بــازار ابوالفـتح (اَبـافـتح)
در ادامه بررسي گذشتههاي بازار و ذكر متقدمين و بيان حوادث و اتفاقات و خاطرههاي آنها،به بازار ابوالفتح (معروف به ابافتح) ميپردازيم و در اين بازار قديمي و باستاني قدم ميزنيم.استقبال خوب همشهريان به ويژه بازاريان محترم از اين صفحه،ما را تشويق و دلگرم نمود كه در هفتمين قسمت آن، دقت و توجه و تلاش گستردهتري داشته باشيم.در شمارههاي پيشين بيان نموديم كه اهداف ما از باز نمودن اين باب،واكاوي گذشتهبازار براي نسل جوان فعلي است تا با برجسته نمودن نكات نيك و مثبت گذشتگان،زمينهي ترويج سجاياي آنها فراهم گردد.همبستگي،مهرباني،توكل، اعتماد به يكديگر و رعايت عدل و انصاف و قناعت در دادوستد و تقيد داشتن به واجبات و مستحبات در اعتقادات و حفظ روابط بازار و مسجد در مناسبات اجتماعي مذهبي،مواردي است كه بازار قديم كازرون را به مأمني تبديل كرده بود كه زنان و مردان جامعه با خاطري آسوده از هر گونه دغل بازي و معجون شدن و سوءنيت و نظر سوء،وارد بازار ميشدند و علاوه بر خريد كالاي بازار، از كاسبان و پيشهوران رفتار و اخلاق ميآموختند.در بازار قديم از نواي شيطاني و نگاه و نظر شيطاني و ربا خبري نبود و اگر تَك و توكي پيدا ميشد در ميان خيل خوبان و متدينين رنگ ميباخت يا دفع ميشد.دوستي تعريف ميكرد، در گذشته اگر شخص رباخواري در بازار بود و يا وارد بازار ميگرديد انگشت نماي بازاريان و مورد نفرت آنها قرار ميگرفت.بازاري قديم،تصور « ره صد ساله را يك شبه پيمودن» را در سر نميپروراند،به لقمه حلال فكر ميكرد و آن را در زندگي و رفتار خود و فرزندان مؤثر ميدانست.آن وقتها در بازار رسم بر اين بود كه مقارن اذان ظهر، كسبه با كشيدن پارچهاي در جلو مغازهي خود،براي اداي نماز اول وقت عازم مساجد جنب بازار(مسجد بازار،امامزاده ابوالفتح،مسجد حاج تاج، مسجد شهدا(نو)،مسجد مدرسه) ميشدند.جناب حاج محمد منظميان فرزند مرحوم آميرزا جليل نقل ميكند اوقات ظهر براي ما بچهها فرصتي بود تا پشت پاچال قرار گيريم و فروشندگي را تمرين نماييم و به اصطلاح كاسبي كنيم.يكي از چنين روزهايي،برادري از همشرستانيهاي عشاير براي خريد تنپوش زمستاني (معروف به گنجه فراغ) به ما مراجعه كرد و من جنس مزبور را به قيمت يازده تومان( يك تومان اضافه بر قيمت) به ايشان فروختم و او هم راضي از اين معامله،آنجا را ترك نمود.بعد از برگشت پدرم از مسجد،ماجرا و ماوقع را با اشتياق تعريف كردم.مرحوم پدرم با گفتن « دستت درد نكنه» از من خواست كه او را پيدا كنم و ده ريال اضافه را عودت دهم! با تعجب به ايشان گفتم شما به ما آموختهايد كه معامله،سودا و رضاست( يعني كسب سود همراه با رضايت طرفين) و اين بنده خدا هم از اين معامله رضايت داشتند.پدرم پاسخ داد:اين درست است اما انصاف در تمام امور زندگي شرط است چرا كه ما سودمان با فروش ده تومان محاسبه شده بود!