|
اگر
دین نداشته باشیم چه اتفاقی می افتد⁉ آیا فطرت و عقل کافی
نیست؟!
در اين كه ما برخی از خوبها و بدها را تشخيص می دهيم حرفی
نيست. اما اين طور نيست كه ما
بتوانيم همه خوبها و بدها را تشخيص دهيم.
ما فطرتا می دانيم كه عدالت خوب و ظلم بد است؛ می دانيم كه
راستگويی خوب و دروغ بد است؛ می دانيم كه عالم شدن خوب و جاهل ماندن بد است. اما فطرتا نمی دانيم كه
اطاعت از والدين واجب است؛ فطرتا نمی دانيم كه بی بندوباری جنسی بد است.
اگر دين به ما امر نمی كرد كه از والدين اطاعت كنيد، حتی
اگر دستورشان بر خلاف ميل شما است، ما نمی دانستيم كه اطاعت از والدين واجب است. اينكه يك دانشمند بايد از
مادر بی سواد خود اطاعت كند با كدام عقل عادی قابل درك است؟ ! حتی اگر هم قابل درك باشد برای همه قابل
درك نيست. اگر دين به ما امر نمی كرد
كه بی بندوباری جنسی نكنيد، يا با محارم خود ارتباط جنسی نداشته باشيد، چگونه می
توانستيم چنين حكمی را بفهميم؟! از نظر عقل عادی، مادر و خواهر انسان، با زن های
ديگر هيچ تفاوتی ندارد.
بنابراين بسياری از قواعد اخلاقی و اجتماعی را دين بيان
كرده است و اگر غير متدينين و كفار هم به اين امور پايبندند نه به خاطر عاقل بودن،
بلكه به خاطر اين است كه اين قواعد مذهبی به صورت فرهنگ جهانی درآمده. اگر شخصی خارج از محيط دینی و انسانی رشد كند و بعد وارد
اجتماع شود، او احترام به والدين و رعايت حريم عفت ديگران را نخواهد فهميد.
قبول
داریم که در بعضی از موارد حسن و قبح عقلی راهگشا است.
مثلا مسواک زدن، گرچه در اسلام مستحب است ولی عقل هم تاییدش
میکند، یا کمک کردن به فقرا، گرچه در دین آمده اما انسانیت و اخلاق هم تاییدش
میکند. اما عقل و اخلاق خیلی جاها
به بن بست میرسد! مثل خیلی از قوانین علمی که سال ها بعد رد شدند.
ضمن اینکه معیار اخلاق و عقل نسبی است. یعنی از فردی به فرد دیگر
متفاوت است. من معتقدم ماهی فلان قدر
به فقرا کمک کنم، دیگری به عقل خود می گوید در کل زندگی یک بار کافی است، دیگری
معتقد است نه اصلا کمک کردن لزومی ندارد...
پس نیازمند یک معیاریم، بهترین
معیار هم خالق کل مخلوقات است که در قالب دین هدایت نموده است.
بسیار خوب