«وقتی پیامبر اسلام (ص) مکه را فتح کرد، نخست به درون حصار رفتند و بر پشت شتر طواف کعبه فرمودند. کافران عرب، این نقطه را با کمربندی از 360 بت که شمار روزهای سال به تقویم قمری بود در میان گرفته بودند. پیامبر(ص)این بت ها را سواره با چوبی یکی پس از دیگری نگونسار ساخت و این آیه را می خواند :«حق آمد و باطل نابود شد که باطل خود لایق محو و نابودی ابدیست »(سوره بنی اسرائیل آیه 81). پیامبر پا در حرم کعبه نهادند دیوارهای درونی با نقاشیهایی به دست هنرمندان بیزانس و به دستور سران کافر کعبه از ماجراهای زندگی حضرت ابراهیم و مریم عذرا و مسیح و برخی آداب کافران تزئین شده بودند. پیامبر اسلام(ص) همچنان که با دو دست تمثال مریم عذرا را حفظ می فرمودند امر به محو ساختن دیگر صورت ها نمودند. شمایل مریم عذرا بعد ها در یک آتش سوزی نابود شد. این روایت نمودار مفهوم و میزان صحت مطلبی است که به ناحق « ضد شمایل نگاری اسلام» خوانده می شود و بهتر است آن را «زدودن شمایل ها بدانیم»[2]. در کنار مجسمه مریم که توسط پیامبر اسلام حفظ شد خود کعبه را می توان اولین نماد مصنوعی دانست که در عبادتهای مسلمانان نقشی محوری دارد. به تعبیری، اسلام با اساس بت سازی و بت پرستی مخالف است و با نمادهایی که بار دینی و مذهبی داشته و فرهنگ انسانها را بدوش می کشند (اگر سر ضدیت با یکتاپرستی نداشته باشند) سر مرافقت و همدلی دارد. نتیجه ی روایت فوق بانضمام رعایت مقتضیات زمان را تا حدودی می توان در فتوای مراجع عالیقدر امروزمان مشاهده نمود و با نیم نگاهی به آنچه در دنیای جدال فرهنگها می گذرد نیک در می یابیم که معرفی فرهنگ ایرانی – اسلامی ما بیش از پیش نیازمند ساخت و ارائه نماد ها و اِلِمانهای هنری و معماری است. اولین مجسمه ای که رسما به عنوان نماد یک شهر ساخته و در معرض دید مردم قرار داده شد (در شهر فلورانس ایتالیا) مجسمه حضرت داوود اثر هنرمند مشهور میکلانژ است. اِلِمان دیوار برلین پس از فروپاشی دیوار بین آلمان غربی و شرقی، برج ایفل در فرانسه، مجسمه آزادی در امریکا، برج آزادی و برج میلاد در تهران و بسیاری دیگر، نمونه های متأخر نماد های معماری و اِلِمانهای شهری هستند. با این مقدمه فشرده، کازرون هزار ساله ی ما در کجای این ماجرا ایستاده است و با چه نمادهایی معرفی شده است؟
شرح:
قبل از پاسخ به سؤال فوق باید بدانیم نمادهای شهری در حقیقت بیانگر هویت ساکنان هر شهرند یعنی می توان سنت و فرهنگ و تاریخ یک شهر را در یک ساختار و اِلِمان معماری به نمایش گذاشت. پس حتی الامکان این نماد ها بایستی 1) معرف فرهنگ و سنت و تاریخ و هویت شهر باشند و 2) با نام موقعیت و منطقه ای که در آن ساخته یا نصب می شوند سنخیت داشته باشند مثلا نمادها در شیراز باید شیرازی بودن خود را نشان دهند مثل نماد مقبره حافظ و تا حدودی دروازه قرآن و به طبع در کازرون نیز باید کازرونی بودن خود را به ذهن بیننده منتقل کنند. اگر بخواهیم از وضعیت موجود سخن بگوئیم تا به حال حدود 8 نماد و اِلِمان در میادین شهدا ، معلم ، دکتر شریعتی ، شهربانی ، قدس ، انقلاب ، بسیج و مقبره مرحوم مردانی اجرا شده است. نماد های میدان معلم و میدان شریعتی و میدان قدس و بسیج هر کدام با نام های خود سنخیت و نسبت خویشاوندی دارند. نماد میدان شهدا خارج از فضای موجود تا حدودی قابل قبول بوده و زیبایی خاص خود را دارد اما ظاهرا هیچ ارتباطی با نام و مرام میدان شهدا یا همان سر خیرات قدیم ندارد. همین جا باید تأکید کنم عدم نامگذاری نمادها و