لذا با سرعت به ميدان خيرات (ميدان شهداي فعلي) رفتم وآن برادر عشاير در حالي كه زير درختان بزرگ توت در حال صرف غذا بود يافتم و پول اضافي را به او پس دادم،ايشان هم از مشتري پروپا قرص ما شد! جناب منظميان همچنين نقل ميكنند،طبق رسم بازار به خريداران عمده به صورت حلالي با سود ده درصد(يك دهم) جنس ميفروختند.روزي پيلهوري بعد از معامله و خريد يك جين رختخواب پيچ،با ديدن صورت حساب خود به مرحوم پدرم اعتراض نمود كه چرا از دوازده عدد جنس،هفت عدد آن را 38ريال و پنچ عدد بقيه را 44 ريال محاسبه نموده است!ايشان (مرحوم پدرم) پاسخ دادند هفت تاي آن،با 35 ريال، خريد قبلي بوده است اما پنج تاي بقيه به قيمت 40 ريال ابتياع شده كه با احتساب ده درصد سود آنها را به تفكيك قيمت گذاري كردهام و به شما ميفروشم!! اين نمودنهها در بازاريان قديم فراوان بوده است.بگذريم، بازار ابوالفتح از انتهاي بازار مصلايي شروع و به سمت شرق و در مجاورت ضلع جنوبي امامزاده ابوالفتح و مسجد بازار ادامه مييابد و به ميدان رنگرزي و ميدان مسجد حاج تاج منتهي ميشود.بيشترين بناي قديم بازار و طاقهاي باقيمانده، متعلق به بازار ابوالفتح است كه براي جلوگيري از تخريب،نياز به مرمت و تعميرهاي اساسي دارد و اميدواريم متولي چنين اماكني،يعني ادارهي ميراث فرهنگي در خصوص اين بناهاي قديمي و باستاني بذل توجه نمايد!اين بازار از قديم به بازار ابافتح و به اصطلاح « دم ابافت » در بين مردم معروف و مشهور بود.تنوع مشاغل و حِرَف و پيشهها از ويژگيهاي ديگر اين بازار بوده است مجاورت با امامزاده ابوالفتح كه مورد توجه مردم ميباشد و مسجد بازار كه در اوان انقلاب هر دو مكان تجديد بنا شدند،ويژگيهاي معنوي خاصي به اين بازار ميبخشيد.
مغازههاي مَلكي دوزي(گيوه دوزي) و كفش فروشي اين بازار عبارت بودند از : ملكي دوزي مشهدي محمد حسن دهقان پدر شهيد والامقام آيت اله دانشجو و ملكي دوزي فرزند ايشان مشهدي ابوالقاسم دهقان ـ ملكي دوزي عبدالحسين رزمي ـ ملكي دوزي مشهدي محمود خاكي ـ ملكي دوزي حاج محمد باقر ايماني ـ ملكي دوزي حاج نصراله نصيرزاده كه به كفش فروشي تبديل شده است ـ ملكي دوزي حاج محمد (رجبعلي ) زنبوري و حاج خداخواست صادق زاده كه به كفش فروشي تبديل شده است ـ ملكي دوزي حاج محمدرضا عباسي ـ ملكي دوزي حاج نصراله (مشهدي آبابا) ايماني ـ ملكي دوزي آخوند رجب .... ـ ملكي دوزي استاد جليل رستگار (ايشان كار آشپزي در مراسم مختلف را نيز انجام ميدادند) ـ ملكي دوزي حاج شيخ محمدصادق ايماني كه مغازه ايشان به بزازي تبديل شد(حاج خداخواست صادق زاده نقل ميكند كه در سن ده سالگي به همراه حدود ده نفر،شاگرد،مرحوم حاج شيخ محمدصادق ايماني بوديم در مغازهي ايشان بادبزني بزرگ به وسيله قرقره و چند طناب در سقف آويزان بود كه من مأمور تكان دادن آن بودم.ايشان همچنين نقل ميكنند كه مرحوم ايماني در ماه مبارك رمضان،با صداي بلند دعاي مخصوص هر روز را قرائت مينمود كه همه بازاريان همجوارش دعا را تكرار ميكردند)ـ كفش فروشي حاج مصطفي مؤذني ـ كفش فروشي و خرازي حاج احمد حكيم زاده ـ كفش فروشي حاج كريم مرحمتي ـ ملكي دوزي سيد محمد تقي منظميان كه به مغازه سَقط فروشي تبديل شد.
