حتماً داستان قوز بالا قوز را شنيدهايد. كه مردي گوژپشت سحرگاه وارد حمام شد. ديد كه جنّيان عروسي دارند. او هم به جمع آنها پيوست. بشكن زد و قرداد تا جنّيان هم قوزش به عنوان جايزه برداشتند. گوژپشت ديگري فرداي آن روز او را ديد. گفت: فلاني چگونه گوژت(قوزت) برداشتي ماجرا را تعريف كرد. گوژپشت دوم هم به حمام رفت. ديد كه جنّيان در عزاي يكي از عزيزان خود، سوگوارند. از آنجايي كه گوژپشت دوم اهل بينش نبود، و نميفهميد كه هر سخن جايي و هر نكته مكاني دارد. رفت و به تقليد از گوژپشت اولي شروع كرد به رقصيدن و قر دادن. جن و پريها هم عصباني شدند و قوز اولي را روي قوز دومي گذاشتند. آن بيچاره هم در حاليكه از حمام خارج ميشد بشكن ميزد و ميخواند كه «قوزم كه برنداشتي قوز رو قوزم گذاشتي».
مدتهاست كه نميدانم ما كازرونيها در عزاي كدام جنّ و پري و پريزادي قر داديم و بشكن زديم كه هر روز قوزي روي قوز ما و طبيعت شهرمان ميگذارند هنوز از قوز ساخت ويلا در دشت برم فارغ نشده بوديم كه كارخانهي سيمان كه ميخواهند در دشتك احداث بفرمايند بالا قوز شد هر چه هم ميگويند و مينويسند كه بابا شهر كازرون يك دره است.
ميان دو كوه واقع شده تحمل دود و گازهاي آلاينده و گرد و غبار ندارد. گرد و غبار حجاز كه از اهواز ميآيد. در هر شهري يك روز ميماند در شهر ما چند روز بين كوهها گير ميكند- به خرج كسي نميرود. هي ميگويند: اشتغال زايي، اشتغال زايي، هر كس هم مثل فرماندار محترم مخالفت كرد. نميگويند فرماندار و ديگران مخالف آلودگي هواي سالم كازروناند. ميگويند اينها مخالف اشتغالزايياند. فرماندار كه شخصاً مخالف ساخت كارخانهي سيمان نيست. مخالف مكان آن است. من نميدانم اين سينه چاكان جوانان بيكار و طرفداران تحول اقتصادي و اشتغال زايي، آيا نميتوانند بروند جايي خارج از شهر كازرون و در محدودهي شهرستان اشتغال بزايند؟ تازه آقايان عزيز توجيه ديگري هم دارند. ميگويند اين روزها با فيلتر همه چيز حل ميشود، آمديم و فيلتر خراب شد، و از آنجايي كه مادائم التحريم هستيم. كشورهاي غربي هم به ما فيلتر ندادند و گرد و غبار چسبناك سيمان همهي شهر را گرفت من جمله شهرك پرديس و انتظام كه بيشتر در مسير بادهاي دشتكاست.آن وقت يا بايد كارخانه تعطيل بشود و يا مردم ماسك بزنند و گرد و غبار مفتبدونكالابرگوبنجاقاستنشاق بفرمايند. اگر هم اعتراض كردند: لابد ميگويند: آيا صلاح است كه چندين نفر كارگر بيچاره و نان آور خانواده بيكار شوند. چرا مردم چند روز گرد و غبار را تحمل نميكنند.همهاش تحمل، همهاش تحمل: تا كارخانهداران به سود بيشتري برسند: حالا ميفهمم كه چرا هر روز در نشريهها تيتر ميكنند كه مسؤولان شهر كارآيي ندارند و بايد عوض بشوند. لابد يكي از علل كارا نبودن مسؤولان شهر همين مخالفت با مكان كارخانهي سيمان است. شايد نميدانند اين روزها اروپاييان، كارخانههاي آلاينده و دود زا را در كشور خود نميسازند. بلكه به خاطر نيروي كار ارزان و جلوگيري از آلودگي هواي اروپا آنها را در كشورهاي جهان سوم ميسازند. نكند شهر ما هم – اكنون – جهان سوم استان فارس شده است و ما خبر نداريم.
