تابستان سال 1382 درحالي كازرون شاهد برگزاري نخستين همايش يادمان ناصرديوان كازروني توسط يك N.G.O (تشكلهاي غيردولتي و غير سياسي) جوان بود كه يخ چند ده ساله ناشي از بغضهايي كه كسي ريشه و دليل آن را به خوبي نميدانست چهره اين شخصيت مبارز كازروني را پوشانده بود. اين در حالي بود كه در فروردين ماه همان سال باز اين تشكل غير دولتي در اقدامي ابتكاري راهنمايي افتخاري ميهمانان نوروزي بازديدكننده از شهرتاريخي بيشاپور را براي اولين بار حداقل در سطح استان فارس برعهده گرفته و با سرويس دهي به چندهزار ميهمان نوروزي و معرفي علمي اين سايت تاريخي، گام موثري در روشني بخشي به گوشههاي تاريك و فراموش شده فرهنگ و تاريخ كازرون برداشته بود. فعاليتهاي اين تشكل در حوزه فرهنگ و تاريخ در كنار فعاليت تشكليهايي ديگر در حوزه محيط زيست و نيز فعاليتها و تلاشهاي جمعيتهاي زنان در گسترش بهداشت و بهبود وضعيت خانوادههاي روستايي و كم سواد شهري كه هيچگاه به چشم نيامدهاند، اقدامات اثر بخشي بودند كه دولتها هيچگاه يا بدان كاستيها توجهي نداشتهاند يا به لحاظ محلي بودن از برنامههاي كلان دولتها جا ماندهاند و يا اصولا اعتقادي از سوي دولت مردان براي انجام آن وجود نداشته و گاها نيز اقدامات دولتها در اجراي فعاليتهاي مشابه منجر به جلب اعتماد مردم نگرديده است. بنابراين همكاري و اثربخشي مدتداري در ميان مردم نداشته است.
NGOها يا تشكلهاي غير دولتي با رویکردهای غير سياسي و انتفاعي تشكلهايي هستند كه سابقه شکل گیری آنها در جهان به سالهای 1945 یعنی همزمان با تاسیس سازمان ملل باز می گردد که مفاد آن در ماده 71 فصل 10 منشور ملل متحد آمده است. اگرچه تشکیل جمعیت صلیب سرخ جهانی در سال 1863 در واقع نقطه آغازین فعالیتهای داوطلبانه بشر برای کمک به هم نوعان به صورت مستقل از دولتها بود؛ اما با این حال دهه 70 میلادی فصل ایجاد دگرگونی در فعالیت و ماهیت چنین سازمانه هایی قلمداد می گردد. به هر ترتيب تشکلهای غیر دولتی در فاصله قریب به 60 سال فعالیت خود، سه مرحله اساسی را پشت سر گذاشتهاند. در مرحله اول NGOها بر امدادرساني و رفاه متمركز بوده و به نيازهاي روز ميپرداختند. در مرحله دوم اين تشكلها به لحاظ سازماني كوچكتر شده و به مجموعههاي خودكفاي محلي تبديل گشتند و امكانات جوامع محلي را گسترش دادند و نهايتا در سالهاي اخير و در مرحله سوم از حيات سازمانهاي مردمنهاد، به تغيير سياستها در سطح داخلي، ملي و بين المللي روي آوردند و از نقش ارائه خدمات عملياتي فاصله گرفته و نقش تسهيلگري اجتماعي را بر عهده گرفتند.
اما سابقه شكلگيري NGOهاي با ساختار نوین درایران به سال 1370 شمسی باز می گردد، اما اوایل دهه 80 شمسی را باید تولدی دوباره برای سازمانهای غیر دولتی در كشور دانست. در این سالها با رویکرد دولت اصلاحات به سمت و سوی تحقق جامعه مدنی و گسترش حقوق اجتماعی و تقویت سازمان ملی جوانان به عنوان محوریترین و شاخصترین متولی ساماندهی امور جوانان و فعال سازی آنها در جهت میل به اهداف توسعه مدنی، فرصت مغتنمی بود تا NGO ها از این رهگذر فصل نوين فعاليتهاي فرهنگي – اجتماعي خود را آغاز نمايند. البته در آن سالها به دليل نو بودن اين سازمانها، مورد استقبال بسيار گسترده جوانان واقع شد و سيل عظيمي از تشكلهاي رنگارنگ جوان با عرصههاي فعاليت گوناگون شكل گرفت و دولت باوجود فقدان برنامهريزي و بسترسازي، به ناگاه با رشد قارچگونه و انبوه سازمانهايي مواجه گرديد كه در كمتر از 2 سال اكثر آنها پي به بيبرنامهگي و عدم هدفگذاري خود برده و با ركود مواجه شدند و در نهايت به آرامي خاموش و محو گرديدند. با اين حال سالهاي بعدي فصل پايداري حركتهاي مردم نهاد در جامعه بود كه در فضايي آرام و منطقيتر، NGO ها به ماهيت و عرصههاي كاري خود بپردازند. البته از رويكردهاي فعاليتي تشكلهاي غير دولتي در ايران مي توان نتيجه گرفت كه ايران از حركت جهاني اين سازمانها يك گام عقبتر بوده و در حال حاضر مرحله دوم فصل حيات NGO ها را طي مينمايد و همانگونه كه از يك كشور در حال توسعه انتظار مي رود، تشكلهاي مردم نهاد در كشور ما در حال كوچكتر شدن و به مجموعههاي خودكفاي محلي تبديل شدن بوده و در تلاشند تا امكانات جوامع محلي موجود را گسترش دهند.
