امروزه بخش وسیعی از ردیف و موسیقی دستگاهی ما، شامل گوشه ها و نغمه هایی است که از طریق موسیقی محلی ما، در این جایگاه راه یافته اند. بسیاری از آوازهای ناشناخته و زیبا در دل این نوع از موسیقی قرار دارند و با یک نگاه اجمالی می توان گستردگی و زیبایی موسیقی محلی را درک کرد.
اغلب فرهنگ های پیشرفته علاوه بر موسیقی به اصطلاح سنتی خود، دارای موسیقی دیگری نیز هستند که به آن موسیقی محلی گفته می شود. موسیقی همه احتیاجات مردم را در خود منعکس می کرده است و به تمام شئون فردی و اجتماعی تعلق داشته است. موسیقی محلی در قلمرو شاخه ای یا گونه ای از فرهنگ و هنر قرار می گیرد که به آن فرهنگ عامه می گویند. از ویژگی های موسیقی بومی، سادگی و بی پیرایه بودن آن است. در موسیقی بومی یا محلی ایران، از یک سو نقش هنرهای اولیه، باورها، احساسات و به طور کلی زندگی گذشتگان را می توان بازیافت و از سوی دیگر جلوه های طبیعت را.
جزء اصلی موسیقی محلی ایران را، ترانه ها تشکیل می دهند. در بسیاری از این ترانه ها یادی از افسانه ها و داستان های آشنای محلی شده است. در روزگاران گذشته بین شعر و موسیقی پیوندی بسیار عمیق و استوار وجود داشته است.
از ویژگی های موسیقی محلی کار آیی آن در مراسم مذهبی است. بنابر آنچه در تاریخ آمده مغ ها در دوره هخامنشی نیایش های خود را با آهنگ می خوانده اند. موسیقی سازی به قدر موسیقی آوازی محلی، نتوانسته رشد کند. چون موسیقی آوازی از لحاظ تاریخی مقدم بوده و بشر به آسانی توانسته در هر شرایطی و یا در هر مکانی آواز بخواند. اما سازها در مراحل پیشرفته تر تمدن و به تدریج ساخته شده اند و سپس مورد استفاده قرار گرفته اند. سازهای بومی و محلی به دلیل باقی ماندن ساختار اولیه و اصیل آنها و یا لااقل مقدار زیادی از آن ویژگی ها در حد خود به شناخت تاریخ موسیقی ایران کمک می کند.
نوعی موسیقی که نه خوانندگان آنها آموزشی برای خواندنش دیدهاند و نه سرایندۀ آنها معلوم و مشخص است. این ترانهها که توسط زنان و مردان خوانده میشود از نظر موضوعی متفاوت است. از آن جمله است ترانههای کار که زنان در خانه، صحرا، باغ، مزرعه، و به هنگام کار ویا سوار بر چارپایان میخوانند، لالاییها که به هنگام خواباندن کودک بر گهوارهی او مادر زمزمه میکند، مولودی خوانی، تعزیه خوانی و ترانههایی که در اعیاد و جشها و عروسیها خوانده میشود.
بخش قابل توجهی از این ترانهها را ترانههای اعتراضی تشکیل میدهد. ترانهخوانی اعتراضی در میان زنان دوسیران، بسیار گسترده است. از آن جمله است اعتراض به وضعیت معاش و زندگی، گله از روزگار که مرد را از یارش دور ساخته، اعتراض به ظلم حاکمان، اعتراض به مرد و یا شوهر خود که او را رها کرده و زن دیگری گرفته و نمونههای بسیار دیگر که زن در محیط زندگی با آن روبروست.
غم هجران و دوری از یار در ترانههای عاشقانه بسیار دیده میشود. واژههای تشکیلدهندۀ این اشعار، بهدلیل نزدیکی افراد به دشت و دمن و کوه و صحرا، از طبیعت گرفته میشود.
که زرد دوسیرون پله پله، زونیشه ندارم
در این غمنالههای عاشقانه، عاشق اگر چه از درد هجر در رنج است ولی از این آتشی که به جانش افتاده، گرم است و راضی به ترک آن نیست.
آبشخور بسیاری از این ترانهها را میتوان در مثلها، متلها و افسانههای ایرانی جست. از جمله به نمونههایی از این دست، اشاره میکنیم.
