شهرستان كازرون با آن سابقه ي درخشان تاريخي و اقتصادي و ... و با مردمي سلحشور و در عين حال بسيار صبور، فقط داراي يك بيمارستان نيمه دولتي ( خودگردان) است كه با توجه به ساختمان و تأسيسات و تجهيزات فعلي و با اين تعداد پرسنل، اعم از پزشك و پرستار و كادر اداري و خدماتي طبق استانداردِ معمولي فقط جوابگوي يك چهارم جمعيت شهري است و با اين وجود و در پرتو تلاش هاي مضاعف و فوق العاده ي پرسنل محترم آن، هر ماه، پذيراي حدود دوزاده هزار نفر مراجعه كننده است مضافاً به اينكه در هر ماه حدود پانصد عمل جراحي و هزار و پانصد مورد بستري و ترخيص نيز دارد كه در اين راستا عده اي از مراجعين، سطح توقع بسيار بالايي دارند و نيز تعداد كمي از همين متوقعين نابجا، متأسفانه در اثر وضعيت فرهنگي خاص و يا ضعف شخصيتي و خانوادگي و يا در اثر لبريزي آستانه تحملشان و يا تشنجات عصبي ناشي از مشكلات زندگي و بدهكاري ها و اوضاع اسف بار اقتصادي خود و يا ناراحتي به حق ناشي از محروميت شهرمان، با داد و فرياد بر سر پرستاران عزيز و گاهي مسوولين محترم و پرتلاش همين بيمارستان و اهانت هاي ناروا توام با لحن زشت و كلمات ركيك و گاهي با برخوردهاي زننده ي فيزيكي با همين كاركنان از جان گذشته، كاري مي كنند كه ديگر مراجعين با شخصيت و با فرهنگِ حاضرِ در آنجا كه تعدادشان هم كم نيست شديداً متأثر و شرمنده مي شوند و اين اعمال زشت را بيشتر، كساني مرتكب مي شوند كه مدتي پس از اينكه بيمارشان وارد بيمارستان شد و كارهاي اورژانسي و مقدماتي لازم، روي او صورت گرفت با تندي وارد بخش شده و بدون توجه به وضع ساير بيماران بستري، مستقيماً بر سر بيمار منتسب به خود مي روند و بلافاصله براي خودنماييِ جلويِ ديگر اعضايِ فاميل خود، شروع به عربده كشي و ناسزاگويي به همه پرسنل محترم مي نمايند كه هر كس سر جاي خود ميخكوب مي گردد . مثلاً چند ماه پيش شنيده شده كه بيماري را با شكستگي پا، به اورژانس آوردند كه فوراً كليه كارهاي مقدماتي و حتي عكسبرداري و غيره هم روي او انجام شد كه در همين لحظه يك بيمار حاد و قلبي را وارد بخش مي كنند و به خاطر وخامت حال وي، اورا به اتاق احيا منتقل مي كنند و لزوماً كادر حاضر در اورژانس، اضطراراً و براساس وظيفه و اولويت و اخلاق، متفقاً در جهت احياي آن بيمارِ در شرف مرگ، تلاش مي كنند كه در همين لحظه حساس يكي از بستگان بيمار قبلي كه شكستگي پا داشت سر مي رسد و داد و فرياد راه مي اندازد كه يكي از تكنسينهاي مرد، جلو مي آيد و او را به سكوت دعوت مي كند كه آن شخص ضمن ادامه سر و صدا، با او درگير مي شود . تكنسين ديگري براي جدا كردن فرد