این
مزخرفترین بحث است اگر که بین مردم بخواهد رایج شود و اگر که کسی یا کسانی به آن دامن
بزنند...
امروزه
در همسایگی همه ی ما ممکن است یک خانواده حضور داشته باشد که از روستا به کازرون مهاجرت
کرده باشند و البته از سال ها قبل یا همین دیروز و امروز در نیمکت کلاس درس، بغل
دست فرزند ما یک روستا زاده در حال درس خواندن است و خیلی هم موفق!
اصلاً
بگذارید تا با یک دید دیگر به این قضیه نگاه کنیم آن هم این که امروز فرزند ما همکلاسی
یک روستایی است که با خانواده ساکن شهر کازرون شده اند...
کجای
این کار عیب یا ایراد دارد و چرا باید کسی ناراحت باشد؟!
مطمئناً
هیچ اشکالی ندارد که خانواده ای از روستاهای اطراف به شهر مهاجرت کند هم چنان که هیچ
مشکلی در مهاجرت ما کازرونی ها به مرکز استان یعنی شیراز وجود ندارد و هیچ منع قانونی
یا مدنی یا عرفی و شرعی در این مهاجرت انسان ها به دیگر نقاط زمین خدا نیست.
اشکال
و ایراد آن جاست که ما همه چیز را برای خودمان بخواهیم و خدای نکرده نعمت های خداوندی
و رفاه و آسایش را تنها سهم خودمان بدانیم...
ایراد
آن جاست که با دید تحقیر بخواهیم به روستا زاده نگاه کنیم وقتی که با لهجه صحبت می
کند...
ایراد
آن جاست که ما بخواهیم لهجه ی خودمان را برتر از دیگر لهجه ها بدانیم!
و
اشکال آن جاست که خودمان را حتی برای لحظه ای نتوانیم به جای یک روستایی بگذاریم که
در محل زندگیاش کتابخانه ندارد، و با آن همه استعداد ورزشی اما سالن یا اماکن ورزشی
ندارد، ساختمان بهداشت و درمان و کلینیک پزشکی و بیمارستان و درمانگاه ندارد، استخر
نیست، آب نیست راه های ارتباطی و مخابرات و بانک نیست و دسترسی به یک سری تسهیلات و
خدمات رفاهی و پارک محله ای و غیره ندارند و از همه مهم تر بسیاری از روستاها مدارس
در مقطع تحصیلی بالاتر از دبستان و آموزشگاهی نیست...
شما
باشید در روستا می مانید یا به مرکز شهرها مهاجرت می کنید، که بعید می دانم پاسخ تان
آری باشد که در روستا ماندگار می شوید!
دولت
اول باید مسائل رفاهی در دهات و روستا و بخش ها را آن قدر قوی کند و خدمات رسانی داشته
باشد که فرد روستایی دلیلی برای سکونت در شهر نبیند...
هرچند
که به خاطر اشتغال و خصوصاً این روزهای خشکسالی و کم آبی و زراعت خراب و باغ داری های
ضرر بده، بسیاری از روستایی ها به اجبار و برای کسب درآمد به شهرها پناه می آورند و
مدت زمانی دیگر مجبور به کوچ دادن خانواده به سمت شهر نیز می شوند، اما این راهی نیست
که سرانجام خوشی داشته باشد و تعطیلی کشاورزی و دام داری و باغ داری آینده ی خوبی را
برای کشور نخواهد داشت!
انسان
ها در کنار هم و در یک محیط اجتماعی زندگی می کنند با آداب و رسوم متفاوت و عقاید گوناگون
و طرز تفکرهای مختلف اما این دلیلی نیست که بخواهند یک دیگر را تحقیر کنند یا احساس
کنند که دیگری جای دیگری را تنگ کرده است خصوصاً وقتی که زمین پروردگار بسیار وسیع
است و جا برای همه ی بندگانش دارد.
این
بحث قدیمی دهاتی و شهری که الحمدالله این روزها دیگر از زبان کم تر کسی بیرون می اید
به کلی مطرود و بی ارزش است وقتی که همه ی انسان ها از هر نژاد و رنگی با هم خواهر
و برادرند
وقتی
که سفید و سیاه و ترک و لر و عرب و فارس و دشتی در همین سرزمین پهناور کازرون با هم
به نیکی زندگی می کنند و در بسیاری از موارد با هم وصلت دارند دیگر جایز نیست که شهری
و روستایی بر زبان کسی جاری شود.
