یک اتفاق، نگرانیهایمان را بیشتر کرد. در محور عملیاتی لشکر المهدی، محل خروج قایقهای یگان دریایی که نیروهای خط شکن را باید از آنجا عبور میدادند تا با سرعت به طرف ساحل دشمن یورش ببرند فضای کافی نبود و آن نقطه رهایی تنگ بود و با مشکل روبرو میشدند، با اقدامات واحد تخریب ساعاتی قبل از آغاز عملیات انفجاری مهیب صورت گرفت که به نتیجه مناسب نرسید و آنجا را تقریبا غیر قابل استفاده کرد و یکی از سنگرها نیز در اثر موج انفجار تخریب شد.
شب عملیات کربلای چهار نه تنها برای نیروهای خط شکن به شبی جهنمی و مصیبتوار در تله و بنبست آن سوی اروند تبدیل شد، که برای تمام گردانها و نیروهایی که در این سوی اروند در انتظار اجرای ماموریت بودند نیز شبی به درازای هزار شب بود. گردانهای فجر و ثارالله در سولهای کنار هم بودند و قرار بود پس از عبور گردان فجر و شکستن خط دشمن، گردان ثارالله برای ادامه عملیات و نفوذ در عمق مواضع دشمن وارد عمل شود.
گروهان یکم گردان فجر به فرماندهی مسلم رستمزاده برای عملیات به اروند زد. با نگرانی و دلشوره با او که سالها در عملیاتهای مختلف با هم بودیم خداحافظی کردیم. نورانیتر از همیشه بود و مظلومتر. نمیتوانستم از او چشم بردارم. قایقش که میرفت دل مرا هم با خودش میبرد. دل گواهی خوبی نمیداد. آغاز هر عملیات با دلشوره و نگرانی همراه است، اصلا مگر میشود بدون نگرانی دل به دریای آتش و خون بزنی. اما دلشوره امشب جنسش فرق میکند. اوضاع را لحظه به لحظه رصد میکردیم و هرچند وقت یکبار برای آمادگی و تقویت روحیه نیروهای گردان ثارالله با صدای بلند وضعیت را اعلام میکردیم که مثلا نیروهای گردان فجر تا لحظاتی دیگر وارد عمل خواهند شد و انشاالله با شکستن خط و رخنه در مواضع دشمن، ما هم با قدرت وارد خواهیم شد.
یک اتفاق، نگرانیهایمان را بیشتر کرد. در محور عملیاتی لشکر المهدی، محل خروج قایقهای یگان دریایی که نیروهای خط شکن را باید از آنجا عبور میدادند تا با سرعت به طرف ساحل دشمن یورش ببرند فضای کافی نبود و آن نقطه رهایی تنگ بود و با مشکل روبرو میشدند، با اقدامات واحد تخریب ساعاتی قبل از آغاز عملیات انفجاری مهیب صورت گرفت که به نتیجه مناسب نرسید و آنجا را تقریبا غیر قابل استفاده کرد و یکی از سنگرها نیز در اثر موج انفجار تخریب شد.
یکی از اتفاقات عجیب دیگر هم در آن شب که شاید در طول جنگ تا آن زمان سابقه نداشت ظهور هواپیماهای عراقی در آسمان منطقه عملیاتی و پرتاب منورهای زیادی بود که نگرانی را بیشتر کرد و حتی نیروهای تکور و سرباز وظیفه هم میگفتند که قطعا عملیات لو رفته و دشمن هوشیار و آماده دفع حمله است.
عملیات در ساعت مقرر و با رمز محمد رسول الله(ص) آغاز شد، غواصها و سپس اولین گروه نیروهای خط شکن وارد عمل شدند.
در سولهای که نیروها قرار داشتند شور و ولوله ای برپا بود، آغاز عملیات به نیروها اعلام شد. صدای غرش توپخانه و ادوات فضا را تغییر داد، اغلب نیروها برای موفقیت نیروهای خط شکن مشغول دعا بودند. هر لحظه که میگذشت از طریق بیسیم خبرهای ضد و نقیضی از آن سوی اروند میرسید، به نزدیکی ساحل خودی آمدم، طرفین مواضع یکدیگر را زیر آتش شدید گرفته بودند، یکی از تانکهای خودی به صورت گوش خراشی در حال شلیک به سمت دشمن بود. هنگام تردد یکی از تانکها به قایقها و وسایل عبور خسارت وارد کرده بود. دشمن از ان سوی اروند آتش سهمگینی بر مواضع نیروهای خط شکن ما میریخت. تمام سطح رود اروند از سوی تیربارها، دوشیکا و چهارلولهای عراقی قرق شده بود و تیرتراش عجیبی بر روی اروند اجرا میشد که معلوم بود شکستن خط و عقب نشینی دشمن هنوز امکانپذیر نشده است. قرائن و شواهد نشان میداد این عملیات با مشکل روبرو شده و دشمن هوشیار و آماده دفع تک رزمندگان اسلام بوده است. آنها پس از غافلگیری در عملیات والفجر هشت، با کمک مستشاران خارجی و طراحی و مهندسی جدید نمیخواستند شکست سنگین دیگری را تجربه کنند. پیش بینی همه چیز را کرده بودند.
جنگ سخت و غیرقابل توصیفی آغاز شده بود، مقابله سخت و پنجه در پنجه و محاصره و یا عدم موفقیت هم در جنگها جزو لاینفک نبرد است و بستگی به امکانات و تدابیر و آموزش و آمادگی و رعایت اصول جنگ و مخصوصا اصل غافلگیری و ابتکار و همچنین اطلاعات و حفاظت و... دارد اما اینجا و در شرایط عملیات آبی خاکی کربلای چهار و در صورت عدم موفقیت نیروهای مهاجم، یک مشکل بسیار متفاوت از سایر مکانها و مناطق عملیاتی پیش میآید و آن تفاوت این است که در شرایط و موقعیت جغرافیایی عملیات کربلای چهار اگر بن بست و مشکلی در پیشرفت عملیات پیش آید حالت چکش سندان به وجود آمده و چون در عقبه نیروهای مهاجم، رودخانه وحشی و غیرقابل عبور وجود دارد و دشمن نیز در مقابل آنها درحال مقاومت همه جانبه و قدرتمند هست بنابراین محاصره و قتلگاه نیروهای مهاجم بدیهی و بسیار فاجعه بارتر از سایر مناطق عملیاتی است.
هرچه زمان میگذشت اوضاع رو به وخامت میرفت و اغلب قایقهای نیروهای خط شکن آماج گلولههای بیامان دشمن قرار گرفت، هر لحظه در انتظار بودیم و استرس و خبرهای ناگوار همه را کلافه کرده بود. نگران سرنوشت نیروهای خط شکن بودیم، آنجا هم که تعدادی از قایقها موفق به پیاده کردن نیروهای خط شکن شده بودند خبر از درگیری بیامان زیر آتش بسیار شدید دشمن که وحشیانه به مقابله پرداخته بود میآمد.
به نیروها روحیه میدادیم اما خودمان نمیدانستیم تکلیف چیست. آیا امکان ورود ما برای ادامه عملیات هست یا خیر؟ نیروهای خط شکن زیر آتش شدید دشمن بودند، اما تا نزدیک صبح هرچه تلاش کردند نتوانستند خطوط دشمن را بشکنند و آنها را شکست دهند.
آخرین فریادهای کریم آزادی بیسیمچی مسلم رستم زاده زیر آتش شدید دوشیکا و چهارلولهای دشمن این بود که اگر تماس قطع شد بدانید که چارچرخمان بالا رفته ... تمام.