اِلِمان ها موجب ناشناخته ماندن آنها خواهد شد و همانطور که نمی توان انسانی را بدون نام متصور شد یک بنای نمادین را که قرار است روح یک فرهنگ را به انسانها معرفی کند نیز بدون نام گذاشتن خطاست. مثلا تصور کنید اگر نماد میدان شهدای کازرون از ابتدا یک نام خاص داشت چقدر می توانست در رسانه ها مورد اشاره قرار گیرد و نه اینکه بگوئیم احیاء هویت بل هویت سازی کند. نماد پرنده میدان انقلاب را شاید بهتر بود در ورودی دریاچه پریشان یا یک باغ وحش می گذاشتند نه در میدانی که تاریخ انقلاب یک شهر را یدک می کشد. نماد استکان و نعلبکی در میدان شهربانی بالاترین قدمت را در بین دیگر نمادها دارد و هنوز هم به نوعی قابلیت و کارآیی دارد و بر خلاف دیگر نماد ها رنگ کلیشه به خود نگرفته است. این نمادها هر یک سهمی از دو تقسیم بندی فوق را بر خود حمل می کنند اما جز نماد مقبره مردانی که آن هم مورد انتقاد برخی اهل هنر است مشخصا هیچکدام از هشت نماد یاد شده به صورت مطالعه شده کار نشده یا لااقل از صافی عقل جمعی نخبگان هنر و معماری شهر نگذشته است و به همین علت هیچکدام احساس تعلق کامل نماد را به شهر کازرون در شهروندان ایجاد نمی کند. پس شاید سؤال اساسی تر این باشد که هشت نماد فوق بر روی هم چند درصد توانسته است هویت و سنت شهر کازرون را عرضه نماید؟ برای پاسخ به این سؤال باید بدانیم هویت کازرون به کجا و چه کسانی پیوند خورده است. این سؤال را از هر شهروند کازرونی بپرسید عندالمطالبه پاسخ خود را دریافت خواهید کرد. سلمان فارسی ، شاه ابو اسحاق ، سید امین الدین ، ناصر دیوان ، علامه دوانی و تنگ چوگان و بیشاپور و معماری قدیم کازرون و ... شکی نیست به قول شهردار پیشین "شهر کازرون نیاز اولیه اش آسفالت معابر وآسفالت کوچه هاست، و این نیاز آنقدر پول شهرداری را می بلعد که واقعاً به موارد دیگر نمی تواند بپردازد" اما سخن اینجاست چرا حال که طی این سالها به ساخت برخی نمادها پرداختیم مهم و اهم نکردیم و همان را هم که اجرا کردیم، ناقص و نیمه جان ساختیم و پرداختیم و صد البته همان طور که بلاتشبیه نمی توان از ترس نیاز به دستشویی، غذا خوردن را ترک کرد نمی توان ساخت بناها را که غذای روح و هویت شهر است به بهانه حتی فعالیت های زیر بنایی رها کرد. قابل ذکر است شهردار پیشین خود به امر پی گیری برای انتقال مجسمه سلمان فارسی به کازرون مبادرت نمودند که جای تقدیر دارد. سخن آخر اینکه مطالب فوق به هیچ عنوان به معنای قدرناشناسی از زحمات بانیان نمادها نیست و با وجود مشکلات مدیریت شهری که گریبانگیر همه ی آنها بوده است دست تمام شهرداران بانی نمادهای یاد شده را هم باید بوسید و صرفا از این زاویه به موضوع توجه فرمائید که در ساخت نمادها، اولویت با نمایش ریشه های فرهنگی و تاریخی شهر است و کازرون، سزاوار نمادهای شاخص تر و هویت بخش تری نسبت به وضعیت موجود است.[3]
نماد های محله ای
« نماد ها و اِلِمان های محله ای با نماد شهری به لحاظ انتقال مفاهیم ،محتوی و ابعاد اندکی تفاوت دارند . اِلِمان های محله ای از نظر ابعاد و اندازه کوچک تر بوده و از طرفی توسط خصوصیات کالبدی تعریف شده برای آنها می توان بافت قدیم و جدید را به هم دوخت و دوز کرد و یکپارچگی شهر را به نمایش گذاشت .»[4]
پیشنهاد 1:
محله های قدیمی مان را دریابیم محله کوزه گران ،آهنگران ،گنبد و مصلی و غیره هر کدام می توانند نمادهای کوچکی داشته باشند و در مرکز محلات که به طور سنتی محل برگزاری تجمعات مذهبی همچون ایام محرم هستند نصب شوند .
