از نامنويسي تا روزهاي آغازين شوراي دوم
ثبت نام
مثل خيليها، چنتهي ما از انتقاد و پيشنهاد و تجربه پر بود. عشق به هدف، كنجكاوي و تأكيد دوستان، نميدونم شايد همهي اينها دست به دست هم داد و تشويقمان كرد كه براي دومين دور شوراي شهر نامنويسي كنم. تا اومدم خود را جمع و جور كنم همه چيز مثل برق گذشت، تأييد شديم و تو فهرست كانديداها معرفي گرديديم.
تبليغات
يِهُو زمان تبليغات انتخابات فرا رسيد. تجربه تبليغات كه نداشتم، با هزينههاي تبليغات از انواع سنگين و اسراف كه اصلاً مخالف بودم و هستم و بدون تعارف پولش را هم نداشتم! خودم را راضي كردم كه فقط تا سقف صدهزار تومان خرج كنم (اين مقدار پول اون زمان تقريباً نصف حقوق ماهانه معلمي من بود) بگذريم، هنگام هزينه كردن اين مقدار پول به فكر قصهي «جناب گنجشكك و پيدا كردن يك قران از روي پشت بام مسجد» افتادم و در دل، خودم را مسخره ميكردم! گرفتن مكاني به عنوان ستاد انتخاباتي با اون قيمت سنگين، اصلاً برايم امكان پذير نبود.جناب آقاي حاصل عسكري، دوست نسبتاً قديمي ما (كه در سال 1366 بر اثر يك اتفاق اداري با هم آشنا و دوست شديم و اين دوستي تا زمان نگارش اين مطالب خوشبختانه يا متأسفانه! ادامه دارد!) كه وضعيت مالي ايشان هم بهتر از من نبود و ميخواست از مغازه برادرش مستقر در خيابان امام خميني(ره) به عنوان ستاد تبليغاتي استفاده كند، پيشنهاد كرد كه با او در مكان مزبور كار تبليغات را مشتركاً انجام دهيم. لذا طفيلي او شدم و اَلحق خود و خانوادهاش در حق من لطف فرمودند.
روز انتخابات
خلاصه، يك دفعه روز جمعه نهم اسفندماه 1381 فرا رسيد و انتخابات برگزار گرديد و از ميان داوطلبين، كساني كه قرار بود به طور همسو از جانب دوستان ما مورد حمايت و تبليغ قرار گيرند پنج نفر بودند به همين جهت بنده علاوه بر نام خود اسامي حاصل عسكري، محسن توحيديان، حسين صفري، خانم سجادي، اصغر درياب، حسن فراست را در برگهي رأي نوشتم و به صندوق انداختم. انتخابات دومين دور شوراي شهر عموماً و به ويژه در شهر كازرون به عللي با استقبال خوب مردم مواجه نشد. به طوري كه در شهر كازرون حدود 12هزار نفر پاي صندوق رأي حاضر شدند! در هر صورت به عنوان چهارمين منتخب، به شوراي شهر كازرون راه يافتم.
رايزنيهاي قبل از آغاز رسمي فعاليت شوراي دوم
از فرداي اعلان نتيجه، رايزنيها و نشست و برخواستها براي برنامههاي آينده و به ويژه براي انتخاب شهردار شروع گرديد كه تقريباً بيشتر آن در منزل اينجانب برگزار ميشد. با اين كه تا شروع كار رسمي شورا (82/2/9) حدود دو ماه وقت داشتيم اما از همان اول، هيئت رئيسه ما مشخص بود چرا كه اكثريت اعضا داراي سليقههاي همسو بودند (يعني عسكري، فرشته حكمت، توحيديان، خانم سجادي و البته تا حدودي آقاي فراست) و تركيب هيئت رئيسه آينده را تلويحاً پذيرفته بوديم.
رايزني دربارهي شهردار آينده
بيشترين رايزنيها پيرامون گزينه شهردار آينده بود كه تقريباً همه بر بومي بودن آن متفقالقول و مصمم به تعويض شهردار وقت بوديم به همين خاطر بيش از ده نفر را از طرق مختلف مورد شناسايي و تحقيق قرار داده و با تعدادي از آنها هم مصاحبههايي صورت پذيرفت كه متأسفانه در مورد هيچكدام به نتيجه قطعي نرسيديم، چند روزي مانده به شروع كار، اكثريت تصميم گرفتيم شهردار وقت آقاي بنايي را به مدت يك سال يعني تا پايان دوره چهار سالهي خود ابقا نماييم، علي رغم انتقاداتي كه از ايشان داشتيم. علاوه بر پيدا نكردن گزينهي مناسب، دلايل ديگري كه منجر به تصميم فوق گرديد عبارت بود از: 1) مهندس بنايي در كار شهرداري كازرون موفق عمل كرده بود.
