بازی «دو سر باختی» که چندی است نماینده شهرستان
کازرون به راه انداخته است، بازتاب های مختلفی از سوی عوام و خواص در پی داشت. اگر
چه عوام، واکنش های خود را بر پایه احساسات نشان می دادند، با این وجود از اساتید دانشگاه
و نیز خواص علمی انتظار می رود که در این مبحث، نه تنها احساساتی نشوند، بلکه دیدگاه
های خود را بر اساس اصول علمی و پایدار ابراز نمایند.
چندی پیش نوشته جناب دشمن زیاری عزیز را از
طریق یکی از دوستان مشاهده کردم. حقیقت آن که با دیدن این یادداشت بسیار متعجب شدم
که چرا سخنان این عزیز، به دور از پایه های علمی و احساسی است. آن هم در برابر نوشته
ای که دست مایه طنز داشته است. شاید ایشان بگوید: «جواب تاختن، تاختن است». اما حقیر
می گوید که جواب تاختن، تاختن است هنگامی است که «مرگ تفکر» فرا رسیده باشد. در زمانه
ای که ابزارهای اطلاعاتی و رسانه ای، ذهن ما را پر کرده است و بر همین اساس می بایست
به اندیشه و تفکر ما افزوده شود، چگونه است که ما به «مرگ تفکر» می رسیم؟
حقیر اما در این یادداشت، نمی خواهم وارد
بحث «بازی دو سر باخت نماینده شهرستان» شوم که مباحث خود را در این باره قبلاَ در هفته
نامه بیشاپور منتشر کرده ام. در این یادداشت به چند مورد تاریخی که جناب دشمن زیاری
به اشتباه، و به دور از روش علمی و ارایه منبع آن ها را یادآور شده، می پردازم و امیدوارم
که این امر باب یک گفت و گو را در میان دوستان ایجاد نماید:
ایشان نوشته اند: «بهتر بود به اصالت بختیاری
و هم تبار بودن فرمانده بزرگ آن نبرد جانبازانه ناصردیوان لردگانی با بخش عمدهای از
مردم چنارشیجان و سایر بخش ها و شجاع نظام اصالتا کرمانی و زاده روستای قلعه سید و
حیدرخان کمارجی در کنار رییس علی دلواری اصالتا لر هم اشارهای میشد.»
1-
در پاسخ بگویم که با توجه به اسناد، تا به حال هیچ مدرک و سندی که اصالت خاندان مرحوم
ناصردیوان را به بختیاری ها و غیره برساند، نیافته ایم. با توجه به اسناد، خاندان مرحوم
ناصردیوان حداقل تا سه نسل قبل از ایشان، به عنوان خاندانی متنفذ و مورد احترام اهالی
کازرون در این شهر زندگی می کرده اند. اگر چه خویشان و نزدیکان ایشان، به این امر اشاراتی
دارند با این حال، این ها گفته هایی هستند که پایه های علمی ندارند. از آن سو در مصاحبه
هایی که با مرحوم محمدخان امیرعضدی داشته ام یکی از مواردی که ایشان همواره به آن اشاره
می نمود این بود که آن ها از خاندان عضدالدوله دیلمی هستند و بر همین اساس هم، نام
خانوادگی خود را امیرعضدی انتخاب کردند. این موارد اگر چه می تواند در یافتن اجداد
مرحوم ناصردیوان به ما مدد رساند با این وجود با توجه به فقدان اسناد متقن و قابل دفاع،
نمی توان به آن ها اکتفا کرد.
2-
در بررسی های که حقیر از مجاهدت های اهالی شهرستان کازرون علیه انگلیسی ها در جنبش
ضد استعماری جنوب داشته ام، تا به حال از بخش چنارشیجان در این مرحله از تاریخ ایران
نشانی نیافته ام. البته تاریخ نام دیگر مناطق شهرستان را هرگز فراموش نکرده و در اسناد
به آن ها اشاراتی شده است، با این حال حقیر از چنارشیجان در این مقطع تاریخی نشانی
نیافته ام.