کازرون
متعلق به همه ی کازرونی هاست چه خواسته مهاجرانی که از تبریز و کردستان و همدان و خوزستان
و بوشهر ساکن شده باشند!
ما
باید به با هم زندگی کردن افتخار کنیم و اخلاق و شخصیت انسان ها را ملاک خوب بودن افراد
بدانیم نه متعلق به کجا بودن یا روستایی و شهری کردن!
من
با افتخار می گویم که خیلی از دوستان عزیزم که سال هاست با آن ها ارتباط حتی خانوادگی
دارم روی یک نیمکت می نشستیم و در یک دبیرستان درس خواندیم و هم سربازی بوده ایم و
یک دانشگاه تحصیل کرده ایم و در یک بازار کار می کنیم و در همسایگی هم خانه داریم!
پس
هم دیگر را دوست تر داشته باشیم و به شعور یک دیگر و شخصیت هم احترام بگذاریم...
و
از همه مهم تر به محل تولد دوستان مان بیشتر از همیشه احترام بگذاریم چون همه جای ایران
وطن ماست...
و
همه جای کازرون خاک و بدن ماست!
روستایی
عزیز دوستت دارم
ظاهرا آقای ریاضی فراموش کرده اند که چه جلساتی که هر شب در فرمانداری برای رد صلاحیت کاندیدای روستایی شورای اسلامی پنجم با این استدلال که فقط کازرونی ها باید وارد شورا شوند تشکیل دادند ..
یا این بحث روستایی و شهری را که عملا بعد از انتخابات شوراها با بهانه قرار دادن کم کاری های آقای رضازاده تشدید کردند ..
ظاهرا جناب ریاضی فکر می کنند با این اعمال جاییی برای انتخابات 98 برای خودشون میتونن باز کنن ..
ین دوکلمه ، چه خواسته، درست این جمله زیر خیلی ناهماهنگ و ناقص کار گرفته شده.
ایشون از قدیم تا یادمه شدیدا دچار افکار و رفتبار برتری شهری روستایی بودند اتفاقا. البته برنامه ریزی ارزوهای نمایندگی مجلس هم از توهم قبولی شورای شهر هست، که دقیقا با همین موج شهری روستایی رای اوردن
از طرفی در روستا به دلیل جمعیت کمتری که دارد اهالی روستا بهتر از زیر و بم هم اطلاع دارند و کمتر اتفاق می افتد که یک روستایی بتواند به راحتی سر هم محلی اش کلاه بگزارد. لذا روستایی کمتر نسبت به همدیگر دارای شیله پیله هست.
منبع رزق وروزی اکثر شهری ها هم تجارت و فروش اجناس به روستایی ها که در اصل تولید کننده هستند می باشد. در جمعیت بسیار بالای شهر این امکان وجود دارد که شخص نابخردی بواسطه طمع و این فکر نابخردانه که میتواند بواسطه ناشناس بودن در بین خریداران غریبه که میتواند از شهر خودش یا روستا یا شهر مجاور به خرید آمده باشد به منافع نامشروعی برسد. لذا امکان تقلب و فریب وجود دارد. اگرچه این تقلب به ضرر خودش است و مشتری خودش را از دست می دهد و تنها مشتریانش آدمهای رهگذر می شوند. حال اگر اقلیتی نادانی این رفتار ناشایست را انجام بدهد که می تواند هم روستایی و هم شهری باشد آیا باید کل اکثریت زیر سوال بروند؟
اگر سری به بازار کازرون بزنید همه قشری در این بازار که همچون بازار شام شلوغ و پررونق است دیده می شود. معمولاً اشخاص چه شهری و چه روستایی اگر در خرید خود به سود بالایی برسند کمتر شروع به تعریف پیش دوست وآشنا می کنند، خدا نکند کلاهی سر کسی رفته باشد در آن صورت کل بازار دروغگو و حیله گر نامیده میشود!
