پایگاه خبری کازرون نیوز | kazeroonnema.ir

کد خبر: ۶۴۴۴
تاریخ انتشار: ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۰ - ۰۹:۲۸
يادنامه شهداي گمنام كازرون - 9
اشكان صفري

نسل سومی هتسم نه جنگ را دیده ام و نه از واقعیات انقلاب آگاهی دارم. نمی دانم جنگ واقعاً از کی و چرا شروع شد. نمی دانم چرا تعداد از هم وطنانم به جبهه ها رفتند و در مقابل دشمن ایستادند؟ نمی دانم چرا برخی پس از فتح خرمشهر، خواهان پایان دادن به جنگ بودند و چرا حضرت امام (ره) در سال 68 قطعنامه را پذیرفتند؟ همان امامی که بارها تکرار کرد که راه مقدس از کربلا می گذرد؟ و مهمتر اینکه چرا پذیرش آن را به نوشیدن جام زهر تشبیه کرد؟ نمی دانم چون نگفته اند و شاید هم من دنبالش را نگرفته ام.

البه دانسته هایم هم جالب است که البته همه ی آنها را از کتاب های درسیم گرفته ام. در سال 59 صدام به پشتیبانی غرب ، حمله ی همه جانبه ای را علیه ایران آغاز کرد. به دنبال آن، مردم به فرمان امام (ره) به جبهه ها سرازیر شدند. بنی صدر در جریان جنگ به کشور خیانت کرده و سپس گریخت و سرانجام در سال 68  و به دلیلی که این بار حتی در کتاب ها نیز نوشته نشده بود، امام (ره) قطعنامه ی  598 شورای امنیت را پذیرفته و جنگ پایان یافت. این از جنگ اما از شهید و شهادت؛ از این دو واژه باور کنید که همین جزئیات را هم نمی دانم! گاهی اوقات که  به وصیت نامه ی برخی از شهدا نگاه می کنم جملاتی را می یابم که جز از زبان عارضی آشنا، از دیگری شنیدن آن مقدور نیست. وقتی که به مناجات های آنان می نگرم، به ناگاه به یاد مناجات های خمس عشر حضرت سجاد (ع) می افتم. هر وقت رابطه ی آنان را با خمینی کبیر (ره) مطالعه می کنم، چنان عشق و ولایت پذیری در وجودشان می بینم که جز در معدود یاران وفادار پیامبر (ص) و علی (ع) در جای دیگر نتوانم دید. از فضا و حال و هوای جبهه ها گفتن که دیگر کار هر کسی نیست. با همه ی این اوصاف ، آن چه حیرت و تعجب مرا بر می انگیزد این است که راقم و آفریننده ی این همه اعجاب و زیبایی عده ای از هیمن مردم کوچه و بازار و از مثال من و تو بوده اندو خالق این همه حماسه، جز به اصطلاح امروزی- مشتی عوام نبوده اند، از همه قشر و طیق ، مسجد و سرکوچرای، کارمند و بازاری و همه و همه. طولانی شد، قصد این بود که در این مختصر گپ و گفتی با یکی از همین شهدا داشته باشیم، البته از نوع – به اصطلاح – گمنامش ! یکی از فرزندان روح الله .

به این جا که رسیدم دلم لرزید، دستانم سرد شد و قلم در دستانم از حرکت باز ایستاد ، نمی دانم، شاید به خاطر اینکه توانائیش را ندارم، شاید چون می ترسم در ادای حق مطلب فروگذاری کنم و شاید چون لیاقتش را ندارم. اما خوب سلام.

یادم می یاد روزایی رو که دوستام رو تو شهر می دیدم که سر سختانه پی گیر آوردن چند شهید گمنام  برای دفن تو شهر بودند. کمی جلوتر، شب تشییع جنازه تون رو به خاطر می یارم. از عصر اون روز جمعیت مشتاق و منتظر ، به خصوص جووناو نوجوون، میدون ورودی شهر رو پر کرده بودند. موقع تشییع جنازه ، تلاش های خیلی از افراد واسه اینکه فقط  برا چند لحظه بتونن تابوت تو رو لمس کنن و رو دوش بگیرن. لحظه ی وداع، ناله های سوز ناکی رو که برای تو و البته شاید خودشون می ریختند، باور کن که وصف ناشدنی بود. واقعاً نمی شد که اون لحظات رو به سطر کشید. خودت هم شاهد بودی. شکر خدا از این همه زیبایی در کنار اینا، صف طویل و عریض مسئولان شهری و وعده های بی شمار و شعارشون جهت تکریم تو!

اما چه زود گذشت ، خیلی زود، خیلی چیزها فراموش شد. می دونم که تو هیچ توقعی از کسی نداری، اما بعضی وقت ها می گم کاش تو و دوستانت اصلاً  به شهر ما نمی یومدین....