3-
در بررسی های حقیر، حیدرخان کمارجی در هنگامه جنبش ضد استعماری جنوب زنده نبوده است
و نمی توان در تحولات خیزش جنوب، وی را در کنار مرحوم ناصر دیوان و رییسعلی دلواری
قرار داد. حیدرخان کمارجی سال ها قبل از جنگ جهانی اول و خیزش ضداستعماری جنوب کشته
شده بود.
ایشان در بخش دیگری از نوشته خویش بدون ذکر
منبع نوشته اند:
«گازرگاه
(کازرون کنونی) در زمان ساسانیان متشکل از سه ده نورد، دریست و راهبان بود که روی هم
رفته به آنها شهر بلدالعتیق (شهر کهنه) گفته میشد. بیشاپور به سال ۲۶۶ میلادی و به
دستور شاپور اول پادشاه ساسانی ساخته شد، در حالی که کازرون هم زمان با گنجه در منطقه
اران (کشور آذربایجان امروزی) در سده چهارم و 200 سال بعد از بیشاپور با این نام وارد
تاریخ شد.»
اما اهل تاریخ و پژوهش مستحضرند که مکتوبات
تاریخی بیشماری وجود دارد که قدمت کازرون را بیشتر از بیشاپور می دانند. ابن بلخی بنای
کازرون و بیشاپور را به طهمورث دیوبند نسبت می دهد و می نویسد: «بنیاد آن هم (کازرون)
طهمورث کرده بوده است و بعد از آن به عهد شاپوربن اردشیر چون عمارت - شاپور را – کرد
از مضافات بشاپور بودست».
حمدالله مستوفی نیز می نویسد: «طهمورث دیوبند
ساخته. چون شاپور بن اردشیر بابکان بشاور بساخت آنرا از توابع بشاور کرد».
از این دست مکتوبات که نشان از قدمت کازرون
دارد بسیار است که در اینجا برای پرداختن به همه آن ها مجالی نیست.
اما تعجب آورترین جمله جناب دشمن زیاری عزیز
این چنین آمده است: «بر اساس آن استدلال و سابقه قدیمی تر بیشاپور و تابعیت و وابستگی
این شهر به عنوان رختشوخانه شاپور.............»
تعجب حقیر از این رو است که مگر می شود جناب
دشمن زیاری از کتب تاریخی، آن هم در محدوده تاریخ کازرون، آنچنان دور باشد که چنین
سخنی بر قلم جاری کند و حتی در برخی کانال های مجازی از آن دفاع کند. بنا به مکتوبات
تاریخی و مورد استناد، کازرون به ویژه در قرن چهارم هجری، مکانی برای تولید و صدور
پارچه های کتانی بوده است. پارچه های کتانی بافت کازرون نه تنها در ایران بلکه به نقاط
دیگر نیز صادر می شده است. مرغوبیت این پارچه ها آنچنان بوده است که به کازرون، دمیاط
عجم می گفتند. دمیاط نام شهری بود در مصر که به صنعت پارچه بافی در دنیای عرب معروف
بود. صنعت پارچه بافی در کازرون تا سال ها ادامه داشت تا آن جا که عضدالدوله دیلمی
بازاری بزرگ مخصوص تجار پارچه در کازرون ساخت که سالانه درآمد سرشاری برایش به ارمغان
می آورد. ابن بلخی چگونگی تولید پارچه را در کازرون این گونه توضیح می دهد: «جامه ی
توزی کی کنند، چوب کتان بیارند و دسته ها ببندند و آن را در حوض های آب اندازند و رها
کنند تا بپوسد. پس بیرون آورند و کاه آن را دور کنند و بریسند و آن ریسمان کتان را
به آب کاریز راهبان- یکی از محلات کازرون- بشویند و این کاریز راهبان، آب اندک دارد
اما خاصیت این است کی کتان کی بدان می شویند، سپید آید و هر کجا ی دیگر کی شویند البته
سپید نشود».
صنعت تولید پارچه و صدور آن تا قرن ها بعد
ادامه داشت. یکی از مورخین قرن هشتم می نویسد:
«در کازرون پنبه بسیار است و قماش کرباسین به همه اطراف برند و کتان نیز باشد و قماش
آن جا اگر جز به آب کاریز راهبان شویند، طراوت نپذیرد».