در كازرون نيز فعاليت تشكلهاي غير دولتي با رويكردهاي نوين و دگرگوني يافته، همپا با كشور از ابتداي دهه 80 آغاز گرديد و تشكلهاي بسياري با حمايت فرمانداري و سازمان ملي جوانان تشكيل گرديدند. البته فعاليت اين سازمانهاي جديد، همسو با فضاي كلي كشور با عكسالعملهاي پس زننده اكثر نهادهاي دولتي مواجه بود و با وجود آنكه ظرفيتهاي بسياري براي ورود آنها به عرصه فعاليتهاي اجتماعي و فرهنگي فراهم وجود داشت، اما موج سردي اغلب آنها را خواسته يا نا خواسته علي رغم منشور NGOها به بدنه نهادهاي دولتي نزديك كرده و نهايتا به نابودي كشاند. اما به اعتقاد نگارنده، شروع باور نقش و توان تشكلهاي مردم نهاد در ايجاد موجهاي فرهنگي و اجتماعي و رونق بخشي فضاي فرهنگي شهرستان با اجراي طرح راهنمايي افتخاري مسافرين نوروزي بازديدكننده از شهرتاريخي بيشاپور در نوروز 82 توسط يكي از تشكلهاي جوان آغاز گرديد. تا پيش از آن عمده فعاليتهاي تشكلهاي شهر بيشتر در حد برگزاري نشستهاي درون گروهي بدون خروجيهاي هدفگذاري شده فرهنگي براي آحاد جامعه بود؛ اما اجراي يك پروژه عملياتي كه از ابعاد مختلف مصاديق بارز حركتهاي داوطلبانه مردمي محسوب ميگرديد با هدفگذاري بلند مدت در حقيقت سند توانمندي چنين تشكلهايي در برداشتن گامهاي موثر فرهنگي بود. پروژهاي كه در مرحله اول به صورت ابتكاري و خودجوش و بدون فرمايش و دخالت دولت و يا نهادهاي دولتي تنها بر اساس طرح ريزي يك سازمان مردم نهاد كليد خورده بود، اجراكنندگان آن را نيروهاي داوطلب تشكيل ميدادند، از سوي دستگاههاي مرتبط دولتي برآن نظارت و آموزش وجود داشت، به صورت رايگان و بدون اهداف اقتصادي اجرا شد، طيف گسترده اقشار مردم بومي و غير بومي شهرستان را در بر داشته و با هدف در كانون توجه قراردادن بخشي از تاريخچه فرهنگي – اجتماعي و باستاني شهرستان انجام پذيرفت و تاثيرات مثبت آن بر روي مسافراني بود كه بجاي تماشاي صرفا بخشهايي موهوم از بقاياي يك ابنيه تاريخي به اطلاعات علمي و مستندي برساند و بسياري از آنها را به پژوهشهاي بعدي و به تشويق مسافران ديگر براي سفر به كازرون و نيز تبليغ بر روي اين كار انجام شده وا دارد. همچنين الگو برداري از اين طرح مفيد و اجرا در سايتهاي تاريخي ديگر استان در سالهاي بعد و تشويق گروههاي دانشجوي باستانشناسي براي ادامه اين راه پس از 5 سال اجراي آن توسط تشكل مذكور همان فرهنگ سازي بلند مدت و نهادينه شدهايست كه از يك برنامه فرهنگي انتظار مي رود.