یکی از آشنایان بنده هر وقت از شیراز به کازرون می آید یکی از مهمترین کارهایش سر زدن به بازار کازرون و خرید از آنجاست. می گوید برخی از جنس ها مخصوصاً پارچه و لباس ارزانتر و فروشندگانش هم با انصاف هستند. یک روز بنده برای خرید یک وسیله برقی به یکی از مغازه ها رفته بودم آنجا چند نفر مرد و زن از نورآباد هم آمده بودند مرد فروشنده آنقدر که به آنها احترام گذاشت و تخفیف داد به من تخفیف نداد. آنها هم در حین صحبت با فروشنده از فروشنده های کازرونی تعریف می کردند.
خلاصه مطلب: اگر شهر، شهر شده است بواسطه جمعیتی است که نانشان و روزی شان از تولید کننده ها که اکثراً روستایی هستند تأمین می شود.
موضوع دوم: در حال حاضر نماینده روستایی است و جمعیت بسیاری که به ایشان رأی داده اند شهری هستند. امام جمعه هم که اصالتاً از روستای همجوار شهر هستند. فرماندار هم احتمالاً باید روستایی باشند. در بین روسای ادارات بسیاری افتخار می کنند که روستایی هستند. اعضای شورای شهر هم که باید همگی شهری باشند اگر رگ و ریشه آنها را بیرون بیاورید من احتمال میدهم چند نفری خود یا جدشان روستایی است.
به قول آقای ریاضی در روی نیمکت مدرسه یا دانشگاه یا سربازی بسیاری شهر و روستایی در کنار هم بوده ایم و خدایی من یاد نمی آورم که شهری یا روستایی به توهین کرده باشیم که تو کازرونی یا تو روستایی هستی.
الان نماینده روستایی است. دوره های قبل هم این طور بوده است مگر یکی دو مورد که آن هم بواسطه مسائل سیاسی بوده است.
آنچه برای کازرون مهم است این نیست که فلان مسوول شهری است یا روستایی، مهم رفع مشکلات کل کازرون چه شهر و چه روستاست. یک بار من به روستای قلعه سید رفته بودم روستایی در مجاورت شهر که بسیاری از آنان هم به شهر آمده اند واقعاً دلم به تنگ آمد گفتم کسی نباید بیاید و مشکلات این روستا را حل کند؟ کسی نباید بیاید کوچه هایش را آسفالت یا حداقل شن ریزی کند؟ البته این موضوع مربوط به چند سال پیش است شاید تا کنون بسیاری از مشکلات حل شده است. واقعاً اگر آن روستایی که ادعا دارد روستایی هست و شهری ها چنان و بهمان هستند یکی به او بگوید نباید به زادگاهت برسی؟ وقتی کسی از روستایش خارج شده و مثلاً ساکن فرنگ و اروپا شده چرابه روستایش و زادگاهش نمی رسد؟
چطور میتوان به این حرفش اطمینان داشته باشیم که او به شهرش و زادگاهش و کشورش و خلیج همیشه فارسش عشق می ورزد و حاضر است برای یک رأی یا راهپیمایی میلیون میلیون خرج کند و از شهری در اروپا به شهر دیگر برود؟ بپرسید آیا نمیتوان چند صد میلیون تومان از خیران آن منطقه جمع کرد و با آوردن امکانات به حال زارش برسید؟
شمایی که روستایی هستی و شهر نشین شده ای و از ظلم شهری به روستایی گله میکنی خودت برای زادگاهت و روستایت چه کرده ای که از مثلاً قائمیه ای توقع داری برای جره بالاده کار کند؟
حرف بسیار است کوگوش شنوا؟
ببخشید طولانی شد.
بنده بعنوان کازرونی که سالها در کلاس درس همکلاسیهای روستایی زیادی داشتم هیچ وقت یاد ندارم که کسی کازرونی و یا روستایی بودن خود را به رخ همدیگر بکشاند و بنده دوستان خوب روستایی دارم که به وجودشان افتخار می کنم و در خصوص اقای ریاضی ایشون یکی از افتخارات شهر ما که بنده ایشون رو بعنوان یکی از اخرین سردارهای دیارم می دانم که دل و زبانش برای شهر مظلومم می تپد واگر روزی نامزد مجلس شود بیاریش خواهم رفت بی شک زمان همه چیز را مشخص می کند که چه کسی خادم و چه کسی خائن است همینطور که امروز مشخص است نماینده های همچون ... بین مردم چه جایگاهی دارند.