2) در كنار ايشان ميتوانستيم تجربيات لازم را كسب و به شناخت شهردار كارآمدتري برسيم
3) خود ايشان با روحيه مناسبي كه داشتند ميتوانستند با ما سازش داشته باشند و انصافاً حُسن نيت خود را در مدت همكاري نشان دادند.
مراسم تحليف و آغاز رسمي فعاليت شورا
روز 9 ارديبهشت 1382 در محل فرمانداري و در جلسهي شوراي اداري به رياست فرماندار وقت (آقاي نمازي) مراسم تحليف صورت گرفت و رسماً شروع به كار نموديم و پشت ميز شلجمي شورا جلوس نموديم!
انتخاب هيأت رييسه
در ساعات اوليه قبل از استقرار در اتاق شورا، با حضور فرماندار و معاون سياسي ايشان، جلسه انتخاب هيئت رئيسه تشكيل شد كه در آن جلسه، حاصل عسكري و خانم مصلايي پور خود را براي رياست شورا كانديد نمودند (جالب اينكه خانم مصلاييپور چند مدت قبل در مصاحبه با نشريه سلمان گفته بود: «من هيچ وقت دنبال رئيسي نيستم») كه آقاي عسكري با پنج رأي (توحيديان، عسكري، سجادي، فرشته حكمت، فراست) انتخاب شد و اون خانم هم فقط به خودش رأي داد و آقاي عباسپور هم رأي ممتنع داد، براي نايب رئيسي هم، آقايان توحيديان و عباسپور و خانم مصلاييپور كانديدا شدند كه آقاي توحيديان با 4 رأي انتخاب گرديد و آقاي عباسپور 1 رأي و خانم مصلاييپور 2 رأي آورد و بالاخره آقاي فراست با 7 رأي به عنوان خزانهدار و بنده هم با شش رأي به عنوان منشي جلسات انتخاب شديم.
دبيرخانهي شورا
در اولين روز استقرار در شورا، آقاي غلامرضا بازيار كه از معلمين بازنشسته آموزش و پرورش هستند و از زمان شوراي اول مسئوليت دبيرخانه شورا را به عهده داشتند از ادامه مسئوليت خود امتناع كردند كه از ايشان خواستيم به فعاليت خودش در ادارهي دبيرخانه ادامه دهند، الحق ايشان در نظم دادن و مديريت ساختار اداري شورا خوب عمل كردهاند به طوري كه حتي ادبيات مراسلات و مكاتبات شورا مرهون زحمات ايشان است.
شايعات مربوط به تغيير شهردار
از وقايع جالب دوران انتظار شروع به كار، ايجاد شايعات مختلف در خصوص شهردار شدن فلان و بهمان بود كه خيلي زود بر سر زبانها ميافتاد به ويژه در ميان كارمندان شهرداري اين شايعات چشمگيرتر بود جالبتر از شايعات، قضاوتهاي له و عليه آنها بود كه توسط افراد مختلف صورت ميگرفت. از ويژگيهاي منحصر به فرد شوراي دوم كازرون، حضور شش نفر از معلمين آموزش و پرورش بود كه پنج نفر آنها مشغول به كار و يك نفر بازنشسته بودند، اين ويژگي منشأ اثراتي شد كه در نوشتارهاي آينده بدان خواهيم پرداخت.
مخالفت سه نفر از اعضاي شورا با ابقاي آقاي بنايي (شهردار)
بالاخره پيشنهاد ابقاي آقاي بنايي با مخالفت سخت سه نفر از اعضاي شورا ( فراست، عباسپور، مصلاييپور) مواجه گرديد. البته وقايع و پيشامدهاي شوراي اول و اختلافات آنها با آقاي بادآهنگ (شهردار اسبق) و جناحبنديهاي ايجاد شده در برخي كارمندان شهرداري، در ابراز مخالفت تأثير زيادي داشت. اگر چه بعد از رأيگيري و ابقاي آقاي بنايي، سه نفر مخالف، تصميم گرفتند پاي صورت جلسهي ابقا را امضا و رأي مثبت دهند. شوراي دوم با تنش ابقاي بنايي كار خود را آغاز كرد به گونهاي كه تا پايان كار شورا دهها چالش و تنش از اين شديدتر را تجربه و پشت سر گذاشت كه انشاءا... در شمارههاي آينده به آنها اشاره خواهيم نمود.