مهاجم وارد عمل مي شود كه آن شخص با شيشه آب معدني یک و نیم لیتری منجمد به صورت آن تكنسين ميانجي مي كوبد كه چند جاي فك او دچار شكستگي مي شود و چون شدت شكستگي فكِ وي زياد بود كارش به شيراز كشيده مي شود . اين آقا توقع داشته بيمار قلبي در شرف مرگ رها شود و تمامي پرسنل بخش دنبال ساير امورعادي مربوط به شكستگي پايِ بيمارِ منتسب به خود به صورت كاملاً خصوصي ( اما مجاني ) باشندو يا برخورد خشونت آميز افراد ناآگاه و پرتوقع كه قبل از مراجعه به پزشك وارد بخش اورژانس شده و درخواست گرفتن فشار خون دارند و چنانچه پرسنل بخواهند برايش توضيح بدهند كه شما اول بايد نزد پزشك برويد بعد اگر لازم شد براي امور ديگري شما را به اينجا ارجاع مي دهند كه آن شخص از كوره در رفته و با سر و صدا و عنوان كردن موقعيت خود، بيمارستان را به هم مي ريزد كه كار به مسوولين هم مي كشد البته چنين پيشامدهايي خاص اينجا نيست مثلاً در صفحه روزنامه ي خبر جنوب مورخه نوزدهم خرداد ماه سال هزار سیصد و هشتاد و شش به نقل از رييس محترم اورژانس فارس در رابطه با برخورد بعضي مردم با تكنسين هاي اورژانسِ با مطرح كردن اينكه در يك ماه گذشته فقط در شيراز سه مورد تهاجم و ضرب و شتم نسبت به تكنسينهاي مأمور و در مركز صورت گرفته بود، ابراز نگراني كرده بودند.
لذا مردم بايد درك كنند و فهميده ترها به ديگران حالي كنند كه اگر پرسنل بيمارستانها و اورژانس امنيت شغلي نداشته باشند، سلامت جامعه به خطر مي افتد البته با قاطعيت نمي توان گفت كه ضعفي وجود ندارد چرا كه هم امكانات درماني و بستري و تجهيزاتي و ساختماني ناكافي است و هم خستگي بعضي پرسنل به لحاظ ازدحام مراجعين بسيار زياد است لذا احتمال نارسايي هاي جزيي وجود دارد اما اين حقيقت را هم نبايد كتمان كرد كه حداكثر بهره جويي با همين امكانات و تجهيزات كم، براي آنهمه مراجعين زياد ( حدود 400 نفر در روز) ، خود هنر بزرگي است و اين همه خدمات و رضايت كه گاهي در نشريات محلي نمونه هايي از آن به صورت تشكر ديده مي شود ممكن نيست مگر با از خودگذشتگي و جانفشاني و ايمان به كار و پشتكار و عشق به خدمت بدون منت، توأم با رعايت اخلاقيات و شؤونات اسلامي و خدامحوري و نيز انسجام و هماهنگي بين كادر محترم درماني بيمارستان ( در تمامي بخشها مخصوصاً بخشهاي پرمراجع ) و نيز واحدهاي خدماتي و انتظامي و ساير كاركنان اداري كه اين هماهنگي ها و انسجام و فعاليت شبانه روزي كادر محترم علاوه بر آنچه قبلاً گفته شد نيز نتيجه ي قاطعيت و درايت و تلاش رياست محترم بيمارستان و كادر مديريتي ومديريت مدبرانه ي شبكه بهداشت و درمان شهرستان هم هست.