و اما قوز دوم كه خيلي هم قوز است. جادهي پريشان به كازرون است. همين كه در چند روز اخير شنيديد كه شب ماشينآلات راهسازي به جان نيزارهاي پريشان انداختند، يعني لانهي پرندگان و مرغان مهاجر كه از آن طرف دنيا، مثل شاخ افريقا و روسيه به اين تالاب ميآيند، خراب كردند، انگار نه انگار كه اين يك تالاب بينالمللي است. انگار نه انگار كه اين درياچه تنها درياچهي آب شيرين دنياست. و بهترين جايگاه پرنده شناسي و ماهي شناسي از نظر تحقيقات علمي است. انگار نه انگار كه درياچهي پريشان يكي از نقاط مهم گردشگري دنياست. كشورهاي ديگر به جاي صدور نفت سعي ميكنند. نقاط گردشگري بسازند تا گردشگر و توريست جذب كنند. در اينجا تنها درياچهي آب شيرين تبديل به جاده ميشود و جالب است كه توجيه ميكنند كه اگر يك نفر آن طرف مريض شد. تا بخواهند او را به شهر برسانند. خداي نكرده ممكن است بميرد. درياچه مهمتر است يا جان انسانها؟! آقايان عزيز! خداوند به خاطر حيات انسانها و سلامت آنها، طبيعت آفريد. درياچه آفريد. نيزار آفريد. درخت آفريد. آب آفريد. هوا آفريد. پرنده آفريد و.... حالا اگر همهي اينها نباشد يا به وسيلهي كارخانجات آلاينده، آلوده شد كه ديگر جايي براي حيات انسانها نيست. در حال حاضر يك نفر ممكن است به خاطر بيماري و سكته بميرد آن وقت صد تا صد تا دچار تنگي نفس و بيماريهاي ديگر ميشوند و ميميرند. وقتي كه پرنده نباشد. ماهي نباشد. حتي يك موجود ذره بيني يك ياخته. يك آميب از چرخهي طبيعت خارج شد. طبيعت به هم ميخورد و جان انسانها هم به خطر ميافتد. خُب آقايان عزيز! اگر نميشود بيمار به شهر بياوريد. خُب بيمارستان، درمانگاه آنجا بسازيد. چه اشكال دارد. هر كدام از روستاهاي ما يك درمانگاه مجهز داشته باشد؟ چه اشكال دارد شهرهاي بالاده، خشت و كنارتخته نودان و قائميه هر كدام يك بيمارستان مجهز داشته باشند.. ميخواهيد جاده بكشيد. خُب بالاي درياچه وسط كوهها بكشيد. تونل بزنيد، پل بزنيد. امروز دنيا آنقدر پيشرفت كرده كه هر غير ممكني را ممكن كرده است. كسي كه مخالف جاده سازي نيست. فرماندار كه مخالف جاده سازي نيست. مخالف نزديك شدن روستاها به مركز شهر نيست. اما بايد با تأييد كارشناسان محيط زيست باشد. پريشان يك نقطهي حساس است. يك بيابان بيآب و علف كه نيست. شما كه اين قدر دلسوزيد. اين كارها را بكنيد نه بدن زخميولبهايتشنه وساحلخشك پريشان را به تيغ تيز و بيرحم لودر و بولدوزر بسپاريد. درد پريشان كم بود. آبهايش كم كشيدند كه قوز جاده هم بالا قوزش شد.
والا تا آنجا که من اطلاع دارم اگه لازمه بیمارستانی ساخته شود کازرون در اولویت است. آن وقت ببیند جاده سازی ازرانتر در می آید یا ساخت یک بیمارستان مجهز. الان مردم شهرستان کازرون بخاطر یک شکستگی ساده دست به شیراز می روند. آن وقت جنابعالی تز نپخته احداث بیمارستان در روستاهای اطراف را می دهی. عزیزم ... شما دیگه فرسوده شده. قوزتون هم که دوبل شده بگذارید جوانان کار خودشون را بکنند. راستی فکر نکن احداث جاده برای نزدیک شدن اهالی به کازرون است. نه عزیرم برای نزدیک شدن به شیراز است. کازرون که خرابه ای بیش نیست.
با تشکر-احمد ایمانی
شاید اگر هم فردا بخواهند بیمارستان بسازند می گویید که فاضلابش را کجا بریزیم؟در محیط زیست و در یاچه ؟!!اینجوری باز هم به دریاچه صدمه می زنه.ساخت بیمارستان کازرون یادتون رفته؟پس لطفا سنجیده نظر دهید