پیشنهاد2:
ساختمان های با معماری قدیمی و سنتی کازرون، نماد معماری شهر ما هستند اگر چیزی از آنها هنوز به خاک ننشسته است آن را دریابیم . کاش میراث فرهنگی کازرون توان آن را داشته باشد تا با همیاری متصدیان امور شهر، یک خانه کازرونی با تمام جنبه های معماری سنتی کازرون بسازد تا هم نمایشگاهی دائمی باشد برای شهر وندان و میهمانان سراسر کشور، هم مدلی باشد برای شهروندانی که تمایل دارند در ساخت خانه شان از روش های معماری سنتی کازرون قدیم بهره بگیرند و هم اینکه اِلِمان و نمادی باشد برای شهر کازرون.
پیشنهاد3:
یک روش برای تأمین هزینه ی ساخت نماد ها، مشارکت دادن مردم در این کار است. گر چه بحث مشارکت مردمی این روزها تبدیل به یک شعار بی مصرف و کلیشه ای شده اما می توان از این شعار، آشنایی زدایی کرد و با روش های مختلف آن را عملیاتی نمود. شهرداری می تواند برای طراحی و ساخت و نصب اِلِمانها ی مختلف اعلام عمومی کند . هر فرد خیّری که هزینه یک نماد را پرداخت نماید به مردم معرفی شود و مهمتر اینکه به هر نماد می توان شناسنامه ای در قالب یک لوح، ضمیمه کرد که در آن نام هنرمند و طراح و نام سرمایه گذار و تاریخ ساخت و مفهوم نما مکتوب شده باشد. این اعلام مشارکت عمومی باید آنقدر تکرار شود تا بالاخره فرهنگ سرمایه گذاری برای احیاء هویت شهرمان به وسیله نماد ها برای مردم امری عادی و بلکه ضروری تلقی شود.
نتیجه:
برای شهری که مردم آن در مجسمه سازی و نقش برجسته، پیشینه ای هزار و هشتصد ساله دارند بسیار نازیباست که هنوز مجسمه ی اصحاب فرهنگ خود را به نمایش نگذاشته باشد. وقتی مجسمه ای در یک میدان جای می گیرد ما را به باز خوانی اندیشه و معرفت خود دعوت می کند و اینکار به ماندگاری یک بینش و تفکر می انجامد. شاید مشکل ما کازرونی ها اینست که تصور می کنیم مجسمه ها فقط مربوط به درون غارها هستند آنهم در ارتفاع هزار پایی. مجسمه ها را از غارها بیرون بکشیم و هنرمندان مجسمه ساز را از غار تنهایی آزاد کنیم. هنرمندان و معماران شهر را تقدیر کنیم تا هویت شهرمان بازسازی شود.
[2] -کتاب هنر اسلامی – زبان و بیان نوشته تیتوس بورکهات ترجمه مسعود رجب نیا
[3] در مورد احیاء هویت کازرون و معماری کازرونی مصاحبه ای با عمادالدین شیخ الحکمایی داشته ام که در هفته های آینده منتشر خواهد شد.
[4] فرزانه هدفی/ مقاله نمادها و المان های شهری
این مقاله در تاریخ ۲۷/۰۷/۸۸ در هفته نامه بیشاپور منتشر شده است.