آيا همان افراد پرتوقع و با برخوردهاي خشن و طلبكارانه، نمي دانند كه بيمارستان، خودگردان ( نيمه دولتي ) است؟ و آيا از خود نپرسيده اند كه عزيزان پرستارِ در قبال آن همه خدمات و تحمل برخورد نابخردانه بعضي از مراجعين و احساس مسووليت شديد در قبال جانِ مردم و استرسهاي ناشي از آن و تحمل انواع صدمات جسمي ناشي از كار مداوم و بي خوابي و برخوردهاي تند بعضي از همراهان عصبي مزاج بيمار و تحمل حركات بچه گانه بعضي از بيماران مسن و آلودگي هاي ناشي ازبي اختياري آنان ( كه فرزندانشان در آن ضعيت حاضر به تحملش هم نيستند ) و تحمل انواع صدمات روحي ناشي از مشاهده ي مداوم صحنه هاي رقت بار جراحاتِ سختِ مجروحينِ ناشي از تصادفات و درگيري ها و تماس با انواع عفونت ها و چقدر حقوق دريافت مي كنند؟
اصلاً دريافت آن حقوق ناچيز هرگز مناسب آن همه خدمات و تحمل آن همه صدمات فوق الذكر نيست و خدا نكند كه شخص رو به مرگي كه در جايي و يا در خانه خود در اثر مشكلاتي به قصد خودكشي، تعدادي قرص خورده و يا خودسوزي كرده و يا كسي او را آتش زده و يا خود را حلق آويز كرده باشد و يا با تزريقات غلط افيوني و يا با افراط در مصرف مشروبات الكلي در آستانه مرگ قطعي و يا در اغماي منتهي به مرگ فرو رفته و با معاينه مرگش اعلام شود ( حال چه با اصرار همراهان، حداكثري كارهايي در جهت احياي او انجام شده و چه به خاطر فوت قطعي، كاري هم روي او انجام نشده باشد ) و جنازه را براي حمل به سردخانه و يا با مشكوك بودن به قتل، جهت تنظيم صورتجلسه توسط پليس، با تخت روان، او را بيرون بياورندكه به محض باخبر شدن بستگان متوفي كه معمولاً با موتورهايشان وارد بيمارستان مي شوند يكي از همراهان متوفي اين دو سه جمله را مرتب تكرار پرستارها او » «! بيمارستان او را كشت » مي كند اين جا عكس ...«! دكترا كُشتَنِش » «! را كشتند العمل تازه از راه رسيده هاي بي خبر از خودكشي متوفي، معلوم است . آيا اينها نمي فهمند كه انسان در خانه خودش هم مي ميرد و مرگ حق است؟مگر در بيمارستان هاي بسياري از كلان شهرها، روي تخت بيمارستان ها و يا زير عمل و يا بعد از عمل ( با ورود ويروسِ اتاق عمل، به خون و يا مغز بيمار ) و حتي بابيهوشي قبل ازعمل، روزانه صدها نفر نمي ميرند؟ چرا آنها چنين نمي كنند؟ دو علت دارد : 1- مساله فرهنگي است به گونه اي كه حتي از كادر جراحي و پزشكي هم به خاطر حسن نيت و زحماتشان تشكر هم مي شود اما آنان چه؟ با چاقو وقمه و عربده كشي، دنبال عامل خيالي مرگ متوفي مي گردند.
2. وضعيت ساختماني بيمارستان آنها طوري است كه هر كس فوت كند او را با آسانسور به طبقه زيرين منتقل مي كنند و از آنجا با آمبولانسي متوفي را از در ديگري كه دور از ديد مردم مراجعه كننده است خارج مي كنند و با گواهي فوت و آدرسي كه بيمارستان به يكي از همراهان متوفي مي دهد همگي يا سرعت خود ر ا به گورستان و يا سردخانه موردنظر مي رسانند و آبي هم از آب تكان نمي خورد . البته عنوان كردن اينگونه مسائل و تفاوتها به عهده ي فرهيختگان و خطبا و وعاظ محترم و معلمين و اساتيد مي باشد كه براي مستمعين و متعلمين خود در هر فرصتي آن را بازگو و مقايسه نمايند و با ذكر نعمت وجود و خدمات رساني همين بيمارستان و مقايسه رفتاري گروههاي متضاد الگوي فرهنگي ارائه دهند تا در نتيجه فرهنگ
سازي شود. لذا توقع به حق مردم اين است كه نماينده محترم شهرستان در كنار مهمترين وظيفه خود كه قانونگذاري است در جهت ايفاي حقوق مردم حوزه ي انتخابيه خود، تلاش كند و خود را دادرسان و دادستان مردم حوزه ي خودبداند و نداي برحق مردم كه گهگاه نمونه هايي از آن درخواست ها، در نشريات محلي منعكس مي گردد بررسي و آن را به گوش وزرا و ديگر وكلاي مجلس برساند و تا حصول نتيجه ي مطلوب از پاي ننشينند.