جناب دشمن زیاری خوب می داند که تا
همین اواخر یکی از محصولات کشاورزان کازرون، پنبه بود که در مزارع کازرون به عمل می
آمد. حتی در کازرون کارخانه پنبه نیز تأسیس شد که بنای آن – محل کمیته امداد امام در
خیابان 22 بهمن- تا سال 1359 باقی بود. به هر روی به کسانی که این کتان ها را در آب
قنات راهبان که یکی از محلات قدیمی کازرون بود، می شستند، گازر می گفتند. با این وجود،
این که جناب دشمن زیاری برای تحقیر و تاختن به طرف مقابل، کازرون را محل رختشویی بیشاپور
می پندارد، به دور از یک نگاه علمی در شأن ایشان است.
در پایان ضمن عرض پوزش، سلامتی و بهروزی جناب
دشمن زیاری عزیز را از خداوند منان مسألت می نمایم و دستان پر مهر ایشان را می بوسم.
*پژوهش گر تاریخ/روزنامه
نگار/نویسنده کتاب ناصردیوان به روایت اسناد و کتاب جنبش های ضد استعماری جنوب و
آزادیخواهان کازرون
چشم بدخواهان کازرون...
ما نمیتونیم حرفی ضد قانون بزنیم
چون یاد نگرفتیم غیر از سیاه و سفید ببینیم
هر که با ما نیست دشمن ماست
اگر دکتر دشمن زیاری دربست توهین آقای فرشته حکمت قبول می کرد و به به و احسنت میگفت شما هیچ ناامید نبودی و حتما تاییدش میکری. اصلا دشمن زیاری دلیلی نداشت بگه برای چی آقای فرشته حکمت مردم دو بخش مسخره میکنه. باید اعدام بشه. میشه بفرماین کدوم حرفش بی منبع بود؟
جناب مطهری ، هونطور که خودتون واقفید، بحث های تاریخی، مستند های تاریخی متفاوتی دارند که بعضن هم ، همدیگه رو تایید نمیکنند و میتونن متفاوت باشند . حالا جنابعالی به یک سند خاص رجوع میکنی و فرد دیگری به سندی دیگه.
اصلن اگه بگیم زندگی در کره ی زمین از کازرون شروع شده و کازرونی ها متمدن ترین ، باهوشترین، با اخلاق ترین و با فرهنگ ترین مردمان تاریخ بودند و هیچ کدام از روستاها و بخش هایی که در حال حاضر جزو شهرستان کازرون هستند هیچ نقشی در تاریخ کازرون نداشتند خوبه ؟
خب این تاریخ و فرهنگ و تمدن چی به من کازرونی اصیل داده که دیگران از داشتن اون عاجزند؟ علم داده ؟ اخلاق داده ؟ فرهنگ داده ؟ چی داده آخه که روستا و بخش های اطراف کازرون ندارند؟
هیچ . هیچ آقای مطهری .
افتخار به قدمت و تاریخ یک منطقه یا کشور ، در صورتی مفید هست که اون قدمت موجبات بروز یک اخلاق خوب یا یک رفتار مناسب و یا یک حرکت مفید بشه . که متاسفانه قدمت کازرون فقط و فقط یک غرور کاذب در راستای خودبرتربینی نسبت به دیگران به برخی کازرونی ها داده که این حس موجب بروز اخلاق های ناپسندی مثل تحقیر و تمسخر دیگران شده.
البته همه ی کازرونی ها و صدالبته شما اینگونه نیستید.
پس بحث قدمت کازرون و خیلی خاص بودن کازرون رو کنار بذاریم و از نظر منطقی به بحث جدا شدن چنارشاهیجان نگاه کنیم .
اونوقت میشه از تاریخ کمک گرفت تا با بحث های تاریخی و منطقی مثلن بیشابور جزو کازرون محسوب بشه نه شهرستان جدید. یا اینکه اصلن شهرستان جدید تشکیل نشه .
