد هر آنکس که نام بزرگان به زشتی برد
درا رابطه با مقاله آقایان فرشته حکمت و دریاب باید عرض کنم که افرادی در این شهر در گذشته و حال بوده اند که برای اعتلای فرهنگ این مرز و بوم سالها تحقیق و پژوهش کرده اند و زحمت این کار را به جان خریده اند تا بتوانند آئینها و رسوم این مرز و بوم کهن را به آیندگان منتقل نمایند . همه ما می دانیم که بعضی از این فرهیختگان با مشکلات جسمی و خانوادگی دست و پنجه نرم می کرده اند ولی قلم خود را به زمین نگذاشته اند و این مهم را به سرانجامی رسانده اند .
حال سؤال این است که اگر ما با عقاید و اندیشه های یک فرهیخته فرهنگی مخالفیم این امر نباید عاملی شود برای زیر سؤال بردن زحمات فرهنگی آن شخص .چرا که هدف آن شخص فقط رشد و اعتلای فرهنگ بومی خود بوده است . اگر قرار از که از کسی نقد کنیم نقاط ضعف و قوت ر ا ببینیم . انتقاد از دیگران را هنر خود ندانیم . هنر خود را این بدانیم که ما سعی کنیم کاری ارزنده تر و بهتر از آنان انجام دهیم . اگر مرحوم حاتمی در رابطه با شهدا و فرهنگ این دیار آن طور که باید و شاید حق مطلب را ادا نکرده اند ما بیاییم حق مطلب را بهتر از ایشان ادا کنیم .
و در پایان
بزرگش ندانند اهل خرد هر آنکس که نام بزرگان به زشتی برد
حق نگهدارتان .
یک دسته کسانی هستند که اسلامی فکر نمی کنند مثلاً می گویند ما چه کار داریم که او چه عقایدی داشته مهم این است که به فرهنگ کازرون خدمت کرده! طبیعی است اینطور افراد از کسی با سابقه کمونیستی دفاع کنند. در حالی که از نظر اسلام چیزی که به خدمات افراد ارزش می دهد عقاید آنهاست. خدا هم به پیامبر اسلام می گوید حتی اگر تو هم برای برخی از افراد طلب آمرزش کنی سودی به حال آنها نخواهد داشت.
یک دسته هم کسانی هستند که با یاد کردن از او قصد عقده گشایی نسبت به نظام را دارند.
افرادی هم هستند که تصاویر بوسه پدرانشان بر دستان پهلوی موجود است تجلیل اینها از حسن حاتمی کاملا طبیعی است.
گروهی هم دچار عقده های شخصی، خانوادگی و اجتماعی بودند. یا خانواده آشفته ای داشتند یا کمبود شهرت و دیده شدن داشتند اما حسن حاتمی با روش خود آنها را جذب می کرد اینها الان مصیبت زده اند.
یک دسته دیگر کسانی هستند که در زمان حیات او بدون آنکه خوب بشتاسندش از توانایی اش در شعر و شاعری استفاده کردند. یعنی استادشان بود. اینکه حالا از استادشان دفاع کنند اشکالی ندارد اما نباید از دایره انصاف خارج شوند و به حد پرستش از او تجلیل کنند. این کار باعث می شود که دیگران مجبور شوند ناگفته های بیشتری را از او بیان کنند.
یک دسته کسانی هستند که كاملا تفكرات آنها با تفكر داعش يكي است. مثلاً می گویند هركه بغير از تفكر ما فكر كند يا قدم بردارد بايد نيست و نابود شود. آنها خود را بر حق و عين اسلام ميدانند. اما اين دسته كاملا مخالف فرهنگ و تمدن هم هستند و اعتقاد دارند كه قلم و قدمي كه در راه فرهنگ برداشته شود را بايد شكست و از بين برد. بايد به اين دسته گفت كه وقتي امام جمعه كازرون كه نماينده مقام معظم رهبري هستند و اطرافيان وي به ديدن آقاي حاتمي ميروند و در مراسم وي شركت ميكنند و هفته نامه سلمان شعر استاد را چاپ ميكنند و درباره آن ملاقات قلم فرسايي ميكند شماها چكاره هستيد... وقتي دادگاه انقلاب حكم برائت وي را ميدهد شماها چكاره هستيد...
یک دسته هم کسانی هستند كه با كوچك شمردن اقدامات فرهنگي و مبارزاتي آقاي حاتمي عقده گشایی ميكنند و چون خودشان در راه اعتلاي فرهنگ ناتوان و كم توان بوده و هستند و نيز چون سابقه اي از مبارزه برعليه رژيم شاه ندارند ميخواهند اقدامات بزرگ وي را كوچك و خرد جلوه دهند.
افرادی هم هستند كه در اين راه بازيچه دست عده اي از دسته ي اول و دوم شده اند و نگاه به دهان آنها كرده و چون از خود شخصيت و اعتباري ندارند و دسته اول و دوم را مقتداي خود ميدانند، براي خوشآيند آنها از آقاي حسن حاتمی بدگويي ميكنند كه کاملا طبیعی است.
گروهی هم بيمارند و دچار نوعي ساديسم هستند یا خانواده اي آشفته داشته و دارند. یا دچار بحران شخصيت هستند. اينها از بزرگي و مورد علاقه مردم بودن آقاي حسن حاتمي مصیبت زده اند.
یک دسته دیگر هم کسانی هستند که با وجود اصرارهايشان آقاي حاتمي هيچ گاه براي آنها مديحه سرايي نكرد و از آنها و اطرافيانشان تعريف و تمجيد نكرد. هيچگاه پيش آنها سر خم نكرد و هميشه با شرافت زيست.
هستندالبته انتقادی هم که بر کازرون نما وارد است انعکاس اینکونه مطالب است که قبلا هم تذکر داده شده است