3. چرا بايد در دوره پيش به مردم قول قطعي بدهند اما عملي نشود؟ نصب دستگاه MIR چرا پس از گذشت اين همه سال از افتتاح بيمارستان، بيمارستان از شمال غرب و جنوب شرق توسعه پيدا نكرده تا بيماران نيازمند بستري به دليل پربودن ظرفيت و ساير كمبودها مجبور نشوند به شيراز و جاهاي ديگر بروند البته كمي تغييرات اضطراري در قسمتهايي از ساختمان آن، موقتي است و اساسي نمي باشد.
- چرا تلاشي براي تخصيص و تصويب بودجه اي كافي هم از وزارت و هم از استان صورت نمي گيرد تا مسوولين بهداشت و درمان و بيمارستان شهرستان بتوانند ضمن توسعه اساسي كه حداقل جوابگوي ده ها سال ديگر باشد ابتداً تعميرات دروني و فوريتي و ظاهري و سپس اساسي صورت دهند.
چرا بودجه اي نباشد كه دو دستگاه سرويس بهداشتي زنانه و مردانه مجاور هم با درهاي هميشه باز كه كلمه ي خراب هم روي شيشه آن بدنمايي مي كند از ورودي و در جلوي ديد مردم برداشته شود ( كه مهمانان نوروزي بجاي اينكه به فكر بيمار اورژانسي خود باشند چشم و بيني خود را بگيرند تا از جلو آن عبور كنند ) اگر بودجه اي بود احتمالاً آن را به صورت بهداشتي تر و دهها متر دورتر از ورودي و در روبرو احداث مي كردند.
- آيا مسوولين از خود نپرسيده اند اين بيمارستان با ظرفيت و امكانات فعلي چگونه مي شود پاسخگوي تمامي شهر و 360 روستاي بزرگ وكوچك و شهر و بخش و همه مسافران و مجروحين ناشي از تصادفات روزافزون جاده اي و درون شهري باشد آيا مسوولين رده بالا و فرماندار محترم و نماينده گرامي شهرمان قصد تجهيز بيمارستان و تجهيزات پيشرفته و دعوت از پزشكان فوق تحخصص و متخصصين بيشتر ندارند.
- آيا مردم از خود نپرسيده اند كه چرا مسوولين وقت، از اول بيمارستاني را تحويل گرفتند كه ستونهاي بتوني آن نما كاري نشده است و چرا پيمانكار وقت را ملزم نكردند كه ستونهاي بتوني زير بالكنها را به صورت نماي ستونهاي ورودي غربي ساختمان كه از نوع نماي رومي است تحويل دهد و هنوز هم دير نشده است.
- چرا مسوولين امور شهر و شهرداري، مركز گرايي و حاشيه گريزي را كنار نمي گذارند تا كمي هم در جهت اعتلاي بهداشت بيمارستان و سلامت شهروندان ( كه هر صبح از پارك پيروز تا آخرين تلمبه چاه راهپيمايي مي كنند ) به فكر آسفالت مجاور ضلع شمالي بيمارستان باشند؟
- چرا خطباء از خيرين شهر نمي خواهند كه تعدادي آب سردكن براي چندين نقطه ي محوطه بين ديوار و ساختمان بيمارستان اهدا كنند تا مشكلات كليوي كمتر شود؟
- چرا تابلوي بوق زدن ممنوع! مجاور ديوارهاي بيمارستان و پاركينگ داخلي وجود ندارد؟
- چرا جلوي تردد كاميونهاي نفره كش ( كه در همه جاي شهر آزادانه در حركتند و يا در حال پارك هستند ) حداقل درخيابانهاي مجاور بيمارستان گرفته نمي شود؛ تا لزوماً تغيير مسير دهند.
- چرا بودجه اي نباشد كه دستي به سر و صورت بيمارستان و نماي خارجي آن كشيده شود و تابلوهاي هشداربيماريهاي واگيردار و علائم آن در طرفين ديوارهاي كريدور نصب و نيز چندين رديف صندلي فايبر گلاس و تابلوهاي معرفي بخش ها در ورودي ها و انشعابات نصب نمايند و حسابداري هارا نيز با با شيشه قطور، شفاف و زيبا سازند!