همیشه می خواستن یه جا ببینمت و چند تا سوال ازت بپرسم اول اینکه، چرا رفتی جنگ؟ به خاطر امام، خاک، وطن، ناموس و یا چیز دیگره ای ؟ برا چی جنگیدی ؟برا گذشته، حال یا آینده؟ چه آینده ای ؟ چه حال و هوایی با امامت داشتی ؟ چه طور بود که وقتی امام بهتون سلام می کرد، یدفعه ای اشک همتون جاری می شد؟ چرا گمنام شدی ؟ چی تو دلت بود و پی پشتوانت بود که سخت ترین شرایط را تو میدون جنگ تحمل کردی؟ تو جبهه چه حال و هوایی داشتی ؟ خودمونی بپرسم،             چی بود؟ آخر تا ما دیدیم فقط دعا کمیل بود و زیارت عاشورا و عملیات یه کم بیایم جلوتر ، اگه الان بودی – که هستی – و می تونستی – بیای حرف بزنی،  مرد و مردونه چی می گفتی ؟ مردوم رو ، زندگیشونو، اجتماع رو، مسئولارو، میدیدی چی می گفتی؟ انصافاً از من و امثال من چی می خواستی ؟ به نظر خودت ماها امانت دارهای خوبی بودیم؟ اگه می تونستی بگی، چه فریادی بر سر 8 سال سازندگی می زدی ؟ یا 8 سال اصلاحات و مهمتر از  اونا، 4 سال عدالت و مهر ورزی؟

یه شب دیروقت بود از کنار آرامگاهتون می گذشتم، نوجوونی دیدم نشسته بود و گریه می کرد. رفتم پیشش گفتم این موقع شب این جا چیکار می کنی ؟ گفت هر وقت دلم می گیره و حوصلم سر میره میان اینجا می نشینم و با اینا دردو دل می کنم. خیلی ها رو این جوری دیدم. واقعاً چیکار کردید که امثال این افراد از زنده های اطرافشون بریدن و به سراغ شما اومدن؟

اما خود من و امثال من :

الان 20 سال از جنگ می گذره، ما بیش از دویست و پنجاه هزار شهید دادیم. اگه نه برای هر شهید، بلکه برای هر 10 شهید، یه کتاب منتشر می کردیم، الان بیست و پنج هزار عنوان کتاب داشتیم، اما داریم؟!

چه موقع باید شما هارو به یاد بیاریم؟ هفته دفاع مقدس، سالگرد فتح خرمشهر ، برگزاری یادواره شهدا، نو اردوی راهیان نور، وقت زبارت عاشورا، یا نه، وقتی بی حجاب ها را تو خیابون می بینیم؟

یاد شما به ما چه احساسی می ده؟ معنویت؟ غم؟ شجاعت؟ شور؟ انزوا؟!

چطور باید نشون بدیم که هنوز شهادت طلبی زندست؟ با خوندن کجایید ای شهیدان خدایی یا چسبوندن برچسب، بعد از شهدا چه کردیم؟ رودرو دیوار و هی نگاه به اون ؟

اصلاً کدوم مساله مهم تره؟ گذشته ای که شما براش جنگیدین یا آینده ای که براش جنگیدین؟

ته کلام، دفاع مقدس امروز ، خاکریزهایش کجاست؟ قرار گاهش چی؟ نماز شب و زیارت عاشوراش کجاست؟ آزاده و جانبار و زرمندش کیه؟ دفاع مقدس در حقوق مردم، دفاع مقدس از بیت المال ، دفاع مقدس از محرومین و مستضعفین، دفاع مقدس از همه ی مظلومان جهان، دفاع مقدس از قربانیان فقرو فساد و تبعیض....

و از همه مهمتر ، همت و تلاش مضاعف در مبارزه با فقر، فساد و بی عدالتی است.   رهبر انقلاب 1/1/89


مطالب مرتبط :
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مخاطبین محترم؛
۱) کازرون نما، معتقد به آزادی بیان و لزوم نظارت مردم بر عملکرد مسئولان است؛ لذا انتشار حداکثری نظرات کاربران روش ماست. پیشاپیش از تحمل مسئولان امر تشکر می کنیم.
۲) طبیعی است، نظراتي كه در نگارش آنها، موازین قانونی، شرعی و اخلاقی رعایت نشده باشد، یا به اختلاف افكني‌هاي‌ قومي پرداخته شده باشد منتشر نخواهد شد. خواهشمندیم در هنگام نام بردن از اشخاص به موازین حقوقی و شرعی آن توجه داشته باشید.
۳) چنانچه با نظری برخورد کردید که در انتشار آن دقت کافی به عمل نیامده، ما را مطلع کنید.
۴) در صورت وارد کردن ایمیل خود، وضعیت انتشار نظر به اطلاع شما خواهد رسید.
۵) اگر قصد پاسخ گویی به نظر کاربری را دارید در بالای کادر مخصوص همان نظر، بر روی کلمه پاسخ کلیک کنید.
مشاركت
آب و هوا و اوقات شرعی کازرون
آب و هوای   
آخرين بروز رساني:-/۰۶/۰۲
وضعيت:
سرعت باد:
رطوبت:%
°
كمينه: °   بیشینه: °
فردا
وضعيت:
كمينه:°
بیشینه:°
کازرون
۱۴۰۳/۰۹/۰۴
اذان صبح
۰۵:۱۲:۰۴
طلوع افتاب
۰۶:۳۵:۳۳
اذان ظهر
۱۱:۵۰:۵۰
غروب آفتاب
۱۷:۰۴:۴۱
اذان مغرب
۱۷:۲۱:۵۷