مغازههاي بزازي و لباس فروشي اين قسمت بازار عبارت بودند از:بزازي شيخ اسداله محسني و علي گلابي ـ بزازي كربلايي حاج علي ايراني (ايشان مردي متدين و معمم و مقيد به وجوهات شرعي و امين مردم بودند)،بعد از ايشان فرزندش حاج محمدحسن ايراني بزازي داشتند، ظاهراً تعمير سقف بازار به همت ايشان انجام گرفته است ـ بزازي حاج صدراله زماني بخش و علي معيني ( از برادران آيت اله حاج شيخ عبدالكريم مختاري) ـ بزازي حاج محمد حسين مختاري(برادر آيت اله شيخ عبدالكريم مختاري) ـ بزازي حاج عوض صفاري ـ بزازي عبدالرسول نظري ـ بزازي مشهدي يداله ابراهيم پورـ بزازي صدراله توان ـ بزازي علمدار قشقايي و فرزندش مشهدي فرهاد ـ بزازي حاج عبداله موحد و فرزندش عباس موحد ـ بزازي سيد هدايت يعقوبي و پدرش سيد حاجي ـ بزازي حاج محمد ابراهيم پيروي ـ بزازي كربلايي محمد (حيدر) معطري ـ بزازي حاج محمد باقر موحد ـ بزازي حاج محمدهاشم علاقه بند ـ بزازي حاج سيد محمد كاظم شمس زاده و فرزندش حاج سيد محمد صادق شمس زاده ـ بزازي حاج شيخ محمد صادق ايماني ( پدر شهيد والامقام نصراله ايماني و پدر آيت اله ايماني امام جمعهي بوشهر) ـ بزازي و لباس فروشي حاج نعمت اله نيكويي ـ لباس فروشي اسماعيل دهقان ـ لباس فروشي حاج لطف اله لكي ( قبلاً خياطي بوده است ) مغازه لباس فروشي حاج سيد اسماعيل پايمرد( قبلاً مغازه خرازي بود) ـ لباس فروشي حاج كرامت دواني ـ بزازي مصطفي دهقان ـ بزازي حاج محمد جعفر ابوالحسن زاده.
مغازههاي خياطي بازار ابوالفتح عبارت بودند از : خياطي آقا رضا دامنگيرـ خياطي حاج محمد جواد رزمي ـ خياطي حاج ماشاءاله فيروزكوهي و اصغرپور باقري كه به پتو فروشي تبديل شد ـ خياطي يداله مرادي
مغازههاي خرازي بازار ابوالفتح عبارتند از: خرازي حاج محمد حسن قرباني ـ خرازي حاج محمد ابراهيم برومند ـ خرازي محمد رحيم قرايي ـ خرازي محمد باقر رضايي ـ خرازي ايرج معنويان ـ خرازي كريم منظميان ـ خرازي و ريسمان فروشي آقا ميرزا منظميان ـ خرازي حاج محمدجواد لوافي ـ خرازي حسن نشان ـ خرازي حسن آبشكار كه قبلاً كارگاه دول سازي داشتند ـ خرازي حاج اسماعيل بستانپور كه در بازار بزرگ قرار دارد و در شماره قبل چاپ نشده بود.
مغازههاي عطاري بازار ابوالفتح عبارتند از : عطاري حاج خدارحم توتونچي و فرزندش حاج عزيز ـ عطاري حاج احمد نوبخت (پدر شهيد والامقام محمدرضا نوبخت ) ـ عطاري حاج يداله رهايي ـ عطاري عبداله گودرزي .
كارگاه آهنگري مشهدي محمد صادق داودي و مشهدي اسماعيل داودي ـ كارگاه آهنگري.... عشقي ـ كارگاه آهنگري استاد شكراله و استاد محمود كاوه ـ كارگاه ساخت دول و ابزار و يراق كشاورزي و بنايي استاد محمد آب بيدي و استاد عباس آب بيدي ـ كارگاه توليد دول و ابزار و يراق يداله بهاري.
مغازهي گبه و قاليچه فروشي حاج عوض مختاري ـ لحاف دوزي حاج خداخواست شيرعلي نژاد ـ طلا فروشي حاج عبدالرسول مرحمتي ( پدر شهيد .... بقالي حاج غلامعلي مختاري ـ خواروبارفروشي حاج لطف اله نبيئي ـ بقالي حاج محمد دوزنده و حاج درويش آذري ـ مغازه ريسمان و طناب و سقط فروشي حاج محمد ناظمي ـ نانوايي كربلايي ابول عسكري ـ سلماني ( آرايشگري) لطفعلي قاسمي ـ بقالي و انگور فروشي محمد ابراهيم دواني ـ قنادي حاج غلامعلي شجاعي.
لطفا در این سایت فامیل های اصیل کازرون را معرفی کنید.