جاي هيچگونه تعارف و انكاري نيست كه مسئولين دولتي و نهادهاي متولي كازرون طي ساليان گذشته بنا به دلايلي نا معلوم و غير واقعي از پرداختن به بخشي از تاريخ پر افتخاركازرون يعني مبارزه با استعمار انگليس اكراه داشته و آن ناشي از نوعي كج انديشي در پيرامون شخصيت مبارزي چون ناصرديوان بود و شكستن يخهاي سرد اين بيمهري تنها از عهده تشكلي بر ميآمد كه پشتوانههاي مردمي و نه سياسي داشته باشد و همگان شاهد آن بودند كه اعضاي يك تشكل غير دولتي با هزينهاي اندك از سوي اعضايشان براي نخستين بار همايش يادمان قهرمان مبارزه با استعمار را برگزار نمودند و حداقل اثر آن عليرغم انكار مسئولين شهر، توجه براي بازسازي مقبره او بود كه در زميني خاكي بدون نام و نشان رها شده بود و اين موج فرهنگي به آنجا رسيد كه ديگر يك نهاد دولتي چون اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي بدون هيچگونه واهمهاي از تبعات كاذب سياسي به دنبال برگزاري يك همايش بزرگ و ملي براي اين شخصيت باشد و يا برگزاري همايشهاي فرهنگي ديگر از جمله جشنوارههاي شعر و كارگاههاي آموزشي و همايشهاي بومي شناختي منطقه كازرون ماننده همايش دوانشناسي و يا همايش بيشاپورشناسي كه اجراي آنها از بُرد بودجه دستگاههاي دولتي كازرون خارج بوده و در مشغله كاري دولت نيز نميگنجد. بنابراين در چنين مواردي تشكلهاي غيردولتي به عنوان بازوان دولت و به پشتوانه اعتماد مردمي – كه به دليل برخاستن اين تشكلها از بطن جامعه ايجاد شده – متوليان مناسبي هستند كه ميتوانند نيروهاي نهفته مردمي و جوان و نيز منابع مالي و امكانات غير نقدي را در جهت ارتقاي جامعه نه فقط در حوزه فرهنگ، بلكه در ساير حوزهها چون بهداشت، آموزش، محيط زيست، ترافيك، امنيت اجتماعي، كاهش اعتياد و فحشا و بزهكاري و ديگر موارد هدايت كرده و به ثمر رسانند. نمونه تاثيرگذاري حركتهاي مردم نهاد در حوزههاي غير فرهنگ، مسئله تلاش NGOها در پيشگيري از تخريب محيط زيست در قضيه احداث جاده در بستر درياچه پريشان و ساير تخريبهاي زيست محيطي بود كه منجر به جلوگيري از يك تخلف بزرگ اداري گرديد و نتايج مثبت آن مورد تحسين تمامي مقامات دولتي و قشرهاي مردمي قرار گرفت.
اما در آسيب شناسي تشكلهاي غير دولتي ميتوان در دو بخش عمده نگاهي اجمالي داشت. يكي از آنها مربوط به نگاههاي دولتي نسبت به NGOها و ديگري مربوط به انحراف در ديدگاههاي خود تشكلها نسبت به اهداف و ماهيتشان است. در مقوله اول حقيقت آن است که همواره نگاههاي دولت و سطح همكاري و تحمل اين تشكلها با فراز و نشیبهای فراوانی مواجه بوده است. دولت مردان ما حتی در دولت اصلاحات که خود زمینه ساز رویکرد جدید به NGO ها بودند، به این تشکلها به دیده رقیب می نگریستند و این نگاه NGO ها را از ورود به بسیاری از حیطه های فرهنگي و اجتماعی باز میداشت؛ حال آنکه این تشکلها با توجه به ماهیت خود که برخاسته از بطن جامعه هستند، گره گشای بسیاری از معضلاتی بودند که اجتماع درگیر آن بوده و خود یا خانواده هایشان در کور کردن آن گره ها نقش داشتهاند و حال که داوطلبانه در نقش بازوی دولت برای باز کردن این گره ها پیش قدم شدهاند، دولت به راحتی از کنار پتانسیل عظیم ناشی از نیروی خلاق جوانی و تفکر نوین آنها میگذرد و نه تنها حاضر به بهره گیری از کمک آنها نیست، بلکه اغلب ناخواسته به دلیل عدم حمایت، مانع از حرکتهای مستقل اجتماعی آنان نیز میشود. در حقيقت تشكلها بيش از آنكه خواهان كمكهاي مالي يا امكاناتي دولت باشند، خواهان عدم سنگ اندازي دولت در روند اجراي طرحهاي مفيد و اثربخش خود هستند. همچنين عدم وجود مرجع مشخص و متولي اصلي ساماندهي تشكلها در نظام تشكيلاتي حكومت و بيساماني در شهرستانها كه از مشكلات مركز ناشي ميشود و نيز موازي كاري و وجود مراكز متعدد صدور مجوز فعاليت تشكلها و عدم پذيرش مجوز يك مرجع توسط مراجع ديگر و نگاه دولت به تشكلها به عنوان رقيب و غيرمتخصص و مخرب و ... به جاي نگاه هميارانه و سازنده و متمركز و متخصص، از جمله مشكلات دلسردكننده تشكلهاي غير دولتي است.