|
آرزویمان
امام جمعه ایست از جنس مرحوم حاج شیخ محمد خرسند که جایگاه نماز جمعه سنگرش باشد در
امریه معروف و نهی از منکر! مدرس
قرآن، مبلغ دین، معلم اخلاق و مفسر نهج البلاغه! آری، مردی چنین میانه میدانم
آرزوست.
مردی
که با ما بگوید، با ما بخندد، با ما بگرید، با ما بنشیند و با ما بایستد، در غم ما
شریک باشد و در نشاطمان شاد!!
مردی
که همچون آ شیخ محمد محبوب و مظلوممان دعوت ما را در هر محل محقر بپذیرد و بر سر هر
سفره بی بضاعتی بنشیند، پای درد دل هرگروه منتقد و معترضی نشسته و در حصول مطالباتشان
قصور ننماید. ما
یک امام جمعه میخواهیم که چون مرحوم خرسند در امورات غیر مرتبط دخالت نکند
صفوف
نمازگزارانش را کسانی تشکیل دهند که به قصد قربة الی لله به اقامه نماز میپردازند
نه با نیت اخذ کارت سبز جهت چپاول اموال و لگدمال کردن حق و حقوق مسلمین
امام
جمعه ای را آرزو میکنیم از جنس مرحوم حاج شیخ محمد مظلوم که دور بدارد متملقان، متظاهران،
متجاوزان، محتکران، قاچاق کشان، کلاهگذاران، کلاهبرداران، قاتلان و چاپلوسان را از
دور و بر خویش!!!!!
زمزمه
های صمیمانه، دوستانه، صادقانه، دلسوزانه و مهربانانه آشیخ محمود عزیز پای اکثر جوانان
مکتب گریخته را به سنگر نماز جمعه کشانده بود!!!!!
درس
معلم ار بود زمزمه محبتی جمعه به مکتب آورد
طفل گریز پای را
در
آغازین روزهای شهادت حاج شیخ محمد مظلوممان اگر رهگذری قدم به کازرون میگذاشت، چنان
میپنداشت که مادری در سوگ از دست دادن جگر گوشه اش ناله سرداده!!!
نه
فقط و فقط نمازگزاران سنگر نماز جمعه و مساجد، که مکتبی و غیر مکتبی ها، محجوبین و
غیر محجوبان، معروفین و غیر معروفان، مشهورین و غیر مشهوران، توانگران و مستمندان همه
و همه در سوگ آقا شیخ محمد محبوبمان ناله سر میدادند، بر سینه و سر میزدند و خون میباریدند،
که آدم هوس شهادت میکرد؛ آدم آرزوی ترور شدن و ریختن خونش بر خاک پاک زادگاهش را مینمود!!
ای
بشکند دستی که بیجا از آستین بیرون آمد و بیرحمانه و نا آگاهانه، مظلومانه ریخت خون
پاک شیخ محمد مظلوممان را برخاک و داغدار نمود مردم مومن و متدین، با غیرت و متعصب ، قهرمان و قدر شناس کازرون
را!!