نه خسرو ماند نه تاج خسروانی / نه شیرین ماند به آن حسن و جوانی
نه بلبل بر گل نسرین وفا کرد / نه اسکندر به آب زندگانی
ترانهی دیگری که عناصر طبیعی در آن در پیوندی زیبا و منطقی یکدیگر را کامل میکنند، این ترانه است:
سه چیه قیمتیه قدرش ندونی شو مه، فصل بهار، عهد جوونی
نمونۀ دیگری از این نوع ترانهها ترانۀ معروف « هیلا هیلا » است که زنان و مردان هنگام کار کشاورزی و مخصوصا هنگام جمع کردن انجیر بصورت دسته جمعی می خوانند:
هیلا و هیلا هیلا یلا یلا
هیلای خمونی علی بگو نمونی
هیلا بهس بولی عیال کا گدولی
هیلا و شس دس تلاش کردی ریشتهرس
یلا بروم ا سر بشو گله کاصفر بشو
هی گرو گرو بندی تربه و چاربندی
گرو گروته بردم لنگ جوروته بردم
هیلا و هیلا هیلا یلا یلا ....
بسیاری از این ترانه به صورت خودجوش بر زبان مردم جاری شده و از نسلی به نسل بعدی رسیده است. در این تردید نیست که امروزه اگر آگاهانه به جمعآوری و حفظ این ترانههای عامیانه و خودجوش اقدام نشود، با شکل و شیوۀ زندگی امروزی از بین خواهد رفت. و ما به راحتی بخش مهمی از شیرینترین، صمیمانهترین و مردمیترین فرهنگ خود را از دست میدهیم.
ترانه های هنگام خرد کردن خرمن خوانده می شود که در نوع خود جالب و بیانگر جذابیتهای شغلی در فرهنگ مردمان این دیار است: ((هلی هلی خردش که)) یکی از این ترانه هاست.
هنگام قالی بافی، مشک دوغ زدن، دوشیدن شیر گوسفندان و ... ترانه های بسیار ظریف و پرمحتوایی توسط زنان خوانده می شود.
لالاییها در شیرینترین رابطه، مادر با فرزند خردسالش رابطه برقرار میکند و برایش میخواند.
لالاییت می کنم تا خواب باشی / همیشه پیش من مهتاب باشی
زواری ها ، آوازهای هستند که هنگام بدرقه و پیش باز زوار توسط فردی خوش صدا با صوتی بلند خوانده میشود:
بارها گفت محمد که علی جان من است / هم به جان علی و جان محمد صلوات
ترانه های عروسی:
هی باده باده باده شالا مبارک باده
هنگام بردن عروس به منزل داماد این ترانه ها را می خوانند:
هی گل اپا و تا هشوم تا تو نیی ما نمیشوم
هی بردیمش آوردیمش دس دوما سپردیمش
هی گل پی چناری چه میخوی اسیت بیاریم ...
سروک
سروک یکی از ترانه های بسیار اصیل روستاهای دوسیران و کنده ای است که شامل ترجیع بندهایی است که در پایان هر قطعه با صدای کل ادامه می یابد:
محله ی بالا محله ی دومن بیی که مامون داوتن
از وجود شیر دوما شیر گامون شربتن (کل)
هیی هوی هویی هوی هوی (کل) ...
زنده یاد فریدون مشیری در یکی از نوشتههای خود در بارهی ترانهسرایی مینویسد:
«از صدها سال پیش معدود کسانی که دارای آوای مناسب و حنجرۀ مساعد بودند و توانایی فراز و فرود و تحریر در آوازهای ایرانی را داشتند، میتوانستند با پرورش صدای خود آواز بخوانند. اما تصنیف یا ترانه به همۀ مردم که قادر به آواز خواندن نبودند، تعلق داشت. هرکس درحد صدای خود، میتوانست ترانه را بخواند یا با خود زمزمه کند.
ترانه در ایران، شعری همراه با آهنگ بود که در آغاز، یعنی بیش از هزار سال پیش، بهصورت خودجوش، به مناسبتهای اجتماعی یا سیاسی به زبان مردم جاری میشده و در اندک مدتی همه آن را فرامیگرفتند و میخواندند.»