به نظر بنده همانطوریکه یکی از دوستان در بالا اشاره کردند قدمت تاریخی و سابقه تمدنی و داشتن افراد صاحب اندیشه و علمی در صورتیکه نتونه تاثیری در فرهنگ و رفتار مردم امروزی کازرون بزاره چه فایده داره
اگر از هر کسی بپرسید که اولین مشخصه کازرونی ها چیه اینه که میگن خودشونو برتر از روستا های اطراف می دونن و به حساب خودشون رو شهری و دیگران را دهاتی می دانند در صورتیکه بجز عده قلیلی بین 10 تا 20 درصد بقیه همینطوری فکر می کنند و در رفتار اجتماعیشون بسیار عقب افتاده هستند بنده به طور مختصر به بعضیشون اشاره می کنم:
1 - اکثر قریب به اتفاقشون اعتقادی به سطل آشغال ندارند و اونو یه کالای اضافه می دونن.
2- جهت جمع اوری آشغال از کیسه هائی استفاده می کنند که باش میوه خریدن
3- وقتی یکی از جلو مغازشون رد میشه مخصوصا اگه خانم باشه باید تا حدود 100 متر اونو تعقیب کنن تا یکی دیگه سر برسه....
4- با صدای بلند در مکان های عمومی صحبت کردن.......
5- انداختن آشغال از تو ماشین به کف خیابون.
البته در کنار این صفات ناپسند خصوصیات خوب هم دارند. مثلا خیلی فنی و خیلی اقتصادی هستندو....
پاسخ خوبی بود مشکل فقط اینجاست که آقای دشمن زیاری به سرچ در اینترنت اکتفا میکنن بعضا تو سایت های عربی و انگلیسی خلیج عربی ذکر شده اما واقعا خلیج عرب درسته کاش تعصب کنار رفته و تعقل جاش میومد
آقای مطهری فارغ از این که بر خود نقد حضرتعالی نیز نقد وارد است اما باید گفت مرگ تفکر که مد نظر شما بود نمودار عملیش در همین گونه مدافعان متن شما تجلی یافت گرچه معتقدم حضرتعالی نیز با چنین نظرات خالی از تفکر مخالفید اما یکی از دلایل عدم پیشرفت کازرون نیز وجود همچون مدافعان تندرویی در طول تاریخش بوده است و اگر توابع کازرون به شهر کازرون حساس شده اند به دلیل وجود چنین برخوردهایی است.بنده هنوز توهین هایی که از سوی همشهریان کازرونی خطاب به روستائیان در انتخابات مجلس دوم شد را فراموش نکرده ام که انواع و اقسام توهین ها به جناب برزو مهبودی و روستائیان شد هرچند که من و خانواده ام طرفدار جناب بنیادی بودیم اما همین توهین ها باعث اتحاد بخشها در مقابل شهر و پیروزی جناب مهبودی شد پس از تاریخ عبرت بگیریم و به دیگران احترام بگذاریم و آنها را محترمانه نقد کنیم.
اصولا طرح مساله شهری و روستایی و تهرانی و شهرستانی قرون وسطایی و احمقانه است.
اما نقد ما به سخنان جناب دشمن زیاری است که متاسفانه غیر مستقیم و در لفافه به کازرون توهین کرده و بعد هم میگوید مگر من گفتم؟؟؟ فلان کتاب گفته
جناب خرسند عزیز. من به عنوان یک فعال اجتماعی که خصوصا در مسایل اخیر شهرستان در مورد تجزیه جزو فعالین بودم عرض میکنم جناب دشمن زیاری که جایگاه خاصی در بین فعالین اجتماعی داشتند امروز این جایگاه خود را به کلی از دست دادنذ. خود شما هم خوب میدانید که با موضغ گیری های اخیر ایشان این امر بدیهی بود
با تشکر
آره وای به حال اون فعال اجتماعی که داره واسه شهری کار میکنه که امثال جنابعالی شهروندیشین.
یه کم از دایره تعصب فردی بیا بیرون و با عقلی که خدا بهت داده به محتوای دو مطلب منتشر شده فکر کن. فکرررر